شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه


شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ نگاری مشروطه
كتاب «شیخ فضل الله نوری و مكتب تاریخ نگاری مشروطه» از سلسله تألیفات محقق ارجمند، جناب آقای علی ابوالحسنی (منذر) است. این كتاب اخیراً توسط «مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران» به بازار كتاب و نشر عرضه شده است. در بخش «سخن ناشر» كه در مقدمه كتاب به چاپ رسیده، آمده است:«مشروطیت یكی از حوادث بزرگ تاریخ ماست كه به لحاظ «تأثیر عمیق و ماندگاری» آن در سیاست و فرهنگ این سرزمین، نقطه عطفی در تاریخ كشور ما به شمار می رود...
سوگمندانه باید گفت كه تاریخ مشروطیت، غالباً نه از منظری «بی طرفانه» و «واقع بینانه»، بلكه «یكسویه» و «جهت دار» نوشته شده و پیش از آنكه درصدد كشف و شناسایی حقایق باشند، ملكوت سازی چهره «جناح مغلوب» و توجیه اعمال «جناح غالب» در آن دوران عبرت زای تاریخی را مدنظر داشته اند و پر پیداست كه این امر، بدون «تحریف» یا «كتمان» واقعیات، شدنی نبوده است. آگاهی از این امر به آنان كه در پی درك حقیقتند (و حقیقت را نیز بیش از افلاطون دوست دارند) هشدار می دهد كه در بررسی حوادث مشروطیت از نقد اظهارات مورخان غافل نبوده و در داوری های خویش حتی الامكان به اسناد دست اول تاریخی رجوع كنند. آنچه در باب تحریف و كتمان حقایق گفتیم، بیش از همه درباره شیخ فضل الله نوری، این شخصیت تأثیرگذار تاریخی، مصداق دارد. چندان كه با بررسی «نقادانه» اظهارات غالب مورخین مشروطه درباره وی می توان دامنه وسیع «تحریف حقیقت» را در تواریخ مشروطیت دریافت و از آشنایی با این فاجعه چراغی برای «بازنگری و بازنگاری» مشروطیت برافروخت و به «واقعیات» این دوران سرنوشت ساز نزدیك و نزدیكتر شد...
بازنگری در تاریخ معاصر- بویژه عصر مشروطیت- نیاز «حیاتی و فوری» نسل امروز است كه ابوالحسنی، مؤلف محترم این اثر، در همین زمینه، طی نزدیك به ۳۰ سال تحقیق و بررسی درباره ۱۴ قرن تاریخ ایران اسلامی، سلسله مباحث تاریخی و تحلیلی متعددی را پیرامون «مشروطیت وحاج شیخ فضل الله نوری» به رشته تحریر درآورده است:
۱) آخرین آواز قوا؛ بازكاوی شخصیت و عملكرد شیخ فضل الله نوری براساس «آخرین برگ» زندگی او، و «فرجام» مشروطه
۲) شیخ فضل الله نوری و مكتب تاریخ نگاری مشروطه
۳) اندیشه سبز، زندگی سرخ؛ زمان و زندگی شیخ فضل الله نوری
۴) خانه، بر دامنه آتشفشان! شهادتنامه شیخ فضل الله نوری
۵) دیده بان، بیدار! دیدگاه ها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری
۶) راز پنهان! شیخ فضل الله نوری را، چرا و چه كسانی كشتند؟
۷) كارنامه شیخ فضل الله نوری؛ پرسش ها و پاسخ ها
۸) كالبدشكافی چند شایعه درباره شیخ فضل الله نوری...
۹) خاطرات و اظهارات آیت الله حاج شیخ حسین لنكرانی درباره مشروطیت و شیخ فضل الله نوری.
دفتر حاضر، ضمن تبیین روش درست تحقیق و پژوهش تاریخ، به بررسی انتقادی از میراث مكتب تاریخ نگاری مشروطه می پردازد و تكمیل مباحث آن را باید در كتاب «كالبد شكافی چند شایعه...» از همین سلسله آثار جستجو كرد كه به نقد شایعات مربوط به شیخ فضل الله نوری اختصاص دارد.»
روزنامه كیهان ضمن دعوت از اساتید و متحققین محترم جهت ارسال مقالات و تحقیقاتشان، توجه خوانندگان گرامی و علاقه مندان مباحث «تاریخ معاصر ایران» را به این پاورقی جلب می كند.
دفترپژوهش های مؤسسه كیهان.۱ اسلام، دین حق و آیین حقیقت پرستی
«اسلام» - آن گونه كه ما می شناسیم - دین حق و حقیقت، و «مسلمانی» (در شكل راستین آن) آیین حق جویی و حقیقت پرستی است. گوهر اسلام، به گفته امیر كلام علی علیه السلام در نهج البلاغه، چیزی جز تسلیم در پیشگاه حقیقت نیست (الاسلام هو التسلیم)، كه بندگی نسبت به ذات «حق» تعالی، باور و التزام به كتاب «حق» و پیامبر و امامان «بر حق»، و بالأخره تلاش در راه برقراری دین «حق» در جهان و حاكمیت «حق» بر جمیع شئون و جوانب زندگی بشر، از مصادیق آن اند:
فذلكم الله ربّكم الحق. (۲)
و انزلنا الیك الكتاب بالحق(۳). . . و هو الحق ّ مصدقاً لما معهم. (۴)
اناّ ارسلناك بالحق بشیراً و نذیراً. (۵) كیف یهدی الله قوماً كفروا بعد ایمانهم و شهداو ان ّ الرسول حق. (۶)
هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق. (۷)
آن گونه كه كتاب آسمانی ما مسلمانان: قرآن كریم، به صراحت و تأكید، بیان می دارد، ویژگی بارز پیمبران الهی آن بود كه بر خداوند دروغ نبندند و جز به راستی از او سخن نگویند. (۸) چه، از نگاه این دین، دروغگو «دشمن خداوند»، و دروغ گویی «ام ّ المفاسد» شمرده می شود و سخن پیامبر به آن اعرابی مشهور است كه پرسید: چكنم تا گناه نكنم؟ و حضرتش فرمود: دروغ مگو! و او در گردونه عمل فردی و اجتماعی دید كه چگونه پرهیز از دروغ، لامحاله وی را از ارتكاب گناهان باز می دارد.
از جمله عیوب بزرگ جهودان كه قرآن، آنان را به پاس ارتكاب این عمل، سخت مورد سرزنش و ملعنت قرار داده و سزاوار خواری دنیا و عذاب عظیم آخرت می شمارد، آن است كه این گروه، كلمات الهی را از جایگاه معنایی خود تحریف می كنند(۹) و نیز به اخفا و كتمان بسیاری از حقایق دست می زنند. (۱۰) تنها، جهودان نیز به كیفر این كار آماج طعن و لعن قرار ندارند، بلكه هركس یا هر گروه كه حقایق الهی را از خلق بپوشاند، لعنت خدا و مجموعه تحت امر وی، متوجه او است:
ان ّ الذین یكتمون ما انزلنا م ن البینات و الهدی م ن بعد ما بیّنّاه للنّاس فی الكتاب اولئك یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون. (۱۱)
داوری نیز - به حكم اسلام - بایستی عالمانه و از سر علم و یقین صورت گیرد، نه ظن ّ و گمان: و لاتقف ما لیس لك به علم، ا ن ّ السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا. (۱۲) چنانكه، شهادت و گواهی در باره مسائل گوناگون، به ویژه مسائل مهم، تنها از كسانی پذیرفته است كه نسبت به موضوع، خبیر و بصیر باشند. (۱۳) اصل «تقلید» از فقیه «اعلم» (كه نسبت به دیگران، توان بیشتری برای فهم درست و عمیق احكام الهی داشته و در شناخت اوامر شارع، ضریب خطای كمتری دارد) نیز ناشی از همین امر است.
بدین گونه، بینش و دیدگاه اسلامی (به ویژه اسلام تشیع كه از خاندان پیمبر - درود و سلام الهی بر آنان باد - خط و جهت می گیرد) دیدگاهی حق جوی و واقع پژوه است و از هر گونه پندار بافی و وهم اندیشی پرهیز می جوید. فی المثل، كاوش فقیهان مسلمان، سراسر معطوف به درك حقیقت است و آنجا كه به علت اجمال یا ابهام در دلایل نقلی و عقلی، خود را از دستیابی به حقایق برخی از احكام ناتوان می بینند، از فتوای صریح خودداری جسته و از تعابیری چون «بعید نیست»، «قول قوی تر در مسئله چنین است» و یا «احتیاط در این است» بهره می گیرند. آنان، دانش «رجال» و «درایه» را نیز از آنرو پی افكنده اند كه با بررسی سند و مفاد حدیث، راه دستیابی به «واقع » حكم الله، هموارتر گردد. فیلسوفان و متكلمان مسلمان نیز جای خود دارند و برای نمونه می توان از استاد شهید مطهری یاد كرد كه، با همه ارجی كه به استادش علامه طباطبایی می گزارد، چاپ برخی از مجلدات كتاب گرانسنگ «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را سالیان دراز به تأخیر انداخت تا كاملاً چند و چون مباحث و نظریات فلسفی آن، بر شخص وی روشن و آشكار گردد و آنگاه به نشر آنها در جامعه مبادرت ورزد.
باید حقیقت را جست و حق را گفت؛ كه حقیقت جویی و حق گویی - حتی آنجا كه بیان حقیقت، به زیان مادّی خود انسان یا بستگان نزدیكش تمام شود - فرمان مؤكد قرآن كریم است:
یا ایها الذین آمنوا كونوا قوّامین بالقسط شهدأ للّه و لو علی انفسكم او الوالدین و الاقربین. . . (۱۴)
بر اساس آموزه های این دین، نبایستی تضاد و دشمنی با افراد، سبب قضاوت و داوری غیر عادلانه در حق آنان گردد. چه، اتخاذ طریق عدالت، همواره نزدیكترین راه به تقوای الهی است. اسلام، پیوسته به تقوا فرمان داده و بر این اصل پای می فشارد كه رفتار و كردار آدمیان، در تیررس مستقیم نگاه خداوند است:
یا ایها الذین آمنوا كونوا قوّامین للّه شهدأ بالقسط و لایجر منكم شنئان قوما علی الاّ تعد لوا ا عد لوا هو اقرب ل لتقوی و اتّقوا الله ان ّ الله خبیر بما تعلمون. (۱۵)
از دیدگاه این دین: آدمی، اصولاً زمانی كه زبان به سخن می گشاید و راجع به كسی گواهی یا نظر می دهد، باید بر پایه موازین عدل و داد سخن گوید و داوری كند، و سفارش اكید قرآن كریم به مؤمنان، در كنار فرمان به پرهیز از شرك و امور ناشایست (كشتن دختران به رسم جاهلیت، پلیدیهای آشكار و نهان، و. . . )، همین سخن گفتن دادگرانه و دادورزانه است، هرچند پای (حیثیت و منافع) نزدیكانشان در میان باشد، كه رعایت عدالت، عهدی است كه خداوند با مؤمنان بسته است:
قل تعالوا اتل ما حرم ربكم علیكم: ان لاتشركوا به. . . و لاتقتلوا اولادكم من ا ملاق. . . و لاتقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن. . . و اذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذاقربی و بعهد الله اوفوا. . . (۱۶)
این بینش، طبعاً زمانی نیز كه به عرصه «پژوهشها و تحقیقات تاریخی» گام می نهد، تنها بر آن شیوه از تتبع و تحقیق، مهر تأیید می زند كه پژوهشگر را به راستراه درك واقعیات و حقیقت رویدادها رهنمون می گردد، نه بیراهه هایی كه با ادعای تحقیق و تحلیل تاریخ، تصویری وارونه و غیرواقعی از آن در پیش دید جویندگان قرار می دهند كه هرگز واقعیت خارجی نداشته و صرفاً دست ساخت قوه پندار یا اغراض تاریخنگار است. قرآن كریم، در خلال قصه ها و داستانهای عبرت انگیزی كه نقل می كند، مكرّر تأكید می كند این داستانها حق است و دروغ یا افترا به هیچ وجه در آن راه ندارد:
ان ّ هذا لهو القصص الحق. (۱۷)
ما كان حدیثاً یفتری. (۱۸)
فامّا الذین آمنوا فیعلمون انّه الحق من ربّهم. (۱۹)
و كلا نقص ّ علیك من انبأ الرّسل ما نثبّت به فؤادك و جأك فی هذه الحق و موعظه و ذكری للعالمین. (۲۰)
پژوهشگر: علی ابوالحسنی منذر
۲- قرآن كریم، سوره یونس، آیه .۳۲
۳- مائده: ۴۸ و نیز ر. ك، بقره: ۱۷۶؛ آل عمران: .۳
۴- بقره: .۹۱
۵- بقره: .۱۱۹
۶- آل عمران: .۸۶
۷- توبه: .۳۳
۸- فی المثل در باره حضرت موسی علیه السلام می خوانیم كه به دیكتاتور مصر می گوید: من فرستاده پروردگار جهانیانم و شایسته من نیست كه كلامی را به ناروا به خداوند نسبت دهم (اعراف: ۱۰۴- ۱۰۵ و نیز ر. ك، همین سوره، آیه ۱۶۹).
۹- یحرفون الكل م عن مواضعه (مائده: ۱۳ و نیز همان سوره: ۴۱).
۱۰- انعام: .۹۱
۱۱- بقره: .۱۵۹
۱۲- اسرأ: .۳۶
۱۳- در آیه زیر، تلمیحی ظریف بدین نكته وجود دارد: قل كفی بالله شهیداً بینی و بینكم انّه كان بعباده خبیراً بصیراً (اسرأ: ۹۶).
۱۴- نسأ: .۱۳۵
۱۵- مائده: .۸
۱۶- انعام: ۱۵۱-.۱۵۲
۱۷- آل عمران: .۶۲
۱۸- یوسف: .۱۱۱
۱۹- بقره: .۲۶
۲۰- هود: .۱۲۰
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی