یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سیزده بدر‌ در دوره قاجار


سیزده بدر‌ در دوره قاجار
در دوره قاجار مراسم سیزده بدر را بسیار مفصل و با شکوه خاص برگزار می‌کردند. ادوارد یاکوب پولاک، نویسنده سفرنامه ایران و ایرانیان در شرح مفصلی که درباره نوروز نوشته است، از مراسم سیزده نوروز نیز یاد می‌کند و می‌نویسد: سرانجام روز سیزدهم، یعنی آخرین روز عید فرا می‌رسد. مطابق با یک رسم کهن گویا تمام خانه‌ها در چنین روزی در معرض خطر ویرانی هستند. به همین دلیل همه از دروازه شهر خارج می‌شوند و به باغ‌ها روی می‌آورند. عبدا... مستوفی چگونگی مراسم سیزده بدر را در اواخر دوره قاجار در کتابش می‌آورد و به زیبایی تمام، همه رفتارها و بازی‌ها و سرگرمی‌های مردم را در این روز شرح می‌دهد و می‌نویسد: روز یا شب پیش، هرکس به قدر وسع و لزوم، تدارکی برای این روز می‌دید. از صبح این روز خانواده‌های شهری با سماورهای کوچک و بقچه بسته‌هایی که در آن خوراکی روزانه را بسته بودند، خیابان‌هایی را که به بیرون شهر می‌رفت، پر می‌کردند. دسته دیگر که سیزده بدر را فقط برای عصر گذاشته بودند، از دو سه ساعت بعدازظهر به این خیابان‌ها رو می‌آوردند. از شهر که بیرون می‌رفتند، هر دسته‌ای کنار نهر آب و سبزه‌زاری می‌نشستند. ناهار را در زیر طاق آسمان و اگر چند درختی گیر آورده بودند، در زیر سایه کم آن صرف می‌کردند. آجیل و شیرینی هم چه قبل از ناهار و چه بعد از ناهار داشتند، به علاوه، عصر سیزده بدر کاهو با سرکه یا سکنجبین و یا سرکه شیره می‌خوردند. بعضی از خانواده‌های نسبتا تواناتر رشته بریده و نخود و لوبیای پخته و اسفناج خرد کرده، شسته در دو سه کیسه و دوغ و کشک در یک کوزه و مقداری پیاز و روغن به همراه برده و در یورتی که برای خود گرفته بودند، آش رشته‌ای هم ضمیمه سایر خوراکی‌ها می‌کردند. سماور آنها از صبح بار بود. شاید این روز یک‌دهم اهل شهر هم در شهر نمی‌ماند و اجمالا هر کس توانایی بدنی داشت، از این تفریح و تفرج خودداری نمی کرد. خانواده‌های اعیان اکثرا به باغ‌های داخل یا خارج شهر می‌رفتند و در آنجا سیزده بدر را با تمام لوازم و جزئیات برگزار می‌کردند... خانم‌ها به داربست مو کنار دیوار باغ تاب می‌بستند و تاب می‌خوردند، حتی الک دولک و توپ بازی هم می‌کردند ....
منظره بیرون شهر بسیار جالب بود، بچه‌ها و جوان‌ها و مردها دسته‌دسته به بازی‌های ورزشی از قبیل الک دولک، اعم از سردستی و سرسنگی و چری یا نچری، زویی و توپ بازی، گردو، بل بگیر بالا بیا و چپ توپ و باقلی به چند من؟ و بازی جَرنک جَرنک اسب چه رنگ؟ و اگر وضعیت مکان اجازه می‌داد، گرگم به هوا و قایم‌باشک مشغول بودند.
این شخص باید آنقدر خم می‌شد که دستش را به کعب پایش تکیه بدهد و سایرین دور خیز گرفته با تکیه دادن دست‌ها به گرده او از رویش می‌پریدند و هر کس کار خود را خوب انجام نمی داد و خطایی در عمل بروز می‌داد به جای او خرپشته می‌ساخت. بساط حقه بازی و پهلوان کچل و خیمه شب بازی هم این سر و آن سر پهن بود. وقتی مردم از ورزش خسته می‌شدند، دور بساط این آقایان جمع شده، خستگی در می‌کردند و خود را برای بازی‌های ورزشی دیگر آماده می‌کردند. مردمان اعیان هم در این روز به باغات بیرون شهر می‌رفتند. ولی آنها به ورزش نمی‌پرداختند. ورزش آنها همان سواری و رفتن تا باغ بیرون شهر بود. با وجود این جوان‌های آنها الک‌ دولک و توپ‌بازی را راه می‌انداختند.
در این روز دخترهای دم‌بخت، برای پیداکردن شوهر، سبزه گره می‌زدند و معتقد بودند که تا سیزده آینده البته حاجت آنها روا خواهد شد. به شرط اینکه این ذکر را در حین انجام گره‌زنی گفته باشند: «سیزه بدر، سال دیگر، خانه شوهر، بچه به بر.» ولی گره زدن سبزه اختصاص به این حاجت نداشت. زن ها، برای نیت‌های دیگر ولو رفتن زیارت کربلا و مشهد هم، این کار را می‌کردند. وقت عصر، مراجعت مردم از زن و مرد و بچه و سواره و پیاده، به خصوص در خیابان‌های نزدیک به دروازه‌ها که پر از جمعیت بود، واقعا تماشا داشت.
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید