یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آسمانی زیر یک سقف!


آسمانی زیر یک سقف!
... من اصلا اینطور فکر نمی کنم که صرفا به خاطر شرایط موجود و یا با فکر بی انصافانه ترش به خاطر جوگیری جهادی آن روزها فرم و نوع شکل گیری آشنایی و ازدواج دو تا جوان تا این اندازه مقدس و آسمانی بوده است، همانطور که اصلا فکر نمی کنم ریخت و پاش های نسبتا همه گیر آشنایی و ازدواج های امروز هم صرفا به خاطر چشم و هم چشمی و تبعیت از عرف جامعه باشد. شاید درست ترش این است که این قشنگ ترین دوران زندگی هر آدمی روی این کره خاکی که همان رسیدن به محبوبش است؛ کلید اصلی اش را گم کرده است و یا گم کرده ایم! وگر نه که پس چرا در بین اقشار مذهبی و حتی خانواده های کاملا سنتی هم شاهد هزینه های سرسام آور هستیم؛ خودتان حساب کنید از همان روز اول خواستگاری و خرید شیرینی و گل که یحتمل باید خیلی هم «خاص» باشد و مثلا با رنگی مثل توسم های تزیین شده باشد! تا شب بله برون و تعیین مهر و رفت و آمدهای آزمایشگاهی و بعد هم خدا رحم کند خرید قبل از عقد و حالا دیگر بماند خود مراسم عقد و در پی آن عیدهایی که تا فاصله مراسم ازدواج رسمی می آید و می رود و اصلا هم نمیشود که آقای داماد بی عیدی تشریف ببرند خانه عروس خانم و از آن طرف هم که تهیه جهیزیه که... اصلا هیچ نگوییم بهتر است!
و راستی که هوای حوصله عجیب تنگ می شود وقتی نگاهی به آمار و ارقام میزان ازدواج و طلاق می اندازی که نسبتا میزانی هم اندازه دارند و خب! این یعنی همه هزینه هایی که اکثرشان هم با زحمت وام و قرض و بدهکاری، تهیه شده نه تنها بیهوده بوده که عاقبت دردسرساز هم شده است. و همین است که نه خودم را در حد و اندازه نقد و تحلیل بیشتری از چنین مراسمی حتی با عاقبتی خوش، می دانم و نه چنین عرف غلط جا افتاده ای را با نوشتن چند سطری حل شده می توانم ببینم...
ولی این را بگویم بد نیست که گویی این روزها باید یادمان بیاید عاشق می شویم برای چه؟! می خواهیم زیر یک سقف نفس بکشیم و روزگار بگذرانیم برای چه؟! و به جستجوی خوشبختی در
کوچه پس کوچه های خیابان امین حضور و راسته طلا فروشان بازار و پوشیدن لباس و کت و شلوار لزوما مارکدار عروس و دامادی در هتل چند ستاره و تعداد نجومی سکه های طلا برای مهریه و ... می گردیم برای چه؟ ای کاش به نیت یک عمر با هم بودن و با هم ساختن و یکی شدن، حتی بدون تمکن مالی و تنها با توکل به او، به هم؛ آن بله شیرین و قشنگ را بگوییم ...
و به حقیقت؛ حالا که قلمم اینطور دارد برای خودش می تازد و می نگارد به این فکر نمی کنم که این سطور دارد که شعاری می شود و طعم گس کلیشه را می دهد که حالا بعد از خواندن روزگاری در همین نزدیکی از سه نیمه پنهان سه ماه عاشق پیشه، خیلی خوب جسارت خواستن های این چنین را پیدا می کنم! که این جا دیگر از قصه و افسانه لیلی و مجنون، خسرو و شیرین و وامق و عذرا خبری نیست که درست عین قصه مهر و ماه آسمان ها و زمین؛ امیر عشق و زهرای امیر، ملموس و شدنی است! فقط باید رمز اصلی «دوست داشتن» را پیدا کرد!
... و این صفحه تقدیم به همه آنهایی که می خواهند برای چشیدن حلاوت آرامشی که وعدهایش را «خدای رحمت» داده است به یکی شدن دو تفکر و روح بیندیشند و با عقل و عشق توأمان به سنت پیغمبر عاطفه ها برسند!

لیلا سادات باقری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید