جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا


عروسک های دوست داشتنی


عروسک های دوست داشتنی
"آرش پارساخو" متن نمایشنامه "ماکوندو" را بر اساس داستان پیرمرد فرتوت با بال های بزرگ بزرگ، نوشته گابریل گارسیا مارکز برای اجرا در صحنه مورد پرداخت قرار داده است.
مبنای این اقتباس نمایشی حضور شخص نویسنده به عنوان محور روایت است. در واقع "ماکوندو" با قرار دادن مارکز بر روی صحنه بستر ذهنی او را در هنگام خلق یک داستان جدید محور روایت داستانش قرار می دهد.
گابریل گارسیا مارکز در مقدمه "شخصیت های گمشده" نوشته است: "من در هر کتابی سعی کرده ام روش متفاوتی به کار گیرم. در نوشتن یک قصه، معمولا سبک را انتخاب نمی کنی فقط می توانی درباره اش تحقیق کنی و سعی کنی تا جایی که ممکن است بهترین سبک را برای "تم" مورد نظرت پیدا کنی. (موقع نوشتن) تصویر ذهنی در سرم رشد می کند تا وقتی که تمامی داستان به همان شکلی که می تواند در واقعیت اتفاق بیفتد، در ذهنم شکل بگیرد."
همین روال و سبک نگارش که مارکز در مورد آثارش می گوید به عنوان مهمترین رویکرد پرداخت در نمایشنامه ماکوندو لحاظ گردیده است. در واقع رئالیسم جادویی مارکز مبنا و محوری است که نمایش ماکوندو قصد و هدف اصلی اش را بر اساس آن پایه گذاری نموده است.
نمایش آزاده انصاری با آماده شدن عروسک مارکز در یک گوشه صحنه برای شروع به نوشتن یک داستان جدید آغاز می شود. گفتار مارکز داستان را آغاز می کند و عروسک گردانان و بازیگران این داستان و تصورات ذهنی نویسنده را به شکل نمایشی بر روی صحنه بازسازی می کنند.
سبک اصلی پردازش و نمایشی کردن موضوع داستان براساس یک تم اصلی گسترش پیدا می کند و هر موقعیت زمینه ساز به وجود آمدن موقعیت های بعدی می شود.
استفاده از عروسک ها و خلق و پرداخت موسیقی و افکت توسط ساز و آواها به وسیله کسی که در قایقی در صحنه جای گرفته نیز ترفندی در جهت دستیابی به همین سبک است. جریان سیال ذهن نویسنده، با استفاده از همه این ابزارها و عناصر در صحنه نمایش انصاری کارکرد پیدا می کند و تبدیل به جنبه های بصری می شوند. بدین ترتیب می توان شیوه عروسکی و بازی و اجرای فانتزی نمایش را در جهت سبک و محتوای مورد انتظار نمایش مناسب و مطلوب ارزیابی کرد.
اما نکته مهم در مورد ماکوندو این است که بیش از اندازه در این رابطه افراط می کند. آزاده انصاری آنقدر در بکارگیری و پرداخت فانتزی نمایش اغراق می کند که حتی در برخی فصول رئالیسم جادویی و فضای عجیب ذهن را در این اجرا به ورطه ناپرهیزی کمدی می کشاند. به ویژه در فصولی که الیزندا و پلایو در صحنه حاضر می شوند این فانتزی جنبه های پررنگ تری پیدا می کند و کلیت فضا را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.
هر چند وجود همیشگی پیرمرد و دو غریبه نشسته در قایق کارکردهای جادویی و ذهنی اثر را تقویت و تثبیت می کنند، اما باید اعتراف کرد که نمایش در برخی فصول از کلیت مورد انتظار دور می شود و به جریان مطلوب سبک اجرا ضربه می زند.
دو ویژگی دیگر هم هستند که ماکاندو را از آنچه باید بدان پایبند باشد دور می کند. این دو ویژگی به صورت توامان به غربت و مرموزیت فضای ذهنی نمایش لطمه زده و آنچه را که نمایش می بایست به زحمت در فرایند کاملاً تخیلی و ذهنی در معرض اتفاق قرار دهد دچار اشکال می کنند.
اول آنکه نمایش بیش از اندازه خودش را به تماشاگر نزدیک و موقعیت ها و مضامینش را به آنها تحمیل می کند.
تکمیل فرایند دریافت در نمایش آزاده انصاری می بایست حاصل فعالسازی و دخالت آزادانه ذهن تماشاگر با رویدادهای ذهنی فضا و موقعیت باشد. اما انصاری در بسیاری از فصول نمایش با ارائه توضیحات و تفاسیر اضافی سعی در تفهیم تحمیلی مفاهیم به تماشاگر دارد و بدین ترتیب ارتباط پویا و موثر او با فضای خیالی داستان را دچار اشکال می کند.
اما ویژگی دوم، باز هم همان گرایش بیش از اندازه به کمدی و طنز است. بخشی از این کمدی تحمیلی در کلام و بازی عروسک مارکز گنجانده شده و اگر چه در برخی از زمان های نمایش شیرین و دلچسب و تاثیرگذار است، اما در بسیاری از بخش ها به نظر می رسد که به کمک این ترفند و به طور کاملاً محسوس قصد دارد خودش را به مخاطب نزدیک کند.
بخش دیگر کمدی ماکوندو را با هم باید در موقعیت ها و بازی های کمیک بازیگران یا مثلاً حضور هجو آمیز اردک در بخش های مختلف صحنه های نمایش مورد دقت قرار داد. مجموعه این شیوه پرداخت در کلیت اثر باعث شده تا تمایل نمایش به نزدیکی به تماشاگر کاملاً مشهود و محسوس باشد. و همین امر با نشان دادن واسطه ارتباط، رابطه تماشاگر با نمایش را دچار اشکال می کند.
در واقع هر دو ویژگی مذکور نشان دهنده تحمیل نمایش به تماشاگر است که توسط خود نمایش صورت می پذیرد و به هیچ وجه مطلوب نیست. این خصوصیت حتی در افراطی ترین شکل خود کاملاً با اهداف مطلوب ماکوندو در تناقص و تضاد است .
اما نکته مهم دیگری تماشاگر را مجذوب تماشای ماکوندو می کند، علاوه بر فضای جذاب و غریب آن، به عروسکها و بازی آنها و عروسک گردانی، در صحنه مربوط می شود. عروسک های انصاری زیبا و دوست داشتنی هستند و اندازه کوچکشان این زیبایی را دو چندان می کند. شگرد تبدیل شدن عروسکها به بازیگران هم ترفند خوبی است که ضمن در اختیار گذاردن امکانات اجرایی بیشتر بر جذابیت ها و قابلیت کار افزوده اند.
ماکوندو نمایش خوبی است و صرفنظر از چند اشکال و ایراد کوچک در زمینه برقراری ارتباط با مخاطب و انتقال منظورش موفق عمل کرده است.
مهرنوش نصوری
منبع : تئاتر مقاومت