شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


کدامیک از رویکردهای تحلیل (تکنیکی یا بنیادی) برای بازار ارز بهترین است؟


کدامیک از رویکردهای تحلیل (تکنیکی یا بنیادی) برای بازار ارز بهترین است؟
از مراکز دادوستدهای پولی گرفته تا دفاتر معاملاتی شرکتهای چندملیتی گفتگوها و مناظره­های طولانی درباره این که کدام رویکرد و روش برای پیش­بینی جهت بازار ارز بهتر است، وجود دارد. اکنون که دو اندیشه اصلی، تحلیل و تفسیر بازارهای ارز را رهبری می­کنند، کدام روش بهترین است؟ معامله­گران از میان تحلیل تکنیکی و تحلیل بنیادی کدامیک را برمی­گزینند؟
اقتصاددانان معمولا با حرارت و پرشور از مکتب بنیادی جانبداری می­کنند، در صورتی که مهندسان، ریاضیدانان و دیگر گروههای متمایل به امور محاسباتی، سخت هواخواه مکتب تکنیکی هستند. پیش از هرگونه نتیجه­گیری بیاید به طور خلاصه دیدگاههای این دو گروه را بررسی کنیم. در اینجا متوجه می­شوید که فلسفه اصلی اختلاف بین این دو مکتب فکری، به چگونگی تحلیل قیمت برمی­گردد. پرسشی که در اینجا مطرح می­شود، آن است که آیا تحلیل باید به بررسی انگیزه­ها و علل حرکت نرخهای بازار بپردازد و یا تنها برآیند حرکت و کنش قیمت را زیر نظر بگیرد. در حقیقت، تفسیر بنیادی در جستجوی انگیزه­ها و دلایل حرکت نرخهای مبادله است، اما تحلیل تکنیکی با بهره­جستن از فنون خاص به نتیجه و برآیند حرکت نرخهای مبادله می­اندیشد.
در تحلیل بنیادی معامله­گران به مطالعه و بررسی متغیرهای سیاسی، واقعیتهای اقتصاد بین­الملل و وضعیت اقتصاد داخلی می­پردازند. تورم، اشتغال، اختلاف نرخ بهره و کسریهای تجاری تنها بخشی کوچکی از نماگرهای قابل بررسی هستند. با استفاده از دانش مقداری و کمی اقتصاد بوسیله الگوهای اقتصاد سنجی می­توان به برآوردهای خاصی دست یافت. در سالهای اخیر این گونه الگوها نسبت به گذشته بسیار کاملتر شده­اند و برای پیش­بینی جهت بازار مورد استفاده قرار می­گیرند. در این زمینه فرض کنید که پارامترهای الگوهای اقتصاد سنجی درست کار می­کنند، به طوری که آنها بدون تناقض رفتار آینده بازار را پیش­بینی می­کنند و سرانجام بر اساس دیدگاه بنیادی به نتایجی می­رسیم، بدین ترتیب متوجه می­شویم که آیا نرخ ارز بالا ارزشگذاری شده، پایین ارزشگذاری شده و یا ارزش عادلانه و منصفانه دارد. از این رو مطابق با این دیدگاه، نیروهای بازار باید ناکارآمدی قیمتها را بوسیله فروش ارز در جایی که نرخها، بالاتر ارزشگذاری گردیده، تعدیل کنند. همچنین نیروهای بازار زمانی که نرخها، پایینتر از ارزش واقعی خود ارزشگذاری شده باشند، با خرید ارز در جهت تصحیح آن برمی­آیند. از لحاظ علمی این فرایند در بلندمدت ثبات بازار را رهبری می­کند.
تحلیل تکنیکی علاقه­ای به دلیل و انگیزه حرکت قیمت ندارد، اما به بررسی حرکت و کنش قیمت توجه نشان می­دهد. به بیان دیگر معامله­گر تکنیکی اساس استدلال و منطقش این است که اگر زمانی در بازار روند ثابت و مشخصی وجود داشت، لازم نیست که دادوستد را بر علت و سرچشمه پدید آمدن آن استوار سازید و تنها کافی است که در این مسیر و جریان، نقشه خود را پیاده­سازی کنید. وجود محض یک روند اشاره بر آن دارد که یک روانشناسی معینی در بازار حاکم است و تا زمانی که احساس و انتظارات بازار تغییر نکند، اهمیتی ندارد که حرکتهای بازار در اثر چه موضوع روانشناختی و به وسیله چه گروههایی پدید آمده است. در حقیقت این کار برعهده بازار است تا تصمیم بگیرد که چه سطحی از قیمت، خرید افراطی (بیش خرید) و کدام نرخ در منطقه فروش افراطی (بیش فروش) واقع شده است. مطابق تفسیر تکنیکی زمانی که به چنین شرایطی در بازار می­رسیم، قیمتهای غیرتعادلی بوسیله دادوستد معامله­گران تصحیح می­شوند. بدین گونه که هرگاه بازار در منطقه خرید افراطی قرار داشته باشد، بوسیله فروش تلاش می­کند که به سطح تعادلی قیمت نزدیک شود و زمانی که بازار با بیش فروش مواجه شده، با خرید به سوی نرخهای تعادلی حرکت می­کند. در این خصوص بازار به دوره ثبات نزدیک می­گردد. سطوح حمایت و مقاومت، برگشتها و ردیابیهای فیبوناتچی، میانگین متحرک، تفسیر موج الیوت و زاویه های گان نمونه­هایی از تکنیکها و فنونی است که از نتایج آن برای پیش­بینی قیمتها استفاده می­شود.
چالش واقعی برای سرمایه­گذار خصوصی در مبادله ارز لحظه­ای است که حقایق و واقعیتهای بازار از راه می­رسند و دادوستدها بر اساس آن شکل می­گیرد. به راستی، محیط بازار علاوه بر رابطه­ها، معادلات ریاضی، خطوط و منحنیهای هندسی به چیزهای بیشتری نیاز دارد و به طور ساده باید گفت:" بازار فراتر از اینها را خواستار است." مگر بازار مبادلات ارز با حجم دادوستدهای بسیار زیاد تنها از اقتصاددانان و کارشناسان تکنیکی تشکیل شده است!؟
واقعیت این قضیه آن است که میلیاردها دلار در بازار در حال گردش است و در این میان معامله­گرانی هستند که به کسب درآمد مشغولند و در همان حال برخی سفته­بازان کوتاه­مدت و سرمایه­گذاران دیگر پول خود را از دست می­دهند. در دهه ۱۹۸۰ حجم مبادلات روزانه به کمتر از ۳۰۰ میلیارد دلار می­رسید، در حالی که امروزه دادوستدهای روزانه ارقامی بیش از ۱۵۰۰ میلیارد دلار را نشان می­دهد. درک این موضوع شاید ساده به نظر نیاید که حتی یک تغییر کوچک در نرخهای بهره یا خط مشی سیاسی، می­تواند تغییرات بسیار بزرگی را به طور مستقل در شرایط دلار ایجاد کند. بنابراین زمانی که مبادلات بازار ارز از طریق صفحه نمایش و صحفه کلید دنبال می­شود، فرایند آن ساده به نظر می­رسد، اما دنیای واقعی بسیار پیچیده و بزرگ است.
سرانجام باید به این نکته اشاره کرد که هرگاه سرمایه­گذاران و معامله­گران تصمیمات تجاری خود را پیاده­سازی می­کنند، قصد آنها نادیده گرفتن عرصه پهناور بنیادهای اقتصادی یا تصویر گویای تکنیکی نیست. تقریبا اتفاق نظر عمومی وجود دارد که دادوستد در بازار ارز برای ارزیابی و سنجش اندیشه­ها و تفکرات شرکت­کنندگان در آن به چیزهای بیشتر نیاز دارد. در این راستا نقشه تجاری مخصوص، مدیریت پول، ارزیابی ریسک، تکنیکهای معامله­گری، استراتژیهای خاص مبادله و گاهی اظهارنظریه­های حرفه­ای مواردی هستند که بازار آنها را برای موفقیت درخواست می­کند.
Oversold / بیش خرید یا خرید افراطی
Overbought / بیش فروش یا فروش افراطی
Fibonacci retracement / ردیابی فیبوناتچی
Elliott wave analysis / تحلیل موج الیوت
Gann Angels / زاویه گان
منبع : رهنمون سرمایه


همچنین مشاهده کنید