دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

نیچه و افلاطون


نیچه و افلاطون
ستیزه سرسختانه و نستوه نیچه با افكار عمومی به كلی از گونه دیگر است. نیچه برخلاف افلاطون عامه را از آن رو كه چشم به حقیقت ندارند نكوهش نمی كند. برعكس نكوهش و به بیاتی دقیق تر اعلام جنگ او با عوام، «گله» ها، «بسیارتر از سیاران» ، «مگسان بازار» و به طور كلی عامه مردم از آن روست كه آنها با اتكا به میراث حقیقت افلاطونی و فلاسفه دیگر تنها عجز و ناتوانی خود را می پوشانند. تفكر نیچه روان شناسی نقادانه كل تاریخ فلسفه است. به ساده ترین زبان او تمام فلاسفه را به دروغگویی متهم می كند. او بر آن است كه آدمی را هرگز امكان رهیابی به حقیقتی كه مطلق، نامشروط و قائم به خود باشند نیست؛ چرا كه نگاه هر انسانی به جهان ممكن نیست از حد پرسپكتیو و منظر محدود و نسبی او فراتر برود.
پرسش نیچه آن است كه چرا كسانی به اسم عشق به دانایی در كمال خودخواهی معرفت خود را كاشف از حقیقت مطلق جامع، ابدی و ثابتی دانسته اند كه می توان نحوه زندگی این جهانی را از سرچشمه آن تعیین كرد و پاسخ نیچه در یك كلام عطف اراده به سوی قدرت و انحطاط نیروی زندگی است. نیچه بر آن است كه هیچ حقیقتی ورای همین جهان كه مدام در شدن و صیرورت است وجود ندارد و آنچه انگیزه این صیرورت و گردش ابدی است، چیزی جز اراده ای به سوی قدرت نیست. بنابراین آنها كه بر وفاق این اراده و بدون دغلبازی و پنهان كاری می زیند- از جمله ماجراجویان، جنگجویان و مهتران به حقیقت نزدیك ترند. نه تنها نسبت به همگان بل در میان فلاسفه نیز نیچه یك نابغه مستثنا و بی همتاست. شراره های شعله خیز و فرآورده های تند و تیز این ذهنی كه آن رابه آتشفشانش مانند كرده اند، به لحاظ وفور و گونه گونی با آثار اندیشمندان بزرگ شرق همچون مولوی و كنفسیوس قابل قیاس است. سخن بر سر آن است كه وانهادن پرسش ها به هر دلیلی خیانت به خویشتن خویشمند خویش است. آنچه فلسفه بیش و پیش از هر چیز به ما می آموزد راهی به سوی رامش و آسایش و غنودن بر بالین حقیقت نیست، بل بازگشت و بازیافت خویشتن خویش ماست. پرسش های فلسفی نه انتخابی دلخواه اند و نه دیكته ای نادلخواه. پرسش های فلسفی زاده های طبیعی و خود به خودی ارواحی است كه یك بار برای همیشه به خود بازگشته و خود شده اند. پرسش های فلسفه رشحات ناگزیر و اجتناب ناپذیر آزادی و خلوص كودكانه ای است كه گویی آن را در سویدای هر یك از ما به امانت نهاده اند. برآمدگه پرسش های فلسفی صرفاً به این یا آن ملت و به این یا آن طبقه و نژاد تعلق ندارد. حتی می توان گفت كه روح فلسفه خاص و عام، اقلیت و اكثریت نمی شناسد.
سیاوش جمادی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید