یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

صدر الدین‌ شیرازی‌ (ملاصدرا)


صدر الدین‌ شیرازی‌ (ملاصدرا)
عبدالرفیع‌ حقیقت‌ (رفیع‌ )
صدر الدین‌ محمد پسر ابراهیم‌ قوامی‌ شیرازی‌ معروف‌ به‌ «ملاصدرا» و «صدرالمتألهین‌» نام‌ آورترین‌ فیلسوف‌ ایرانی‌ در دوره‌ صفوی‌ از حكیمان‌ بسیار نامی‌ قرن‌ یازدهم‌ هجری‌ است‌ .
وی‌ مراحل‌ واقعی‌ تعلیم‌ فلسفی‌ را در خدمت‌ استاد بزرگ‌ عهد خود میر محمد باقر داماد گذرانده‌ و در دانشهای‌ منقول‌، شاگردی‌ شیخ‌ بهاء الدین‌ عاملی‌ كرده‌ و خود جامع‌ همهٔ‌ دانشهای‌ عقلی‌ و نقلی‌ زمان‌ خویش‌ بوده‌ است‌. وی‌ در این‌ هر دو دسته‌ از دانشها تألیفات‌ پر ارزش‌ از خود به‌ یادگار نهاد، خواه‌ در حكمت‌ كه‌ با ذوق‌ اشراقی‌ و عرفانی‌ خود مبحثهای‌ خاصی‌ را در آن‌ به‌ پیش‌ كشید ،و خواه‌ در تفسیر قرآن‌ كه‌ چندین‌ رساله‌ مقرون‌ به‌ تأویلهای‌ فلسفی‌ در این‌ راه‌ بوجود آورد ،یا به‌ دیگر دانشهای‌ دینی‌ كه‌ در همه‌ی‌ آنها همساز با اندیشه‌های‌ عرفانی‌ و حكمی‌ خود كار كرد و به‌ علت‌ این‌ همه‌ تجاوزها كه‌ به‌ مرزهای‌ اعتقادی‌ قشریان‌ روزگار مرتكب‌ گشت‌ از آسیب‌ اعتراضها و تكفیرهای‌ ظاهربینان‌ بر كنار نماند . این‌ نابغه‌ دوران‌ پس‌ از آن‌كه‌ درشیراز علوم‌ مقدماتی‌ را فرا گرفت‌ ، با دلی‌ مملو از عشق‌ و سری‌ پر از شور معانی‌ و جانی‌ تشنه‌ به‌ حقایق‌ عرفانی‌ به‌ اصفهان‌ رفت‌. در آن‌ عصر اصفهان‌ دارای‌ مدارس‌ معمور و علمای‌ مشهور بود و سالهای‌ نخستین‌ را نزد شیخ‌ بهاء الدین‌ عاملی‌ تحصیل‌ كرد، پس‌ از آنكه‌ شیخ‌ او را بحد كمال‌ دید به‌ نزد میرداماد رهنمایش‌ شد و ترقیاتی‌ كه‌ برای‌ صدرالدین‌ پیش‌ آمد در خدمت‌ میرداماد اتفاق‌ افتاد ؛ زیرا دریچهٔ‌ ذهن‌ آماده‌ و پرجوش‌ و خروشش‌ به‌ حقایق‌ مجهول‌ هستی‌ باز شد و سرانجام‌ به‌ یاری‌ استعداد ذاتی‌ و نبوغ‌ فكری‌ به‌ قلهٔ‌ رفیع‌ شهرت‌ و افتخار رسید .در حالی‌ كه‌ فلسفه‌ مشائی‌ و رواقی‌ را به‌ شدت‌ مورد حمله‌ قرار داد، فلسفهٔ‌ اشراق‌ را به‌ آسمان‌ رفعت‌ و نهایت‌ اوج‌ معرفت‌ رسانید. به‌ همین‌ جهت‌ از استاد بی‌همتای‌ خود میرداماد با منتهای‌ تعظیم‌ و توقیر یاد می‌كند. تصوف‌ و عرفان‌ را در كتابهای‌ صدر الدین‌ شیرازی‌ مجالی‌ بسیار است‌، فلسفه‌ ملاصدرا آمیخته‌ ایست‌ از فلسفهٔ‌ ارسطو و عرفان‌. پس‌ از آنكه‌ صیت‌ شهرت‌ این‌ دانشمند بلند شد صداهای‌ تكفیر و تفسیق‌ از اطراف‌ بگوش‌ رسید. در كتابهای‌ ملاصدرا شكایت‌ از اهل‌ زمان‌ بسیار است‌. به‌ هرحال‌ به‌ قسمی‌ بر او سخت‌ گرفتند كه‌ سالیانی‌ دراز در كوهستان‌ قم‌ (دهكدهٔ‌ كهك‌) متواری‌ بود .
این‌ حكیم‌ عالی‌ قدر بعد از ده‌ سال‌ تبعید در «كهك‌» قم‌ كه‌ در آن‌جا به‌ ریاضت‌ و مكاشفه‌ گذرانید، به‌ شیراز رفت‌ و در مدرسهٔ‌ الله‌ وردیخان‌ به‌ تعلیم‌ حكمت‌ پرداخت‌ و تا پایان‌ عمر خویش‌ هفت‌ بار پیاده‌ به‌ حج‌ رفت‌ و در بازگشت‌ از آخرین‌ سفر در بصره‌ زندگی‌ را بدرود گفت‌ (۱۰۵۰ هجری‌).
معاصران‌ ملاصدرا همه‌ بزرگی‌ مقام‌ و مهارت‌ او را در شعبه‌های‌ مختلف‌ حكمت‌ پذیرفته‌اند تا بجایی‌ كه‌ آیندگان‌ و بزرگان‌ حكمت‌ به‌ فهم‌ كلام‌ و مقاصد او افتخار كرده‌اند و از اینكه‌ خود را شاگرد او یا سالك‌ طریق‌ وی‌ بدانند بر خود بالیده‌اند .
طالبان‌ فلسفه‌ پس‌ از مرگ‌ ملاصدرا بر تألیفات‌ و آثار او توجه‌ و اقبال‌ شگفت‌ كردند و «فلسفهٔ‌ متعالیه‌» نضج‌ و رواجی‌ عجیب‌ یافت‌ و آثار این‌ حكیم‌ توانا بارها زیر چاپ‌ رفت‌ و هنوز هم‌ آثار او را چاپ‌ می‌كنند و در فهم‌ مقاصد و درك‌ مطالب‌ آن‌ می‌كوشند .
ملاصدرا در حكمت‌ طریقه‌ای‌ مخصوص‌ بخود دارد كه‌ تقریباً در آن‌ مبتدع‌ است‌ و پس‌ از عهد وی‌ بیشتر حكمیان‌ پیرو او هستند. این‌ فیلسوف‌ توانا و نامی‌ ایران‌ شاگردان‌ بسیار داشته‌ است‌ ،از جمله‌: ملامحسن‌ فیض‌ كاشانی‌ و ملاعبدالرزاق‌ لاهیجی‌ كه‌ هر دو به‌ دامادی‌ او سرافراز گشتند. آثار مكتوب‌ ملاصدرا در حكمت‌ و بعضی‌ از رشته‌های‌ علوم‌ شرعی‌ متعدد است‌ و شمارهٔ‌ آنها از كتاب‌ و رساله‌ از پنجاه‌ در می‌گذرد و جز رسالهٔ‌ سه‌ اصل‌ همهٔ‌ آنها به‌ تازیست‌ و فهرست‌ برخی‌ از آنها بشرح‌ زیر می‌باشد :
اتحاد العاقل‌ و المعقول‌ ـ اتصاف‌ الماهیهٔ‌ بالوجود ـ اسرار الا´یات‌ و انوار البینات‌ ـ اسفار الاربعهٔ‌ و الحكمهٔ‌ المتعالیهٔ‌ كه‌ مشهورترین‌ تألیف‌ وی‌ بشمار می‌رود و بنام‌ اسفار نهایت‌ شهرت‌ را دارد و از كتابهای‌ درسی‌ حوزه‌های‌ علمی‌ و فلسفی‌ است‌ و چند بار در تهران‌ چاپ‌ شده‌ است‌ ـ اكسیر المعارفین‌ فی‌ معرفهٔ‌ طریق‌ الحق‌ و الیقین‌ ـ الامامهٔ‌ ـ بدء وجود الانسان‌ .
بر آثار صدر المتألهین‌ (ملاصدرا) ـ فیلسوف‌ مشهور ایرانی‌ ـ به‌ سبب‌ اهمیت‌ وافر و رواج‌ شدید آنها در حوزه‌های‌ فلسفی‌ و در میان‌ حكمت‌ شناسان‌ سه‌ قرن‌ اخیر ،شرحها و حاشیه‌هایی‌ نوشته‌ شده‌ و بعضی‌ از آنها نیز موضوع‌ بحث‌ موافقان‌ و مخالفان‌ اندیشه‌های‌ فلسفی‌ وی‌ ورد و ایراد آنان‌ بریكدیگر گردیده‌ است‌. شرحهایی‌ كه‌ بر كتاب‌ اسفار ملاصدرا نوشته‌ شده‌ متعدد است‌ ؛ برای‌ نمونه‌ از حكمت‌ شناسان‌ متأخر حاجی‌ ملاهادی‌ سبزواری‌ ،میرزای‌ جلوه‌ ،ملامحمد اسماعیل‌ پسر محمد شفیع‌ اصفهانی‌ ،میرزا محمد رضا قمشه‌ای‌، ملاعبدالله‌ زنوزی‌ ،آقا علی‌ مدرس‌ تبریزی‌ ،ملاعلی‌ نوری‌ ،میرزا محمود قمی‌ و سید محمد مشكات‌ بیرجندی‌ برآن‌ حاشیه‌هایی‌ نگاشته‌اند .
حركت‌ در جوهر از ابتكارات‌ ملاصدرا شیرازی‌
صدرالمتألهین‌ «ملاصدرا» در نزدیك‌ به‌ چهار صد سال‌ پیش‌ (۱۰۵۰ ـ ۹۷۹ هجری‌ = ۱۶۴۰ ـ ۱۵۷۰ میلادی‌) همان‌ موقعی‌ كه‌ دكارت‌ فیلسوف‌ ،ریاضی‌ دان‌ و فیزیك‌ دان‌ فرانسوی‌ (۱۶۵۰ ـ ۱۵۹۶ میلادی‌ = ۱۰۶۰ - ۱۰۰۴ هجری‌) راه‌ جدیدی‌ در علم‌ به‌ روی‌ دنیا باز می‌كرد، همان‌ زمانی‌ كه‌ نهصد سال‌ بود فلاسفه‌، فلسفهٔ‌ ارسطو را مانند وحی‌ آسمانی‌ می‌دانستند ،همان‌ هنگامی‌ كه‌ بنیان‌ فلسفهٔ‌ مشاء كه‌ روی‌ استدلال‌ عقلی‌ قرار داشت‌ ،هنوز مانند كوه‌ پولادین‌ پابرجا و استوار بود، در همان‌ موقع‌ صدرالمتألهین‌ شیرازی‌ ،یعنی‌ فیلسوف‌ بلند فكر و روشن‌ بین‌ ایرانی‌ در قرنهای‌ اخیر نظریه‌ای‌ اظهار داشت‌ كه‌ عالم‌ فلسفه‌ را تكان‌ داد. این‌ حكیم‌ شجاع‌ كه‌ دلش‌ با نور عرفان‌ روشن‌ بود و قریحهٔ‌ سرشار و بلند پروازش‌ از سرچشمهٔ‌ حقیقت‌ آب‌ می‌خورد، با كمال‌ شهامت‌ در مقابل‌ طلسم‌هائی‌ كه‌ متجاوز از هزار سال‌ دست‌ و پای‌ فكر بشر را بسته‌ بود، ایستادگی‌ و برخلاف‌ ارسطو و فارابی‌ و بوعلی‌ سینا قیام‌ كرد .
صدرالمتألهین‌ ،فلسفهٔ‌ مشاء یعنی‌ فلسفهٔ‌ ارسطو و ابن‌ سینا را بطور كامل‌ فرا گرفت‌ و در فلسفهٔ‌ اشراق‌ بصیرت‌ كامل‌ بدست‌ آورد. مطالب‌ را روی‌ هم‌ ریخت‌ ،با مشاهدات‌ و افكار خویش‌ سنجید ،در حقیقت‌ هستی‌ دقیق‌ شد، تا توانست‌ خود را بمعنای‌ عالم‌ نزدیك‌ سازد. اصطلاحات‌ علمی‌ و قیود و الفاظ‌ را به‌ دور ریخت‌ و در همه‌ یك‌ معنی‌ و مقصود جست‌. آنگاه‌ آنچه‌ را با نور جان‌ و ذوق‌ عرفان‌ دریافته‌ و با سلاح‌ دلیل‌ و برهان‌ آراسته‌ بود ،اظهار داشت‌ و گفت‌: «جوهر عالم‌ طبیعت‌ ،دائم‌ در حركت‌ و تغییر و تجدد است‌ و این‌ حركت‌، لازمهٔ‌ ذات‌ جوهر این‌ عالم‌ است‌ و هرگز از آن‌ منفك‌ نمی‌گردد.»صدر المتألهین‌ از كسانی‌ است‌ كه‌ مبدأ عالم‌ را ،جسم‌ طبیعی‌ ،كه‌ امر واحد متصل‌ و مركب‌ از هیولی‌ و صورت‌ است‌ ،میدانند.به‌ عقیدهٔ‌ صدرالمتألیهن‌ ،جسم‌ طبیعی‌ در هر لباسی‌ كه‌ هست‌ خواه‌ به‌ صورت‌ جماد ،خواه‌ بصورت‌ گیاه‌ و خواه‌ بصورت‌ حیوان‌ و غیره‌ ،همیشه‌ در حركت‌ و تغییر است‌. در عالم‌ ماده‌ و طبیعت‌ ،سكون‌ وثبات‌ ،مختص‌ عالم‌ عقل‌ و عوالم‌ الهی‌ است‌. جوهر عالم‌ ماده‌ یعنی‌ صورت‌ جسم‌ طبیعی‌ ،امریست‌ ذاتاً متغیر و متجدد. بنابراین‌ جوهر یعنی‌ گوهر و حقیقت‌ هوا، آب‌ ،خاك‌ ،سنگ‌ ،كلیهٔ‌ معادن‌ و انواع‌ گیاه‌ها و انواع‌ حیوان‌ها ،امر سیال‌ و گذرائی‌ است‌ كه‌ تدریجاً موجود می‌شود و معدوم‌ می‌گردد .عیناً مانند زمان‌، همانطور كه‌ زمان‌ یك‌ امر ثابت‌ الاجراء نیست‌ بلكه‌ وجود و عدمش‌ دست‌ بگردن‌ یكدیگر است‌ و وجود هر جزئی‌ ملازم‌ با عدم‌ جزء دیگریست‌ و در عین‌ حال‌ زمان‌ یك‌ امر واحد متصل‌ مستمر تدریجی‌ است‌ ؛ همینطور اصل‌ جوهر عالم‌ ماده‌ در ذات‌ خود یك‌ امر واحد متصل‌ مستمر تدریجی‌ است‌ و دائم‌ در حدوث‌ و انقضاء است‌ ،یعنی‌ موجود می‌شود و معدوم‌ می‌گردد ،وجود و عدمش‌ آمیخته‌ به‌ یكدیگر است‌. این‌ عالم‌ از وجود و عدم‌، مرگ‌ و زندگی‌ و بالاخره‌ از حركت‌ تشكیل‌ یافته‌ .جوهر این‌ عالم‌ كه‌ همه‌ نقش‌ها و صورت‌ها بر آن‌ طرح‌ شده‌ ،مانند آب‌ جاریست‌ كه‌ دائم‌ در سیلان‌ و جریان‌ است‌ و در عین‌ حال‌ صورتهایی‌ كه‌ در آب‌ افتاده‌ به‌ نظر ثابت‌ و برقرار می‌آید .
همانطور كه‌ صدرالمتألهین‌ خودش‌ به‌ آیه‌ كریمه‌ قرآن‌ مجید استشهاد می‌كند «كوهها را می‌بینی‌ و گمان‌ می‌كنی‌ جامد و بر یك‌ جا ایستاده‌اند در حالی‌ كه‌ مانند ابر در حركت‌ و گذرند» ؛ صدر المتألهین‌ می‌گوید: اگر در جوهر عالم‌ ،حركت‌ نمی‌بود، ممكن‌ نبود در عوارض‌ اجسام‌ حركت‌ و تغییر راه‌ یابد؛ مثلاً حركت‌ در كمیت‌ و كیفیت‌ اجسام‌ را همه‌ قبول‌ دارند و قابل‌ انكار نیست‌ ،لكن‌ هرگاه‌ در كم‌ و كیف‌ جسم‌ حركت‌ و تغییر باشد، لامحاله‌ در جوهر جسم‌ ،تغییر و حركت‌ خواهد بود. زیرا وجود عرض‌ و وجود جوهر در خارج‌ یكی‌ است‌. و حركت‌ ،تجدد وجود است‌ ،پس‌ حركت‌ در عرض‌ از لوازم‌ حركت‌ در جوهر است‌».
آشنایی‌ اروپائیان‌ با ملاصدرا
اكثر سیاحانی‌ كه‌ از دورهٔ‌ صفویه‌ به‌ بعد به‌ ایران‌ آمده‌ و علاقه‌ای‌ نیز به‌ وضع‌ علمی‌ و دینی‌ ایران‌ داشته‌اند ،از شهرت‌ ملاصدرا در حوزه‌های‌ علمی‌ ایران‌ به‌ ویژه‌ بین‌ طالبان‌ علوم‌ عقلی‌ خبردار بوده‌ و بعضی‌ در نوشته‌های‌ خود نام‌ او و مدرسهٔ‌ وی‌ را در شیراز ذكر كرده‌اند. قدیمی‌ترین‌ اشاره‌ای‌ كه‌ در نوشته‌های‌ اروپائیان‌ به‌ مكتب‌ ملاصدرا شده‌ است‌ ،در سفرنامه‌ توماس‌ هربرت‌ است‌ كه‌ در سال‌ ۱۶۲۷ میلادی‌ = ۱۰۳۵ هجری‌ از شیراز دیدار كرد .
یكی‌ از با بصیرت‌ترین‌ اشخاصی‌ كه‌ در دورهٔ‌ قاجاریه‌ به‌ ایران‌ سفر كرد ،كنت‌ دوگوبینو است‌ كه‌ برعكس‌ سایر سیاحان‌ و جهانگردان‌ آن‌ زمان‌ ،مردی‌ بود فاضل‌ و ادیب‌ و علاقه‌مند به‌ فلسفه‌ و علوم‌ نظری‌ و حتی‌ مؤسس‌ مكتبی‌ خاص‌ است‌ در تعبیر تاریخ‌ كه‌ بنام‌ او مشهور است‌. گوبینو كتابهای‌ متعددی‌ دربارهٔ‌ ایران‌ و بلاد همجوار آن‌ نگاشت‌ كه‌ همگی‌ در اروپا شهرت‌ بسزائی‌ یافت‌ و تا امروز مورد استفادهٔ‌ علاقه‌مندان‌ به‌ مشرق‌ زمین‌ است‌ .
گوبینو با وجود اشتباهات‌ متعددی‌ كه‌ در مورد ملاصدرا كرده‌ و حتی‌ كتاب‌ اسفار را «چهار كتاب‌ سفرنامه‌» محسوب‌ داشته‌ است‌ ،از اهمیت‌ افكار و نفوذ فوق‌ العاده‌ او در ایران‌ بطور كامل‌ آگاه‌ بود و كلیهٔ‌ پیروان‌ حكمت‌ را در ایران‌ دورهٔ‌ قاجاریه‌ از شاگردان‌ ملاصدرا محسوب‌ داشته‌ است‌. گوبینو در تعبیر افكار ملاصدرا دچار مسامحات‌ زیادی‌ شده‌ است‌ ،لكن‌ با وجود این‌ ،از آن‌جا كه‌ سخنان‌ او نخستین‌ اشارهٔ‌ نسبتاً مفصل‌ به‌ عقاید و شخصیت‌ ملاصدراست‌ به‌ زبانهای‌ اروپایی‌ ،قابل‌ توجه‌ است‌ .
یكی‌ از مشهورترین‌ مستشرقان‌ آلمان‌ به‌ نام‌ «هرتن‌» كتابهای‌ متعددی‌ دربارهٔ‌ فلسفهٔ‌ اسلامی‌ تألیف‌ كرد و در چند مورد از ملاصدرا سخن‌ بمیان‌ آورد و حتی‌ دو رساله‌ از رسائل‌ خود را به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ عقاید او و ترجمهٔ‌ بعضی‌ از گفتارش‌ اختصاص‌ داد «هرتن‌» برعكس‌ سایر مستشرقان‌ ،فلسفهٔ‌ اسلامی‌ را به‌ مكتب‌ مشائی‌ محدود نكرد، بلكه‌ از وجود مكتب‌ اشراقی‌ و افكار شیخ‌ اشراق‌ به‌ طور كامل‌ آگاه‌ بود و صدر المتألهین‌ را نیز دریچهٔ‌ چشم‌ این‌ مكتب‌ می‌نگریست‌ .بنظر او حكمت‌ ملاصدرا همان‌ حكمت‌ اشراقی‌ است‌ با این‌ فرق‌ كه‌ در فلسفهٔ‌ ملاصدرا و مكتب‌ او نور اشراقیون‌ جای‌ خود را به‌ وجود می‌دهد، وگرنه‌ افكار و عقاید ملاصدرا و حكمت‌ اشراقی‌ یكی‌ است‌.
همچنین‌ در تاریخهای‌ مفصلی‌ كه‌ توسط‌ اروپائیان‌ در عرض‌ این‌ قرن‌ دربارهٔ‌ ادبیات‌ فارسی‌ تألیف‌ یافته‌ است‌، اشاره‌ای‌ به‌ ملاصدرا و نوشته‌های‌ او شده‌ است‌ .ادوارد براون‌ در «تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌» خود از ملاصدرا نام‌ برده‌ و بعضی‌ از نوشته‌های‌ او را ذكر كرده‌ است‌ .
بروكلمان‌ در «تاریخ‌ ادبیات‌ عرب‌» خود اسامی‌ بسیاری‌ از نوشته‌های‌ ملاصدرا و نسخه‌های‌ موجود در كتابخانه‌های‌ مختلف‌ به‌ ویژه‌ كتابخانه‌های‌ هندوستان‌ را درج‌ كرده‌ است‌ .
البته‌ براون‌ و بروكلمان‌ هیچ‌ یك‌ حكیم‌ نبودند و بیشتر از نظر ادبی‌ به‌ متون‌ فلسفی‌ و عرفانی‌ می‌نگریستند. چون‌ كتابهای‌ آنان‌ اشاعهٔ‌ فوق‌ العاده‌ در تمام‌ محافل‌ علمی‌ داشته‌ است‌ بدین‌ وسیله‌ به‌ آشنا ساختن‌ اروپائیان‌ با نام‌ ملاصدرا تا حدی‌ كمك‌ كرده‌ است‌ .
در این‌ میان‌ هیچیك‌ از اروپائیان‌ به‌ اندازه‌ پروفسور هانری‌ كربن‌ استاد فلسفهٔ‌ دانشگاه‌ سربن‌ و رئیس‌ انستیتوی‌ فرانسه‌ و ایران‌ در تهران‌ ،جهت‌ آشنا ساختن‌ مردم‌ مغرب‌ زمین‌ با مكتبهای‌ فلسفی‌ اسلامی‌ بعد از حملهٔ‌ مغول‌ و نیز طبع‌ و ترجمهٔ‌ نوشته‌های‌ شیخ‌ اشراق‌ (شهاب‌ الدین‌ یحیی‌ سهروردی‌) و ملاصدرا كوشش‌ نكرده‌ است‌ .
تأثیر فلسفهٔ‌ ملاصدرا و ادامهٔ‌ آن‌ در قرنهای‌ بعد
همانطور كه‌ در ورقهای‌ پیش‌ نوشته‌ شد با ظهور صدرالدین‌ شیرازی‌ (ملاصدرا) سیر نه‌ قرن‌ حكمت‌ در ایران‌ به‌ مرحلهٔ‌ كمال‌ رسید و حقایل‌ فلسفهٔ‌ استدلالی‌ و ذوقی‌ و وحی‌ آسمانی‌ در یك‌ نظر وسیع‌ و كلی‌ دربارهٔ‌ جهان‌ باهم‌ امتزاج‌ یافت‌ .
صدرالمتألهین‌ اساس‌ نوینی‌ برای‌ حكمت‌ ریخت‌ ،مانند وحدت‌ وجود ،تشكیك‌ وجود و اصالت‌ وجود، حركت‌ جوهریه‌، اتحاد عاقل‌ و معقول‌ ،تجرد و خلاقیت‌ نیروی‌ متخیله‌ و بسیاری‌ از اصول‌ دیگر كه‌ هستهٔ‌ بعضی‌ از آنها را از مكتبهای‌ مختلف‌ پیشین‌ گرفت‌ و خود آن‌ را پرداخت‌ و به‌ كمال‌ رسانید و پایه‌ و اساس‌ حكمت‌ قرار داد. كوشش‌ ملاصدرا بیش‌ از هر چیز در امتزاج‌ و ایجاد هماهنگی‌ بین‌ دین‌ ،به‌ ویژه‌ تعالیم‌ شیعه‌ و فلسفه‌ بود، و او سرانجام‌ موفق‌ شد نهضتی‌ را كه‌ از كندی‌ برای‌ پیدایش‌ این‌ هماهنگی‌ آغاز شده‌ بود به‌ ثمر رساند و نشان‌ دهد كه‌ چگونه‌ روش‌ استدلالی‌ و ذوقی‌ و اشراقی‌ ،و آنچه‌ از راه‌ وحی‌ و الهام‌ بدست‌ انسان‌ رسیده‌ است‌ سرانجام‌ به‌ یك‌ حقیقت‌ منجر می‌شود .
قدرت‌ افكار ملاصدرا به‌ ویژه‌ در مبحث‌ وجود و نفس‌ ،آنچنان‌ بود كه‌ بعد از او اكثر متفكران‌ ایران‌ پیرو اصول‌ فلسفهٔ‌ وی‌ شدند، شاگردان‌ معروف‌ او ملامحسن‌ فیض‌ (۱۰۰۷ ـ ۱۰۹۱) و عبدالرزاق‌ لاهیجی‌ (متوفی‌ سال‌ ۱۰۷۲ هجری‌) تعلیمات‌ او را تا پایان‌ قرن‌ یازدهم‌ ادامه‌ دادند و بعد از آن‌ نیز قاضی‌ سعید قمی‌ و مولانا محمد صادق‌ اردستانی‌ به‌ ترویج‌ افكار ملاصدرا پرداختند .
با ظهور حاجی‌ ملاهادی‌ سبزواری‌، بزرگترین‌ حكیم‌ قرن‌ سیزدهم‌ هجری‌، مكتب‌ ملاصدرا بطور كامل‌ احیا شد .
از قرن‌ یازدهم‌ هجری‌ به‌ بعد فلسفهٔ‌ صدر المتألهین‌ (ملاصدرا) در هندوستان‌ نیز گسترش‌ پیدا كرد، به‌ همین‌ مناسبت‌ چندین‌ شرح‌ بر كتابهای‌ او به‌ دست‌ دانشمندان‌ آن‌ سرزمین‌ تألیف‌ یافت‌ و آثار او به‌ طور منظم‌ در مدارس‌ اسلامی‌ آن‌ دیار تا به‌ امروز تدریس‌ شده‌ است‌ .
حاجی‌ ملاهادی‌ كه‌ صاحب‌ مقامات‌ معنوی‌ نیز بود، وحتی‌ كراماتی‌ به‌ او نسبت‌ می‌دهند در ترویج‌ مكتب‌ ملاصدرا كوشید و «شرح‌ منظومه‌» را كه‌ امروزه‌ در ایران‌ نخستین‌ كتاب‌ درسی‌ فلسفه‌ است‌ در بیان‌ مطالب‌ اسفار نگاشت‌ و شرحی‌ هم‌ بر «اسفار» و «الشواهد الربوبیه‌» و «المبدء و المعاد» ملاصدرا نوشت‌ .
منبع : بنياد انديشه اسلامي