چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

همه چیز از صبح بی‌سلام آغاز شد


همه چیز از صبح بی‌سلام آغاز شد
وجه روشن و قابل فهم هجدهم تیرماه به عنوان نماد جنبش دانشجویی پس از دوم خرداد علیه بافت انسدادی قدرت در ایران، بروزیافتگی یک جنبش اجتماعی تمام عیار و مواجهه آن با عناصر پیگیر ضدجنبش بود، این وجه بارز از جنبش به مانند همه موارد قبل و بعد از آن، فاقد سازماندهی و انسجام می‌نمود و برنامه، عمل مشخصی نیز نداشت و در وجه غالب به صورت عکس‌العمل در برابر عناصر بازدارنده‌ای که نماینده اقتدارگرایی و انحصار بودند شعارهای خود را می‌آفرید. هم‌اینک در آستانه ۱۰ سالگی آنچه جنبش، واقعه یا غایله هجدهم تیرماه خوانده می‌شود، فرصت مناسبی در دست است تا ضمن مرور دوباره حوادث آن روزها، بار دیگر به بررسی تاثیر این حادثه در سیر سیاسی ایران و به شکل خاصی تاثیر آن بر تغییرات استراتژی و آرایش سیاسی نیروهای اصلاح‌طلب بپردازیم.
صبح روز سه‌شنبه ۱۵ تیرماه ۱۳۷۸، پیشخوان روزنامه‌فروشی‌های ایران که از دوم خرداد ۷۶ به این سو، با رونقی بی‌سابقه به یکی از داغ‌ترین حوزه‌های بروز سیاست در ایران بدل شده بودند، پذیرای یکی از حادثه‌سازترین تیترهای تاریخ مطبوعات ایران شدند. در آن روز تیتر نخست بی‌رنگ‌و روترین روزنامه اصلاح‌طلب صبح ایران، آنچنان جلب‌نظر می‌کرد که مجالی برای نگریستن به ده‌ها مطبوعه رنگارنگ دیگر باقی نمی‌ماند. «سعید امامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است». این تیتر چند کلمه‌ای روزنامه سلام، در فضای سیاسی آن روز ایران، آنچنان بانگی رها کرد که پژواکش تا مدت‌ها شنیده می‌شد. در آن روزها، نمایندگان اکثراً محافظه‌کار مجلس پنجم به شدت درگیر محدود ساختن قانون پیشین مطبوعات بودند و اصلاح‌طلبانی که در نبود احزاب، نهادهای مدنی و رسانه‌های تصویری تنها حلقه ارتباطی خود با مردم را مطبوعات می‌دانستند، تلاش کردند هرآنچه در چنته دارند برای جلوگیری از تصویب این قانون به کار اندازند. اما منتسب بودن طرح در دست تصویب اصلاح قانون مطبوعات به سعید امامی معاون سابق وزیر اطلاعات و شخصی که به دنبال وقوع قتل‌های زنجیره‌ای در پاییز ۷۷ به عنوان متهم ردیف اول بازداشت و کمتر از یک ماه پیش از تیتر جنجالی سلام، خبر خودکشی او جنجال به‌پا کرده بود، مساله‌ای نبود که محافظه‌کاران به راحتی از کنار آن بگذرند.
از همین رو، فردای آن روز در حالی ‌که مجلسیان کلیات طرح مناقشه‌برانگیز اصلاح قانون مطبوعات را تصویب کردند، موسوی خوئینی‌ها، مدیرمسوول روحانی روزنامه سلام نیز به دادگاه ویژه روحانیت احضار شد و غروب همان روز مشخص شد که چاپ این خبر توانسته به بهای تعطیلی همیشگی روزنامه‌ای با اهمیت و وزن سلام تمام شود. اما تعطیلی سلام ۹ ساله، به عنوان پرسابقه‌ترین روزنامه اصلاح‌طلب ایران و جریده‌ای که در محدودترین فضاهای آزادی بیان در ایران توانسته بود به حیات خود ادامه دهد، از جنس توقیف توس، جامعه و سایر نشریاتی نبود که توقیف آنان در دوران ۲ ساله روی کار آمدن اصلاح‌طلبان به امری عادی بدل شده بود، از همین رو نخستین روز بدون سلام، روز دیگری بود و شب آن روز آبستن رویدادهایی شد که هم‌اکنون نیز پس از گذشت ۹ سال، نمی‌توان تحلیلی دقیق از آن ارایه کرد. اولین جرقه‌های ناآرامی پنج‌شنبه شب، تعدادی از دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران، در خیابان‌ کارگر شمالی (امیرآباد) در اعتراض به توقیف روزنامه سلام گردهم می‌آیند و خواهان رفع توقیف از روزنامه سلام و عدم تصویب اصلاح قانون مطبوعات در مجلس هستند. ادامه اعتراض‌ها از محوطه کوی دانشگاه به خیابان کشیده می‌شود، ماموران نیروی انتظامی و پس از مدتی نیروی لباس‌شخصی از راه می‌رسند. درگیری مختصری میان دانشجویان و ماموران نیروی انتظامی روی می‌دهد، نهایتاً درگیری پایان گرفته و دانشجویان به خوابگاه‌های خود باز می‌گردند.
اما چندی بعد و در نخستین ساعات بامداد جمعه ۱۸ تیرماه، نیروی انتظامی با همراهی نیروهای لباس شخصی وارد محوطه کوی دانشگاه شده و آنچه فاجعه ۱۸ تیر خوانده می‌شود، روی می‌دهد، بسیاری از دانشجویان کتک خورده و زخمی می‌شوند، درها و پنجره‌های خوابگاه‌ها شکسته، وسایل دانشجویان به تاراج رفته و خسارات زیادی به محوطه کوی دانشگاه وارد می‌شود. همچنین عزت ابراهیم‌نژاد که در آن شب مهمان کوی دانشگاه بوده به وسیله گلوله‌ای که هیچ‌کس شلیک آن را به‌عهده نگرفته به قتل می‌رسد. ایران، جمعه با خبری هولناک از خواب برمی‌خیزد و پس از آن، درگیری‌ها تا ۵ روز ادامه می‌یابد، امیرآباد شمالی و محوطه کوی دانشگاه همچنان ملتهب‌ترین نقطه ایران است، اما موج تظاهرات و اعتراضات به سایر نقاط هم کشیده می‌شود، نیروهای ضد شورش در سراسر شهر حاضرند و روزنامه‌ها در روز گاه تا ۳ نوبت منتشر می‌شوند، وزیر وقت علوم مصطفی معین در اعتراض به هتک‌حرمت دانشگاه استعفا می‌کند اما رییس‌جمهور با استعفای وی مخالفت می‌نماید، خبرهای ضد و نقیض لحظه‌به‌لحظه منتشر می‌شود و مقامات گوناگون سیاسی تلاش می‌نمایند با حضور در جمع دانشجویان آنان را متقاعد کنند که پیشرفت اصلاحات محتاج دوری از تنش و خشونت است. شدت و خشونت به کار گرفته شده در حمله به کوی دانشگاه و بی‌سابقه بودن چنین واقعه‌ای، همدردی جامعه و حمایت فعال نیروهای اصلاح‌طلب را جلب می‌کند، نفرت از واقعه آن‌قدر فراگیر می‌شود که هیچ‌کس نمی‌تواند آن را تایید کند. سکوت، همدردی و برنامه‌ریزی برای قربانی کردن نیروهای دست‌چندم تحت لوای خودسر بودن، با هدف از سر گذراندن موج‌ در دستور کار اقتدارگرایان و رسانه‌های همگانی آنان قرار می‌گیرد. روزنامه‌های اصلاح‌طلب از فرصت پیش آمده برای افشاگری علیه برخی نیروهای شبه‌امنیتی سنگر گرفته در درون نیروی انتظامی بهره می‌گیرند.
دانشجویان با سردمداری دفتر تحکیم وحدت، مجموعه‌ای از نشست‌های مسالمت‌جویانه را در درون کوی طراحی می‌کنند، تجمع دایمی، گفت‌وگوهای مداوم و بی‌عملی حکومت، دانشجویان و تجمع‌کنندگان را به‌تدریج از دادخواهی از طریق مجاری رسمی ناامید کرده و ناتوانی قوه مجریه در احقاق حقوقشان را در برابر دیدگانشان قرار می‌دهد. انتظارات بی‌پاسخ و خشم، زمینه و بستری فراهم می‌کند تا گروه‌های سیاسی که خارج از دایره اصلاح‌طلبان دوم خردادی و نیروهای ملی- مذهبی قرار می‌گیرند به فکر بهره‌گیری از فرصت، ارتقای موقعیت خویش و دادن سمت‌وسویی دیگر به اعتراضات دانشجویی بیفتند و در این رابطه دو جریان فعال می‌شوند؛ یک جریان شامل گروه‌های دانشجویی است که به عنوان رقیب یا جایگزینی برای دفتر تحکیم وحدت ایجاد شده‌اند، اما هیچ‌گاه نتوانسته‌اند بخش قابل ملاحظه‌ای از دانشجویان را جلب و جذب نمایند، آنها می‌کوشند تا با رادیکال کردن خواسته‌ها، رهبری را از دفتر تحکیم گرفته و موقعیت خویش را در مقابل دانشجویان و نهایتاً جامعه ارتقا دهند. در کنار این جریان‌، گروه‌ها و محافلی از اپوزیسیون قرار دارند که آنها نیز فرصت برای تامین نیرو از میان دانشجویان و طرح مجدد در مجامع و حیات اجتماعی را مساعد می‌یابند. بدین ترتیب اعتراضات و ناآرامی وارد آخرین مرحله می‌شود. تبدیل جنبش به شورش به دنبال گسترش ناآرامی‌ها، شعارها رادیکال‌تر می‌شود و تقاضا برای اقدام عاجل و قاطع فزونی می‌یابد، مهار اعتراضات از دست انجمن‌های اسلامی، دانشجویی و نیروهای اصلاح‌طلب درون و بیرون حاکمیت خارج می‌شود و بدین ترتیب، ۲ روز بعد از واقعه ۱۸ تیر درگیری‌ها در سطح شهر گسترش یافته و برخوردهای تخریب‌گرایانه، خشونت‌آمیز و شورش‌های خیابانی آغاز می‌شود، حضور دانشجویان در این بخش از درگیری‌ها به شدت کاهش یافته و عمده‌ترین معترضان را اقشار حاشیه‌ای و آشوبگران تشکیل می‌دهند. زمینه مساعد می‌شود تا محفلی نظامی- امنیتی با طرحی نو وارد صحنه شود. این محفل تحلیل می‌کرد که اگر آشوب و خشونت گسترش یابد، زمینه ذهنی در میان مردم و مسوولان برای به قدرت رسیدن یک جریان نظامی- امنیتی فراهم می‌شود که این واقعه به معنای حذف دولت برآمده از دوم خرداد نیز خواهد بود و به بیان دیگر، گسترش خشونت‌های خیابانی زمینه را برای یک شبه‌کودتا فراهم می‌ساخت.
مجموعه‌ای از قراین نشان می‌دهد که از مقطعی به بعد در کنار نیروهای معترض سیاسی و اجتماعی افراد وابسته به گروه‌هایی موسوم به گروه فشار نیز قرار می‌گیرند که می‌کوشند تا تخریب را گسترش داده و هزینه مادی و انسانی درگیری‌ها را افزایش دهند. اصلاح‌طلبان و نیروهای طرفدار دولت خاتمی متوجه تغییر ماهیت و وقایع و طرح‌های تازه می‌شوند و از درگیری‌های خشونت‌آمیز برائت جسته و آن را محکوم می‌کنند و در رسانه‌های اصلاح‌طلب به‌گونه‌ای صریح و تلویحی از وجود زمینه‌سازی‌هایی برای انجام یک شبه‌کودتا سخن می‌گویند. با ورود خاتمی به صحنه و بهره‌گیری از اعتبار و مشروعیت‌ بالایی که در آن زمان از آن برخوردار است، تظاهرات خشونت‌آمیز متوقف شده و اوضاع آرام می‌شود. مخالفان وی که خود را بازیافته‌اند، با بهانه کردن تخریب‌ها و خشونت‌ها حمله تبلیغاتی خویش را به اصلاح‌طلبان و دانشجویان آغاز کرده و سوءظن نسبت به جمع‌های دانشجویی که به عنوان رقیب یا جایگزین دفتر تحکیم وحدت ایجاد شده و تلاش بسیاری برای رادیکال کردن حرکت کرده بودند، در میان اصلاح‌طلبان گسترش بسیار می‌یابد. شاکی به جای متهم به زندان می‌رود به رغم تمام مسایل پدید آمده، پیگیری حقوق و شأن پایمال شده دانشجویان در عالی‌ترین سطوح سیاسی کشور مدنظر قرار می‌گیرد، چنان‌که آیت‌ا... خامنه‌ای رهبر انقلاب در رابطه با حادثه ۱۸ تیر می‌گویند:
«...این حادثه تلخ قلب مرا جریحه‌دار کرد، حادثه غیرقابل قبولی در جمهوری اسلامی بود، حمله به منزل و مأوا و مسکن یک جمعی به‌خصوص در شب یا در هنگام نماز جماعت به هیچ‌وجه در نظام جمهوری اسلامی -قابل قبول نیست. ...کسانی که در نظام جمهوری اسلامی تخلف می‌کنند، باید با آنان برخورد شود، اما کسی که تخلفی نکرده، کسی که در خانه خود در حال استراحت است آن هم در محیط جوان دانشجویی، کار بسیار خطا و ناروایی نسبت به او انجام گرفته است، این‌که صد نفر یا دویست نفر از کوی دانشگاه خارج شدند و حرف‌هایی زدند و شعارهایی دادند، بهانه و مجوزی نمی‌شود برای این‌که کسانی در هر لباس و با هر نامی وارد آن محیط شوند و کارهای ناروایی انجام دهند.» اما با پایان یافتن حوادث و به رغم تاکید مسوولان عالی‌رتبه بر احقاق حقوق دانشجویان پیش از هرگونه محاکمه عاملان این فاجعه، شماری از دانشجویان بازداشت، محاکمه و محکوم شدند که در میان آنان دانشجویان مستقل، افراد وابسته به گروه‌های رسمی و غیررسمی دانشجویی و اعضای شورای منتخب متحصنان کوی دانشگاه به چشم می‌خوردند. در مقابل رسیدگی به شکایت دانشجویان و دانشگاه تهران از نیروی انتظامی و لباس‌شخصی‌ها مدت‌ها به‌طول ‌انجامید و نهایتاً پس از گذشت ۸ ماه از حادثه، در ۱۱ اسفند ۱۳۷۸، سازمان قضایی نیروهای مسلح رسیدگی به شکایات دانشجویان و اتهامات سرتیپ فرهاد نظری فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران بزرگ، سرهنگ خدابخشی فرمانده وقت یگان ویژه نیروی انتظامی، پاره‌ای مقامات عالی‌رتبه نظامی دیگر و چند تن از سربازان کادر نیروی انتظامی را آغاز کرد. دادگاه پس از مدت‌ها بررسی، فرماندهان عالی‌رتبه وقت نیروی انتظامی را از اتهامات وارده مبرا دانست و حکم به برائت آنان صادر کرد و تنها برای یک نفر از نیروهای کادر به سبب دزدیدن ماشین ریش‌تراش یک دانشجو حکم محکومیت صادر کرد. همچنین دادگاهی دیگر که رسیدگی به پرونده نیروهای موسوم به لباس‌شخصی‌ را بررسی می‌کرد، عزت‌ا... ابراهیم‌نژاد تنها مقتول حادثه کوی دانشگاه را به دلیل سنگ‌پراکنی و سر دادن شعار علیه ماموران نیروی انتظامی مجرم شناخت اما به دلیل فوت وی، قرار منع تعقیب برای او صادر کرد و سرانجام دل‌نگرانی رییس‌جمهور خاتمی، مبنی بر این‌که جای شاکیان و متهمان پرونده‌ کوی دانشگاه عوض شود به حقیقت پیوست و پرونده پرفراز کوی دانشگاه نیز به سرنوشت سایر پرونده‌های مشابه در جمهوری اسلامی مبتلا شد و سوالات بی‌پاسخ فراوان در خصوص چرایی و چگونگی وقوع این حادثه همچنان بدون جواب باقی ماند.
خاتمی بعدها اعلام کرد که حادثه‌ کوی دانشگاه تاوان پیگیری پرونده قتل‌های زنجیره‌ای از سوی او بوده است و مخالفان وی نیز در مقابل، حادثه کوی دانشگاه را زاییده یک توطئه از سوی نیروهای تندرو جبهه دوم خرداد در اتحاد با نیروهای برانداز وابسته به خارج دانستند و اصرار می‌نمودند که باید نقش مطبوعات اصلاح‌طلب و ریشه‌های آنچه آشوب و غایله تیر می‌خواندند، روشن ‌شود. حادثه ۱۸ تیر به عنوان یکی از مهمترین حوادث، در روند پیگیری پروژه اصلاحات تاثیرات عمیقی بر نحوه پیگیری این روند به جای گذاشت. پس از این حادثه، اصلاح‌طلبان بار دیگر این مهم را دریافتند که ابزار و توانایی لازم برای اداره یکی از مهمترین پتانسیل‌های موجود یعنی تجمعات مردمی و دانشجویی را در دست ندارند و چنان‌که بخواهند از حق قانونی خود مبنی بر تبدیل نیروی بالقوه اجتماعی به نیروی بالفعل برای پشتوانه‌سازی محقق مطالبات مردمی و آزادی‌های سیاسی بهره گیرند این امکان با گذار از چارچوب اصلاحات، کمترین خواست آنان حذف اصلاح‌طلبان خواهد بود. از همین رو جنبش اصلاحات که پس از مواجه شدن با مقاومت اقتدارگرایان چندی بود که توسل به سایر روش‌های قانونی همانند برگزاری اجتماعات و تظاهرات را مدنظر قرار داده بود و به دنبال اجرایی ساختن اصول تعطیل مانده قانون اساسی در این زمینه بود، با درک آسیب‌پذیری خود از این ناحیه در غیبت نهادهای مدنی، بار دیگر عقب‌نشینی به سنگر مطبوعات را کم‌هزینه‌ترین اقدام ممکن دریافت و از این رو پس از ۱۸ تیر، اصلاح‌طلبان به سبب فقدان ابزارهای لازم جهت کنترل بسیج اجتماعی، برای همیشه از یکی از کارآمدترین ظرفیت‌های اصلاحات چشم پوشیدند.از دیگر پیامدهای حادثه ۱۸ تیر در سیر سیاسی ایران به بروز زودرس اختلاف و چه بسا انشعاب میان دو وجه رادیکال و میانه‌رو جنبش دوم خرداد اشاره کرد که پس از انتخابات مجلس ششم و پاره‌ای از مسایل بعدی عمیق‌تر و بحرانی‌تر شد.
وجه غالب این شکاف در نخستین بروز آن ایجاد فاصله میان اصلاح‌طلبان حکومتی و دولت خاتمی از یک سو و دانشجویان فعال از سوی دیگر بود که در وجه نخست ناشی از درک ناتوانی دولت اصلاح‌طلب در حمایت از دانشجویان و سایر پیاده‌نظام‌های جنبش اصلاحات و در وجه دیگر ناشی از اختلاف دیدگاه‌ها در نحوه و شیوه حرکت اصلاحات بود، این شکاف بعدها فعال‌تر شده و برخی از نتایج آن در تندتر شدن انتقادات دانشجویی نسبت به دولت خاتمی در مقایسه با مخالفان نمودار شد، به دنبال همین مساله، گرایش به گذر کردن از اصلاح‌طلبان درون حاکمیت در میان بخشی از نیروها که تا پیش از این در نوعی اتحاد علمی با اصلاح‌طلبان درون حاکمیت قرار داشتند تقویت می‌شود، پیگیری اصلاحات عمیق‌تر و رفتاری شجاعانه‌تر در مقابل مخالفان اصلاحات توجیه اصلی چنین فراتر رفتنی است و بدین ترتیب اختلافات بالاتر می‌گیرد و ناگهان سابقه قبلی اصلاح‌طلبان درون حاکمیت و خطاهای گذشته آنان به نحوی بی‌سابقه همه‌جا تبلیغ می‌شود و همگان درمی‌یابند که اصلاحات دموکراتیک برخلاف پندارهای نخست در ایران کاری است بس دشوار و زمان‌بر و بدین‌ ترتیب نقد یکدیگر، کشف و افشای خطای یکدیگر و سخن گفتن از خطاهای تاریخی یکدیگر در میان جبهه گسترده طرفداران مردم‌سالاری جایی جدی پیدا کند.از همین رو به نظر می‌رسد که حادثه ۱۸ تیر علاوه بر خسارات و پیامدهای مادی انسانی آن، برای جنبش اصلاحات در حوزه تئوری‌پردازی و عمل سیاسی نیز اصلاح‌طلبان را ناگزیر به عقب‌نشینی و تعدیل بیش از پیش خواسته‌ها می‌نماید و آغاز روندی را شکل می‌دهد که اندک‌اندک به گسست فراگیر میان اصلاح‌طلبان و مردم و دوری آنان از عمل‌گرایی منجر می‌شود.
پریسا کوشش
منبع : روزنامه تحلیل روز


همچنین مشاهده کنید