پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بحران یا توهم آوانگاردیسم؟


بحران یا توهم آوانگاردیسم؟
احمد روح القدس تربتی معروف به سلطان‌العلمای خراسانی پس از به توپ بستن مجلس با عده‌ای از مشروطه‌‌خواهان به دستور محمد علی شاه زجرکش و کشته شد و از او به‌عنوان شهید راه آزادی و قهرمان انقلاب مشروطه نام بردند ولی فراموش کردند که بنویسند که او درک محدودی از آزادی داشت و اینگونه شد که قهرمان آزادی وقتی دچار توهم در تعیین‌کنندگی گردید و حاصل آن شد که محمد علی شاه با شعار بی‌بند و باری در مشروطه همان کرد که بیش از یک قرن بعد از آن ملیت نتواند با دموکراسی پیوند بخورد و شاه، شاهنشاه بماند و مشروطه استبداد شود. جالب آن است که این تراژدی تاریخی عامل تکرارپذیر در تحولات سیاسی- اجتماعی ایران طی یک قرن گذشته بوده است. جنبش دانشجویی ایران نیز با ارثیه به‌جای مانده از اشتباهات می ‌۱۹۶۸ وقتی انقلاب کرد از آرمان عدالت آزادی و رهایی توهمی ساخت که دولت را نردبانی برای تسلط بر حوزه عمومی تعریف کرد و با شعار ایدئولوژیک بودن به‌جای تئوریک ماندن جریان خطی و تشکیلاتی بین جامعه و روشنفکری را دچار شکست کرد که عواقب ناخوشایندی را به‌جای گذاشت که بزرگ‌ترین اثر آن دو شخصیتی شدن این جریان و ایجاد یک حالت معلق بین شرایط حال و گذشته بود که هنوز هم ادامه دارد به گونه‌ای که جنبش دانشجویی نتوانسته بود ترجیحی بین لذت در قدرت بودن و تمایل دموکراسی‌خواهی ایجاد کند و اینگونه می‌شود که ادبیات دموکراسی‌خواهی که در تعامل و تقابل با حوزه دولت ایجاد می‌شود را با قهر و آشتی مکرر با دولت تعریف کند.
در دوره اصلاحات هم که این دوره حاصل شکست پروژه‌های اقتصادی بود و حاصل آن یک فضای نیمه باز سیاسی جریان دانشجویی باز با توهم تعیین‌کنندگی و چیره داشتن روشنفکری بر اجتماع در یک ساخت یک طرفه از جریان روشن فکری به دانشگاه روبه‌رو می‌شود و یک خود‌سازی غیر واقعی را در خود ایجاد می‌کند و با حذف بخش اصلی یعنی بدنه اجتماعی یک جریان آوانگارد را پدید می‌آورد و دچار توهم در سمبل مبارزه بودن می‌گردد و اینگونه می‌شود که با تحمل بار زیاد توفیقی به‌دست نمی‌آورد.
جنبش دانشجویی ایران به‌جای ساختار‌سازی تبدیل به جریانی عکس‌العمل‌گر و مطالبه‌خواه از حاکمیت می‌گردد که این یک محصول وارداتی برای جنبش دانشجویی ایران است که در اثر از دست دادن بنیه‌های تقویتی برای آن ایجاد شده است؛ بحرانی که با توهم آوانگارد بودن وپیشتاز بودن و خود را مترجم جریان دموکراسی‌خواهی دانستن روز به روز شرایط اسفبارتری را برای خود فراهم می‌آورد. داستان تلخ توهم در پیشتازی نه قصه پر غصه چپ‌گرایان بلکه اشتباه استراتژیک هم در چپ‌گرایان و هم در پرچمداران لیبرال دموکراسی در ایران می‌باشد و چنان توهم پیشتازی برای راست‌گرایان گران می‌شود که متوجه عبور از آرمان‌های خود نمی‌شود. پیشتازان همواره شعار (ناب‌ترین‌ها برای اجتماع) را داده‌اند اما در انتها همه چیز را برای خود مصادره کرده‌اند و مثال تاریخی در این مورد آنقدر زیاد است که نوشتن از آن بیهوده‌نویسی می‌شود.
آوانگارد بودن نه تنها افتخار تاریخی محسوب نمی‌شود بلکه ناشی از یک اشتباه در انتخاب استراتژی و بینش است که طی ۱۰۰ سال گذشته همواره جریان‌های مستقل دموکراسی‌خواه را یا از عمل وا داشته است یا دچار انشعاب کرده که هر دو پارادایم حاصلش دوری از اصول دموکراسی‌خواهی در ایران بوده است. برای خروج از این بحران لازم است ابتدا به گفتمان موثر و عینی برسیم که برای بخش اجتماعی قابل فهم باشد و نیز دارای ثمرات و حاصل قابل برداشت در کوتاه‌مدت و ریشه دادن به درخت آزادی در بلند مدت گردد. این گفتمان تئوریک بر اساس تقویت حوزه عمومی و تغییر در نگاه به دولت و قدرت باید صورت بگیرد و اگر در مسیر تحققی قرار بگیرد. خواست اجتماعی را جنبه عمل‌گرایی می‌دهد اما از قبل تمامی این شعار‌ها تهذیب نفس و حفظ کرامت انسانی و برتر دانستن حقوق انسانی بر عقیده انسانی لازم است. این نکته باعث می‌شود که به‌جای آوانگارد بودن به حقیقت در کنار هم مبارزه کردن برسیم. عالم بزرگوار مرحوم طالقانی می‌گفت هر کسی با حق و برای حق بجنگد، خداوند او را به بهشت می‌برد و اگر یک مارکسیست رای آورد، بگذارید او وارد مجلس شود.
گفتمان دموکراسی بدون تعالی انسانی بر شن روان است که گاهی آب به آسیاب قدرتمداران نیز می‌ریزد؛ کسانی که می‌خواهند آوانگارد باشیم تا راحت‌تر سرکوب کنند و فرآیند دموکراسی‌خواهی را دچار بحران کنند.
مرتضی سیمیاری
منابع:
۱- جنبش چپ نگاهی از درون(کوروش لاشایی)
۲- آنها که رفته‌اند (خاطرات لطف الله میثمی)
منبع : روزنامه کارگزاران