یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بازخوانی رویکرد هسته‌ای پیونگ یانگ


بازخوانی رویکرد هسته‌ای پیونگ یانگ
ورود کره شمالی به جرگه دارندگان فن آوری هسته ای،به رغم همه کارشکنی های واشنگتن، دکترین جنگ پیش گیرانه و یک جانبه گرایی بوش را به چالش کشیده است. پس از پیروزی ژاپن در نخستین جنگ با چین (۱۸۹۴ - ۹۵) و در جنگ با روسیه ،۱۹۰۵ شبه جزیره کره به کلی تحت استیلای ژاپن قرار گرفت. در اوایل مارس ۱۹۱۹ هنگامی که آخرین امپراتور کره فوت کرد طی یک گردهمایی در سئول، کره ای ها خواستار استقلال شدند. نیروهای ژاپنی با حمله به این گردهمایی ۲۳ هزار نفر را به قتل رساندند. در آوریل همان سال رهبران استقلال طلبان سینگمان ری، آن چانگ هو و کیم کو دولت موقت کره را در شهر شانگهای چین تشکیل دادند. در جنگ دوم جهانی پایه های نفوذ ژاپن در کره به سستی گرائید. در فوریه و ژوئیه سال ۱۹۴۵ در کنفرانس های یالتا و پوتسدام آلمان، کره به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد و مقرر گردید تا زمان اتحاد مجدد قسمت شمالی در تصرف روس ها و قسمت جنوبی به اشغال آمریکا درآید. اواسط سال ۱۹۴۹ سربازان خارجی از هر دو کره خارج شدند اما کره به عنوان مرکز جنگ سرد بین دو قدرت آمریکا و اتحاد شوروی باقی ماند.
در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ به خاطر اتحاد مجدد، کره شمالی به کره جنوبی حمله ور شد. در ۲۷ ژوئن شورای امنیت سازمان ملل تصویب کرد که اعضای این سازمان جهت مقابله با حمله کره شمالی به کمک کره جنوبی بشتابند. به دنبال این تصمیم، آمریکا و ۱۵ کشور دیگر نیروهای نظامی خود را برای شرکت در جنگ اعزام داشتند. در روز ۲۸ ژوئن، سئول به دست نیروهای کره شمالی افتاد، روز ۱۵ سپتامبر نیروهای آمریکایی طی حمله ای شهر سئول را اشغال کردند و با ادامه تعرض نیروهای سازمال ملل روز دهم اکتبر شهر پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی به دست آنان افتاد. دولت چین با عنوان دفاع از منچوری به نفع کره شمالی وارد صحنه جنگ شد. روز ۳ دسامبر سال ۱۹۵۰ سئول بار دیگر به دست نیروهای چینی و کره شمالی افتاد. با حمله متقابل نیروهای آمریکایی در ۲۷ آوریل سال ۱۹۵۱ بار دیگر سئول به تصرف آنان درآمد. سرانجام در ۲۷ فوریه سال ۱۹۵۳ پیمان آتش بس بین دو کره امضا شد.
کره در شمال با چین، در شمال شرق با روسیه، در شرق با دریای شرق (دریای ژاپن) و در جنوب با جمهوری کره جنوبی هم مرز است. پیونگ یانگ بزرگترین شهر کره شمالی و پایتخت آن است. کره شمالی کشوری به شدت کوهستانی است و با دره های عمیق و باریک خویش معروفیتی جهانی دارد. مناطق هموار کره فقط یک پنجم مساحت آن را تشکیل می دهد و در محدوده ساحل غربی کشور و بین دره های وسیع رودخانه غربی قرار گرفته و خاک حاصلخیزی در وادی رودخانه ها، مناطق هموار این کشور را پوشانده است. خاک مناطق کوهستانی عموما فاقد مواد آلی مناسب بوده و غیرحاصلخیزند. تقریبا اکثر رودهای بزرگ کره از کوه ها سرچشمه گرفته و از مسیر غرب به دریای زرد می ریزند. طولانی ترین رودخانه به نام یالو بخشی از مرز کره شمالی با چین را تشکیل می دهد.
کره دارای ۲۲ میلیون و ۲۵۰ هزار نفر جمعیت بر اساس آمار سال ۲۰۰۲ است. شهرنشینی در کره شمالی از سال های دهه ۱۹۵۰ رو به گسترش بوده و در حال حاضر بیش از ۶۰درصد مردم کره شمالی در شهرها زندگی می کنند. کره شمالی یکی از غنی ترین کشورهای آسیا از نظر منابع معدنی است. معادن سرشار ذغال سنگ، آهن، اوره، تنگستن و منیزیم همراه با معادن طلا، نقره، مس، سرب، روی و مولیبدیوم از دارایی های ارزشمند کره شمالی است. بزرگترین مرکز دانشگاهی آن دانشگاه کیم ایل سونگ است که در ۱۹۴۶ در پیونگ یانگ تاسیس شد.
سیستم حکومتی کره ناشی از ترتیبات قانون اساسی ۱۹۷۲ آن است که جایگزین قانون اساسی ۱۹۴۸ گردید و در دو نوبت در سال های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۸ مورد بازنگری قرار گرفت. کره دارای دولت متمرکز سوسیالیستی است. کره شمالی در ۱۹۴۸ مورد تهاجم آمریکا واقع شد و تا ۱۹۵۳ جنگ کره ادامه داشت که با پذیرش آتش بس منطقه حایلی بین دو کره ایجاد گردید که در واقع منطقه ای غیرنظامی شده است. قبل از مرگ کیم ایل سونگ در ۱۹۹۴ قدرت اجرایی در دستان رئیس جمهور بود و دولت توسط نخست وزیر اداره می شد.
رئیس جمهور با رای مستقیم مردم برای ۴ سال انتخاب می شد و خود، اعضای کمیته مرکزی خلق را که سازمان دهنده عالی رتبه سیاسی دولت بود منصوب می کرد. پست ریاست جمهوری بعد از درگذشت کیم ایل سونگ بلاتصدی مانده بود. اگر چه سونگ پسر خود کیم جونگ ایل را به جانشینی خویش برگزیده بود ولی رئیس جمهور به حساب نمی آمد. در ۱۹۹۸ در جریان اصلاح قانون اساسی پست رئیس کمیسیون دفاع ملی توسط کیم جونگ ایل پیشنهاد و به تصویب رسید و به عنوان عالی ترین مقام اداره کره شمالی شناخته شد. فعالیت احزاب در این کشور غیر قانونی است و تنها حزب قانونی آن حزب کارگر است. قدرت اصلی قانون گذاری در دست کمیته مرکزی حزب است. مطبوعات و رسانه ها همگی دولتی هستند.
بخش مهم اقتصاد کره شمالی بر معدن استوار است. و تلاش های جدیدی در توسعه بهره برداری از معادن به کار برده می شود. در حال حاضر توجه اصلی به زغال سنگ و آهن است که در سال ۲۰۰۰ به ترتیب۵/۷۷ میلیون تن و ۳ میلیون تن استخراج شده بود. سایر معادن مهم کره شمالی همچون تنگستن، منیزیم، روی، مس، سرب، نقره و طلا هم در حال بهره برداریست. تجارت خارجی کره شمالی تا دهه هفتاد عمدتا با چین، شوروی و کشورهای عضو کومکون (سازمان تجارت سوسیالیستی) بود ولی پس از اعلام استقلال از روش های چین و شوروی در اداره کشور تلاش برای ایجاد روابط تجاری با سایر کشورها چون ژاپن، عربستان سعودی و استرالیا به عمل آورد. هنگ کنگ یکی از شرکای عمده و مهم تجارت خارجی کره شمالی است.
در واقع ایجاد کشور کره شمالی یادگار رقابت های شوروی و آمریکا در پایان جنگ جهانی دوم است. تحت فشارهای خارجی ،اقتصاد کره شمالی به سمت نظریه نظامی گری در مرحله اول پیش رفت که این نظریه سیستم دفاع نظامی را ورای هر اولویتی در مملکت قرار داد. کره از آن رو که همیشه در معرض تهدیدات اتمی آمریکا قرار داشت، با تکیه بر انضباط حزبی و سیاست های نیرومند کارگری حزب کارگر، توانست نتیجه قابل توجهی در پوشش آسیب های وارده و توسعه کشور تا سال ۱۹۶۰ به دست آورد. در همان زمان رهبری کره شمالی تصمیم به دوری از قیمومیت شوروی با تاکید بر شخصیت ملی انقلاب کره نمود. اندیشه جوچه محصول این تلاش کره شمالی است. به محض اوج گیری چالش بین چین و شوروی، کره شمالی مانوری نظامی در جهت استقلال بیشتر و با تاکید بر ناسیونالیسم برگزار کرد.
در اواخر دهه ۱۹۶۰ کره شمالی با تکیه بر دستاوردهای توسعه، حالت پرخاشجویانه ای با کره جنوبی پیدا کرد که به سرعت گرفتن سیاست های نظامی کمک کرد و تحریک کننده اولویت های دفاعی کره شمالی شد و به نوبه خود برای اقتصاد این کشور مشکلاتی را فراهم آورد. در همان زمان تیم تروری که پارک جونگ هی رئیس جمهور کره جنوبی را به قتل رساند به کره شمالی منتسب شد. در ۱۹۶۸ کشتی جاسوسی آمریکا پوئبلو توسط قایق های توپ دار کره شمالی توقیف و کارمندان آن به مدت یک سال زندانی شدند. تهاجمی کماندویی در جنوب سازمان داده شد که بدون اخذ نتیجه ای پایان یافت. در آوریل ۱۹۶۹ یک هواپیمای جاسوسی آمریکا سرنگون گردید. این حوادث به سرعت گرفتن سیاست های نظامی کمک کرد و تحریک کننده بازسازی مقیاس های دفاعی کره شمالی شد و به شکل گیری سیاستی سخت تر با کره جنوبی منتج گردید. گفت وگوهای سری بین دو کره به انتشار بیانیه مشترکی در چهار جولای ۱۹۷۲ منجر شد که طرفین طی آن خواهان توسعه گفتگوها با حمایت از اتحاد دوباره دوکره شدند. در بهار ۱۹۷۳ این توافق ها فسخ و تلاش ها متوقف شد. گفت وگوها هر از گاهی حول اتحاد مجدد دو کره تا سال های دهه ۱۹۸۰ ادامه پیدا کرد. در ۱۹۹۱ هر دو کره به عضویت سازمان ملل پذیرفته شدند و هر دو پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای را امضا کردند.
تمرکز اقتصاد کره شمالی بر میلیتاریسم باعث کم توجهی به سایر ابعاد اقتصاد ملی شد که ترکیب آن با قحطی و فجایع طبیعی باعث بحران اقتصادی در کشور در اواسط دهه ۹۰ گردید. کر ه شمالی کشوری کوهستانی است و به غیر از منابع محدود زغال سنگ بطور طبیعی دچار کمبود انرژی است. بدین منظور، پیونگ یانگ برای رفع بحران انرژی سالهاست که به دنبال دانش هسته ای و استفاده از انرژی اتمی است، اما برای غنی سازی اورانیوم و تولید بمب اتمی احتیاج به تکنولوژی بسیار پیچیده گریز از مرکز داشت که دست یابی به آن ساده نبود. گمانه ها بر این امر استوار است که کره با همیاری عبدالغدبر خان دانشمند هسته ای پاکستان، به این فن آوری دست یافت. پس از اینکه مشخص شد کره شمالی توانایی ساخت بمب اتمی را به دست آورده، در مذاکرات بین این کشور و آمریکا در سال های ۹۳-۱۹۹۴ قرار شد در مقابل صرف نظر کردن کره از ساخت بمب اتمی، این کشور دو نیروگاه هسته ای احداث کند و تا زمان به بهره برداری رسیدن آن، سالانه ۵۰۰ هزار تن نفت از طرف آمریکا به کره شمالی ارسال شود و آمریکا از حمله پیشگیرانه به این کشور خودداری نماید.
برنامه هسته ای کره شمالی در بستر جنگ سرد و در دهه ،۱۹۶۰ با همکاری اتحاد جماهیر شوروی سابق و دانشجویان کره ای فارغ التحصیل از دانشگاه علوم هسته ای مسکو، در یونگ بیونگ آغاز شد. این برنامه در دهه ۱۹۸۰ آشکارا در فضای موجود،سمت گیری نظامی پیدا کرد. اما با پایان جنگ سرد برنامه هسته ای کره شمالی وارد فاز جدیدی شد. در ۱۹۹۳ دولت کره شمالی از پذیرش بازرسان آژانس به دلیل متهم کردن فعالیت های هسته ای کره به ساخت سلاح های هسته ای خودداری و تهدید به خروج از پیمان منع تکثیر سلاح های اتمی که قبلا آن را امضا کرده بود، نمود. در سال ۱۹۹۴ همکاری دولت کلینتون با کره شمالی به تدریج آغاز شد. در این سال آمریکا کوشید برنامه هسته ای کره را متوقف کند. آمریکا و کره شمالی در ۱۹۹۴ به توافقی رسیدند که بر مبنای آن پیونگ یانگ متعهد می شد تاسیسات مستعد ساخت مواد مناسب برای تولید سلاح های اتمی را کاملا از مدار استفاده خارج کند و اجازه ورود دوباره بازرسان آژانس را برای بازرسی صادر نماید. آمریکا نیز در مقابل می پذیرفت که با کمک به ساخت راکتورهای نسل جدیدی که قادر به تولید پلوتونیوم لازم برای ساخت سلاح های هسته ای نیستند، جایگزینی برای تاسیسات موجود کره فراهم آورد. قرارداد رسمی در مورد بازسازی راکتورها در سال ۱۹۹۵ امضا شد. تحت این قرارداد کنسرسیومی بین المللی به رهبری آمریکا متعهد به تامین مالی پروژه که حدود ۵ میلیارد دلار برآورد شده بود و نظارت بر اجرای آن، می گردید. در ماه می ۱۹۹۵ ویلیام پری فرستاده آمریکا به کره شمالی و وزیر دفاع پیشین این کشور اعلام کرد: آمریکا حاضر به لغو تحریم های کره شمالی است به شرطی که این کشور آزمایش های هسته ای خود را متوقف کند و صدور فن آوری موشکی به کشورهای خاورمیانه را متوقف کند.
اما در سال ،۱۹۹۶ در پی استقرار سیستم موشکی آمریکا در کره جنوبی، کره شمالی عدم پایبندی خود به آتش بس ۱۹۵۳- که سبب پایان جنگ شده بود - را اعلام و نیروهای به شدت مسلح شده خود را به مدت سه روز به منطقه حائل گسیل داشت.
آمریکا برای خنثی ساختن قدرت اتمی کره شمالی،پیشنهاد انجام مذاکراتی را به پیونگ یانگ ارائه کرد، اما در جولای سال۲۰۰۰ گفتگوی دو کشور به نتیجه نرسید زیرا آمریکا درخواست کره شمالی به منظور دریافت سالانه یک میلیارد دلار به مدت سه سال را رد کرد. کره شمالی نیز در پایان سال ۲۰۰۲ اعتراف کرد که به دنبال غنی سازی اورانیوم است تا با استفاده از آن سلاح هسته ای تولید کند و لذا دوباره تولید پلوتونیوم خود را شروع کرد. در واقع دولت کره شمالی با خروج از قرارداد منع تولید سلاح های اتمی و با در دست داشتن برگ بمب اتمی، زبان جنگ را انتخاب کرد و سیاست تشنج کنترل شده را دنبال نمود. این رویکرد باعث شد تا جرج بوش که از پاسخ کوبنده به طالبان(!) و فتح افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر سرمست بود، در سخنرانی سالانه خود در کنگره، پیونگ یانگ را جزو سه کشور محور شرارت قرار دهد و موفق شد حمایت شورای امنیت را برای وضع پاره ای تحریم های بین المللی در واکنش به آزمایش اتمی کره شمالی به دست آورد .
واشنگتن به زودی دریافت با شرور خواندن کره شمالی، بر تنش های ایجاد شده افزوده است و نمی تواند با این نوع برخوردها، پیونگ یانگ را از دستیابی به فن آوری هسته ای بازدارد. به همین منظور، آمریکا گفت وگوهای زیادی را با چین درخصوص تنش های به وجود آمده، به عمل آورد. چین آشکارا اعلام کرد که خواستار حفظ صلح و ثبات در منطقه است و به همین منظور در نقش یک میانجی به امور شبه جزیره می پردازد و از طرف های درگیر خواست از هرگونه اقدام تحریک آمیز که موجب تشدید تنش گردد، اجتناب ورزند. بر این منوال بوش پنج بار از طریق خط تلفن قرمز(hotline ) با همتایان چینی خود جیانگ زمین و خوجین تائو تماس گرفت. امری که در جریان بحران هسته ای اول کره شمالی اتفاق نیفتاد. سپس تانگ جیاشوان و لی جائو شینگ وزرای خارجه چین و کالین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا سه بار با یکدیگر ملاقات کردند و همچنین سه بار از طریق تماس تلفنی تبادل نظر نمودند.
در همین راستا جیمز کلی دستیار وزیر خارجه آمریکا در امور آسیا و اقیانوسیه، جان بولتون مسئول وقت خلع سلاح و امنیت بین المللی وزارت خارجه آمریکا و کالین پاول وزیر خارجه آمریکا سه بار به پکن سفر نمودند. دولت آمریکا در راستای تلاش برای آب کردن یخ مذاکرات با کره شمالی برای یافتن راه حلی برای بحران هسته ای این کشور، مذاکرات شش جانبه ای را در اوت سال ۲۰۰۳ با شرکت کره شمالی، آمریکا، چین،کره جنوبی، ژاپن و روسیه در پکن برگزار نمود.
کره شمالی سلاح های هسته ای خود را تا امروز با استفاده از پلوتونیوم غنی شده ای ساخته که در تاسیسات یانگ بیون تولید می شده است.
این تاسیسات که از میراث اتحاد جماهیر شوروی سابق برای رژیم کمونیستی پیونگ یانگ باقی مانده، در فاز اول توافقات شش جانبه توسط دولت کره شمالی و تحت نظارت بازرسان آژانس انرژی اتمی غیر فعال شدند. پیونگ یانگ در برابر این اقدام از کمک های سئول (که برای مدت کوتاهی قطع شده بود) برخوردار شد و علاوه بر آزاد شدن بخشی از دارایی هایش که در بانک های ماکائو ضبط شده بودند، کمک های اقتصادی در قالب محموله های سوختی دریافت کرد.
اما آمریکا مدعی است که فعالیت هسته ای - نظامی پیونگ یانگ تنها محدود به پلوتونیوم نبوده و این کشور طرحی موازی برای غنی سازی اورانیوم برای کاربردهای نظامی داشته که از جهان مخفی کرده است. این ادعای آمریکا موجب اخراج اولین گروه بازرسان آژانس انرژی هسته ای از کره شمالی در سال ۲۰۰۳ و تعویق دو ساله آغاز مذاکرات چند جانبه شد.
به دنبال آزمایش هسته ای کره شمالی در ۹ اکتبر ۲۰۰۶ بر دامنه تنش های موجود افزوده شد. در روز انجام آزمایش اتمی، روسای جمهور چین و آمریکا از طریق تماس تلفنی با یکدیگر تبادل نظر نمودند. دو طرف سریعا دیپلماسی دوسویه ای (shuttle diplomacy) در پیش گرفتند. وو داوی مذاکره کننده ارشد چینی در اجلاس شش جانبه با کریستوفر هیل همتای آمریکایی خود در سئول ملاقات نمود. آنها توافق کردند که مذاکرات شش جانبه، راه موثری برای دستیابی به عاری سازی هسته ای شبه جزیره کره می باشد و ابراز امیدواری نمودند که مذاکرات، هرچه سریعتر از سر گرفته شود. بعد از آنکه خزانه داری آمریکا در سپتامبر ۲۰۰۵ تحریم های مالی علیه کره شمالی را در دلتا بانک آسیااعمال نمود، با اعتراض ری جه سون رئیس سازمان انرژی اتمی کره شمالی مواجه شد به گونه ای که مذاکرات شش جانبه یک بار دیگر به دلیل پیش شرط پیونگ یانگ مبنی بر لغو این تحریم از سوی آمریکا، به بن بست کشیده شد. در ۲۵ می ۲۰۰۶ در جریان ملاقات کریستوفر هیل و وو داوی هر دو طرف بر ضرورت اجرای مفاد بیانیه مشترک صادره در ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۵تاکید نمودند.
با وجود همه تلاش های صورت گرفته از سوی واشنگتن برای مهار قدرت اتمی کره شمالی، باز هم پیونگ یانگ در تلاش است تا موانع پیش روی خود را از میان بردارد.
● فرجام سخن
ورود کره شمالی به عنوان «مهمان ناخوانده» به جرگه باشگاه های هسته ای، درشرایطی که دولت آمریکا ۶ سال است به طور رسمی آن را در لیست سیاه خود گنجانده و جزو محورهای سه گانه شرارت خوانده، به خودی خود وخامت بحرانی را که گریبانگیر دکترین جنگ پیش گیرانه و یک جانبه گرایی بوش شده به نمایش می گذارد. زمانی که جورج دیلبو بوش روی کار آمد، کره شمالی ادعای عضویت در کلوپ هسته ای را نداشت.
تاسیسات فرآوری پلوتونیوم اش در حال توقف کامل بود و حتی آمادگی مذاکره درباره برنامه موشکی خود را نیز داشت. اما دولت بوش، راه دیگری غیر از دیپلماسی در پیش گرفت. واشنگتن با اعمال تحریم و فشارهای اقتصادی، پیونگ یانگ را مجبور به مقابله به مثل کرد. کره شمالی با شلیک موشک هایش نشان داد که می تواند به اندازه بوش، یک دنده باشد. بوش که تصور می کرد کره شمالی نیز مانند برخی کشورهای اروپای شرقی چون لهستان، با اندک فشاری فرو خواهد پاشید، با استقامت پیونگ یانگ مواجه شد. کره شمالی توانست پس از فروپاشی شریک تجاری خود (شوروی) و گذر از سال ها قحطی کامل در اواسط سالهای ۱۹۹۰ جان سالم به در برد.
هنگامی که چارچوب توافقات در سال ۲۰۰۲ فرو ریخت، کره شمالی تاکتیک خود را تغییر داد و اعلام کرد که دارای سلاح هسته ای است. این اقدام موضع آنها را قوی تر نموده و عامل بازدارندگی و تقاضاهایی که بر روی میز بود را افزایش داد. اما، کابینه بوش معامله نمی کرد. کره شمالی هم دست آخر، به تعلیق خود خواسته اش پایان داد و هنگامی که باز هم نتوانست ایالات متحده را به مذاکرات دو جانبه بکشاند، وجه المعامله را با آزمایش هسته ای بالا برد.
کره شمالی با بهره گیری از گرفتاری آمریکا در باتلاق جنگ عراق با سهولت و شتاب بیشتری راه دست یابی به سلاح هسته ای را پیمود. واکنش خشم آلود دولت آمریکا و دیگر قدرت ها در برابر اقدام کره شمالی، یک بار دیگر سرشت دوگانه سیاست های دولت آمریکا و متحدینش را به نمایش گذاشت. چشم فروبستن به تلاش های مشابه اسرائیل در دست یابی به چنین سلاح هایی و فراتر از آن یاری رساندن به این کشور و نیز نحوه برخورد با تلاش های مشابه دولت های هند و پاکستان در مسلح کردن خود به سلاح هسته ای که در چهارچوب موازنه موردنظر امپریالیسم در منطقه تفسیر می شود، اگر این برخورد ها را در کنار برخورد کاملا متفاوت آن ها با تلاش های مشابه کشورهایی که دوستشان تلقی نمی شوند، بگذاریم آنگاه به خوبی متوجه ابعاد این سیاست بک بام و دو هوا می شویم. در حقیقت مخالفت آمریکا و هم پیمانانش با اشاعه سلاح های کشتار جمعی، نه به معنای تقبیح جنگ و خونریزی بلکه بدین منظور است که آنان نمی خواهند حکومت هایی که از منظر ایشان نامطلوب تلقی می شوند، به این تسلیحات دست یابند و همین دوگانگی در برخورد با این مساله، اعتبارجهانی مبارزه علیه این سلاح ضدبشری را توسط نهادهای وابسته به این نظام و ازجمله پیمان بین المللی هسته ای به شدت زیر سوال برده است. قد برافراشتن مدعیان و رقیبان جدید در عرصه سرمایه داری جهان، هژمونی آمریکا و متحدینش را زیر سوال برده است. تجربه کره شمالی از یکسو نشان داد آمریکا بلوف می زند ، پیش از آزمایشات هسته ای زیرزمینی کره شمالی جورج بوش رئیس جمهور آمریکا هشدار داده بود کره شمالی مسلح به بمب هسته ای را تحمل نخواهد کرد و کریستوفر هیل نماینده آمریکا در مذاکرات شش جانبه حل بحران هسته ای کره شمالی نیز به پیونگ یانگ تذکر داد که بین داشتن سلاح هسته ای و تامین نیازهای آینده اش یکی را انتخاب کند ،اما اعلام انجام آزمایش هسته ای کره شمالی بیش از هر چیز دیگر حاکی از آن بود که کیم جونگ ایل تصمیم گرفته آمریکا را در این مسابقه بیازماید و ببیند که چه کاری از دست واشنگتن بر می آید و از سوی دیگر، این تحلیل را تقویت کرده که تهدیدات نظامی آمریکا ابزاری توخالی برای ترساندن و کسب امتیاز است. آمریکا در حالی سال ها کره شمالی را به عملیات نظامی تهدید کرد که سرانجام در فوریه ۲۰۰۷به عادی سازی رابطه خود با پیونگ یانگ پرداخت و به تدریج این کشور را از دایره تحریم های بین المللی خارج ساخت و به ارائه کمک های مالی و فنی و تضمین های امنیتی تن داد.
با وجود اینکه نفس برگزاری گفتگوهای شش جانبه می توانست مثمرثمر باشد، اما به دلیل اینکه هدف، مذاکره نبود، قابل پیش بینی بود نتیجه ای به بار نخواهد داد. از زاویه دیگری نیز می توان به پرونده کره شمالی نگریست؛ اعتماد کره شمالی در دور اول مذاکرات خود به آمریکا با تمهید بهره گیری از منافع وعده های داده شده، منجر به سودجویی واشنگتن از عقب نشینی پیونگ یانگ و البته شکسته شدن هیمنه اقتدار کره شمالی بود. با عنایت به عواقب اطمینان به شیطان بزرگ که در پرونده کره شمالی مشاهده می شود، می توان به طرح این نظر خطر کرد که فرجام پیوستن به اردوگاه غرب به سرکردگی ایالات متحده، به یقین، نتیجه ای جز بر باد رفتن منافع ملی ندارد.
امیرحسین کبیری
منبع: ایرنا
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید