یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مسابقه تسلیحاتی جدید امریکا و دو فرضیه پیش رو


مسابقه تسلیحاتی جدید امریکا و دو فرضیه پیش رو
قراردادهای تسلیحاتی امریکا با عربستان سعودی و مصر و اسرائیل وضعیت منطقه خاورمیانه را وارد فاز جدیدی کرده است. جمع مبلغ این قراردادها به بیش از ۶۳ میلیارد دلار می رسد. ایالات متحده امریکا فروش تسلیحات جدید به عربستان سعودی و مصر را به صورت مشروط پذیرفته است، تا اعتراض کنگره و لابی یهودیان امریکا را کاهش دهد. شرط اول این است که سلاح های امریکا در مناطقی دورتر از قلمرو حیاتی اسرائیل نگهداری شود.
شرط دوم این است که این سلاح ها صرفاً در چارچوب استراتژی های دفاعی این کشورها در قبال تهدیدات طرف های دیگر (منظور امریکا از طرف های دیگر، ایران است) به کار رود.
خانم رایس و رابرت گیتس وزرای خارجه و دفاع امریکا همزمان با اعلام انعقاد این قرارداد تسلیحاتی وارد منطقه شدند تا محور بحران فلسطین را فعال کنند.
این نوشته می کوشد از طریق طرح دو فرضیه دلایل انعقاد این قراردادها را در شرایط کنونی مورد بررسی قرار دهد. بدیهی است که فرضیه های دیگری به ویژه از منظر بلندمدت برای انعقاد این قراردادهای سنگین تسلیحاتی قابل طرح است، اما از چارچوب این نوشته خارج است، زیرا ارزیابی زیر هدف های میان مدت امریکا را در موضوع گسیل تسلیحات جدید به خاورمیانه جست وجو می کند؛
فرضیه یکم؛ پایه این فرضیه روی ناکامی امریکا در قانع کردن ایران به تعلیق غنی سازی اورانیوم استوار است. اگر پایه اصلی فرضیه یکم را بپذیریم، مساله فروش تسلیحات پیشرفته امریکا به کشورهای عربستان سعودی و مصر بدین صورت تفسیر خواهد شد که گزینه های امریکا در قبال پرونده اتمی ایران به شدت محدود شده و امریکا خود را برای پذیرش واقعیتی به نام اتمی شدن ایران آماده می کند، اما واشنگتن در عین حال نمی تواند این ناکامی خود را بدون هیچ واکنشی بپذیرد.
از این رو به گزینه گسیل سلاح های پیشرفته به منطقه متوسل شده است تا موازنه قوا در منطقه در پی اتمی شدن ایران برقرار شود و هم پیمانان منطقه ای امریکا با دریافت سلاح های جدید، امنیت بیشتری احساس کنند. دلایل قابل توجهی مبنی بر صحت این فرضیه قابل ذکر است. چنان که می دانیم دامنه بحران های منطقه ای به ویژه دامنه های حضور امریکا رو به فزونی است. افزوده شدن پاکستان یا نزدیک شدن این کشور به دامنه این بحران پس از اقدام ژنرال پرویز مشرف در حمله به مسجد لال اسلام آباد را نباید دست کم گرفت.
از منظر امریکا، پاکستان به ویژه مناطق قبیله نشین هم مرز با افغانستان عملاً وارد دایره خطر شده است تا آنجا که امریکا از طریق نیروهای ناتو مستقر در افغانستان قصد داشت عمق جغرافیایی طالبان را در پاکستان به دایره عملیات نظامی خود بیفزاید که با مخالفت شدید دولت اسلام آباد مواجه شد.
بنابراین توسعه دامنه بحران های منطقه ای به گونه ای مخاطره آمیز در حال افزایش است و کانون های بحران عمدتاً با حضور نیروهای امریکایی همراه است. شاید به همین دلیل باشد که میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی چند روز قبل امریکا را متهم کرد که ناآرامی را در مقیاس جهانی دنبال می کند. به نظر می رسد امریکا با وجود چند کانون بحران در منطقه و احتمال افزوده شدن پاکستان به دایره آن آخرین کشوری است که به گشودن جبهه دیگر در منطقه به ویژه در پرونده اتمی ایران می اندیشد، زیرا در این صورت و با یک محاسبه بسیار ساده مناطقی به وسعت دو برابر قاره اروپا به صورت به هم پیوسته دستخوش بحران و کشمکش خواهند شد.
در صورت صحت تمامی جوانب این فرضیه، می توان گفت که یکی از موانع پیش روی اتمی شدن ایران در منطقه از میان رفته و ایران از این پس با آسودگی بیشتر می تواند به روند اتمی شدن خود در چارچوب معاهده منع تولید و گسترش سلاح های اتمی آن هم تحت نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی امیدوار باشد.
فرضیه دوم؛ فرضیه دوم درست روندی معکوس نسبت به فرضیه یکم دارد. پایه اصلی فرضیه دوم روی این جمع بندی واشنگتن استوار است که پرونده اتمی ایران راه حل مسالمت آمیز ندارد و صدور قطعنامه های دوگانه علیه ایران و ادامه آن قابلیت های تهران را در مورد دستیابی به هدف اصلی یعنی غنی سازی اورانیوم در مقیاس صنعتی کاهش نمی دهد و مذاکرات تروئیکای اروپا با علی لاریجانی نیز به نتایج ملموسی نرسیده است.
از این رو امریکا به گزینه دیگر یعنی گزینه نظامی برای بلاموضوع کردن برنامه هسته ای ایران رسیده است. دلایل قابل توجهی برای تایید این رویکرد امریکا وجود دارد. اعزام پیشرفته ترین ناو هواپیمابر امریکا به منطقه خلیج فارس، فعال شدن شرکت های خدماتی تامین کننده مواد لجستیک نیروهای امریکایی در منطقه، نتایج دو مرحله مذاکرات مستقیم امریکا و ایران در مورد عراق، وضعیت مذاکرات مربوط به پرونده اتمی ایران و سکوت شورای امنیت در این زمینه، همه و همه تقدم گزینه نظامی را بر دیگر گزینه ها نشان می دهد.در این میان، اما انعقاد قرارداد فروش تسلیحات پیشرفته به عربستان سعودی و مصر و اسرائیل بسیار قابل توجه است.
در این فرضیه، ایالات متحده پیش از هرگونه اقدام نظامی علاقه مند است هم پیمانان و شرکای منطقه ای خود را مطمئن کند که در صورت اجرای سناریو اقدام نظامی علیه تاسیسات هسته ای ایران، کشورهای عربی دریافت کننده سلاح های امریکایی به ویژه آن دسته از کشورهایی که پایگاه نظامی در اختیار امریکا قرار داده اند، می توانند از خود در برابر هرگونه واکنش ایران به حمله امریکا دفاع کنند. بمب های هدایت شونده توسط ماهواره ها و بهبود شبکه دفاعی کشورهای بحرین، عربستان سعودی و کویت، از جمله تعهدات امریکا در قرارداد فروش سلاح به این کشورهاست. در صورت صحت این فرضیه، می توان نتیجه گرفت که کشورهای عرب خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی در مذاکرات خود با رهبران امریکا از تقدم گزینه نظامی در برخورد با پرونده هسته ای ایران بر دیگر گزینه ها ابراز نگرانی کردند.
نگرانی آنها قابل درک است. این کشورها از دو منظر مخالف حمله نظامی امریکا به تاسیسات اتمی ایران هستند؛ اول اینکه سناریوهای امریکا در عراق و افغانستان با ناکامی مواجه شده و این احتمال وجود دارد که در صورت گسترش دامنه جنگ در منطقه، بلوا و آشوب سراسر منطقه را فراگیرد و عنصر به هم پیوستگی بحران ها، امکان مهار و جداسازی آن را دشوار و بلکه ناممکن می کند. دوم آنکه کشورهای عرب خلیج فارس از نحوه واکنش ایران به حمله امریکا و دامنه این واکنش به شدت نگرانند. از این رو واشنگتن پیش از اجرای سناریو نظامی خود علیه ایران علاقه مند است از طریق فروش این سلاح ها به کشورهای مزبور، به ایران پیام دهد که واشنگتن در قبال امنیت هم پیمانان و شرکای منطقه ای اش در برابر هرگونه واکنش ایران بی تفاوت نخواهد ماند.نکات ظریفی که در قراردادهای سنگین فروش سلاح امریکایی به کشورهای عربی و اسرائیل وجود دارد از نگاه تیزبین تحلیلگران و ناظران منطقه ای پنهان نمانده است.
از جمله این نکات اینکه امریکا کشورهای عربی میانه رو را به همراه اسرائیل در یک اردوگاه دسته بندی کرده و چنین وانمود کرده است که این اردوگاه یک دشمن بیشتر ندارد و آن ایران است. از سوی دیگر امریکا به منظومه میانه رو عرب سلاح های پیشرفته می فروشد اما ابتکار عمل به کارگرفتن این سلاح ها را از رهبران منطقه سلب کرده و خود هدایت این سلاح ها را علیه آنچه واشنگتن دشمن مشترک می نامد به عهده گرفته است. در میان دو فرضیه فوق باریکه ای وجود دارد که پیمودن آن منطقه را از کابوس تنش ها و جنگ های جدید می رهاند. این باریکه با این پرسش شروع می شود که آیا نسیم خردورزی در میان تالاب های وحشت و اضطراب منطقه به سوی کاخ سفید و دستگاه تصمیم گیری محافظه کاران جدید امریکا خواهد وزید یا خیر؟
دکتر سیدحسین موسوی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید