جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

مشت پنهان اقتصاد و برنامه هسته ای ایران


مشت پنهان اقتصاد و برنامه هسته ای ایران
آمریکا بطور محرمانه آماده حمله نظامی به ایران می شود که بصورت حملات هوایی اجرا خواهد شد. این مطلب را کارمند سابق سازمان سیای آمریکا اطلاع داد. وی گفت: "اعزام گسترده نیروها و تجهیزات به منطقه دیده شده است و آمریکا نمی تواند این را پنهان کند. اعزام گروه های نظامی نیروی دریایی آمریکا به خلیج فارس بسیار گران تمام می شود، اما ما اکنون در آنجا سه گروه داریم. ما جنگنده های جدیدی نیز به جزیره گوام عرضه کرده ایم". حرکت کشتی ها، تکمیل ذخایر و بارگیری مهمات نظامی دیده می شود، تنها یک منطقه در جهان وجود دارد که تمامی این ها آنجا ارسال می شوند.
برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران، آمریکا قویترین بمب به وزن ۱۴ تن را دارد که می تواند به اهداف مستحکم که زیر زمین قرار دارند، اصابت کند. چنین مطلبی را روز چهارشنبه در شبکه فوکس "توماس ماکینرنی" رئیس شورای تخصصی کمیته غیر دولتی آمریکا در امور سیاست ایران و معاون سابق رئیس ستاد نیروی هوایی آمریکا اعلام نمود. به گفته وی، بمباران توسط ۶۵ تا ۷۰ هواپیما که مطابق فناوری "استلز" ساخته شده اند و نیز ۴۰۰ هواپیمای معمولی آغاز می شود. این حمله هوایی که ۴۸ ساعت بطول می انجامد، برای ضربه زدن به ۲.۵ هزار هدف و نابودسازی تاسیسات هسته ای، صنایع نظامی، نیروهای نظامی و هوایی، دریایی، پتانسیل موشک شهاب-۳ و بالاخره مقر فرماندهی آنان در نظر گرفته شده است. در رسانه ها معتقدند که درز مجدد چنین اخباری برای ترساندن رقیب است، اما اوضاع این قدرها هم ساده نیست.
بر می گردیم به تاریخ. "ویلیام هاوارد تافت" رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۱۰ گفته بود که باید "دیپلماسی دلار" اجرا شود و گفت: "دلار بجای سرباز خواهد جنگید، دلار سریعتر از توپ ضربه می زند". آمریکا در نتیجه جنگ اول جهانی مقتدر شد و توان اقتصادی و نظامی آن بیشتر شد. آمریکا از کشور مقروض به کشوری وام دهنده تبدیل شد. سپس روند تمرکز قدرت و انحصار طلبی آغاز شد که همین انحصار طلبی ها سبب گرفتن بزرگترین سفارش ها شدند و در نتیجه ۶۰% تولید صنعتی کشور را ۲۵۰ کمپانی در دست خود گرفتند. در زمان جنگ دوم جهانی این کمپانی های عظیم نه تنها کنترل صنایع آمریکا و بلکه کنترل بر اقتصاد آمریکا را در دست گرفتند، اما این برای آنان کم بود. در سال ۱۹۴۴ زمانی که امریکا وارد جنگ در اروپا شد، یک نشریه نوشت: "اکنون، زمانی که آلمان و ژاپن در آینده ای نزدیک سقوط می کنند، زمانی که سراسر روسیه پهناور را ویرانی می گیرد، ما می توانیم بگوییم که "زمان قدرت دلار فرا رسید". دو ماه پیش از آن، نظام مالی "برتن وود" ایجاد شده بود که اتفاقاً پایه های حکمرانی دلار در سطح بین الملل را بنا کرد. اگر دقیقتر بگوییم، تصویب شد که "طلا، دلار آمریکاست و دلار آمریکا، ارز ملی".
این سبب فرمانروایی آمریکا در جهان کاپیتالیستی شد، اما سهم آمریکا در تولیدات جهانی را افزایش نداد، سهم آن کمتر و کمتر نیز می شد. مکانیزم برتن وود در سال ۱۹۴۷ بصورت تشکیل صندوق بین المللی ارز متحقق شد. در ابتدا نقش آن تنظیم بهای ارزهای ملی بود، اما پس از آن چارچوب آمریکا برای انحصارطلبی تنگ شد. کمیسیون فدرال بازرگانی آمریکا تصریح کرد که اتحاد کارفرمایان و بازرگانان "به کورپوراسیون عظیمی تبدیل می شود که در آن اختلاف فاحشی بین مالکیت و کنترل خواهد بود، با تمرکز شدید قدرت از سوی سران کمپانی، با منابع عظیم مالی و تمایل سیری ناپذیر برای دستیابی به قدرت بیشتر و بیشتر".
همه این عوامل سبب افزایش تعداد و توسعه پویای کورپوراسیون های فرا ملیتی transnational corporations (TNCs) شد که در سال های دهه ۵۰ پدیدار شدند. این سبب تحکیم موضع آمریکا در عرصه جهانی شد. سپس دوره جنگ های منطقه ای فرا رسید. جنگ کره در سال ۱۹۵۰ سبب بالاروی و رشد اقتصاد آمریکا شد. در سال ۱۹۶۴ آغاز جنگ سرد با شوروی نیز به رشد اقتصادی آمریکا کمک کرد.
در دهه ۵۰ TNCs شعبه های خود را در کشورهای "جهان سوم" باز کرد که در نتیجه آن کشورهای غربی رشد کردند و متعاقباً به ثبات اجتماعی، و از جمله در آمریکا، رسیدند.
در سال های ۱۹۷۳-۱۹۷۴ "بحران نفتی" در جهان آغاز شد و بی ثباتی سیستم کاپیتالیستی جهان افزایش یافت. در همان سال ها نوع کارکرد صندوق بین المللی ارز و بانک جهانی تغییر می یابد و سیستم به اصطلاح اسکناسی-دلاری special drawing rights (SDR) اجرا می شود که به واحد بین المللی محاسباتی تبدیل می شود و ارزهای ملی را از تولیدات ملی به دلار آمریکا تبدیل می کند. همین سبب جریان یافتن دلار شد.
از سال های دهه ۷۰ کمپانی های عظیم انحصاری در جهان پدیدار شدند که قدرت آنها از قدرت کشورها فراتر رفت. در مرز قرن ۲۱-ام کورپوراسیون بین المللی TNCs در ۵۱ کشور از ۱۰۰ اقتصاد اصلی دنیا شعبه داشتند. و اکنون جهان نه به کشورها و بلکه به گروه های مختلف TNCs تقسیم می شود و اتفاقاً همین مرحله تعیین کننده در فاز جدید جهانی سازی کنونی است. روزنامه نیویورک تایمز نوشته بود: "دست نامرئی بازار هیچ گاه بدون مشت نامرئی عمل نمی کند. Mc Donalds هیچ گاه نمی تواند بدون McDonnell-Douglas، سازنده هواپیمای اف-۱۶ توسعه یابد. و مشت پنهانی که امنیت جهانی را حفظ می کند، ارتش، نیروی هوایی، نیروی دریایی و سپاه پیاده نظام آمریکا نام دارد".
اما این همه چیز نیست. در TNCs تا همین اکنون نیز نمایندگان اریستوکرات های مشهور جهان نشسته اند، از جمله امپراطوری های قدیم انگلیس، شاهان جهان اسلام، نزدیکان دربار ژاپن و غیره. امروز در آن دولتمردان و نخبگان جهان قدیم، بغیر از روسیه و چین دیده می شوند. اینان دولتمردانی هستند که قدرت آنها وابسته به حد و حدود مالکیت آنها نیست و همانند ۳۰۰ سال قبل قدرت خود را حفظ کرده اند. حتی اگر آن را از مسند حکومت کنار زده شدند، همانند شاه فرخ در مصر و یا شاه فیصل در مالزی، آنها به لندن و ژنو آمدند و تمامی اینان در شوراهای TNCs هستند. امروز نخبگان اروپایی دارای قدرت باشگاهی هستند. اکنون حدود ۳۰ کاخ (باشگاه) حکومتی، چه سرنگون شده و چه سرنگون نشده وجود دارد، از جمله کاخ های برگزیده راجستان، سلسله هاشمیان، پادشاه اردن و اریستوکراتی مالزی. اینان ارتباطاتی بسیار قوی با روحانیون تمامی ادیان دارند که بخش نامرئی دولتمردان جهانی هستند.
در این عرصه، تفاوت بین ادیان هیچ نقشی ایفا نمی کند. در اینجا دالای لاما استادی روحانی همانند پاپ رم است؛ پرنس چارلز اساتید صوفی و شیوخی دارد که صوفیسم را به او درس می دهند، اما بموازات آن خود را مسیحی ارتدکس می داند. همه آنها و همه این عوامل با هم، منبعی عظیم است که امکانات مالی، نظامی و سایر امکانات ایالات متحده را پوشش می دهد، چرا که برخی از این جریان ها زمانی وجود داشتند که هنوز آمریکا وجود نداشت. و ستاد مرکزی تمامی این سلسله ها و از جمله TNCs آمریکا، لندن است.
بعقیده "لیندن لاروش" کارشناس مشهور اقتصادی آمریکا، مقتصدین لندن انقلاب فرانسه، جنگ داخلی در آمریکا، جنگ اول و دوم جهانی، جنگ کریمه، جنگ های ناپلئون و جنگ سرد را برانگیختند. انگلیس ها جنگ هایی را بر می انگیزند که در آنها سایرین می جنگند، آنان مجبور شدند در جنگ اول و دوم جهانی شرکت کنند، اما این بهایی بود که بابت راه اندازی جنگ مجبور به پرداخت آن شدند. انگلیس متفق ساده ای برای شرکایش نیست، او حداکثر توان خود را حفظ می کند، سعی دارد در راس باشد، منافع متفقین را نادیده می گیرد، انگلیس ها معمولاً سعی دارند طوری استراتژی را اجرا کنند که استقلال و خودکفایی متفق خود را از او بگیرند. انگلیس نیازمند بازار گسترده تقاضا و مواد خام ارزان است که تمامی این ها را می تواند تنها در روسیه پیدا کند، اما در صورتی که صاحب آن باشد، بدین منظور انگلیس خواستار تقسیم روسیه است.
امروزه کارشناسان مالی پیشبینی می کنند که اگر نظام ارزی و مالی بین المللی کنونی در نتیجه جنگ جدید در خلیج فارس منفجر شود، سردمداران مالی از طریق بنیادهای آفشور کنترل خود بر جهان را احیا می کنند. لندن در چارچوب سیستم کنونی قوانین، حق خود برای مالکیت بر منابع مواد خام و توان تولیدی کره زمین را اعلام می کند.
طبق شواهد متعدد مطبوعات، مناقشه پیرامون برنامه هسته ای ایران، در زمان شامی محرمانه در خانه "جک استرو" وزیر امور خارجه انگلستان راه اندازی شد. او پیشنهاد تحریم را داد و پس از آن شروع به وساطت بین واشنگتن از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر نمود. روزنامه ها اطلاع می دهند که "کاندولیزا رایس" وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا بر ارائه سریع پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد و تصویب تحریم اصرار داشت، اما "جرج شولتس" استاد پیر و "جیمز وولسی" مدیر سابق سازمان سیا او را "به راه می آورند". روز ۲۳ ژانویه ۲۰۰۶، آنها سندی داخلی را علنی ساختند که به تغییر رژیم حاکم بر تهران و اقداماتی فوری برای توقف تمامی برنامه های هسته ای ایران فرا می خواند. در این سند علاوه بر مطالبه تحریمات فوری از سوی آمریکا و سازمان ملل متحد، پیشنهاد می شود که دادگاه بین المللی برای محاکمه "محمود احمدی نژاد" رئیس جمهور ایران فراخوانده شود و به مرتدین ایران کمک شود.
بدین ترتیب بنظر می رسد که مناقشه پیرامون ایران، ریشه های عمیقی دارد.
ولادیمیر شنک، اسرائیل
منبع : خبرگزاری نووستی روسیه