سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا


تشکل های مستقل، نیاز جامعه کارگری ایران


تشکل های مستقل، نیاز جامعه کارگری ایران
آلوین تافلر، نویسنده کتاب موج سوم معتقد بود که جمعیت طبقه کارگر صنعتی در قرن بیست و یک کاهش خواهد یافت.
وی با نگاهی خوش بینانه مدعی بود که پیشرفت تکنولوژی باعث محو شرایط کار مزدوری و مشقت بار می شود، و در آینده ای نه چندان دور، ماشین جای انسان را خواهد گرفت; دیگر انسان زائده ماشین نخواهد بود، و قوه ابتکار و خلاقیت نیروی کار بارور خواهد شد.
شاید در برخی کشورهای توسعه یافته و صنعتی در اروپا و آمریکای شمالی، که جامعه شناسان و نظریه پردازان از مفاهیمی همچون «جوامع برنامه ریزی شده»، یا «جوامع اطلاعاتی» برای توصیف آنها استفاده می کنند، بتوان نمودهایی از پیش بینی تافلر را ردیابی کرد; اما هرقدر که به جهان توسعه نیافته، به سمت آسیا و آفریقا نزدیک می شویم، خبری از محو طبقه کارگر نیست. جهان پیشرفته، جهان تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی، جهان تکنولوژی نانو و فضانوردی، تنها نسبت اندکی از جمعیت بشر امروزی را در خود جای داده است. خیل عظیم جمعیت انسان ها، در جهانی زندگی
می کنند که نه از نانوتکنولوژی خبری است، و نه از فضانوردی. در این جهان، مردم تنها در فکر نان هستند. اما متاسفانه از نان هم چندان خبری نیست. در جوامع توسعه نیافته، یا عقب نگاه داشته شده، معیشت و بقای روزانه مردم از طریق کار مزدوری و مشقت بار تامین می شود. ضرورت های اولیه یک زندگی حقیرانه روزمره، نیازمند ساعت ها کار طاقت فرسا، در قبال مزدی اندک، و بی هیچ ضمانتی برای آینده است.
همچنان در جهان، طبقه فرودست کارگر است که بیشترین جمعیت را به خود اختصاص می دهد، و طبقه متوسط، تنها نمادی تبلیغاتی از جوامع پیشرفته غربی است. به کشور خودمان نیز که بنگریم، جدای از شعارهای سیاسی و ایدئولوژیک برای پنهان نگاه داشتن واقعیت، ایران نیز یکی از کشورهای توسعه نیافته است. حتی داشتن درآمدهای هنگفت نفتی نیز، نقشی در جهش اقتصادی ایران به جهان پیشرفته نداشته است. تنها ثمره نفت برای کشور ما، اقتصاد بیمار رانتی، خطر جنگ و نزاع های سیاسی است. فارغ از تحلیل های اقتصادی یا سیاسی درباره اینکه نظام اقتصادی مسلط بر جامعه ایران چیست؟ به سادگی این مسئله قابل تشخیص است که طبقه کارگر (در انواع و اقسام آن)، نسبت بزرگی از جمعیت ایران را تشکیل می دهد.
از کارگران صنعتی، که مرفه ترین هستند، گرفته تا کارگران کارگاه های کوچک، کارگران فصلی و روزمزد، و در نهایت خیل عظیم جمعیت بیکار که تنها مهارتشان کارگری است. این خیل عظیم، همانند کارگران سایر کشورهای توسعه نیافته، در ساختار اجتماعی و سیاسی، جایگاه به رسمیت شناخته شده ای ندارد. صاحبان قدرت سیاسی (که اکثرا قدرت اقتصادی را نیز در دست دارند) تمایل دارند تا جایی که ممکن است منکر وجود موجودی به نام کارگر شوند. اما مسئله اینجاست که قوی ترین دستگاه های تولید ایدئولوژی نیز قادر به پنهان کردن چنین واقعیتی نیست.
نگاه قیم مابانه و دولت مدار، بر این تصور است که با تزریق برخی مایحتاج بصورت کوپنی می تواند بر این مشکلات فائق آید. در واقع، برخی دولت ها تصور می کنند که بهتر از خود کارگران می توانند، وضعیت آنها را شناخته و بهبود بخشند.
اما بر اساس تجارب تاریخی، در غالب مواقع، چنین نگاهی به خودکامگی و مردم فریبی ختم شده است. باید پذیرفت که خود کارگران بهتر می توانند مشکلات شان را درک می کنند، و حقانیت حل این مشکلات را دارند. تجربه نشان داده است که کارگران برای آنکه بتوانند مشکلات شان را مرتفع کنند، نیازمند تشکل یابی هستند. تشکل یابی، روشی جاافتاده ای است که توسط خود کارگران برای بهبود شرایط کار و زیست شان ایجاد شده است. اتحادیه ها، سندیکاها، و شوراهای کارگری، انواع مختلف از تشکل یابی طبقه کارگر هستند.
در این تشکل ها، کارگران از طریق هم اندیشی و همکاری جمعی در قالب نهادهایی دموکراتیک تلاش می کنند تا مشکلات خود را سامان بخشیده، و در جهت پیشرفت قدم بردارند. در طول تاریخ جنبش ها و حرکت های کارگری در سراسر جهان، کارگران آموخته اند که نهادها و تشکل هایشان باید مستقل باشد.
از یک سو، سرمایه داران، کارفرمایان و مدیران چندان علاقه ای به استقلال تشکل های کارگری ندارد; و از سوی دیگر، دولت و احزاب سیاسی مختلف با نگاهی قیم مابانه تلاش می کنند که اختیار کارگران را در دست داشته باشند. اما تشکل کارگری، تنها زمانی معنا دارد که مستقل از همه اینها باشد. کارگران تنها زمانی می توانند در جهت منافع واقعی خود حرکت کنند که مستقل از هر قدرت سیاسی و اقتصادی باشند. به بیان دیگر، تشکل کارگری، یک نهاد اجتماعی است، نهادی که تعلق به جامعه مدنی دارد، و مانند سایر نهادهای این حوزه باید از عرصه اقتصاد و سیاست مستقل باشد. تشکل یابی طبقه کارگر، اصلی ترین روش تحقق خواسته ها و مطالبات حقوقی آنها است.
با نگاهی به تجربیات جنبش ها و حرکت های کارگری چه در جهان و چه در ایران، به سادگی می توان پی برد که بهبود وضعیت آنها ارتباط تنگاتنگی با تشکل یابی مستقل آنها دارد. البته باید توجه داشت که دولت ها و صاحبان سرمایه حتی در پیشرفته ترین کشورها داوطلبانه حاضر به پذیرش و به رسمیت شناختن تشکل یابی مستقل کارگران نشده اند، تنها از رهگذر تلاش و مبارزه خود کارگران بوده که نهادهای مستقل آنها در جامعه شکل گرفته است. تشکل یابی، از یک جهت باعث رشد روحیه جمع گرایی، ارتقای آگاهی، و عملگرایی کارگران در جهت تغییر وضعیت شان می شود; و از جهت دیگر، به تنظیم مناسبات اجتماعی و توانمندی جامعه مدنی در برابر قدرت های سیاسی و اقتصادی منجر می شود. تحقق ارزش های والای انسانی همچون برابری، آزادی و صلح نیازمند تقویت نهادهای دموکراتیکی همچون اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری در جامعه مدنی است.
بدین جهت، کمک به ایجاد و تثبیت تشکل های کارگری تنها بر عهده کارگران نیست، بلکه سایر کنشگران اجتماعی نیز نقش مهمی در این خصوص دارند.
واقعیتی اجتناب ناپذیر است که طبقه کارگر نه در جهان موجود محو می شود، و نه به واسطه ایدئولوژی ها قابل چشم پوشی و فرافکنی است. خیل عظیم کارگران در جامعه ایران حضوری واقعی دارند، محو کردن صورت مسئله، دردی از مشکلات آنها دوا نمی کند. شناخت و بازگویی مشکلات آنها از یک سو، و تلاش برای تغییر و بهبود وضعیت آنها از سوی دیگر، تعهدی اجتماعی و انسانی است که بر عهده همه مدعیان حقوق بشر قرار دارد.
نویسنده : کاوه مظفری
کارشناس ارشد جامعه شناسی
منبع : روزنامه مردم سالاری