جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


استقلال بر باد رفته ایران


استقلال بر باد رفته ایران
روزنامه نیشن در سال‌های ۱۹۱۱ همانند سایر روزنامه‌های غربی مسایل ایران را زیر ذره بین داشت و درباره سیاست‌های روس و انگلیس در ایران تحلیل می‌کرد. مورگان شوستر که در آن سال‌های خزانه‌دار کل ایران بود در ضمیمه کتاب خود به نام «اختناق ایران» دو مقاله از این روزنامه را درباره ایران ترجمه کرده است.
با توجه به اهمیت نگاه روزنامه‌های غربی به ایران آن روزها، عینا مقاله را از کتاب یاد شده می‌آوریم:
دو هفته پیش یک لحظه بارقه‌ امیدی در اوضاع ایران به چشم‌ آمد. روسیه تهدید کرده بود به ایران حمله می‌کند. ولی لرد کرزن با شدت لحن دور از انتظاری خواهان تغییر سیاست بریتانیا شد. ایرانیان از ما درخواست کمک کردند و ما با حسابگری یا از سردلسوزی، خدمات دیپلماتیک‌مان را در اختیارشان گذاشتیم. اگر وزارت خارجه ما در روابطش با شریک ذغل‌باز بی‌وجدان محکم‌تر عمل کرده بود و اگر دولتمردان روس مرحمتی به رفیق همپالکی مغرورشان نشان داده بودند، حمله بلافاصله متوقف شده بود و ایران، ولو با تحمل خفت، خاکش را دست نخورده نگه داشته بود. می‌ترسیم دیگر امیدی نمانده باشد. روس‌ها یاغی و لجوج‌اند. نه عذرخواهی ایران را پذیرفته‌اند و نه میانجیگری بریتانیا را. لشگرشان در راه تهران است و دیپلماسی پرمدعای آنها دیگر لزومی نمی‌بیند که لااقل وانمود کند ایران کشوری مستقل است. البته این به تنهایی تعیین کننده نیست، اما روز دوشنبه سر ادوارد گری موضع خود را تشریح کرد. در نطق نسبتا کامل‌تر و صریح‌تر از همه سخنرانی‌هایی که قبلا ایراد کرده بود،‌حتی یک جمله نیست که بتوان آن را تعبیر به نکوهش هر چند ملایم عمل روس‌ها کرد، حتی یک کلمه که حد و مرزی برای تجاوز وسیع آنها قائل شود،‌ حتی یک اشاره به رنجشی از بابت پذیرفته نشدن نظرهای مشورتی مداراجویانه‌ای که ظاهرا داده است، حتی یک عبارت که به ایرانیان کمک کند تخته پاره‌ای از کشتی شکسته اقبال ملی‌شان برای خود نگه‌دارند. کار از این هم خراب‌تر شده است.
سر ادوارد گری نه فقط در دفاع ناحق از اقدام روسیه سنگ تمام گذاشته، بلکه علنا بسط دزدانه‌ دامنه شمول معاهده‌ای را که بهانه کل تهاجم روسیه شده تایید و تجویز کرده است تا جایی که از نص آن قرارداد برمی‌آید، ایران به حوزه‌های اقتصادی تقسیم شده است که هر قدرتی تعهد داده در آنها بر سر امتیازها با دیگری رقابت نکند، ما هرگز این ترتیب را سازگار با استقلال و تمامیت ارضی ایران ندانسته و همیشه گفته‌ایم که به تجزیه سیاسی خواهد انجامید. سرانجام خود اقرار کرده‌اند و ظاهرا بدون این آگاهی که از حدود مواد معاهده تجاوز شده است. سر ادوارد گری واژه «سیاسی» را رندانه در توصیف نوع منافع خاصی که هر قدرت در حوزه خویش برای خود محفوظ می‌دارد به کار برده است. طرح این واژه همان و بر باد رفتن استقلال ایران همان. آنگاه کشور عملا تجزیه شده است. خوب است علت اختلاف میان آقای شوستر و دولت روسیه را که بهانه این تهاجم شد اجمالا بررسی کنیم. اختلاف‌ آنها تقریبا از روز اول ورود او به ایران آغاز شد و مراحل بسیاری را طی کرد. ابتدا روسیه کوشید نگذارد اختیار درآمدهای گمرکی به دست او بیفتد که مدیر مالیه بود. در مرحله بعد با دقت و حوصله تلاش کرد با حمایت از نمک‌پروردگان روسیه، ایرانی‌های متمکنی که هرگز مالیات نداده بودند، مانع از افزایش درآمدهای مالیاتی ایران شود که او به دنبالش بود. آن وقت نوبت رسید به مخالفتش با استخدام انگلیسی‌های آشنا با زبان فارسی و مورد اعتماد مردم ایران که قرار بود در شمال ایران برای خزانه‌داری کار کنند. نمی‌دانیم آیا کار آقای شوستر عاقلانه بود که بدون حمایت جناب تفت یا سر ادوارد گری بر این استخدام‌ها اصرار ورزید، ولی از قضا کار خوبی کرد، چون آزمونی شد برای فهم معنی قرارداد. اگر ایران هنوز کشوری مستقل است،‌ هر کس را که بخواهد می‌تواند برای نظارت بر وصول مالیات‌هایش استخدام کند. چنانچه انگلستان و روسیه هم فقط مقید به رعایت انحصار یکدیگر در امتیازهای اقتصادی حوزه‌های یکدیگر بودند، نباید ملیت تحصیلدار مالیاتی برایشان فرق می‌کرد، اما اگر دعوا بر سر سلطه سیاسی در شمال و جنوب دو خط من درآوردی باشد، آن وقت اعزام ماموری انگلیسی به حوزه روسیه چنانکه خود طرفین قرارداد ادعا می‌کنند، عدول از قرارداد تلقی خواهد شد- لااقل از روح آن، اگر نه از نص صریحش.
این قضیه سرانجام به تجزیه شکل سیاسی داد. بعد واقعه شعاع‌السلطنه پیش آمد که سر ادوارد گری اشاره‌ای گذرا به آن کرد. حتی روزنامه تایمز جرات نکرده بود از این کار روس‌ها دفاع کند. اگر دولت ایران نتواند ژاندارم‌های ایرانی بفرستد حکمی کتبی بدهند دست فردی ایرانی که به دولت بدهکار است،‌ دیگر اثری از حق حاکمیتش در کشور خودش باقی نمانده است. این واقعه باعث حمله روس‌ها شد، اما بهانه ادامه پیشروی آنها بعد از این که دولت ایران به توصیه انگلستان از آنها عذرخواهی کرد و بهانه روس‌ها برای طرح خواسته‌های تازه‌ای‌ که گمان می‌کنیم باز سرادوارد گری توصیه به پذیرش آنها خواهد کرد، این است که آقای شوستر در این میان دست به انتشار ترجمه‌ای از نامه تایمز زده است که در آن جواب انتقادهای روس‌ها را داده و خود آنها را متهم کرده به این که عمالشان به شاه اسبق ایران کمک کرده‌اند. بعید می‌دانیم آقای شوستر خود شخصا ترجمه نامه را منتشر کرده باشند، اما اگر قدرتی بزرگ به کشوری ضعیف حمله کند به این علت که مستخدمی خارجی در آنجا به خود جرات داده نامه‌ای مستدل و ملایم به تایمز بنویسد که آن هم در جواب انتقادهای مطبوعات نیمه رسمی روس و انگلیس بوده، آن وقت ما باید در همه تعاریف‌مان از روابط بین‌‌المللی تجدید نظر کنیم. اگر مقامی آلمانی به تایمزنامه می‌نوشت و این ادعای مکنا را تکذیب می‌کرد که آلمان به کشتی‌سازی‌اش شتاب بخشیده است، آیا ما می‌توانستیم نامه او را بهانه کنیم برای شروع جنگ؟ حکایت حکایت گرگ و بره است؛ و به قدری و قیحانه و بدبینانه که نیازی به تحلیل بیش‌تر ندارد.
مثل روز روشن است که روسیه از ابتدا مصمم بوده چوب لای چرخ آقای شوستر بگذارد، چون او با سرپرشور و نترس آمریکایی‌اش طول نمی‌کشید که توان مالی ایران را بالا می‌برد و سروسامانی به وضعش می‌داد. او مردی نبود که بدون مبارزه تسلیم شود، اما در نهایت شمشیر روسیه بر قلم شوستر غالب شد. در پرده آخر، روسیه ادعانامه‌ای را که سر ادواردگری هم در سخنرانی روز سه‌شنبه‌اش آن را توجیه کرد – با نوک شمشیر پیش می‌گذارد و خواستار شناسایی حق روسیه در وتوی استخدام بیگانگان در ایران می‌شود. با این ادعا قدرت‌ها رسما ضمانت‌نامه‌های خود را در مورد استقلال ایران پاره می‌کنند.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید