دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

بد(۲)


بد که بخواهد بيايد از در و ديوار مى‌آيد
نظير:
چون بد آيد هرچه آيد بد شود
- وقتى بد مى‌آيد از در و بام مى‌آيد
بدگمان باش در امان باش
نظير:
بد نفس مباس بدگمان باش وز فتنهٔ خلق در امان باش
- همه کس دزد دان کالا نگه‌دار (ناصرخسرو)
- همه دوستى ورز با خلق ليک به دل دشمن خويش دان خلق را (خاقانى)
بدگهر با کسى وفا نکند ٭
نظير: بد اصل وفا نکند (و خوش اصل خطا نکند)
٭.............................. اصل بد در خطا خطا نکند
بد گهر نيک چون تواند زيست٭
رک: از مار نزايد جز بچه مار
٭ هر کجا گوهرى بد است بدى است .......................(عنصرى)
بد مکن اى دوست که کيفر بري٭
رک: بد مکن که بد افتى، چَهْ مَکَنّ که خود افتي
٭ حبس من اين کيفر پيشينه است .......................(ملک‌الشعراء بهار)
بد مکن که بد اُفتى، چَهْ مَکَنَ که خود افتي
بد مکن که بد اُفتى، چَهْ مَکَنْ که خود افتي٭
نظير:
چَهْ مَکَن بهر کسى، اول خودت دوم کسى
- چاه کن هميشه تهِ چاه است
- هرکه چاه از بهر ديگران کَنَد خود در چاه افتد (سَمَک عيّار)
- هر که بدى کرد و به بد يار شد هم به بد خويش گرفتار شد (از جامع‌التمثيل)
- بد کرده بدى کشد به پايان (ناصرخسرو)
- بد آيد به پيشِ بد از کارِ بد (فردوسى)
- هر آن کس که بد کرد کيفر بَرَد (فردوسى)
- کسى که بد کند از بد همى بَرَد کيفر (معزّى)
- مکن بدى که بدى را بدى جزاء باشد
- بد مکن و بد مينديش تا تو را بد نيايد پيش
- مکافات بد را ز يزدان بدى است (فردوسى)
- هم بد باشد جزاء بد کردارى
- خشت که به آسيا بردى خاک نصيب مى‌شود
- کسى که بد نکند روز بدنخواهد ديد
- اگر بد کنى چشم نيکى مدار (ابن يمين)
- مکن بد اگر بدنخواهى به خويش (بهمن‌نامه)
- چو بد کردى مباش ايمن ز آفات که واجب شد طبيعت را مکافات (نظامى)
- بد مکن اى دوست که کيفر برى (ملک‌الشعراء بهار)
- هر که حفره‌اى بکَنَد خود در آن خواهد افتاد (از امثال سليمان
- آنها که بد کنند سزاوار دوزخند
٭ نظامى گويد:
مگر نشنيدى از فرّاش اين راه که هر کو چَهْ کَنَد افتد در آن چاه
بد مکن و بد مينديش تا تو را بد نيايد پيش
رک: 'بد مکن که بد افتى، چَهْ مَکَنْ که خود افتي' و 'بدانديش را بد بوَد روزگار'
بد مى‌کنى و نيک طمع مى‌دارى؟ (از کليله و دمنه)
رک: اگر بد کنى چشم نيکى مدار
بد نفس مباش بد گمان باش وز فتنهٔ خلق در امان باش
رک: بد گمان باش در امان باش
بدون استاد شدن هم مى‌شود مُرد هم زندگى کرد
بد و نيک بر ما همى بگذرد٭ (فردوسى)
نظير: بد و نيکِ جهان گذران مى‌گذرد
٭ ................................ چنين داند آن کس که دارد خرد (فردوسى)
بد و نيکِ جهانِ گذران مى‌گذرد ٭
نظير: بد و نيک بر ما همى بگذرد - نيک و بد روزگار در گذر است
٭ نه ز هجران تو غمگين نه ز وصلت شادم که.............(هاتف اصفهانى)
بد و نيک مانَد ز ما يادگار ٭(هاتف اصفهانى)
نظير: در دنيا يک خوبى مى‌مانَد و يک بدي
٭ ............................ تو تخم بدى تا توانى مکار ( هاتف اصفهانى)
بدهکار اگر سنگ به سرت زد سنگ را بگير و از دست مده
رک: از خرس يک مو هم غنيمت است
بدهکار را که به حال خود گذاشتى طلبکار مى‌شود (يا: بدهکار را که رو بدهى طلبکار مى‌شود)
نظير:
به بدهکار که هيچ نگويند طلبکار مى‌شود
- به مهمان که رو بدهى صاحب‌خانه مى‌شود
- به آدم بى‌مايه که رو بدهى لايه و آستر هم مى‌خواهد
رک: گدا را که رو بدهى ادعاى قوم و خويشى مى‌کند
بدِ همسايه را همسايه داند٭
نظير: همسايه به حال همسايه آگاه است
٭ سرشت طفل بد را دايه داند .................(اسعد گرگانى)
بده نيمه، بده آجر، بده گچ مکن با گفتهٔ استاد خود لج! (ايرج ميرزا)
بده و منّت مَنِهْ
رک: ببخش و منّت مَنِهْ
بدى در جهان بدتر از آز نيست٭
رک: آدم طمع‌کار رنگش زرد است
٭ کسى را کجا بخت انبار نيست ......................(فردوسى)
بدين شکستگى ارزد به صد هزار درست
بدين مژده‌گر جان فشانم رواست٭(فردوسى)
٭........................... که ايمن مژده آسايش جان ماست (فردوسى)
بدى يک روز پيش آيد بدان را٭
نظير:
بد آيد به مردم ز کردار بد (فردوسى)
- بد آيد پيشِ بد از کار بد (فردوسى)
٭ چه خوب است اين مَثَل مر بخردان را ................(اسعد گرگانى)


همچنین مشاهده کنید