دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

بد


بد آن است که نباشد
نظير: هر چيزى به جاى خويش نيکوست
بد آيد بدانديش را کار پيش (فردوسى)
رک: بد انديش را بد بوَد روزگار
بد آيد به پيشِ بد از کارِ بد (فردوسى)
رک: بد مکن که بدافتى، چَهْ مَکَنْ که خود افتي
بد آيد به مردم ز کردارِ بد (فردوسى)
رک: بد مکن که بد افتى، چه مکَنْ که خود افتي
بد آيد فال چون باشى بد انديش٭
نظير:
فالِ بد بر زبان بد باشد
- هرچه بر زبان آيد به زيان آيد
٭ ............................... چو گفتى نيک، نيک آيد فرا پيش (نظامى)
بد از پيش خدا نيايد!
'بد' از 'خيلى بد' بهتر است (از کتاب کوچه)
بد از نيک کمتر شناسد غريب ٭
رک: غريب کور است
٭ که سالوک اين منزلم عن قريب ......................(سعدى)
بد اصل وفا نکند و خوش اصل خطا نکند
نظير: بد گُهر با کسى وفا نکند
بدانديش را بد بوَد روزگار ٭
نظير:
بد آيد بدانديش را کار پيش (فردوسى)
- بد مکن و بد مينديش تا تو را بد نيايد پيش
٭ ......................... به دل اندر انديشهٔ بد مدار (فردوسى)
بدان را دوست داريد اى عزيزان که خوبان هر کجا باشند عزيزند ٭
نظير: با آنکه بدى کرد نکوئى مى‌کن
٭ شعر از سعدى است و اصل آن چنين است:
بدان را دوست داريد اى عزيزان که نيکان خود عزيز و نيک روزند
بدبخت آن کسى که گرفتار عقل شد خوشبخت آنکه کُرّه خر آمد الاغ رفت
رک: دنيا به کام ابلهان است
بدبخت اگر ٭ مسجد آدينه بسازد يا طاق فرود آيد و يا قبله کج آيد!
رک: آدم بدبخت قدم به دريا بگذارد دريا خشک مى‌شود
٭ يا بى‌دولت اگر...
بدبخت نيست چشم و دل هر که باز نيست٭
رک: 'دنيا به کام ابلهان است' و 'آفت جان من است عقل و دل و هوش من'
٭ آن را که هست خواب گران شب دراز نيست .....................(وحيد قزوينى)
بدبختى که مى‌آيد عطسه و باد قاطى مى‌آيد
نظير: وقتى که بدبيارى مى‌آيد عطسه و تيز قاطى مى‌آيد
بد بسى کردى و تخم کين کاشتى جاى آشتى هيچ باقى نگذاشتي
نظير: در دعوا بايد دستى هم براى آشتى نگه‌داشت
بد بودن بِهْ که با بدان نشستن
بد بين همه جا در خورِ نفرين باشد٭
نظير: بر کنده بِهْ آن چشم که بدبين باشد
٭ بر کند بِهْ آن چشم که بدبين باشد .........................(...؟)
بدتر از کورى بى‌شعوري!
بدتر ز هجر از غم هجران نمردن است٭
'بدخوان' 'خوش‌خوان' را به صدا درمى‌آورد
٭ از هجر گرچه نيست بلائى بتر ولى ...........................(...؟)
بدخواه کسان هيچ به مقصد نرسد يک بد نکند تا به خودش صد نرسد (بابافاضل)
نظير: بسا مردم که يک بد کرد و صد ديد (اسعد گرگانى)
رک: بد مکن و بد مينديش تا تو را بد نيايد پيش
بدخواه و بدآموز و بدانديش مباش٭ (بابا افضل)
نظير: بدمکن و بد مينديش تا تو را بد نيايد پيش
٭ خواهى که زهيچ کس به تو بد نرسد ......................(بابا افضل)
بدِ خودت را کجا شنيدى؟ آن جا که بد مردم را
رک: هر که عيب ديگران به تو آرد عيب تو نيز به ديگران بَرَد (کيمياى سعادت)
بد خوى در دست خوى بدِ خود اسير است
بدِ دانا ز نيکِ نادان بِهْ (سنائى)
نظير:
سگ دانا ز گاو نادان به
- طفل عاقل ز پيرِ جاهل بِهْ (مکتبى)
بد را بد بايد گفت خوب را خوب
بد را به بد سپار و عدو را به ذوالفقار٭
نظير: بد را حاجت نفرين نباشد
٭.............................. و آنگه ببين که شاه ولايت چه مى‌کند(صابر همدانى)
بد را حاجت نفرين نباشد٭
نظير: بد را به بد سپار و عدو را به ذوالفقار
٭ نکويان را دعاى خير مى‌کن که................(محيط قمى)
بدرّد خدا پردهٔ پرده در ٭
رک: پردهٔ کس مدرّ تا پرده‌ات را ندرند
٭ تو تا زنده‌اى پردهٔ کس مدرّ ...............(اديب پيشاورى)
بد رنگ هم خودش رنگ است
بد رنگ هم خودش رنگ است
رک: از مار نزايد جز ماربچّه
٭.............................. هر کسى آن کند کزو زايد (سعدى)
بدزدى ز نعمت، بد زدم ز خدمت٭
رک: بقدر پولت مى‌زنم پنبه
٭ ........................... چه برکت بوَد در ميان دو سارق(رشيد و طواط)
بدسگال ديگر خواهد و کردگار ديگر
نظير: به دعاى کسى نيامده‌ايم که به نفرين کسى برويم
بدکردار بدخيال مى‌شود
رک: کافر همه را به کيش خود مى‌پندارد
بد کرده بدى کشد به پايان٭
رک: بد مکن که بدافتى چَهْ مَکَن که خود افتي
٭ دانا نکشد سر از مکافات ....................(ناصر خسرو)


همچنین مشاهده کنید