یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

معلول در آینه رسانه


معلول در آینه رسانه
همسرم نابینا است. او عصای سفید دارد. کار با عصا را می داند. اما زمین می خورد و دست و پایش می شکند.
بله، به همین روشنی. اینها واقعیت اند؛ واقعیت هایی که تو را مجبور می کنند فکر کنی، چاره ای بیندیشی و راه حلی بیابی.
اینها خواب و خیال نیستند تا در نشئه آنها فرو بروی و آنچه را که به واقع در پیرامونت می گذرد، سهل انگارانه، نادیده بگیری و برایش از منشأیی غیرانسانی راه حلی طلب کنی.
اما همین نابینا که زمین می خورد و آسیب می بیند؛ همین که نمی تواند به سادگی و توأم با آرامش و لذت در شهر رفت و آمد کند، به پارک و سینما برود، در آینه رسانه های ما به سان موجودی به نمایش درمی آید که چون بینایی یعنی توان دیدن خود را از دست داده، در او حس یا حس هایی از نوع ششم و هفتم به وجود آمده است و می تواند با «چشم دل» چیزهایی را ببیند و بفهمد که مردم عادی بینا از آنها بی خبرند.
تلویزیون گزارش می دهد که نابینای ما با بوییدن یک اسکناس می تواند بگوید آن اسکناس چندتومانی است یا نابینای ما با بوییدن واکس می تواند بگوید آن واکس چه رنگی است. اما دریغ که هیچکس نشان نمی دهد روی همین اسکناس طراحان قسمتی را مشخص کرده اند که نابینا با «لمس» کردن آن و نه بوییدن، می تواند بفهمد آن اسکناس چندتومانی است. هیچکس نمی آید مهارت های لازم را به نابینا یاد بدهد و یا دست کم آن را به واسطه وجود یک نابینا به تصویر بکشد تا شاید آن بینا هم بفهمد که واقعیت چیست و این واقعیت تلنگری شود بر اندیشه او تا او هم به فکر چاره بیفتد و راه عبور نابینا را از گذر دنیا سهل تر کند.
واقعیت مسئولیت می آورد و مسئولیت حرکت می طلبد و راه چاره می جوید. اما خیال پروری آن هم از نوع منتسب به مابعدالطبیعه اش تنها خواب می زاید و نشئگی و دریغ از راه حلی!
ما در عمق ناخودآگاه خود از این واقعیت گریزانیم چون نمی خواهیم حرکت کنیم و دست به اصلاح بزنیم. بیشتر ترجیح می دهیم به چیزهایی خیالی و خلاف واقع دل ببندیم و همه چیز را همانطور که هست به حال خود وانهیم، بی هیچ احساس مسئولیتی، بی هیچ راهی برای تغییر.
درست است که به طور طبیعی مغز انسان این قابلیت را دارد که با وجود نقص در بخشی، قسمتی دیگر فعال تر شود تا از این رهگذر آن نقص به وجود آمده به مدد این حساسیت بالاتر، سهل تر بر شانه های معلول سنگینی کند. همانطور که گفته می شود شنوایی و لامسه نزد نابینایان قوی تر است یا این که ناشنوایان قوه بصری قوی تری دارند که جزئیات تصویرها و رنگ ها را بهتر می بینند. ولی این همه بدین معنا نیست که آن نقص وجود ندارد یا نابینا یک ابرمرد است که به کمک حس های فوق بشری قادر به گذر از همه پستی و بلندی های این زندگی لاجرم و گاه خشن است.
نابینا زمین می خورد. نابینا روی تن خود لکه های زیادی از کبودی ناشی از تصادم با محیط را دارد. زن نابینای من حال که کودک نوپایم راه می رود، اگر مواظب نباشد روی بچه می افتد.
زن من در جوی پر از لجن می افتد. آن نابینای دیگر در چاله غیرمنتظره بی حفاظ سرراهش سقوط می کند.
اینها واقعیت اند و در اندیشه انسان های مصلح فکر تولید می کنند؛ فکری که تغییر می دهد.
نابینایی قدم زدن در تاریکی است. اما می توان به مدد یک فکر انسانی مصلح واقع گرا، چراغ هایی از امید در دل نابینایی افروخت تا به واقع دل او روشن شود.

رضا بهار
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید