شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تصویر قاتلان سریالی در سینما


تصویر قاتلان سریالی در سینما
● بازتاب دیدگاه های معترض
سینما به عنوان رسانه یی قدرتمند و مسلط بر افکار عمومی، در به تصویر کشیدن و بازسازی پدیده ها، کنش ها و واکنش های اجتماعی، در کنار اهداف اقتصادی که مستقیماً تحت تاثیر افکار عمومی و سلایق جمعی هستند، در طول تاریخ حضورش، همواره به داستان های جنایی توجه خاصی داشته است. داستان هایی که یا ریشه در حقایق یک جامعه دارند یا با الهام از آنها روایت می شوند. قاتلان سریالی به خاطر خلق موقعیت هایی که جذابیت های روایی زیادی دارند و از طرفی هم به خاطر اینکه یک جامعه را تا پایان سریال قتل ها، در تعلیق عمیقی فرو می برند، بخشی از ژانر فیلم های پلیسی را به خود اختصاص داده. شاید بتوان مدعی این موضوع هم شد که چنین قاتلانی و اصولاً چنین پدیده یی بی تاثیر از جذابیت های داستانگویی هنرهای نمایشی به خصوص سینما نیست. بدیهی است که این نوع قتل ها قبل از تولد هنر سینما هم در اجتماع حضور داشته اند و اگر قابیل بعد از اولین قتل تاریخ بشری تنها نمی شد، بعید نبود که اولین قاتل سریالی هم او باشد.
اما به هر حال این موضوع تقریباً ثابت شده که قاتل بیشتر از هر چیز دیگری، دنبال شهرت رسانه یی هرچند محدود بوده است. از دهه ۷۰ میلادی به بعد، سینماها شاهد فیلم هایی هستند که قاتلانی بعضاً روانی و یا زیادی نخبه، هسته اصلی طرح داستانی را شکل می دهند. قاتلانی که با شیوه و سبکی خاص آدم می کشتند و ردی را هم از خود به جای می گذاشتند. بعد از ظهور فیلم های منتسب به ژانر نئو نوآر و دیدگاه اگزیستانسیالیستی خاص آنها، این فیلم ها هم با توجه به اهداف قاتلان، که عموماً تمسخر عدالت و بازی های غیر اخلاقی است، شکل گرفت. به مانند خیلی از ژانرهای دیگر، این اتفاقات و فیلم ها، زاده اذهان امریکایی است.
باز بیشتر از هر وقت دیگر رویاهای امریکایی است که تخریب و به تمسخر گرفته می شوند. شاید هری کثیف، یکی از جدی ترین فیلم های آن دوره باشد. قاتلان سریالی به نام «اسکورپیو» شهر را به هم ریخته و کلینت ایستوود در نقش هری کثیف (بازرس هری کالاهان) قصد دارد او را به سزای اعمالش برساند. در این فیلم، شیوه قتل ها و نامه تهدید آمیزی که اسکورپیو می نویسد، معرف این قاتل سریالی است. این فیلم تحت تاثیر ظهور قاتلی به نام «زودیاک» ساخته شد. پارسال هم که خود فیلم زودیاک توسط دیوید فینچر ساخته شد. فیلمی که شیوه تازه یی را برای معرفی و خلق درامی پر تعلیق پیشنهاد داد. فیلم از آن حالت کلاسیک دزد و پلیس خارج شده و به جایش، شهری که زودیاک در آن حضور دارد، فضای اجتماعی خاص آن دوران، پلیس بی حال و بی انگیزه را نشان می داد. البته فینچر، به هر لحاظ در فیلم «هفت» موفق تر است. نورمن بیتس فیلم روانی ساخته هیچکاک، هانیبال لکتر فیلم سکوت بره ها از دیگر شخصیت های سرشناس قاتلان سریالی سینمایی هستند که حتی بعضاً محبوبیتی فراتر از کاراکترهای مثبت سینمایی پیدا کرده اند. شاید این محبوبیت بیشتر به خاطر این باشد که مخاطبان عدالت خواه و عدالت دوست، به واسطه این فیلم ها، در یک لحظه هم صدا می شوند و عدالت را نقد می کنند. جالب اینکه خود این پدیده قاتلان سریالی، در سینما دچار تغییر و تحولاتی شد که لزوماً با تعاریف اولیه جور در نمی آید اما باز به عنوان یک قاتل سریالی شناخته می شود.
سال گذشته دو نمونه مثال زدنی این نوع شخصیت بر پرده سینما نقش بست. اولی قاتل عجیب و غریب فیلم آخر برادران کوئن است که با آن سلاح نامتعارفش از خود نشانه و علامت به جای می گذاشت و دومی، سوئینی تاد فیلم سیاه برتون است که با تیغ اصلاح آدم می کشت. ویژگی مضمونی که در هر دو فیلم حضور دارد، ضعف و ناتوانی پلیس به عنوان نماینده یی از عدالت است. در فیلم «جایی برای کهنه کارها نیست» عملاً پلیس فیلم کاری جز تماشای مناظر و متحیر ماندن را ندارد و در فیلم برتون، لندن جهنمی معرفی می شود که قتل های تاد در مقابل مناسبت های اجتماعی دیگر، عملی ناچیز و نه چندان غیراخلاقی است. در انتها باز می توان به این نکته اشاره کرد که فیلم های قاتلان سریالی امریکایی، بیشتر از هرچیزی دیدگاهی سیاسی و معترض را نسبت به امریکا دارند. فیلم های دهه های ۶۰ و ۷۰ بیشتر انگیزه های روانی را تحلیل می کردند، و در دهه های بعدی، نگرش تند و تیز سیاسی و اجتماعی جایگزین آن شده است.

محمد باغبانی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید