شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


ما منتظریم آقای کارگردان!


ما منتظریم آقای کارگردان!
چند وقتی است از آغاز پخش "مرگ تدریجی یک رویا" اولین ساخته تلویزیونی "فریدون جیرانی" می گذرد و انتظارها برای پایان یافتن توهین ها و سطحی نگری های این سریال همچنان ادامه دارد.
مُردیم بس که عینک خوشبینی به چشممان زدیم و نشستیم جلوی تلویزیون و گفتیم که حالا وقت این است که ورق برگردد و بالاخره به یک ترفندی غائله این سریال یکجوری آبرومندانه ختم به خیر شود.
"مرگ تدریحی یک رویا "ساخته کارگردان فیلم هایی مانند قرمز، شام آخر، پارک وی و سالاد فصل است. فیلم هایی که گرچه هیچگاه از اعتبار فوق العاده ای در سینمای ایران برخوردار نبوده اند اما دست کم نمایشی بودند از اعتقادات و دغدغه های اجتماعی یک فیلم ساز سینما.
اما چه شد که به یکباره همه این اعتقادات وقتی از قالب سینما خارج شدند و به تلویزیون درآمدند رنگ عوض کردند و شخصیت های زنی مانند آنچه در قرمز و شام آخر طغیان گر و محکم تصویر شده بودند به یکباره تبدیل به زنان منفعل و بی دست و پاو فاقد جهان بینی از طایفه روشنفکران و نویسندگان شدند.
" مرگ تدریجی یک رویا" ار آن دست داستان هایی است که بر اساس شخصیت هایش پیش می رود اما مشکل اینجاست که شخصیت های داستان فریدون جیرانی یا سیاهند یا سفید. آدم های خوب و آدم های بد.
آدم های خوب و سفیدی مانند حامد یزدان پناه و خانواده اش. خانواده ای سنتی و البته مذهبی که خوب بلدند بچه داری کنند و غذا بپزند پس زندگی خانوادگی خوبی هم دارند و شخصیت های بد و سیاهی مانند خانواده عظیمی و دوستانشان که نویسنده و منتقد اند و دچار مسخ فرهنگی و الکلی و عیاش و بد دهن و وابسته به بیگانه و البته فاقد زندگی زناشویی محکم و استوار.
مرگ تدریجی یک رویا در خوشبینانه ترین شکل ممکن با فرض اینکه نخواهد تا انتها اینگونه ادامه یابد، تا کنون نه تنها به هجو روشنفکران پرداخته که در مورد مذهبیان جامعه نیز با مترادف قرار دادن مذهب و سنت و البته عامی گری تصویری نادرست ادائه کرده است. دیالوگ های دانیال حکیمی در نقش حامد یزدان پناه در مورد شیردادن به بچه، هم به عنوان تخطئه روشنفکری و هم به عنوان نمایشی از مذهب و سنت پر از سطحی نگری و بی انصافی است، همانطور که سامیه لک در نقش مارال عظیمی یک نویسنده زن روشنفکر بدون بینش و قدرت تصمیم گیری، اینگونه است.
ما همچنان با عینک خوشبینیمان منتظریم و متوقع که کارگردانی مانند فریدون جیرانی که سعی کرده است با خلق دوباره شخصیت "مشرقی" با بازی پولاد کیمیایی که در اکثر کارهای او وجود دارد، سریال خود را امضا کند و یا با به کارگیری هرچند ناشیانه تکنیک اسلپ اسکرین ( تقسیم پرده) به تقلید از سریال آمریکایی ۲۴۴ طرحی جدید از خود در سیما ارائه کند و یا با انتخاب بازیگر جدیدی مانند سامیه لک و با خدمت گرفتن صدای اطمینان بخش دوبلوری با سابقه ی ناصر طهماسب یادآور شخصیت هایی از گری کوپر و جک نیکلسون - در نقش داریوش آریان قدرتنمایی کند، قصدی جز نابودی وجهه زنان و روشنفکران ایرانی در راستای سیاست های نوازشگرانه ی صدا و سیما از ساخت اولین مجموعه تلویزیونی خود دارد.
قصدی که خاطر بسیاری را برآشفته است و جالب و عجیب اینکه در این میان حتی صدای روزنامه جام جم تریبون حامی تمامی سیاست های صدا و سیما را هم درآورده است که طی یاداشتی با انتقاد از جیرانی گفته است:" ... آیا مخاطبی که پیش از این فیلمی مانند «شام آخر» را از این کارگردان دیده و جمله « من عاشق شدم، عشق زمینی، عشق آدم به آدم» را شنیده می تواند باور کند که سریال عجیب و غریبی مانند مرگ تدریجی یک رویا ساخته و پرداخته چنین کارگردانی است؟... " .
ما منتظریم، منتظر و متوقع آقای کارگردان
مریم یگانه
منبع : ماهنامه آدم برفی‌ها


همچنین مشاهده کنید