سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


«باری لیندون‌» ها


«باری لیندون‌» ها
این شاید یك موقعیت مهم تاریخی باشد، موقعیتی كه در آن برنامه‌ای مثل شب شیشه‌ای پخش می‌شود. دوران خواستن و نتوانستن. دوره‌ای كه همه می‌خواهند چیزی باشند كه نیستند و روی صندلی‌های بزرگ‌تر از خودشان می‌نشینند.
توجه دارید كه مربی تیم ملی‌مان، مربی تیم بزرگی مثل استقلال و اتفاقی كه به زودی برای پرسپولیس هم می‌افتد. آدم‌های متوسط در موقعیت‌ها و وضعیت‌های بزرگ. خب همین‌طوری غالبا اتفاقی كه باید بیفتد، رخ نمی‌دهد و همه‌چیز خراب می‌شود یا می‌شود یك مضحكه‌.
مثلا همین چند روز پیش بود كه سرپرست موقت باشگاه استقلال در یك برنامه تلویزیونی، باشگاه خودش را با یكی از درست‌ترین و اصولی‌ترین باشگاه‌های دنیا یعنی چلسی مقایسه كرد اما كمترین اطلاعی از احوالات این تیم نداشت و فكر می‌كرد كه چلسی در آخرین فصل برگزارشده لیگ برتر انگلیس قهرمان شده و وقتی مجری خبره برنامه خواست اشتباهش را تصحیح كند، طرف بی‌اطلاع لجوجانه سر موضع خود ایستاد و گفت: نه، چلسی بعدا قهرمان شد!
حالا اینها چه ربطی به شرایط امروز و برنامه‌ای مثل شب‌شیشه‌ای دارد؟ این برنامه قرار بود جایی باشد برای حرف زدن روراست و می‌دانیم كه این اتفاق با توجه به شرایط موجود ممكن نیست. پس زیاد در این‌باره و اتفاقاتی كه بر سر رك‌گویی بعضی از میهمانان برنامه افتاد، بحث نمی‌كنیم.
سعی می‌كنیم با اغماض بپذیریم كه خیلی از عوامل در اینكه ما هنوز نمی‌توانیم روراست باشیم، دخیل هستند و خیلی چیزها دست ما نیست. اما سوال اصل كاری این است: چرا وقتی نمی‌توانیم، نمایش توانستن می‌دهیم؟ این همان بزنگاه مهم یا آفت امروز ماست.
خود را آنچنان كه نیستیم، نشان می‌دهیم.در برنامه‌هایی مثل شب‌شیشه‌ای، مجری نقش تعیین‌كننده‌ای دارد. ذات برنامه را چه دوست داشته باشیم چه نه، اوست كه مشخص می‌كند و نشان می‌دهد. چیز واضح و روشن درباره مجری شب‌شیشه‌ای این است كه او اطلاع زیادی درباره موضوعات مورد بحث و میهمانان‌ا‌ش ندارد.
حرف از تخصص نمی‌زنیم كه برنامه‌هایی به این سبك قرار نیست تخصصی باشند اما بالاخره یكسری اطلاعات ساده و اولیه، لازمه كار مجری این برنامه است.رشیدپور براساس انتخاب‌هایی كه انجام می‌شود- مثل انتخاب فلان مسوول و بهمان مربی- انتخابی هم‌اندازه برنامه نبود.
او اندازه‌های یك مجری مولف را ندارد و بیشتر شبیه یك كارمند وظیفه‌شناس و مورد اعتماد است كه برنامه را ‌آن‌جوری كه ازش خواسته‌اند، اجرا می‌كند.- مربی پاكدل تیم استقلال هم در فصل گذشته، همین‌جوری بود- اما نكته مهمتر این است كه كسی مثل رشیدپور با قرار گرفتن در موقعیتی بزرگ‌تر از خودش باز سعی نكرد در تمام طول برنامه- كه به طور افراطی «برنامه من» معرفی‌اش می‌كرد- خودش را اندازه وضعیت و موقعیت‌اش بكند.
مثل خیلی از ما انگار برایش مهم همین رسیدن بود و حالا كه به موقعیت مطبوع رسیده بود، كاری نمی‌كرد تا از وضعیت خوبی كه در آن قرار گرفته بالاتر برود و به جای برنامه، خودش بشود نقش اول.
دست رشیدپور در طول تمام برنامه‌هایش آنقدر خالی بود كه آنطور كه خودش دوست داشت و عنوان می‌كرد، هیچ‌وقت نتوانست میهمان‌ها را به چالش بكشاند و عموما برای جذاب كردن برنامه و سوالات، می‌رفت سراغ چیزهایی كه اصولا پایه و اساسی نداشتند و بیشتر من درآوردی به نظر می‌رسیدند.
مثلا از هانیه توسلی درباره شباهت فیزیك و چهره‌اش به هدیه تهرانی پرسید و به پانته‌آ بهرام گفت كه یك شركت تولید پوشاك، اسپانسر فیلم اقلیما بوده. نظرها و خبرهایی كه فقط ذهن خلاق مجری در جریان‌شان بود و كسی تا به حال درباره‌شان نه چیزی گفته و نه چیزی نوشته.
رشیدپور در دو برنامه كه به مصاحبه با دو بازیگر پیشكسوت اختصاص داشت، سوال اساسی و محوری و چالشی خود را به این اختصاص داد كه چرا فرزندان بازیگران به طرف بازیگری نمی‌روند و از این راه می‌خواست به این نتیجه برسد كه بازیگری حرفه سختی است؛ بی‌آنكه به اندازه یك علاقه‌مند ساده سینما اطلاع داشته باشد كه خیلی از بازیگران فعلی سینما و تلویزیون مشغول ادامه‌ دادن شغل پدرها و مادرهایشان هستند.
- دست به نقد می‌شود از داوود رشیدی، بهزاد فراهانی، محمدرضا شریفی‌نیا، حمیده خیرآبادی، جمیله شیخی، آتیلا پسیانی، زهرا خوشكام، سعید امیرسلیمانی و ... نام برد.- شاید اینها موارد بی‌اهمیت و سوتی‌هایی عادی به شمار برود، اما یادمان باشد كه همین نكات و نظرات در اكثر برنامه‌ها می‌شد پایه و اساس بحث‌ها و جدل‌ها. یعنی قصر بزرگ ما داشت با ضایع‌ترین مصالح ساخته می‌شد و شكل می‌گرفت.
وقتی در موقعیت‌های بزرگ‌تر از خودمان قرار می‌گیریم، سعی نمی‌كنیم بزرگ‌تر بشویم. تلاش‌مان صرف این می‌شود كه ادای بزرگ‌ها را در بیاوریم و همه چیزمان قلابی و سطحی و ناقص می‌شود.- مربی تیم‌ملی را دیده‌اید كه از پازل تاكتیكی حرف می‌زند؟- این اظهارفضل‌های بی‌مورد و نمایش دادن‌های الكی بالاخره یك‌جا قلابی بودن و بی‌پایه بودن خودش را نشان می‌دهد.
مثل همان مدیر باشگاه كه برای به رخ كشیدن آپدیت بودنش چلسی را مثال زد و مثل رشیدپور وقتی كه در مصاحبه با درویش خواست مچ بگیرد؛ درویش دلیل بازی نكردن هدیه تهرانی در نقش اول فیلم دوئل را یك چیز عنوان كرد و رشیدپور كه می‌خواست خودش را مطلع نشان بدهد، گفت من شنیده‌ام كه هدیه تهرانی برای اینكه مشابه این نقش را در فیلم جایی برای زندگی بازی كرده بود، این نقش را در دوئل نپذیرفت و باز آن علاقه‌مند ساده سینما به ما یادآوری می‌كند كه دوئل در سال ۱۳۸۲ ساخته شد و جایی برای زندگی یك سال بعد، در سال ۱۳۸۳.
مهم نیست بگذریم. به این فكر كنیم كه استنلی كوبریك زمانی فیلمی ساخت به اسم باری لیندون كه داستان كسی را روایت می‌كند كه می‌خواهد جایگاه و طبقه خودش را تغییر بدهد و اگرچه در یك زمان ظاهرا موفق به این كار می‌شود اما در نهایت برمی‌گردد سر جای اولش. چیزی كه ما در این شرایط تاریخی خاص كم نداریم، باری لیندون است.
حالا شب‌شیشه‌ای این را هر شب نمایش می‌داد و داغ دلمان را دم به دم تازه می‌كرد، اما خب دیگران هم كم نیستند.
حامد احمدی
منبع : روزنامه هم‌میهن


همچنین مشاهده کنید