جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


کودک و روباه فراتر از یک رویا


کودک و روباه فراتر از یک رویا
اصلاً سینما یعنی همین! تنها کلماتی که پس از دیدن فیلم شگفت‌انگیز “کودک و روباه” می‌توان گفت شاید همان جمله ابتدایی باشد. “کودک و روباه” علاوه بر ماجرای جذاب و دیدنی که دارد سرشار از لحظاتی ناب و تصاویر بدیع و زیبایی است که به درستی می‌توان عنوان کارت پستالی را به‌ آنها داد. طبیعتی بکر و فضاهایی رویایی که به نظر من به تصویر در‌آوردنشان تنها می‌تواند از عهده کسی برآید که پیش از ساخت فیلم تجربه حضور در آن فضاها و درک چنان شرایط زیبایی را داشته است.
بدون شک علاقه‌مندان سینما نام "لوک ژاکه" کارگردان فیلم را قبلاً شنیده‌اند. چه کسی است که مستند سحرانگیز "رژه پنگوئن‌ها" را دیده باشد و نام سازنده‌ آن را بیاد نیاورد؟
در حقیقت باید گفت سازماندهی ساختار “کودک و روباه” بیش از هرچیز برخاسته از این تجربه گران بهای فیلم‌ساز خویش است.تصاویر مستند گونه فیلم از زندگی حیوانات و به خصوص نزاع‌های آنان برای بقاء، کات‌های پی در پی و نماهای بسته از حرکات ذاتی روباه‌ و سایر موجوداتی که در فیلم نشان داده می‌شوند خود گویای همین نکته است. سکانس تعقیب و گریز گربه وحشی و روباه در دل جنگ تنها یکی از همان لحظات شگفت‌انگیز فیلم است. دلهره و هیجان ناشی از این صحنه نتیجه تصویر برداری استادانه و تاحدودی تدوین بی‌ نقص فیلم است. به همه این موارد اگر حرکات دوربین و انتخاب زوایای نماهارا اضافه کنیم خواهیم دید که “کودک و روباه” بیشتر از آن که یک فیلم ساختگی بنماید به یک اثر مستند شبیه است.
امروزه در کلاس‌های فیلم‌نامه نویسی به مشتاقان این رشته می‌آموزند که برترین فیلم‌ها همان‌هایی هستند که بیش از آن که دیالگ‌ها مفاهیم را برساند تصاویر این‌کار را برعهده داشته باشند.این مهم همان چیزی است که در “کودک و روباه” ‌به خوبی می‌توان دید. اگر مجموعه دیالوگ‌ها (یابهتر است بگوئیم: مونولوگ‌ها!) ی این فیلم را زیر هم بنویسیم شاید تعداد کاغذهای آن از تعداد انگشتان یک دست هم تجاوز نکند! اما فیلم‌نامه آن‌چنان گیرا و جذاب نوشته شده که کمتر کسی حاضر است حتی لحظه‌ای از فیلم را ازدست بدهد.
هرچند یک سوم ابتدایی فیلم بسیار کند پیش می‌رود اما کارگردان کوشیده است با گنجاندن لانگ شات‌هایی از طبیعت بار خستگی این روند را کاهش دهد. که باید گفت تاحدود بسیار زیادی هم در این کار موفق شده است. اثری که می‌توانست به راحتی با ورود شخصیت‌هایی همچون پدر و مادر یا خواهر و برادر ایزابل(با بازی Bertille Noël-Bruneau) به ورطه کلیشه‌‌ای شدن بیافتد اما با هوشمندی کارگردان از آن دور شده و پس از گذشت یک ساعت از زمان فیلم ما تنها صدای پدر ایزابل را می‌شنویم. تا انتهای فیلم نیز بجز نمای دوری که در آن، خانه دختر از بالای تپه مشرف به آن دیده می‌شود و پدر او درون اتوموبیلش به خانه می‌آید دیگر هیچ‌نشانی از شخصیتی دیگر دیده نمی‌شود. هرچند در لحظات پایانی فیلم ایزابل جوان و فرزندش در کادر تصویر دیده می‌شوند اما این پلان هم هیچ خدشه‌ای به اصل داستان وارد نمی‌کند.
استفاده مثال‌زدنی کارگردان و تصویربردار از نور به خصوص در زمان‌هایی که داستان در شب روایت می‌شود و نورپردازی زیبای جثه حیوانات در زیر نور نقره‌ای و درخشان ماه، تصاویری جادویی را پدید آورده است. تصاویری که به طور حتم همواره در داستان‌های خیالی دیده‌ایم یا خواهیم دید.
استفاده از تنه درختان برای بستن قاب‌ تصاویر صحنه‌هایی که در جنگل می‌گذرد، حرکات دوربین در لانه روباه در کنار تداوم روایت تصویری مثال‌زدنی و آموزنده کارگردان زمانی که قصد معرفی شخصیت‌های فیلم خود را دارد؛ همه و همه از نقاط قوت “کودک و روباه” و کارگردانی کم نقص آن است.موسیقی فیلم نیز آن جا که باید باشد بسیاز زیبا رخ می‌نماید و آن‌ جا که نباید اصلاً به گوش نمی‌رسد و این همان تعریفی است که از موسیقی فیلم سراغ داریم.
نکته با اهمیت در رابطه با “کودک و روباه” در حقیقت فلسفه ساخت این فیلم و فیلم‌های مشابه آن است.اینکه برخی فیلم‌سازان در وانفسای هجوم ماشین به زندگی‌ انسان‌ها واستفاده بسیار زیاد از جلوه‌های ویژه در فیلم‌های روز دنیا، به طبیعت و به تصویر کشیدن تصاویر بکر و ناب از جنگل‌ها و مراتع و زندگی حیوانات روی‌ آورده‌اند به خوبی نشان می‌دهد که روح بشر آزرده از آلودگی‌های زندگی‌ در شهر‌های پرجمعیت به دنبال مامن و پناه‌گاهی می‌گردد که در سایه امن آن به آسایش برسد و برای این اتفاق چه مکانی بهتر از جنگل‌ها و کوهستان‌ها و آب و هوای سرشار از اکسیژن و دل‌انگیز آن‌ها؟!
راستی به این فکر کردیده‌اید که چرا وقتی نمادهای زندگی بشری به روبه رو می کند او از هم می پاشد؟ تاجایی که خود را از شیشه خانه الیزابت به پائین پرت می‌کند؟!!
و نکته پایانی هم این‌که چرا در سینمای ایران با این همه فیلم‌ساز مدعی ما اثری از این سینمای طبیعی و خوش‌ساخت را نمی بینیم؟!
امیرحسین یزدان پناه