یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اسلام و تمدن ایرانی


اسلام و تمدن ایرانی
تاریخ و تمدن ۲۵۰۰ ساله ایران حكایت از مردمی می كند كه از عصر باستان و حضور ادیان گوناگون باستانی تاكنون همیشه نشان ارزشمند مهرورزی به میهن و وطن پرستی را با خود به همراه داشته اند و از سوی دیگر حاكی از تنش ها؛ كنش ها و روابط اجتماعی گوناگونی است كه ملیت ایرانی پس از حضور دین اسلام در این سرزمین كهن با این دین حیات بخش داشته است.
كتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ایران اثر استاد شهید مطهری با تأملی عمیق در آنچه ذكر شد به طرح مباحث گسترده و روشنگرانه ای دست می زند كه هدف اصلی آن بیان مسائل مشترك ایران و اسلام است كه به گفته ایشان هم برای اسلام افتخارآمیز است و هم برای ایران. برای اسلام به عنوان یك دین كه به حكم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته خود می سازد و برای ایران به عنوان یك ملت كه به حكم روح حقیقت خواه و بی تعصب و فرهنگ دوست خود بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع می كند و در راهش فداكاری می نماید.
هویت ایرانی از بیست و پنج قرن تمدن كهن خود، چهارده قرن آن را در كنشی عمیق با دین اسلام به سر برده است به گونه ای كه تمام شئون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و غیره آن توأم با احكام و آداب و سنن اسلامی گره خورده است.
استاد مطهری با توجه به این كه از میان ملل مختلفی كه بخش های كم و بیش از آنها را اسلام فراگرفته است، هیچ ملتی به اندازه ملت ایران در نشر و اشاعه این دین فعالیت نداشته است، ضرورت پرداختن به روابط اسلام و ایران را از جهات مختلف مطرح كرده و به بررسی سهم ایرانیان در نشر معارف اسلامی و نیز سهم اسلام در ترقی مادی و معنوی ایرانیان می پردازد. بنابراین در كتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، با تجزیه و تحلیل گسترده به این سه مسائل اساسی می پردازد:
۱) اسلام و مسأله ملیت
۲) خدمات اسلام به ایران
۳) خدمات ایران به اسلام.
هر یك از این سه مسأله عنوان فصلی از این كتاب است كه شامل مسائل جزیی تر و تحقیقی تری در زمینه روابط اسلام و ایران است. استاد مطهری مسأله دعوت همگانی و جهانشمول اسلام را به عنوان نمونه ای از آنچه محدود به سرزمین خاصی نمی شود ذكر می كند و در دو بخش، بحث خود را دنبال می كند: اول آنكه مقیاس های اسلامی مقیاس های جهانی است نه ملی و قومی و نادی. ایشان در تأیید هر یك از این دو مدعا به آیات و روایاتی از منابع دینی استناد می كند.
سپس به بحث از نحوه پذیرش دین اسلام توسط ایرانیان می پردازد و این كه آیا پیشرفت اسلام در ایران به خاطر خصیصه جهانی بودنش است و یا اسلام به ایرانیان تحمیل شده است؟
استاد مطهری در پاسخ به این پرسش به بررسی اجمالی تاریخ اسلام و ایران پرداخته و حقیقت امر را با استناد مدارك صحیح تاریخی روشن می كند. سابقه آشنایی ایرانیان با دین اسلام به زمان حیات پیغمبر برمی گردد. كسانی مانند سلمان فارسی و گروهی از ایرانیان كه در یمن و بحرین به دین اسلام گرویده بودند مقدمات آشنایی هرچه بیشتر ایرانیان با اسلام را فراهم می كردند و با تبلیغات و روشن گری هایی كه در میان ایرانیان داشتند مردم ناراضی از اوضاع حكومتی و داخلی ایران را بیش از پیش مشتاق دین اسلام می كردند.
نكته ای كه استاد مطهری بدان اشاره می كنند همین نارضایتی مردم و عدم اشتیاق آنها برای همكاری با حكومت وقت ایران در جنگ با مسلمانان بود و همین امر باعث شكست ایرانیان از مسلمانان شد و این مسأله در حالی بود كه سپاه ایرانیان چندین برابر سپاه مسلمانان بود و از قدرت و امكانات بیشتری برخوردار بودند.
اما در ادامه بحث از تحمیلی و یا عدم تحمیلی بودن اسلام به ایرانیان، استاد مطهری از زبان ملی ایرانیان یعنی زبان فارسی سخن به میان می آورد؛ زبان فارسی كه دستاویز برخی از مخالفان شده بود تا آن را از علل تحمیلی بودن اسلام به ایران بدانند، چرا كه به عقیده استاد ، هرچند اسلام تمام سرزمین ایران را فراگرفت ولی ایرانیان هرگز زبان عربی را بر زبان فارسی ترجیح نداده و در طول قرن ها حاكمیت اسلام بر ایران، زبان فارسی خود را حفظ كردند.
از سوی دیگر، این گروه از مخالفان نظریه عدم تحمیلی بودن اسلام به ایرانیان، مسأله علاقه و ارادت ایرانیان به مكتب تشیع و خاندان اهل بیت را مطرح می كنند و آن را غیرصادقانه جلوه می دهند و نوعی عكس العمل زیركانه در مقابل اسلام و اعراب، برای احیای آداب و رسوم كهن ایرانی می دانند. به عقیده استاد مطهری، دیدگاه این افراد درخصوص زبان فارسی و مسأله تشیع، از یك سو برای اهل تسنن بهانه ای شد تا در خلوص ایرانیان به اسلام تردید كنند و از سوی دیگر تجلیل ناسیونالیست های ایرانی را به دنبال داشت تا به تجلیل از مردم ایران به خاطر حفظ آداب و رسوم كهن خود بپردازند.
اما نه حفظ زبان فارسی از سوی ایرانیان و نه علاقه آنها نسبت به خانواده پیامبر (ص) هیچ یك نمی تواند دلیلی بر تحمیلی بودن اسلام به ایرانیان باشد. توجه ایرانیان به زبان فارسی به عنوان ضدیت با اسلام یا اعراب نبوده است.
آنها زبان عربی را زبان اسلام می دانستند نه زبان قوم عرب و چون اسلام را متعلق به همه و جهانشمول می دانستند، زبان عربی را نیز متعلق به همه مسلمانان اعم از اعراب و غیراعراب می دانستند. با نگاهی به اشعار شاعران فارسی زبان برجسته ای همچون مولوی، حافظ، سعدی و دیگران، با ابیاتی با زبان عربی مواجه شدیم كه خود، حاكی از اهمیت والایی است كه زبان عربی به عنوان زبان دین و نه زبان قومی خاص، برای ایشان داشته است.
بخش دوم كتاب، اختصاص پیدا می كند به خدمات اسلام به ایران. به عقیده استاد مطهری، اساساً خدمتی كه یك آئین و مذهب می تواند به یك قوم بكند، از نوع برآوردن نیاز مقطعی نیست كه فرضاً در یك خشكسالی، آذوقه وارد كند و نیازهایی امثال این، بلكه بسیار اساسی تر و عمیق تر از اینهاست، خدمتی محول كننده، مفید و ثمربخش است كه در اندیشه و روح افراد آن قوم مؤثر واقع می شود. استاد مطهری با طرح این معیار، به بررسی نحوه خدمات اسلام بر ایران می پردازد.
اسلام با ظهور خود، تمدن عظیمی را پایه ریزی می كند كه ایرانیان نیز در كنار دیگر ملل اسلامی، در این تمدن شریك هستند و سهم عمده این تمدن از آن ایرانیان است.
استاد مطهری برای این كه به این سؤال پاسخ دهد كه آیا به غیر از خود اسلام، عوامل دیگری هم در ایجاد گسترش این تمدن دخیل بوده اند یا نه، به بررسی تاریخ ایران مقارن ظهور اسلام و مقایسه نظامات فكری اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی موجود در ایران آن عصر با آنچه كه اسلام در این زمینه ها برای ایران آورده است، می پردازد.
ایشان پس از نقل نظریات گوناگون صاحبنظران مسائل ایران باستان در این خصوص، به بررسی ادیان و مذاهب مختلفی می پردازد كه قبل و بعد از ورود اسلام به ایران، كم و بیش در نواحی مختلف ایران حاكمیت داشتند. از این رو آئین هایی كه ایشان مطرح می كنند عبارتند از آئین زرتشتی، مسیحی، مانوی، مزدكی، بودایی و عقاید آریایی. درواقع، استاد مطهری بیشتر به نقل آرای دیگران و تحقیقات صاحبنظران در مورد این ادیان و تفكرات آنها می پردازد و نظر قطعی و تحقیقی ای نمی دهد. همچنین در ادامه، در مورد ثنویت زرتشتی مقارن ظهور اسلام در ایران بحث می كند و مهمترین پاسخ درباره نظام فكری و اعتقادی ایرانیان را پاسخ به این پرسش می داند كه آیا ایران مقارن ظهور اسلام، ثنوی بوده است یا نه؟
استاد مطهری برای این كه تأثیر اسلام در ایران را بررسی كند لازم می داند كه علاوه بر آئین ها و ادیان زرتشتی ای كه در آن دوران حاكم بودند، نظام اجتماعی ایران باستان را نیز بررسی كند. ایشان بررسی نظامات طبقاتی و صنفی ساسانیان و حكومت استبدادی آنها را با آوردن مداركی از منابع موجود تاریخی دنبال می كند و سپس به بحث از نظام خانوادگی آن عصر و وضعیت ناگوار تعلیم و تعلم زنان و نظام اخلاقی موجود می پردازد و ایرانیان را از نظر اخلاق طبیعی، یعنی اخلاقی كه عبارت است از خصائص نادی و اقلیمی اقوام، در مقام و موقعیتی شایسته و دارای صفاتی عالی و ستوده می داند.
استاد مطهری پس از ذكر اوضاع و احوال تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران مقارن ظهور اسلام، در آخرین فصل از بخش دوم كتاب، به بحث از كارنامه درخشان اسلام در ایران می پردازد. نخستین چیزی كه اسلام از ایران گرفت، تشتت افكار و عقاید مذهبی بود و به جای آن وحدت عقیده را برقرار كرد. اسلام با گشودن دروازه های سرزمین های دیگر به روی ایران و نیز گشودن دروازه ایران به روی ملل و اقوام دیگر، دو پیامد مثبت را برای ایران به دنبال داشت: اول ، ایرانیان توانستند هوش و لیاقت و استعداد خود را عملاً به دیگران ثابت كنند و دوم ، با آشنا شدن به فرهنگ ها و تمدن های دیگر توانستند سهم عظیمی در تكمیل و توسعه یك تمدن عظیم جهانی به خود اختصاص دهند.
اسلام، ایرانی را هم به خود شناسانید و هم به جهان و نبوغ و استعداد ایرانی را نه تنها در جنبه های نظامی بلكه در سایر جنبه های فكری و فرهنگی و سیاسی نمایان كرد. اسلام ، توحید را با تمامی اقسام و شقوق آن، در ذات ایرانی قرار داد.
بخش سوم كتاب، پیرامون خدمات ایران به اسلام بحث می كند. به عقیده استاد مطهری، ایرانیان در دو جهت سرآمد مللی هستند كه اسلام در آنها ظهور و بروز یافت. از جهت اول، ایرانیان، بیش از هر ملت دیگر نیروهای خود را دراختیار اسلام قرار دادند و از جهت دوم، بیش از هر ملت دیگر در این راه صمیمیت و اخلاص نشان دادند. نخستین خدمتی كه از آن نام برده می شود، خدمت تمدن كهن ایرانی به تمدن جوان اسلامی است. از این گذشته، استاد به ذكر خدمات ایرانیان مسلمان می پردازد كه در موارد مختلف و به طرق گوناگون صورت گرفته است: به صورت نشر و تبلیغ و دعوت ملل دیگر، در قالب سربازی و خدمت نظامی، در صنعت و هنر و غیره.
در این بخش، استاد ابتدا برای توضیح و تشریح نخستین خدمتی كه از آن نام می برد یعنی خدمت تمدن كهن ایرانی به تمدن جوان اسلامی، به شرحی مختصر از تمدن ایرانی و ویژگی های آن می پردازد؛ یكی این كه ایران قبل از اسلام از تمدنی برخوردار بوده است و این تمدن، یكی از مایه های تمدن اسلامی است و دیگر این كه اسلام به ایران حیاتی تازه بخشید و تمدن در حال انحطاط ایران به واسطه اسلام، جانی تازه گرفت و شكلی تازه یافت.
اما به عقیده استاد مطهری، نشر و توسعه اسلام به طور طبیعی و عادی صورت گرفته است. فطری بودن و منطقی بودن اسلام و هماهنگی آن با نوامیس زندگی بشری، عامل اساسی انتشار این دین بوده است. مسأله مهمی كه استاد، در ترویج و توسعه اسلام متذكر می شود، یعنی عاملی كه اسلام را از سایر ادیان جدا می سازد، این است كه عوامل تبلیغ اسلام، توده مردم بوده اند نه یك دستگاه حكومتی یا قومی خاص.
سپس به تحلیل و بررسی آنچه بعد ها دو قرن سكوت نامیده شد می پردازد، یعنی دو قرن اول ایران اسلامی كه از حدود نیمه های قرن اول هجری كه ایران فتح شد تا حدود نیمه های قرن سوم هجری كه كم و بیش حكومت مستقل در ایران تشكیل شد. این دو قرن را به اعتبار این كه ایران جزء قلمرو كلی خلافت بوده و از خود حكومت مستقلی نداشته است، برخی از مستشرقین و در رأس آنها سر جان ملكم، دوره سكوت ایرانیان نامیده اند.
استاد مطهری با نگاهی انتقادی به این مسأله، معتقد است كه اگر از منظر این مستشرقان به اوضاع ایران نگاه كنیم و تنها طبقه حاكمه ایران را در نظر بگیریم، می توان دوره ای را كه ایران جزء قلمرو خلافت بوده، دوره سكوت بنامیم. اما اگر توده ملت ایران را در نظر بگیریم، این دو قرن را باید دوره خروش و نشاط و تحرك فوق العاده ایرانیان نامید. در این دو قرن، ایرانیان با یك ایدئولوژی جهانی و انسانی و فوق نادی آشنا شدند، یعنی ایدئولوژی اسلامی كه حقایقش، آسمانی و فوق زمان و مكان است و متعلق به هیچ قوم خاصی نیست.
استاد مطهری با انتقاد از این دیدگاه كه زبان ایرانی در طی این دو قرن، خاموش بوده و ایرانی سخن خود را جز با زبان شمشیر بیان نمی كرد، از نمونه ها و شاهكارهای ادبی و هنری ای نام می برد كه در این دو قرن، بر عظمت روح ایرانی تأكید می كنند.
ایشان در انتقاد از كسانی كه عربی بودن بسیاری از این شاهكارهای ادبی ایرانیان را دلیل خاموشی زبان فارسی در این دو قرن می دانند، می گوید: «آیا این عیب است بر ایرانیان كه پس از آشنایی با زبانی كه اعجاز الهی را در آن یافتند و آن را متعلق به هیچ قومی نمی دانستند و تنها آن را زبان یك كتاب می دانستند، به آن گرویدند و آن را تقویت كردند و پس از دو سه قرن، از آمیختن لغات و معانی آن با زبان قدیم ایرانی، زبان شیرین و لطیف امروز فارسی را ساختند؟»
استاد مطهری با بیان گوشه ای از دیدگاه دكتر زرین كوب در كتاب دو قرن سكوت، سكوت ایرانیان در مقابل زبان اسلام را به خاطر سادگی و عظمت «پیام تازه»ای می داند كه جز قرآن نبود؛ قرآنی كه حتی سخنوران عرب را نیز به خاطر اعجاز بیان و عمق معنی خویش، به سكوت افكنده بود.
استاد مطهری از مشخصات دیگر این دو قرن، شخصیت های ایرانی را ذكر می كند كه علاوه بر شكفتگی استعداد علمی و فرهنگی و كسب افتخاراتی از این نظر، از جنبه مذهبی و دینی، خود را به مقام قداست رساندند، به حدی كه مورد احترام فوق العاده مذهبی ملل دیگر قرار گرفتند و هنوز هم از آنها در كتب مختلف ایرانی و غیرایرانی یاد می شود. در این میان می توان از ایرانیانی نام برد كه در تفسیر، حدیث، فقه، كلام، فلسفه، نجوم و ریاضیات و دیگر علوم عقلی و نقلی در این دو قرن به مقامات بالایی دست پیدا كردند. بنابراین، این دوره نه دو قرن سكوت، بلكه دو قرن خروش و جنبش بود.
حسن احمدی زاده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید