دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


سایه‌هایی که بر خزان زندگی می‌نشیند


سایه‌هایی که بر خزان زندگی می‌نشیند
همواره با موهایی شاید سیاه. با دست‌هایی حتماً پیر. با سكوت‌هایی بسیار بلند. قصه‌هایی ناخوانا. حرف‌هایی كج و كوله و شعرهایی بی‌وزن و بی‌قافیه. اگرچه سختی زندگی، ترك‌های پیشانی‌اش را عمق بخشیده، اما اندك لحظه‌ای، برای تحمل كردنش كافی است تا به پیری پشت كند و بسان كودكی، ستاره‌ای را كه در آسمان دل دارد، شماره كند. نشستن در تنهایی خانه های سالمندان و نگریستن از پنجره ای كوتاه به بیابان های بی آب و بی گیاه آینده ای كه پیش رو دارد، تابلوی تكراری زندگی تمام آدم هایی است كه در پاسخ به جسارت روزگار رفته، دست تسلیم بر سر گرفته اند. گیسوان سفید، صورت های چروك، دستان لرزان، پشت خمیده و نگاه خسته، تابلوی تكراری زندگی تمام آدم هایی است كه هر چند دقیقه یك بار، یك تیك عصبی بازوانشان را به لرزه می اندازد و یادگاری تمام سال های سرشار از حس زندگی و كار آنهاست. این نشستن و نگریستن در سراهای سالمندان كه بدون هیچ شك و گمانی باید پیر باشی و فرسوده، همان حزن بی حسابی است كه به اجبار، حقیقت زندگی را پشت گریه های بی صدا، پنهان می كند. با خود می گویی چقدر صبورند اینها، كه دق نمی كنند. شاید هم گمان باطل می بری، چهره این آدم ها با ترك های زیاد و نماهای دلگیر، نقابی است كه لاجرم، بر چهره هركس نقش می خورد.تنها كافی است به درون خود بنگری تا دریابی، وقتی آدمی در باور مردم پیر می شود، چگونه تحملش فراتر از زمانی می شود كه آیینه روبه رو، تصویر جوانیت را به سخره بگیرد كه هیهات...
شاید اندكی درنگ
نویسنده‌ای چنان غمگین فاش كرده بود كه نشستن و نگریستن در آسایشگاه های سالمندان، اندك درنگی برای رسیدن به لحظه زودرنج مرگ است. لحظه ای كه آدمی را بی خبر به چرت خمار كودكی می برد تا سراسیمه، آسمان را دور بزنی و ته فنجان خالی قهوه ات را بی هیچ رنگی از روِ یا و زندگی، تعبیر كنی.حالا چه فرقی می كند كه این سرا و آسایشگاه سالمندان، رو به كدام چشم انداز و تصویر زمینی باز می شود و چه تعداد سالمند را در پستوی كاغذی خود جا داده است. مهم این است كه زندگی با وجود تمام سختی ها و بدون توجه به نقش بازیگرانش، همچنان ادامه دارد و لحظه های خوب و بد را با سماجت تمام بر چهره بازیگرانش و میهمانانش حك می كند. اگرچه گاهی، زندگی و تحمل آن برای سالمندان، بسان دانه های بارانی است كه بر صخره سیمانی روح می چكد، ولی یادآوری تمام لحظه ها و روزهایی كه زندگی را بی هیچ محابا، به جام خالی دیگران سرریز كرده اند، برای آنها گفت و لطفی دیگرگونه با دفتر خاطرات مانده بر ذهن است كه جاری لحظه ها را در ازدحام صدا می شكند.دكتر عطاءالله مثنوی، عضو كمیته اموراجتماعی شورای ملی سالمندان كشور و عضو مركز تحقیقات اجتماعی، روانی سالمندان دانشكده علوم بهزیستی و توانبخشی، سالمندان را تنها محدود به آدم هایی نمی داند كه در كنج تاریك و روشن خانه های سالمندی، حقیقتی را پشت گریه های بی وقفه شان، پنهان كرده اند. وی سالمندان را در سه گروه، قابل تقسیم می داند و می گوید: گروهی از سالمندان پس از فراغت از كار و تلاش در دوران جوانی، هنوز هم به كار و فعالیت اشتغال دارند، خود كارآفرین اند و امرار معاش می كنند و هیچ مشكلی از نظر تامین نیازهای روزمره زندگی ندارند. گروهی دیگر نیز كه كارگر هستند یا در بخش خصوصی كار می كنند، افرادی هستند كه در وضعیت بدی به سر می برند و مشكلات مالی زیادی دارند. گروه دیگر سالمندان نیز كه قادر به كار كردن یا زندگی كردن به تنهایی نیستند، به خانواده خود وابستگی مطلق پیدا می كنند و خانواده ها نیز به دلیل ناتوانی در نگهداری این افراد، آنها را به خانه و مراكز نگهداری سالمندان می سپارند. البته این به آن معنا نیست كه تنها گروه سوم در خانه سالمندان زندگی می كنند، بلكه درمواردی هم، سالمندانی از گروه اول و دوم در این مراكز، نگهداری می شوند.درست به مانند حادثه ای كه بوی ترس می دهد. وقتی از خواب تلخ حادثه بیدار شوی و قفلی بی كلید در پیش رو ببینی، گمان ساده می بری كه حكایت شناسنامه های كهنه و یادگاری های نمور سال های دور جوانی، باید در برگ برگ خاك خورده تقویم امروز، به زبان لكنت بار پیری، روایت شود.درست است كه نمی توان امتداد پنجره های كوتاه سراهای سالمندان را به پنجره های پرتصویر و بلند خانه های پرامن دیروز چسباند، ولی چه تدبیری است برای سالمندانی كه درآمدی برای گذران امور معیشتی خود ندارند و از وحشت سربار بودن، در بی پناهی خانه های سالمندان، پناه می گیرند.كتر مثنوی با اشاره به تفاوت های عمده ای كه در مقایسه محیط گرم و صمیمی خانواده با خانه سالمندان، نگاه آدمی را آزرده و رنجور می كند، می گوید: فرد سالمند در خانواده، دارای نیازهای بدون مرز است درحالی كه محیط و فضای آسایشگاه های سالمندی، گسترهِ نیازها و نیز زمینه پاسخ به این نیازها را محدود و مرزبندی می كند. فرد سالمند در خانواده، با دیگر افراد، نزدیكان و بستگان خود ما نوس است درحالی كه بیگانگی و طردشدگی در فضای آسایشگاه ها، سایه افكنده است. فرد سالمند در خانواده، آزاد و مختار است، درحالی كه این فرد در آسایشگاه، مقید و مشروط به قوانینی است كه بر آنجا حاكم است.سالمند در خانواده، دارای بهداشت روانی و روحی است ولی این فرد در آسایشگاه به دلیل تسلیم شدن دربرابر اجبار روزگار و تنهایی، همدل و همصحبتی ندارد و منزوی و گوشه گیر است. فرد سالمند در خانواده با دیگر افراد، یك رابطه چهره به چهره و تعاملی دارد كه مسئولیت آور است و ضرورت توجه و رسیدگی را برای ارتباط متقابل و صمیمانه ایجاب می كند، درحالی كه در محیط آسایشگاه ها، ارتباطی بین سالمندان وجود ندارد، حتی برخی از آنها حاضر نمی شوند سركلام را باز كنند یا سكوت حاكم را بشكنند.به مانند تنهایی در انبوه جمعیت است. وقتی همه افرادی كه محكوم به زندگی در خانه سالمندان هستند، مجبورند حقیقتی را پشت گریه های بی وقفه شان پنهان كنند، شاید نتوان چیزی گفت یا بهتر از این سخن گفت یا شاید این تنهایی، آدمی را چنان در دره عمیق چین و چروك های خستگی زمانه پنهان می كند كه كسی را یارای حكایت اندوه اوقات رفته نیست.عضو كمیته امور اجتماعی شورای ملی سالمندان كشور با اشاره به تمام عواملی كه سالمندان را به خانه سالمندان روانه می كند، می گوید: براساس تحقیقاتی كه در زمینه علل گسیل شدن سالمندان به خانه های سالمندی انجام شده است، در مرحله اول بی همسری از علل اصلی است. در این میان تعداد زنان در این مراكز بیش از مردان است. نبود درآمد و مشكلات اقتصادی، نداشتن مكان شخصی برای زندگی و نداشتن خانواده نیز از جمله این عوامل است كه تنهایی سالمندان را گریزی از پناه بردن به كنج دیوارهای بلند خانه های سالمندان نیست. دست مرهمی شاید اگرچه در خانه های سالمندان، وسعت سكوت های روزانه پیری، پر است از هیاهوی كودكی و جوانی، ولی در این میان وقتی هر كتابی به قصد فال، وا می شود، حتی همان تقویم خاك خورده رومیزی... دل سوزاندن برای عشق های جوانی كه روزی ترانه بوده است، پهنایی وسیع تر از همان سكوت های روزانه می خواهد تا دیوار نازكی را كه از درد پیری ترك می خورد، مرهمی دیگرگونه ببخشد. انگیزه از باغچه زندگی سالمندان بروید و برگ حدیث دوری از ایمنی خانه و كاشانه، به دست باد سپرده شود. دكتر مثنوی، می گوید: در كمیته اجتماعی شورای ملی سالمندان كشور، پیشنهادهایی داده شده است تا به خانواده های دارای سالمند، كمك مالی شود تا مجبور نشوند به دلایل مختلف اقتصادی و مشكلات معیشتی، سالمند خود را به خانه سالمندان بسپرند. از سوی شهرداری نیز، خدمات شهری رایگان به افراد سالمند ارایه شود كه در این زمینه، از جمله اقدامات انجام شده، صدور كارت منزلت برای سالمندان ۶۵ ساله به بالاست. در مرحله سوم، اجرای كامل قانون نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی برای حمایت از سالمندان، یك ضرورت است به گونه ای كه تمام ابعاد حمایتی برای این افراد رعایت شود. وی همچنین می گوید: در سال گذشته، برای سرپرستان مراكز خصوصی نگهداری سالمندان، از سوی كمیته اموراجتماعی شورای ملی سالمندان كشور كلاسی آموزشی برگزار شد و تلاش شد تا برای همسان كردن و همشكل كردن محیط سالمندان با محیط خانواده، اقدامات لازم به عمل بیاید. از جمله اینكه سالمندانی كه قرار است در یك اتاق مستقر شوند، از نظر وضعیت روحی و روانی، متناقض نباشند و افراد همفكر و هم حالت در یك اتاق قرار گیرند. علاوه بر اینكه باید تفكیك موقعیت و وضعیت مالی سالمندان نیز در این مراكز به عمل آید.علاوه بر این، دكتر عیسی جلالی به عنوان یك روانشناس وقتی رشته كلام سالمندی را باز می كند، معتقد است، هركسی كافی است به درون خودش بنگرد تا ببیند چگونه تصویری از روزگار پیری پدر بزرگ، مادربزرگ و پدر یا مادرش بر چهره او سایه خواهد افكند. وی مهم ترین نیازهای بازنشستگان و سالمندان را تامین سلامتی، ایمنی، محبت، احترام، توجه و... می داند و می گوید: درصورت عدم توجه به نیازهای بازنشستگان و سالمندان، آنها افسرده می شوند و درنتیجه، انگیزه حیات و زندگی در آنها كاهش می یابد، عمر آنها نیز كم می شود. ازاین رو باتوجه به اینكه سالمندان نسبت به نحوه رفتار دیگران با آنها، بسیار حساس هستند، باید از طریق رسانه ها، نحوه رفتار مناسب با این افراد و تلاش برای تامین نیازهایشان، آموزش داده شود. دكتر جلالی می افزاید: باید محیط و فضای آسایشگاه های سالمندی را از نظر زیباسازی و خوشایندی مناظر، شبیه محل زندگی سالمندان كرد و برای شادی آنها تلاش كرد. همچنین برای تعالی فكر و اندیشه و نوع نگاه آنها، كار كرد، چرا كه بر روحیه این افراد، تا ثیر زیادی خواهد گذاشت.
به دنبال صدایی آشنا
دیگر همه نیمكت نشین های رنگ و رو رفته پارك های همین حوالی می دانند كه عمر این ثانیه های ذهنی زودگذر زندگی، آنقدر كم است كه حتی لحظه ای، رنگی از گل های بنفش كاشته شده در باغچه خاطره را در لایه های پنهان و پوشالی خود جای نمی دهد.راستی، اگر بخواهی خواب جوانی ات و تمام ستاره هایی كه هر شب از آسمان دلت برمی چیدی، برای تمام قدهای خمیده بر عصا تعبیر كنی، باید چنان بلندبلند تكبیر كنی كه صدایت به هر گوش سنگینی برسد، بی آنكه سری برگردد... تا شاید بتوان در شوق یادآوری كودكی و جوانی رفته، حزن بی حساب پیری را در پس شادی های زودگذر پنهان كرد. مگر نه اینكه بیشتر سالمندانی كه به زندگی در سرای سالمندان عادت كرده اند، دست هایی خالی و دل هایی پردارند!
ناهید حسینی
منبع : هفته نامه آتیه