دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

قدرت، ممدوح یا مذموم؟


قدرت، ممدوح یا مذموم؟
قدرت در نخست به معنی توانستن و توانایی انجام‌دادن کاری است و در ادبیات سیاسی به اعمال حاکمیت فرد یا گروهی بر جامعه می‌گویند، اما اینکه قدرت امری است، ممدوح و پسندیده یا مذموم و نکوهیده؟ سوالی است که در این مقال سعی می‌شود به آن پاسخ داده شود.
برای پاسخ به این سوال ناگزیر هستیم تا درخصوص منشأ و خاستگاه قدرت و شیوه‌ها و سازوکارهای دستیابی به قدرت در نظام‌های سیاسی تحقیق نماییم. در یک تقسیم‌بندی کلی، نظام‌های سیاسی را می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد:
۱) نظام‌هایی که اراده و خواست و مشارکت مردم را در امر رهبری جامعه به نحوی از انحا محترم می‌شمارند که در اصطلا‌ح سیاسی به آن دموکراسی یا مردمسالا‌ر گویند.
۲) حکومت‌هایی که هیچ اعتنایی به خواست و اراده مردم نداشته و به روش متمرکز عمل می‌کنند.
در نظام‌های اخیر، قدرت در یکجا مثلا‌ در یک فرد یا گروه یا طبقه متمرکز شده و اصالت به آن قدرت متمرکز داده می‌شود، نه به ملت و مردم. چنین قدرتی شالوده‌های آن براساس زور و تزویر بنیان گردیده است و اگرچه صاحبان این قدرت داعیه خدمت به مردم داشته باشند، چون قدرت آنها از پشتوانه مردمی برخوردار نیست در نهایت محکوم به شکست و زوال است. به قول ضرب‌المثل معروفی که می‌گویند: <بر نیزه می‌توان تکیه کرد، ولی نمی‌توان بر روی آن نشست، مسلما عقل و وجدان بشری چنین قدرتی را مدح و ستایش و تایید نمی‌کند، اما در نظام‌های نوع اول چون مردم و مشارکت آنها در اداره امور حکومت منشأ و خاستگاه قدرت است و فرآیند تبدیل <قدرت> به <اقتدار> در آن صورت می‌پذیرد. چنین قدرتی بیشتر مورد اقبال و مقبولیت مردم است. البته باید خاطرنشان ساخت نظام‌های مردمسالا‌ر بدون اتصال به وحی نمی‌توانند جامعه و مردم را به سوی سعادت و خوشبختی رهنمون سازند. بعد از پیروزی انقلا‌ب اسلا‌می در بهمن‌ماه ۱۳۵۷ امام راحل نظامی را بنیان نهادند که شالوده‌های آن براساس جمهوریت و اسلا‌میت بنا گردید، همه ما می‌دانیم که در دین مبین اسلا‌م منشأ حقیقی قدرت و حاکمیت از آن خداوند است و هم او انسان را بر تعیین سرنوشت خویش آزاد گذاشته است و به صراحت آن را در آیاتش بیان فرموده است:
اصول متعددی چون اصل شوراها. امر به معروف و نهی از منکر و بیعت بیانگر این واقعیت است که اگرچه حاکمان نظام اسلا‌می مشروعیت خویش را از جانب خداوند می‌گیرند، ولی زمانی که بخواهند بر مردم حکومت کنند باید از مقبولیت مردم نیز برخوردار باشند که این امر نخست از طریق <بیعت> و پس از آن از راه شوراها و امر به معروف و نهی از منکر انجام می‌گیرد، بنابراین منشأ و خاستگاه قدرت و دوام و استقرار حکومت درگرو مشارکت و مقبولیت عامه مردم است، در واقع در بینش اسلا‌می چون قدرت مساوی است با خدمت به مردم و رهنمون ساختن آنها به سوی سعادت دنیوی و اخروی، پرواضح است که بهترین نوع ساختار قدرت می‌باشد، اما صرفنظر از منشأ و خاستگاه قدرت عامل دیگری که به قدرت مقبولیت می‌بخشد، شیوه‌ها و سازوکارهای دسترسی به آن می‌باشد. در حکومت‌های استبدادی عامل دستیابی به قدرت زور و سرنیزه می‌باشد و در نظام‌های مردمسالا‌ر شرط اصلی و اساسی برای رسیدن به قدرت در گرو رقابت سالم است، بنابراین عدول از این اصل به همان اندازه خاستگاه قدرت در مقبولیت یا عدم مقبولیت قدرت تاثیرگذار است.
مثلا‌ در کشوری چون آمریکا چون لا‌بی صهیونیست‌ها اکثریت رسانه‌ها و کانال تبلیغاتی را در تملک دارند با عوام‌فریبی مسیر انتخابات را در جهت منافع و مطامع خود هدایت می‌کنند. پس نتیجه می‌گیریم اگر در فرآیند انتقال قدرت اصول و قواعد بازی رعایت نگردد آن قدرت ممدوح و مقبول نیست، اگر برای رسیدن به قدرت این بینش را داشته باشیم که چون قدرت با ماست، ممدوح و مقبول است و چون رقیب با ماست، مذموم، نکوهیده، امری ناپسند و محکوم به زوال است، بنابراین حتی به تصور اینکه هدف ما از رسیدن به قدرت، خدمت است، نمی‌توانیم با حذف رقیب میدان دستیابی به قدرت را برای خود فراخ نماییم. با این توصیف به این نتیجه مسلم می‌رسیم که قدرت فی‌النفسه ممدوح یا مذموم نیست، بلکه این منشأ و خاستگاه و شیوه‌ها و ابزار دستیابی به قدرت است که به آن محتوا و مضمون می‌بخشد.
علی دست‌باز
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید