شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

از پایان تاریخ تا افول نومحافظه کاران


از پایان تاریخ تا افول نومحافظه کاران
فرانسیس فوكویاما استاد اقتصاد سیاسی بین الملل دانشگاه جان هاپكینز بالتیمور آمریكا كه سال ۱۹۹۲ با انتشار كتاب «پایان تاریخ» مناقشات تازه ای را درعرصه اندیشه سیاسی برانگیخت، هنوزهم با نظرات جنجالی خویش در كانون توجه تحلیلگران سیاسی است.
دركتاب پایان تاریخ، فوكویاما به پیش بینی نوعی پیروزی دموكراسی غربی پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی پرداخت. اما از آن روز تاكنون فوكویاما فراز و فرود زیادی در تحلیل روند تحولات جهانی داشته است. تا جایی كه او دركتاب جدید خود دولت های غربی بویژه هیأت حاكمه كاخ سفید را به سوء عملكرد در قبال دموكراسی متهم می كند و از پایان نومحافظه كاران خبر می دهد. فوكویاما اواخر سال های ۹۰ به شدت از لزوم سرنگونی صدام حسین دفاع كرد و از زمره روشنفكران حاضر در آمریكا بود كه نامه معروف حمایت از زور برای تعقیب دشمنان دموكراسی را امضا كرد اما پس از آن كه نومحافظه كاران از این نامه به عنوان جوازی برای مشروعیت بخشیدن به سیاست یكجانبه گرایی خویش بهره جستند فوكویاما وهمقطارانش با موجی از انتقاد و سرزنش روبه روشدند.
به این صورت بود كه او در تغییر نظریه اساسی سال ۲۰۰۳ از دخالت نظامی آمریكا در عراق حمایت نكرد و سال های پس ازآن نیز با فاصله گرفتن از نو محافظه كاران آمریكا به انتقاد شدید از سیاست جنگی دولت جورج دبلیو بوش پرداخت تاحدی كه دراثر تازه خود نومحافظه كاران را لنینیستهای جدید معرفی كرد كه از زور برای پیشبرد دموكراسی استفاده می كنند. اثرجدید فوكویاما با نام «آمریكا در چهار راه دموكراسی، قدرت و میراث نومحافظه كار» پس از كتاب دیگر او تحت عنوان «رهبری و نظم جهان در قرن ۲۱» به بازار آمد .
او در اثر تازه خود پدیده ظهور پوتین واشتباهات سیاست غرب درقبال روسیه و قدرت های شرق را تحلیل كرده است ودر یكی از نظرات بحث انگیزش از تز «دولت خوب»، دولتی كه همانند چین با انتخابات دموكراتیك بر سر كار نیامده ولی مسیرتوسعه اقتصادی را هموار كرده است، دفاع می كند. فوكویاما، بتازگی پس از شركت در نشست اقتصادی سن پترزبورگ به مسكو پایتخت روسیه رفت . وی«قبل از ملاقات با اعضای اتاق مدنی روسیه و معرفی آخرین اثرش به سخنرانی در یك كنفرانس در مسكو پرداخت . متن زیركه گفت وگوی فرانسیس فوكویاما با روزنامه كامرسانت روسیه و درواقع دفاعیات وپاسخ های او به منتقدان نظریاتش هست ازنظر گرامی تان می گذرد:
● كتاب شما با عنوان«آمریكا در یك چهار راه» اخیراً در روسیه منتشر شده است . آیا این بدین معناست كه به نظر شما امروز باید راه جدیدی را انتخاب كرد ؟
▪ با به قدرت رسیدن بوش و بویژه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر این ایده اشتباه مطرح شد كه آمریكا به عنوان قدرت اول دنیا باید به مهمترین مشكلات جهان بپردازد . مشكلاتی مانند تروریسم، حقوق بشر و بحران های انسانی. این دیدگاه كه با جنگ عراق تقویت شد در اصل تبدیل به موج آمریكا ستیزی بی سابقه ای در جهان شده و به نظر می آید كه حتی نزدیكترین متحدان اروپایی آمریكا نیز چنین تصور نمی كردند كه دولت بوش حق دارد این گونه رفتار كند . به نظر من سیاست خارجی آمریكا امروزه در یك وضعیت بحرانی قرار دارد و با این سیاست ها، آمریكا اكنون خود را تقریباً در مقابل تمام كشورها قرار داده است . بوش نه تنها نتوانست جهان را از تروریسم نجات دهد بلكه بر شدت آن نیز افزوده است .
● در كتاب تان توضیح داده اید كه برای حل مشكلات موجود، آمریكا باید كمك كند كه دموكراسی در جهان گسترش یابد اما بدون توسل به حملات نظامی. آیا فكر نمی كنید كه این طرح كمی ساده لوحانه است ؟
▪ من دقیقاً می خواستم به امكان چنین روابطی میان آمریكا و سایر كشورهای جهان اشاره كنم . در واقع فكر می كنم كشورهایی وجود دارند كه برای توسعه شان به دولتی غیردموكراتیك نیازمند هستند و می خواستم بگویم كه ایالات متحده و برخی سازمانها مانند بانك جهانی باید تلاش بیشتری می كردند تا این نوع توسعه را ممكن كنند .
● «دولت خوب غیر دموكراتیك» كه از آن استفاده می كنید مانند عبارت اختراع شده توسط كرملین به نظر می آید . آیا این طور نیست ؟
▪ عبارت دولت خوب می تواند به انحای مختلف فهمیده شود. ما می توانیم دولتی را تصور كنیم كه با انتخابات دموكراتیك بر سر كار نیامده باشد ولی در تمامی زمینه ها به طور كاملاً مؤثر برای توسعه كشور كار كند. بهترین مثال برای این موضوع كشور چین است . در آنجا همیشه حزب كمونیست است كه قدرت را در اختیار دارد و با این حال این كشور به طور استثنایی در حال پیشرفت است. در سوی مقابل ، كشورهای بسیاری وجود دارند كه با دولت های به ظاهر دموكراتیك اداره می شوند اما از چنین پیشرفت هایی به دور هستند . در یك مدت زمان بسیار كوتاه همه چیز می تواند به خوبی پیش برود حتی بدون دموكراسی ، علاوه بر چین كشورهایی مانند كره جنوبی و شیلی نیز این گونه هستند . اما تا چه حدی یك دولت خوب ( خوب از لحاظ اقتصادی و توسعه كشور ) به یك ساختار از نوع دموكراتیك نیازمند است ، این مسأله دیگری است . به نظر من در اكثر موارد نیازمند آن هستیم. زیرا به دلایل توسعه و داشتن یك نظام تعاملی با افراد داخل كشور بدان نیاز خواهد بود .
● در این كتاب، شما جدایی روسیه از مسیر دموكراتیك را به عنوان مثالی برای شكست سیاست خارجی آمریكای نو محافظه كار مطرح كرده اید.
▪ بله ، زیرا به نظر من در سال های ۹۰ ، آمریكا، روسیه را به شدت زیر فشار قرار داد تا خیلی سریع ساختار دولتی خود را اصلاح كند . من فكر می كنم حركت آن روز آمریكا به این واقعیت مربوط می شد كه دولت آمریكا به خوبی نفهمیده بود كه ساختار دولت روسیه چگونه دولتی است . من در كتاب قبلی خودم «رهبری و نظم جهان در قرن ۲۱» به این موضوع اشاره كرده ام و اینگونه گفته ام كه : كشورها نیازمند دولت هستند . زیرا بدون دولت برای دفاع از نظم ، مالكیت و حقوق اساسی شهروندان هیچ چیزی ممكن نخواهد بود . من فكر می كنم كه آزاد سازی سرسام آور دولت شما- در روسیه - در سال های ۹۰ در برخی از موارد كاملاً برعكس كاركردهای اساسی دولت پیش رفت و ظهورپوتین به عنوان یك پدیده نوعی واكنش به این موضوع بود.
به نظر من مشكل اساسی كه به دولت فعلی روسیه مربوط می شود فاصله گرفتن از دموكراسی نیست بلكه نبود شفافیت است . به عنوان مثال، شركت گازپروم متعلق به دولت است و كسی نمی داند كه پول های گازپروم به كجا می رود. در نبود شفافیت، روابط بین رهبران و شهروندان تنزل می كند وبه موارد خاصی محدود می شود . رهبران تنها به گفتن این عبارت بسنده می كنند: « به ما اعتماد كنید ، ما كارها را آنطور كه باید ، پیش می بریم.» اما بدون وجود هیچگونه ساز و كاری برای پاسخگویی دولتمردان نسبت به كارهایشان ، چگونه می توان به آنها اعتماد كرد ؟ به همین علت است كه نبود شفافیت در روسیه امروز برای من نگران كننده ترین مورد است.
● زمان زیادی نیست كه شما به رسانه ها اعلام كردید كه پایان دوران نومحافظه كاران رسیده است آیا شما از اعلام مجدد چنین چیزی نمی ترسید در حالی كه همگان بر این مورد اتفاق نظر دارند پایان تاریخی كه شما قبلاً اعلام كرده بودید به وقوع نپیوست ؟
▪ من هیچ كاری را در مقابل این ها نمی توانم انجام دهم . كتاب «پایان تاریخ» در مجموع خوب تفسیر نشد . بسیاری اینگونه برداشت كردند كه دیگر هیچ اتفاقی در دنیا نخواهد افتاد . اما این به هیچ وجه آن چیزی نبود كه من می خواستم بگویم. در كتاب «پایان تاریخ » من تا حدی بعضی امور را از دیدگاه ماركسیستی مطرح كردم : من به دنیا با مقیاس نظریه توسعه و مدرنیسم نگاه كردم . وقتی نوشتم كه در پایان تاریخ آرمانشهر كمونیست وجود نخواهد داشت اما شكلی از دموكراسی بورژوایی خواهد بود ، من فقط پایان شمای ماركسیست را تغییر دادم نه مكانیسم تحول آن را . من مطمئن هستم كه ما به پایان تاریخ نزدیك می شویم . برای كسی كه متعلق به دوران نو محافظه كاری است باید بداند كه هرگز آینده ای برای ایده های نو محافظه كاران پیش رو نیست و این جریان هیچ گونه تأثیری مانند دوره اول ریاست جمهوری بوش نخواهد داشت . دولت بوش ایده های نو محافظه كاران را به كار بست و دیگر چنین چیزی پیش نخواهد آمد . سال آینده ، دولتی بر سر كار خواهد آمد كه مطمئن هستم چیزهای متفاوتی به عنوان اولویت برایش مطرح خواهد بود .
● شما همچنین نومحافظه كاری را با لنینیسم مقایسه كرده اید.
▪ ایده لنینیسم مبتنی است بر سرعت بخشیدن به فرایند توسعه و مدرنیزه كردن با استفاده از شیوه های خشونت آمیز. یعنی همان چیزی كه لنین در شوروی سابق انجام داد و به نظر من بوش نیز تصمیم گرفت آن را در مقیاس جهانی انجام دهد یعنی سرعت بخشیدن به فرایند دموكراتیك سازی با توسل به زور و قدرت نظامی. به همین جهت است كه من نومحافظه كاران را لنینیست می نامم و فكر نمی كنم كه درباره آنها هم، نتیجه ای غیر از آنچه بر سر شوروی آمد حاصل شود.
ترجمه: حسین قنبری گرمی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید