شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پیام آن قاب عکس


پیام آن قاب عکس
مختصات عمل سیاسی موفق در «ایران جدید» کدام است؟ این پرسش جزو پرسش های بنیادین برای هر جریان سیاسی است که می خواهد جامه توفیق بر تن فعالیت خویش بپوشاند. «ایران جدید»، دولت - ملتی است بر آمده از اراده فراگیر برای انقلاب و اسلامی- ملی کردن فرآیند سیاستگذاری و تدبیر امور عمومی تا رسیدن به قله های پیشرفت و عدالت. فرآیند مردم سالاری و حاکمیت رأی مردم در این میان واقعیتی است انکارناپذیر که حتی معاندترین دشمنان جمهوری اسلامی هم جسته و گریخته به آن اذعان کرده اند، اگرچه در تبلیغات مغرضانه خود ناچار بوده اند به کتمان حقیقت بپردازند.
البته در ایران هم مانند هر کشور قائل به دموکراسی و حکومت قانون «حقوق» و «حدود» مانند تار و پود در هم تنیده به هم می رسند و همدیگر را مفهوم می بخشند و طبعاً نباید توقع داشت این دموکراسی، چارچوب و حد و مرزی برای پاسداری و حفاظت از خود نداشته باشد. اما از این حدود مشخص که بگذریم جریان های قانونی مجاز به فعالیت سیاسی ناچارند به افکار عمومی و علایق و باورهای اساسی آنها به دیده احترام بنگرند و این حس احترام را با مواضع و عمل خویش منتقل کنند. اینجا، دشواری های عمل سیاسی قرین توفیق رخ می کند. در واقع طبع ملت ایران طبع بلندی است که در مبانی تأسیس جسورانه «ایران جدید» (اسلام، انقلاب، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، قانون اساسی، ولایت و رهبری و تأکید بر رسیدن به جایگاه شایسته ایران) تبلور یافته است و هر جریان سیاسی که در قبال این مبانی مرتفع و معلا، اباحی گری و لاابالیگری یا بی حرمتی کند، همزمان اعتماد «ملت- دولت» (به مفهوم حاکمیتی آن) را از دست می دهد. خدشه در این مبانی ارزشمند یا تخطئه آن یا توهم اینکه این مبانی پس از ۳۰ سال کهنه شده و در حال فرسایش است پس باید بر موجی از ارتداد سیاسی مدعی نوگرایی و تحول خواهی سوار شد، قبل از هر چیز به اعتبار و نفوذ جریان سیاسی مرتکب این خطای استراتژیک لطمه می زند.
«ایران جدید» در دهه گذشته- سومین دهه از عمر مبارک انقلاب- با چنین چالشی در قبال بنیان های اعتبار و اقتدار خود مواجه شد، چالشی سازمان یافته که از آن سوی مرزها از جانب قدرت های هراسان از ایران جدید پمپاژ شد و در این سو فضایی را برای غواصی برخی گروه های سیاسی در این «جریان هجمه و تردید» فراهم کرد. تصور بیگانگان بر این بود که بنیان های انقلابی و ملی دچار فروپاشی شده و می توان ایران را به بی هویتی، وابستگی و طفیلی گری سابق بازگرداند. و در این سو جریان مردد یا مرتد- مرتد به مفهوم بازگشت به ارتجاع مقابل انقلاب- خیال می کرد سیلی برخاسته که باید بر موج آن سوار شد تا در اوج ماند. غفلت و کوتاهی برخی حاملان خودی رویداد دوم خرداد و تفسیرهای تحریف آمیز و واژگونه از این رویداد، بستر چنان عقبگردی را فراهم کرد و تا سال ۸۱- اولین شکست انتخاباتی مدعیان اصلاحات- به مدت ۵ سال، شد آنچه شد و همه کم و بیش می دانیم.
پس از آن روزگار، اصلاح طلبان - که البته امروز طیف های متعارض و متضادی را شامل می شوند و باید میانشان تفاوت قائل شد- در ۶ انتخابات، یکی پس از دیگری با ناکامی مواجه شدند اما متأسفانه تندروهای این مجموعه شتر گاو پلنگی کوشیده اند برای حفظ روحیه تندروی و ممانعت از «اصلاح راه رفته در بیراهه»، مسئولیت ناکامی ها را به گردن حاکمیت بیندازند. طیف هایی از اصلاح طلبان سطحی نگر هم معضل رقابت و آرایش و شگرد انتخاباتی خود را به القای اختلاف در میان اصولگرایان، و نیز تلقین وجود دوقطبی «دولت- مخالفان دولت» در میان جبهه اصولگرایی فرو کاسته اند.
اما مسئله و چالش مهم تر برای اصلاح طلبان همین آغشتگی تمام به عار تردید یا خروج از آرمان های «ایران جدید» است و تا این گره اولین گشوده نشود دیگر گره ها نیز چه در حوزه حاکمیتی و چه در حوزه افکار عمومی گشوده نخواهد شد. ایران سال ۸۷ به نسبت ایران سال ۷۶ بسیار جلو آمده و اتمسفر سیاسی ارتقا یافته ای را شاهد است که نخستین مشخصه آن فرو نشستن گردوغبار «فتنه»- در هم آمیختگی و ناپیدایی مرز حق و باطل- به میزان زیاد و شفاف شدن هویت هاست چندان که اگر سال ۷۶ می شد با استفاده ابزاری - و ناجوانمردانه- از «سید»ی روحانی و تحت شعار «سلام بر سه سید فاطمی- خمینی و خامنه ای، خاتمی» مردم و حاکمیت را دور زد و بر قدرت نشست، امروز بازتولید آن روند منافقانه ویرانگر نه در سطح مردم و نه در سطح حاکمیت امکان پذیر نیست. امروز در فضای شفاف سیاسی و مقارن با تبدیل ایران اسلامی به ابرقدرتی منطقه ای که کشور با شتاب به حرکت بالنده خود ادامه می دهد، طیف های سیاسی مذکور عملاً بر سر یک دو راهی روشن رسیده اند و مجبورند از یکی از این دو صرف نظر و در دیگری طی مسیر کنند وگرنه خود را به موانع و تابلوهای جدا کننده دو مسیر می کوبند- همچنان که تندروترین آنها این انتحار را کردند و فاتحه فعالیت سیاسی شان برای همیشه خوانده شد- اینجا دیگر امکان «تردد» و رفت و آمد در دو مسیر نیست که اگر با ملت و وفاداران «ایران جدید» نشستند مدعی شوند ما خط امامی، انقلابی، ایرانی و قائل به عزت و استقلال کشوریم و اگر با دشمنان خلوت کردند، شهادت دهند که با آنها هستند و ملت و حاکمیت ایران را به سخره گرفته اند.
عرصه امروز برای تردد منافقین گریم کرده بسیار تنگ شده و آنها خود را در انزوا و قرنطینه و نشانه انگشت اتهام ملت- دولت می یابند. چاره ای که کرده اند ترغیب به تندروی و آویختن دوباره به اصلاح طلبان قائل به انقلاب است. در واقع تلاش برای اینکه این حیثیت آسیب دیده دوباره سپر بلا شود و طبیعی است که اگر این طیف از اصلاح طلبان از لحاظ اعتقادی و فکری دچار آلزایمر و شست و شوی ذهنی نشده باشند، به گزیده شدن دوباره از این سوراخ مار تن نمی دهند؛ به عنوان شرط ایمان.
کنگره اخیر یکی از حزب - سازمان های ذی نفوذ در مجموعه اصلاح طلبان و متن و حواشی برگزاری آن در این باره عبرت آموز است آنجا که به گرمی از سران گروهکی بد سابقه استقبال می شود و با بی انصافی - و البته انفعال شخص آقای خاتمی- آنان را در کنار این عضو ارشد مجمع روحانیون می نشانند و اعلامیه همان گروهک را پذیرا می شوند که دعوت به اتحاد و انسجام و ائتلاف در برابر حاکمیت می کند! البته تاریخ مواضع انتقادی شدید اعضای آن سازمان و شخص آقای خاتمی در سال های دهه ۶۰ نسبت به گروهک آمریکایی مذکور را (از جمله در آرشیو کیهان) به یادگار دارد و این پرسش را به رخ می کشد که در این میان کدام سوی ماجرا تغییر هویت داده است؟ اما نگارنده با دیدن گزارش ها و تصاویر مربوط به کنگره مذکور که تقریباً تهی از نام و مرام و تصویر امام بود، یاد این سخنان آقای بهزاد نبوی ۲ ماه پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری خرداد و تیر ۸۴ (۵ شهریور ۸۴- مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان) می افتد که با تأکید بر خط امامی بودن اصلاح طلبان و در عین حال اذعان به غفلت از این خط گفته بود: «سازمان درباره این غفلت هنوز ارزیابی نکرده اما شخصاً معتقدم ما غفلت هایی داشته ایم. در انتخابات اخیر در شهرستانی در ستاد انتخاباتی سخنرانی داشتم. هر چه نگاه کردم یک عکس از امام- در حالی که از دیگران عکس بود- ندیدم. خصوصی به برگزار کننده گفتم که مگر ما تغییر کرده ایم که خجالت می کشیم عکس حضرت امام را بزنیم؟ من به مرحوم مصدق احترام می گذارم و او را به عنوان یک رهبر ملی و مبارز ضد استعماری و اصلاح طلب ایران می شناسم ولی اگر در جمع اصلاح طلبان عکس مصدق باشد ولی عکس حضرت امام نباشد، تعجب آور خواهد بود. این بی مبالاتی ها وجود داشته و بعضاً برخی سعی کرده اند صبغه ارتباط با خط امام را بپوشانند که این امر باید جبران شود».
یکبار دیگر این تعابیر را بخوانید! وضع و حال آقای نبوی و امثال او در تردد و تذبذب مورد بحث کاملاً روشن است و نمی توان به او امروز اطلاق لفظ منافق را کرد. چنین فردی جا خورده است از این که مخاطبان ستادی شان آنها را با لائیک های جبهه ملی اشتباه گرفته اند. در حالی که حق با آن مخاطب است. او وقتی می شنود برخی از این حضرات جرأت می کنند بگویند برخی افکار حضرت امام را نمی پسندیدند یا خمینی به موزه تاریخ رفته، یا خط امامی های حزب مشارکت به حاشیه رانده خواهند شد (ادعای علوی تبار) طبیعی است که تصویری از امام را بر سردر ستاد ننشاند و صادقانه همه چیز را لو دهد! پرسش «مگر ما تغییر کرده ایم» پرسش غریبی است در این گفتار. مسخ شخصیت و تهی شدن از هویتی به هویت معارض معمولاً بی صدا و تدریجی رخ می دهد تا آنجا که فرد اگر ناگهان رو بروی آینه وجدان- در صورت سلامت و نشکستگی آن- بایستد، شگفت زده می شود. بلانسبت این آقایان و به عنوان یک تمثیل، می گویند اگر قورباغه را در آب جوش بیاندازید، می سوزد و به سرعت خود را به بیرون پرتاب می کند اما اگر در آب ولرم گذاشتید و به تدریج حرارت آب را بالا بردید، در آن آب پز می شود بی آنکه بیرون بجهد.
این سخن از سر دلسوزی است که طیفی از فعالان مدعی اصلاح طلبی در صورت سلامت ایمان و پاکی وجدان محتاج توبه ای درونی در محضر پروردگار و جبران آن در محضر ملتند. ملت و حاکمیت اسلامی، رئوف و سریع الرضا هستند، کافی است یکبار برای همیشه تولا و ولایت با تبرّا و برائت از منافقین و معاندین جامه حقیقت به خود بپوشد. خواهند دید که چه گونه گره از کار فرو بسته گشوده و بن بست خود ساخته در برابر ملت شکسته می شود. فراتر از برد و باخت های زودگذر سیاسی و انتخاباتی، چنان روزی را امید باید کشید و نا امید از لطف پروردگار نبود.
محمد ایمانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید