جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

امامان نمونه‏های عالی انسانیت


امامان نمونه‏های عالی انسانیت
محور بحث سلسله مقالات «در آستان امامان» زیارت جامعه كبیره بود. زیارتی كه عمیق‏ترین و اصیل‏ترین متن امام‏شناسی است. در این مقاله به شرح و توضیح «والمثل الاعلی» می‏پردازیم.
سلام بر شما كه «مثل اعلی» هستید.
در قرآن كریم دو بار «مثل اعلی» آمده است و هر دو بار مربوط به ذات مقدس ربوبی است یكی در سوره نحل آیه ۶۰: «ولله المثل الاعلی» و دیگر در سوره روم آیه ۲۷: «وله المثل الاعلی فی السموات و الارض». هر دو آیه می‏گوید: مثل اعلی از آن خداوند است.
● معنای مثل
«مِثل» و «مَثَل» و «مثیل» هر سه بمعنای همانندی است دقیقاً مثل «شِبه» و «شَبَه» و «شبیه» هم از جهت لفظ و هم از جهت معنا.
خداوند «مِثل» ندارد «لیس كمثله شی‏ء» اما مَثَل دارد و مراد از آن اسماء و صفات ذات مقدس اوست.بنابراین مَثَل در دو آیه فوق به معنای وصف است یعنی برترین اوصاف از آن ذات مقدس ربوبی است، به كار رفتن «مَثَل» در معنای وصف چیزی است كه خبرگان لغت مانند «یونس بن حبیب» (متوفای ۱۸۲) و محمد بن سلام جماحی (متوفای سال ۲۳۲) و ابو منصور ثعالبی (متوفای ۴۲۹) بر آن تأكید دارند.(۱)
در دو آیه ذیل «مثل» به معنای وصف است:
۱) در سوره فتح آیه ۲۹: «ذلك مثلهم فی التوراهٔ و مثلهم فی الانجیل... این توصیف آنان در تورات است و توصیف آنان در انجیل چنین است كه...»
۲) در سوره محمد(ص) آیه ۱۵: «مثل الجنهٔ الّتی وعد المتقون فیها انهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه... وصف بهشتی كه به متقین وعده داده شده چنین است كه در آن نهرهائی از آب صاف و خالص است كه بدبو نمی‏شود و نهرهائی از شیر كه طعم آن هرگز دگرگون نمی‏گردد و نهرهائی از...»
به این ترتیب روشن شد كه مثل اعلی از آن خداوند است. مراد چیست؟
● امامان مثل اعلایند
اینك بحث اینست كه در این فراز زیارت جامعه مراد از آنكه امامان مثل اعلایند چیست؟ به نظر می‏رسد مراد آن باشد كه این گلهای بی خار جهان هستی برترین اوصاف را دارند آن‏چه خوبان همه دارند آنان یكجا حائز این اوصاف‏اند!
زیرا امامان (ع) برترین كسانی‏اند كه این افتخار را دارند كه متخلق به اخلاق الهی بوده و تجلّی برخی از صفات علیا و اسماء حسنای خداوند باشند. این‏كه تعبیر به برخی داریم از آن رو است كه برخی از صفات مخصوص ذات مقدس اوست «وحدانیت»، «حی لایموت» «قدرت نامتناهی»، «علم نامتناهی»،... و...اختصاص به خداوند متعال دارد. و امامان هم كمالاتی كه دارند به اذن ذات مقدسش دارند كه آنها مخلوق اویند از اصل وجود و هستی و معجزات همه‏اش (۲) باذن اللّه است.
امامان معصوم در همه عرصه‏ها «مثل اعلای» صفات عالی انسانی كه از آنها به «مكارم اخلاق» تعبیر می‏شود بودند.
در قرآن مجید صد و سی و دو نام برای ذات مقدس ربوبی آمده است و در روایات شیعه حدود صد اسم (۳) و در دعای جوشن كبیر سخن از هزار اسم ذات مقدس ربوبی است، بی تردید برخی از اسماء اختصاصی اوست اما از برخی از اسامی باید بنده او سهم داشته باشد. در روایتی از حضرت امام رضا(ع) می‏خوانیم: «لا یكون المؤمن مؤمناً حتی تكون فیه ثلاث خصال سنّهٔ من ربّه و سنّهٔ من نبیّه و سنّهٔ من ولیّه فاما السنّهٔ من ربّه فكتمان السرّ و اما السنّهٔ من نبیّه فمداراهٔ الناس و اما السنّهٔ من ولیّه فالصبر فی البأساء و الضرّاء» (۴) یعنی مؤمن مؤمن نیست مگر آنكه در او سه خصلت باشد سنتی از پروردگارش و سنتی از پیامبرش صلی اللّه علیه و آله و سنتی از امامش علیه السلام، سنت از پروردگارش راز پوشی است و اما سنت از پیامبرش سازگاری با مردم و اما سنت از امامش شكیبائی در سختی و تنگدستی است.
امامان معصوم «سنت از ربّ» در سیره آنها موج می‏زند. آنها مثل اعلای تجسم سنت از رب اند.
از آنجا كه از صفات معروف ذات مقدس ربوبی فراوان شنیده‏ایم همانند مهر، عفو، كرم و... و تجسم آن‏ها را در امامان (ع) دیده‏ایم در این جا تنها به یك نكته كه كمتر بر آن تأكید می‏شود اشاره می‏كنیم.
● مهر خداوند
در صفات ذات مقدّس ربوبی از یك سو صفاتی داریم كه گویای دریای مهر اوست:
الف) در قرآن كریم بغیر از ۱۱۴ بار كه «بسم اللّه الرحمن الرحیم» آمده ۵۷ بار نام «رحمان» آمده و ۹۵ بار نام رحیم.
فرق معروفی كه بین این دو واژه ذكر شده و مستند به روایات عترت نیز هست آن است كه رحمان اسم خاص است فقط در قرآن بر خداوند اطلاق شده اما معنای آن عام است یعنی به معنای رحمت گسترده خداوند است. كه شامل مؤمن و كافر است، اما رحیم اسم عام است یعنی بر غیر خداوند هم اطلاق شده در سوره توبه آیه «و كان بالمؤمنین رحیماً؛ پیامبر نسبت به مؤمنان رحیم است» آمده، اما به معنای رحمت خاص و ویژه خداوند نسبت به مؤمنان است.(۵)
۴ بار در قرآن خداوند با نام «ارحم الراحمین» ذكر شده است.
۲ بار در قرآن خداوند با نام «خیر الراحمین» خوانده شده است.
ب) در قرآن كریم ۹۱ بار خداوند را با نام «غفور» می‏خوانیم، ۵ بار با نام غفار یكبار با نام «غافر» از آن‏جا كه بندگان هم برسه گروه‏اند برخی ظالم اند «فمنهم ظالم لنفسه»(۶) خداوند هم صفت غافر را برای آن‏ها تدارك دیده است، برخی ظلوم اند:انه كان ظلوماً جهولاً(۷) خداوند صفت غفور را برای این گروه قرار داده است و برخی ظلّام‏اند «یاعبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم»(۸) خداوند صفت غفار را برای اینان تدارك دیده است. یكبار در قرآن كریم خداوند با نام «خیر الغافرین»(۹) معرفی شده و یكبار با عنوان «اهل التقوی و اهل المغفرهٔ»(۱۰) خوانده شده و دوبار ذات مقدسش را با عنوان ذومغفرهٔ یاد كرده است.(۱۱) رعد/۶ و فصلت / ۴۳.
ج) در قرآن ذات مقدس ربوبی ۱۱ بار با نام رؤف خوانده شده كه بمعنای مهربان است.
د) ۲ بار در قرآن «ودود» به عنوان وصف ذات مقدس ربوبی یاد شده است.(۱۲) كه بمعنای آن است كه بندگان صالحش را دوست دارد.
هـ ) ۵ بار در قرآن خداوند با وصف «عفو» (كه به معنای گذشت كننده و محو كننده گناهان است) یاد شده است. این از یكسو.
● قهر خداوند
از سوی دیگر برخی صفات برای خداوند ذكر شده كه نشان «قهر»، «قدرت»، «غضب» و خشم ذات مقدس ربوبی دارد به عنوان نمونه.
الف) دوبار در قرآن خداوند با وصف قاهر و ۶ بار با وصف قهار یاد شده است و قهر غلبه همراه با خوار كردن است.
ب) ۴ بار در قرآن خداوند باعنوان «ذوانتقام» یاد شده است،(۱۳) انتقام در اصل لغت بمعنای كیفر دادن گنهكار است و مراد از ذوانتقام بودن خداوند همین است و پر واضح است كه مجازات گناهكاران گردن كش و ستمگر نه تنها كار پسندیده‏ای است بلكه صرف نظر كردن از آن، مخالف عدالت و حكمت است.
ج ) ۱۴ بار در قرآن خداوند متعال با وصف «شدید العقاب» یاد شده است، یكبار خداوند با وصف «ذوعقاب» یاد شده است.(۱۴)
د ) یكبار خداوند با وصف «شدید العتاب»(۱۵) یاد شده است.
هـ ) دوبار در قرآن «سریع العقاب» اسم ذات مقدس ربوبی قرار گرفته است. (۱۶)
جمع بین این دو نوع صفت همان می‏شود كه در دعای افتتاح آمده است: «وایقنت انك انت ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمهٔ و اشدّ المعاقبین فی موضع النكال و النقمهٔ».
و یقین دارم كه حضرتت در جای عفو و رحمت مهربانترین مهربانان هستی و آنجا كه جای عقاب و مجازات باشد شدیدترین عقاب كنندگانی. این وصف بی‏تردید خداوند است.
امامان ما نیز بیشترین سهم را از این وصف ذات مقدس ربوبی تحصیل كرده جای مهر، دنیای مهر و محبت اند و جای خشم و غضب، كانون آن هستند و در هر دو قرب خدای را می‏بینند.
● مهر امامان علیهم‏السلام
امامان علیهم السلام متخلق به اخلاق الهی‏اند، آن‏جا كه جای مهر است «رحماء بینهم» هستند. «اذلهٔ علی المؤمنین» هستند. شاهد این سخن دنیای مهر ورزیهای امامان علیهم‏السلام حتی نسبت به دشمنان ناآگاه است كه نمونه‏های فراوان آنرا شیفتگان خاندان عصمت و طهارت بارها و بارها شنیده‏اند، از گذشت امام حسن(ع) از شامی فریب خورده كه به حضرت دشنام داد، از گذشت امام كاظم (ع) از دشنام دهنده‏اش و...و... در زندگی هر امامی كه وارد می‏شویم فصلی از مهر ورزیهای آنها داریم در تمامی عرصه‏ها با مردم، با خانواده، با دوستان، با دشمنان و... و... بیان تمامی مصادیق در این عرصه نیازمند به تألیف كتابی مبسوط است، در اینجا اكتفاء می‏كنیم به بیان نمونه‏ای از ابوالائمه(ع) حضرت امیرمؤمنان علی(ع):
از سوئی امیرمؤمنان را در قلّه رأفت و مهر به بندگان خدا می‏دانیم تا آنجا كه پیامبر اكرم(ص) مهر مولی علی(ع) را به رعیت از ویژگیهای منحصر به فرد مولی می‏داند.
قال رسول اللّه (ص) لعلی و ضرب بین كتفیه یا علی لك سبع خصال لایحاجّك فیهن احد یوم القیامهٔ انت اول المؤمنین باللّه ایماناً و او فاهم بعهد اللّه و اقومهم بامراللّه و ارأفهم بالرّعیته و اقسمهم بالسویهٔ و اعلمهم بالقضیه و اعظمهم مزیهٔ یوم القیامهٔ».(۱۷)
پیامبر اكرم(ص) در حالی دست مباركش بر شانه علی(ع) بود فرمود: برای حضرتت هفت ویژگی است كه در روز قیامت هیچكس در آنها با تو مخاصمه نخواهد كرد:
۱) تو اولین مؤمن (در ایمان آوردن) به خدائی.
۲) با وفاترین آنان به پیمان خدائی.
۳) بر پادارترین آنان نسبت به دستورهای خدائی.
۴) مهربان‏ترین آنان به شهروندانی.
۵ ) به تساوی تقسیم كننده‏ترین آنانی.
۶) و داناترین آنان در عرصه قضاوت در این عرصه‏ای.
۷) و در نهایت پر مزیت‏ترین آنانی.
در كتاب كافی آمده است كه: روزی كه امیرمؤمنان علی(ع) به شهادت رسید مدینه از صدای گریه به لرزه آمده و مردم مثل روز وفات پیامبر(ص) مدهوش شدند، مردی گریان و شتابان و «انا لله و انا الیه راجعون» گویان آمد در حالی كه می‏گفت:... كنت للمؤمنین ابا رحیما اذ صاروا اعلیك عیالاً فحملت اثقال ما عنه ضعفوا و حفظت ما اضاعوا و رعیت ما اهملوا و شمّرت اذا اجتمعوا و علوت اذهلعوا و صبرت اذ اسرعوا...(۱۸) برای مؤمنان پدری مهربان بودی و آنان در كفالت تو بودند باری كه دیگران از برداشتن آن ناتوان بودند تو بر دوش كشیدی و آنچه راتباه كردند تو نگه داشتی و آنچه را واگذاشتند تو به آن پرداختی وقتی فراهم گشتند تو آستین بالا زدی و آنگاه كه بی‏تاب شدند تو والا شدی و تو صبوری پیشه كردی آنگاه كه آنان شتاب كردند...
این ویژگی برجسته حضرت، ورد زبان خاص و عام بود.
از زمانی كه در بستر شهادت قرار گرفت و ابن ملجم دستگیر شد سفارشهای فراوانی حضرت به خوشرفتاری با ابن ملجم داشت پیوسته می‏فرمود: «اطیبوا طعامه و الینوا فراشه»(۱۹) غذای پاكیزه به او داده و بسترش را نرم قرار دهید. در نقلی دیگر آمده فرمود: «اطعموه من طعامی و اسقوه من شرابی»(۲۰) هر خوردنی و نوشیدنی كه به من می‏دهید همان را به ابن ملجم دهید. فرمود ابن ملجم را «مثله» (مثله یعنی قطع اعضاء، بریدن گوش و...) نكنید و...(۲۱)
اگر بخواهیم جلوه‏های مهر مولی را قلمی كنیم مطمئناً در حد یك كتاب قطور است نه در حد یك مقاله!!
● قهر امامان
همان طور كه مهر بجا فضیلت است، قهر بجا نیز فضیلت است مؤمن این دو را با هم دارد زیرا خدایش این چنین است نباید تفسیر یك جانبه و یكسونگرانه از اسلام داشت هم باید مهر اسلام را دید و هم قهر آنرا.
امامان ، سلام اللّه علیهم اجمعین آن‏جا كه جای قهر بود تجلّی قهر خداوند بودند به عنوان نمونه: همان امیرمؤمنانی كه جلوه‏ای از مهر حضرت را دیدیم، آنجا كه جای قهر قاطعیت در اجرای حكم الهی بود قاطع‏ترین بود. تا جائی كه از فصول تردیدناپذیر در سیره حضرت همین ویژگی است و مؤلفان سیره مولی در بابی تحت عنوان «باب تنمره فی ذات اللّه »(۲۲) به بیان جلوه هائی از قاطعیت مولی پرداخته‏اند. در نگاه مولا علی(ع) بالاترین ملاحظات احراز رضایت خداوند بود و بس و هیچ چیز را بالاتر از این نمی‏دید. نجاشی شاعر امیر مؤمنان علی(ع) بوده در مدح حضرت شعر می‏سرود.
به هنگامی كه گزارش داده شد كه نجاشی در كوفه شراب نوشیده و گزارش هم واقعیت داشت امیر مؤمنان حد شر خمر را (۸۰ تازیانه) بر او جاری كرد او هم ناراحت و خشمگین گشت و به معاویه پیوست و علیه مولی شعر سرود، در این جریان همراهان مولی از قبیله یمانی(قبیله نجاشی) گله‏مند شده گله خود را از طریق طارق بن عبداللّه نهدی به حضرت منتقل كردند حضرت در پاسخ فرمود: او هم فردی از مسلمانان بود كه مرتكب حرام شده بود و ما حد خدا را بر او جاری كردیم...(۲۳)
این یعنی قاطعیت و كنار گذاشتن ملاحظات بیجا در اجرای حكم خداوند!
«قنبر» این یار باوفای مولی علی(ع) از سوی مولی(ع) مأمور اجرای حد بر مجرمی شد، قنبر اشتباهاً سه تازیانه بیشتر زد، مولا از قنبر برای مرد تازیانه خورده سه تازیانه قصاص گرفت.(۲۴)
و به هنگامی كه برخی همراهان مولا این قاطعیت‏ها را تحمل نكرده و از حضرت نزد پیامبر(ص) شكایت كردند، حضرت فرمود:
«ارفعوا السنتكم عن علی بن ابی طالب فانه خشن فی ذات اللّه عزوجل غیر مداهن فی دینه»(۲۵) زبانتان را از ایراد به علی(ع) بردارید كه او در مورد اجرای مقررات خداوند سخت گیر است و در دینش سازشكار نیست.
او از آغاز بااین شرط حكومت را پذیرفت كه در عرصه حكومت فقط به تكلیف و وظیفه‏اش عمل كرده و كاری به سرزنشها و ملامتهای نابجا نخواهد داشت:
«واعلموا انی ان اجبتكم ركبت بكم ما اعلم و لم اصنع الی قول القائل و عتب العاتب».(۲۶)
بدانید اگر خواسته شما را اجابت كنم شما را آنگونه كه می‏دانم راه برم و به سخن سخن سرایان و سرزنش سرزنش كنندگان گوش فرا ندهم.
و به حق حضرت چنین عمل كرد و هزینه‏های سخت آنرا هم به جان خرید و سرانجام در همین مسیر به فیض شهادت نائل آمد.
از مصادیق بارز آیه شریفه: «یجاهدون فی سبیل اللّه و لایخافون لومهٔ لائم»(۲۷) درراه خدا جهاد می‏كنند و از سرزنش ملامت كنندگان نمی‏هراسند.
نیز مصداق این آیه شریفه است:
«الّذین یبلغون رسالات اللّه و یخشونه و لایخشون احداً الا اللّه...»(۲۸) آنها كه وظایف الهی خود را انجام داده فقط از او خشیت دارند و جز او از كسی دیگر حساب نبرده و هراس به خود راه نمی‏دهند همان امام مهربانی كه حتی در بستر بیماری هم به فكر رفاه دشمن است وقتی وظیفه احساس كند كه باید برای دفاع از دین خدا قاطعانه در میدان جنگ به دفع دشمن بپردازد چنین رفتار می‏كند كه راوی می‏گوید:
در لیلهٔ الهریر(شبی كه امیر مؤمنان علی(ع) در صفین تا صبح جنگید) در پی حضرت بودم دیدم حضرت قهرمانانه می‏رزمد دشمن را مثل برگ پائیزی بر زمین می ریزد و با كشتن هر فرد با صدای بلند تكبیر می‏گوید حضرت آن شب ۵۲۳ تكبیر گفت در برابر هر دشمن از پای افتاده یك تكبیر!!(۲۹)
در برخورد با خوارج در تاریخ آمده ابتدا آنها ۲۰۰۰۰ نفر بودند پس از نصایح فراوان مولی علی(ع) بسیاری از آنها متنبه شده دست از تقابل و تعارض با مولا برداشتند.
ولی طبق نقل طبری ۲۸۰۰ نفر،(۳۰) و طبق نقل ابن اثیر ۱۸۰۰ نفر،(۳۱) بر لجاجت خود اصرار ورزیدند حضرت برای آخرین بار اتمام حجت كرد و آماده نبرد شد و به یارانش دستور فرمود كه تا آنان نبرد را آغاز نكرده‏اند شما آغاز كننده نباشید سرانجام آنان جنگ را شروع كردند، یاران امام با یورشی برق آسا لشگر خوارج را درهم كوبیدند و همه خوارج را به خاك افكندند، در این نبرد همه خوارج از پا درآمدند و تنها نه تن از آنان جان سالم از معركه بیرون بردند.(۳۲)
آری امیرمؤمنان(ع) را در این آئینه باید دید، در آئینه تجلّی صفات الهی!!
آنجا كه جای رحم است او دنیای رحم و مهربانی است و آنجا كه جای اعمال قاطعیت است قاطع‏ترین است و نمونه هائی كه آوردیم قطره‏ای از دریای مواردی است كه در سیره حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در تاریخ ذكر شده است.
آری بحق مولی «جامع الاضداد» است، جامع الاضدادی كه محورش توحید است.
جمعت فی صفاتك الاضداد و لهذا عزّت لك الانداد(۳۳)
یعنی در صفاتت اضداد جمع شده‏اند از این جهت است كه همانند و مشابهت بسیار اندك است.
این تنها یك نمونه از مثل اعلای الهی بود، همه امامان سلام اللّه علیهم اجمعین از این خصیصه برخوردارند كه متخلق به اخلاق الهی بوده و مثل اعلای فضائل و كمالات بوده و هستند.
حجهٔ‏الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی
پی‏نوشت‏ها:
۱. لسان العرب ج ۱۱، ص ۶۱۱ و ۶۱۲ «كلمه مثل».
۲. سوره آل عمران ، آیه ۴۹.
۳. توحید صدوق، ص ۱۹۴، ح ۸.
۴. تحف العقول، ص ۴۴۲.
۵. توحید صدوق، ص ۲۰۲ ؛ لوامع البینات، ص ۱۵۲ تا ۱۷۲.
۶. سوره فاطر، آیه ۳۲.
۷. سوره احزاب، آیه ۷۲.
۸. سوره زمر، آیه ۵۳.
۹. سوره اعراف، آیه ۵۵.
۱۰. سوره مدثر، آیه ۵۶.
۱۱. سوره رعد، آیه ۶ ؛ سوره فصلت، آیه ۴۳.
۱۲. سوره هود، آیه ۹۰. سوره بروج، آیه ۱۳ و ۱۴.
۱۳. سوره آل عمران ،آیه ۴ ـ سوره مائده، آیه ۹۵ ـ سوره ابراهیم، آیه ۴۷ ـ سوره زمر، آیه ۳۷.
۱۴. سوره فصلت، آیه ۴۳.
۱۵. سوره بقره، آیه ۱۶۵.
۱۶. سوره انعام، آیه ۱۶۵ ـ سوره اعراف، آیه ۱۶۷.
۱۷. حلیهٔ الاولیاء، ج ۱، ص ۶۶، مناقب خوارزمی، ص ۵۰، خصال صدوق، ص ۳۳۷ ـ موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب، ج۸، ۱۷۲.
۱۸. كافی، ج ۱، ص ۴۵۴.
۱۹. الامامهٔ و السیاسهٔ، ج ۱، ص ۱۸۱.
۲۰. مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۲۹۲.
۲۱. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
۲۲. بحار الانوار، ج ۴۱، ص ۸ تا ۱۱.
۲۳. الغارات ج ۲، ص ۵۳۳؛ مناقب ج ۲، ص ۱۴۷ ؛ موسوعهٔ الامام علی بن ابی طالب، ج ۴، ص ۱۳۱.
۲۴. الكافی، ج ۷، ص ۲۶.
۲۵. ارشاد مفید، ج ۱، ص ۱۷۳ ؛ بحار، ج ۲۱، ص ۳۸۵، موسوعهٔ الامام علی بن ابی طالب، ج ۴، ص ۱۳۱.
۲۶. نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
۲۷. سوره مائده، آیه ۵۴.
۲۸. سوره احزاب ، آیه ۳۹.
۲۹. شرح نهج البلاغه ملاحبیب اللّه خویی، ج ۴، ص ۹۳.
۳۰. تاریخ طبری، ج ۴، ص ۶۴.
۳۱. كامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۳۴۱.
۳۲. در این باره ر.ك در سایه سار حكمت علوی، ص ۶۳، ۷۳ به قلم اینجانب.
۳۳. شعر از صفی الدّین حلّی.
منبع : ماهنامه پاسدار اسلام