دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

گوهر عقل


گوهر عقل
● صبر برتنهایی، نشانه قوت عقل
امام موسی بن جعفر(ع) در ادامه فرمایشات خود به هشام می‌افزاید:
“ای هشام صبر بر تنهایی نشانه قوت عقل است، کسی که ا ز خدا خردمندی گرفت(یافت) از اهل دنیا و دنیاطلبان کناره‌گیری و به آنچه نزد خداست بپردازد و خدا انیس وحشت او و یار و همدم تنهایی او و اندوخته هنگام تنگدستی او و عزیز کننده اوست بی‌فامیل و تبار.”(۱)
شرح و توضیح: مرحوم ملاصدرا در کتاب شرح اصول کافی ذیل حدیث شریف می‌نویسد:
“بدان که مردم در فضیلت عزلت (کناره‌گیری) و آمیزش (معاشرت) بر دو دسته‌اند و هریک را دلایلی است: دلایل آنان که تمایل به معاشرت اختلاط دارند، بیان الهی است که (و چون آن کسان که پراکنده شدند، مباشید ۱۰۵ / آل عمران( )و میان دل‌هایتان پیوند داد /۱۰۳ آل‌عمران) بر مردم به سبب پیوند منت گذارده است.
و اما دلایل طرفداران عزلت و کناره‌گیری از مردم: از آن جمله بیان الهی است که از حضرت ابراهیم(ع) حکایت می‌فرماید از شما و آنچه سوای خدا می‌خوانید کناره‌ می‌گیرم و پروردگارم را می‌خوانم شاید در مورد دعای پروردگارم کم‌طالع و شقی نباشم و همین که از آنها و بتانی که سوای خدا می‌پرستیدند کناره گرفت اسحق و یعقوب را به دو بخشیدیم و همه را پیغمبر گردانیدیم ۴۸ و /۴۹ مریم) اشاره است به اینکه اینها به برکت عزلت و کناره‌گیری حاصل می‌آید.
و اما ملاصدرا دلایل هر دو طایفه و برداشت آنان از آیات شریف را ضعیف می‌داند و سپس به بیان برداشت و نظرات عرفانی خود از آیات شریف می‌پردازد و در این زمینه می‌نویسد: “درباره طرفداران معاشرت” چو مراد از آن - و چون آن‌کسان که پراکنده شدند مباشید - پراکندگی آرا و اختلاف مذاهب و روش‌هاست و مقصود از پیوند - میان دلهایتان پیوند داد - بیرون کشیدن بغض و کینه است از سینه چون این از اسبابی است که موجب فتنه و فساد و منشا دشمنی وخصومات است و عزلت منافی آن نیست.
و دلایل طرفداران عزلت را نیز ضعیف دانسته می‌گوید: چون در معاشرت با کفار بهره‌ای جز دعوت کردنشان به دین و هنگام ناامیدی از پذیرفتن آنها دلیلی جز کناره‌گیری از آنان نیست. و در اینجا سخن در معاشرت و اختلاط با مسلمانان است. بدان که اختلاف مردم در اینجا مانند اختلاف در برتری و فضیلت ازدواج کردن و مجرد بودن است و واقع آن است این موضوع به اشخاص و حالات و زمان فرق می‌کند، لذا برای هریک از عزلت و معاشرت فواید و بهره‌های فراوانی نسبت به آن کس که اهل آن است می‌باشد که بعضی از آن فواید دینی و بعضی دنیایی است.
وی پس از بیان نظرات عرفا و حکما در این خصوص (فواید دینی و دنیایی عزلت و معاشرت) می‌افزاید: پس بیان امام: کسی که از جانب خدا خردمندی یافت از اهل دنیا و طالبان آن کناره گیرد، یعنی هنگامی که عقل انسان به حدی برسد که علم را بدون آموختن بشری، از خداوند دریافت نماید، یا به حسب اصل فطرت - مانند پیامبران - یا پس از مجاهدات و ریاضات علمی و عملی از اهل دنیا و طالبان آن کناره می‌گیرد. چون او را رغبتی به دنیا و اهل آن نمانده و در عوض به آنچه که نزد خداست از خیرات حقیقی و انوار الهی و تابش‌های عقلی و خوشی‌های ذوقی (کشفی) و آرامش‌های روحی رغبت و تمایل پیدا می‌نماید. در آن حال خدا در وحشت انیس او می‌شود. چون موجب وحشت در تنهایی نبودن چیزهایی است که انسان بدان‌ها الفت و خو گرفته و همچنین خالی بودن وجود انسانی از فضیلت و خیر و خداوند اصل هر خیر و وجود است و هر کمالی و خیری از او ریشه گرفته و بر اشیاء پخش می‌شود.”(۲)
● عقل و گزینش برتر
ای هشام - خردمندان (عاقلان) زیاده بر احتیاج از دنیا را کنار نهادند تا چه رسد به گناهان با اینکه ترک دنیا فضیلت است و ترک گناه لازم.
ای هشام - عاقل به دنیا و اهل دنیا نگریست و دانست که دنیا جز با زحمت دست ندهد و به آخرت نگریست و دانست که آن هم جز با زحمت به دست نیاید پس با زحمت در جستجوی (پاینده‌تر) آن بر آمد.
ای هشام - خردمندان (عاقلان) از دنیا روگردانیده به آخرت روی آوردند، زیرا ایشان دانستند که دنیا خواهانست و خواسته و آخرت هم خواهانست و خواسته و کسی که خواهان آخرت باشد دنیا او را بجوید تا روزیش را به طور کامل از دنیا برگیرد و کسی که دنیا طلبد آخرت او را جوید یعنی مرگش در رسد و دنیا و آخرتش را تباه سازد.”(۳( )پس استنباط می‌شود که: هرکس آخرت را جوید دنیا و آخرت را داراست و هرکه دنیا را بیشتر از آنچه که برایش نوشته شده بجوید نه دنیا دارد و نه آخرت و انسان عاقل به لحاظ داشتن عقل و برخورداری از حکمت، بهتر و برتر را گزینش می‌نماید.”
● عقل پایه هر سعادت و سلامت
“ای هشام - کسی که ثروت بدون مال و دل آسودگی از حسد و سلامتی دین خواهد باید با تضرع و زاری از خدا بخواهد که عقلش را کامل کند، زیرا عاقل به قدر احتیاج قناعت کند و آنکه به قدر احتیاج قناعت کند بی‌نیاز گردد و کسی که به قدر احتیاج قناعت نکند هرگز بی‌نیازی نیابد.(۴)
● خدا با چیزی بهتر از عقل پرستش نشود
“ای هشام- امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرمود: خدا با چیزی بهتر از عقل پرستش نشود و با چند صفت در انسان نباشد عقلش کامل نشده است؛
- مردم از کفر و شرارتش در امان و به نیکی و هدایتش امیدوار باشند.
- زیادی مالش بخشیده، زیادی گفتارش بازداشته شده باشد.
- تا زنده است از دانش سیر نشود
- ذلت با خدا را از عزت با غیر خدا دوست‌تر دارد.
- تواضع را از شرافت دوست‌تر دارد.
- نیکی اندک دیگران را زیاد و نیکی بسیار خود را اندک شمارد.
- همه مردم را بهتر از خود بداند و خود را از همه بدتر و این تمام مطلب است.
ای هشام - امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرمود: از جمله علامات عاقل این است که سه خصلت در او باشد؛
چون از او پرسند جواب دهد. و چون مردم از سخن درمانند او سخن گوید. و رایی را اظهار کند که به مصلحت همگان باشد، کسی هیچ یک از این صفات را ندارد احمق است.(۵)
● عقل پایه شخصیت انسان
امام صادق(ع) فرمود: پایه شخصیت انسان، عقل است و هوش و فهم و حافظه‌ و دانش از عقل سرچشمه می‌‌گیرند. عقل، ‌انسان را کامل کند و رهنما و بینا کننده و کلیداوست و چون عقلش به نور خدایی موید باشد دانشمند و حافظ و متذکر و باهوش و فهمیده باشد و از این رو بداند چگونه و چرا و کجاست و خیرخواه و بدخواه خود را بشناسد و چون آن را شناخت روش زندگی خویش را بشناسد و یگانگی خدا و اعتراف به فرمانش مخلص شود و چون چنین کند از دست رفته را جبران کرده برآینده مسلط گردد و بداند در چه وضعی است و برای چه در اینجاست و از کجا آمده و به کجا می‌رود؟ اینها همه از تائید عقل است.(۶)
مرحوم شیخ صدوق (متولد سال ۳۰۵ و متوفی سال ۳۸۲) در کتاب “خصال” خود احادیث و روایات بسیاری از رسول خدا(ص) و ائمه شیعه(ع) در زمینه‌های مختلف نقل نموده است و از آن جمله است ● احادیث زیر درباره عقل
▪ یک چیز در پیکر عقل به جای سرا وست
“رسول خدا(ص) فرمود: پس از ایمان به خدا، طرح دوستی با مردم ریختن به جای سرایت در پیکر عقل.(۷)
“راس العقل بعد الایمان بالله عزوجل التحبب الی الناس)
▪ آفرینش عقل از نور خدایی
“رسول خدا(ص) فرمود: به راستی که خدای عزوجل عقل را از نوری که در گنجینه علم پیشین‌اش نهان بود و هیچ پیغمبر مرسل و فرشته مقربی از آن آگاه نبود بیافرید و دانش را نفس او قرار داد وفهم را روان او و زهد را سر او و حیا را دو چشمان او وحکمت را زبان او و مهربانی را همت او و دلسوزی را قلب او و سپس میان او را آکنده از ده چیز نمود و به آنان نیرومندش ساخت با یقین و ایمان و راستی و آ‌رامش و اخلاص و سازش و بخشش و قناعت و سرسپردگی و سپاسگزاری و سپس خدای عزوجل او را فرمود: پس برو، پس رفت، سپس او را فرمود پیش بیا، پیش آمد سپس به او فرمود سخن بگو،‌ گفت ستایش خدای را که نه همتایی دارد و نه مانندی و نه هم‌سـری و نه همترازی و نه مثلی، خدایی که همه چیز را در برابر بزرگواری‌اش سرافکنده و خوار است.
پس پروردگار تبارک و تعالی فرمود به عزت و جلالم سوگند که زیباتر و فرمانبردارتر و والاتر و شریف‌تر و عزیزتر از تو آفریده‌ای را نیافریده‌ام به واسطه تومواخذه کنم و عطا نمایم به یگانگی شناخته شوم و پرستیده گردم و خوانده شوم و مورد امیدواری باشم و خواسته شوم و به واسطه تو از من بترسند، و برحذر باشند و پاداش و شکنجه به واسطه تو باشد، در این هنگام “عقل” به سجده در افتاد و هزار سال در سجده بود، پس خدای تبارک و تعالی فرمود: سرخویش بردار و هرچه خواهی سوال کن تا به تو داده شود و شفاعت کن تا پذیرفته گردد. عقل سرش را برداشت و عرض کرد: بارالها از تو سوال می‌کنم که شفاعت مرا درباره خردمندان بپذیری، پس خدای جل‌جلاله به فرشتگان‌اش فرمود شما را گواه می‌گیریم که من شفاعت او درباره هرکس که عقل را در او آفریده‌ام پذیرفتم.”(۸)
“امام علی(ع) فرمود: مردان بر سه قسم‌اند: خردمند و احمق و بدکار، خردمند (عاقل) رفتارش مطابق با دین است و بردباری در سرشت اوست و تیزبینی خوی او اگر سخنی از او بپرسند پاسخ گوید و چون به سخن درآید درست گوید و چون گوش فرا دهد ضبط نماید و چون خبر دهد راست گوید و چون کسی به او اطمینان کند وفا کند، بی‌خرد را اگر به کار خوبی متنبه‌اش سازی از یاد ببرد.
و اگر از کار خوبی منصرفش کنی دست بردارد و اگر بر نادانی وادارش کنند ندانسته وادار شود و اگر خبر دهد به دروغ گوید، او نفهمی است که اگر بفهمانندش باز نمی‌فهمد و بدکار را اگر امینش گردانی خیانت ورزد و اگر هم صحبتش شوی سرافکنده‌ات سازد و اگر به او اعتماد کنی به صلاح تو اقدام نکند.”(۹)
▪ شش چیز مایه کمال مرد
“امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود: شش چیز مایه کمال مرد است، دو چیز از کوچکترین عضوهایش و دو از بزرگترین قوایش و دو از موجبات هیبت‌اش اما آن دو عضو کوچکتر، دل اوست و زبان او که در میدان جنگ از قدرت دل و در صحنه سخن از نیروی بیان استفاده می‌کند.
اما آن دو قوه بزرگتر، عقل و همت اوست و دوعامل هیبت‌بخش ثروت و زیبایی اوست.(۱۰)
▪ تواضع، ابزار عقل
امام موسی بن جعفر(ع:) خداوند، تواضع را ابزار عقل و تکبر را ابزار جهل قرار داده است، کسی که بر برادران دینی خود تکبر کند و به آنان بزرگی فروشد با خداوند ضدیت کرده.(۱۱)
● پرورش عقل - العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان.
عقل چیزیست که به واسطه آن انسان، خداوند را عبادت می‌کند و به توسط آن بهشت را کسب می‌کند.
بر ماست که این بعد نورانی عقلانی را تقویت نموده و پرورش دهیم تا ضامن عبادت و بهشت و سعادت ابدی ما گردد. همان طور که مکتب توحید، پیامبرانی را برای هدایت و راهنمایی و رهبری بشر مبعوث نمود، پیامبری درونی و باطنی نیز در انسان قرار داده تا انسان را رهبری کند و آن عقل و خرد انسان است و در ارزشمندی عقل (پیامبر درونی) همین قدر بس که اگر پیامبر درونی نباشد تمام فعالیت‌های پیامبر خارجی تعطیل خواهد شد چه انسان دیوانه، تکلیف ندارد.
“ان‌الله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و هوالانبیاء‌ و حجه‌الباطنه و هوالعقل.”(۱۲)
استاد علی جوادی
پی‌نوشتها:
-۱ اصول کافی، تالیف کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ص ۲۰
-۲ ملاصدرا: شرح اصول کافی، همان، صص ۳۴۰-۳۴۴
-۳ اصول کافی، تالیف کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج ۱‌، ص ۲۰
-۴ اصول کافی، تالیف کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج ۱‌، ص ۲۰
-۵ همان، ج ۱، ص۲۲
-۶ همان،‌ ج ۱، ص۲۹
-۷ شیخ صدوق، خصال، ترجمه سید احمد فهری زنجانی، ج ۱‌،‌ ص ۱۹
-۸ همان منبع، ج ۲، ص ۴۹۷
-۹ قال امیرالمومنین علیه‌السلام: الرجال ثلاثه: عاقل و احمق و فاجر ... الخصال - تالیف ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، ترجمه و تصحیح: سید احمد فهری زنجانی، انتشارات علمیه اسلامیه ج ۱، ص ۱۳۰، تحف‌العقول ص ۳۳۸
-۱۰ همان، ج ۱، ص۳۷۸
-۱۱ سخنان حضرت موسی بن جعفر(ع:) ترجمه: سید محمدتقی حکیم، ناشر: کتابفروشی عالمشاه. چاپ اول، سال۱۳۴۲ ص ۵۷
-۱۲ اصول کافی. تالیف کلینی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج ۱، ص ۱۹
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید