دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

معقولات‌ عقلی‌


معقولات‌ عقلی‌
آنچه‌ كه‌ از طریق‌ حس‌ احساس‌ می‌شود وآنچه‌ از طریق‌ نفس‌ به‌ عنوان‌ فعل‌ یاانفعال‌ نفس‌موسوم‌ به‌ تاثر یا خواست‌ و اراده‌ در وجدان‌انسان‌ حادث‌ می‌شود به‌ عقل‌ می‌رسد و عقل‌ به‌سان‌ كارخانه‌ای‌ داده‌ حس‌ و نفس‌ را تجزیه‌ وتحلیل‌ می‌كند و به‌ یك‌ معرفت‌ كلی‌ قابل‌ صدق‌ بركثیرین‌ و غیر قابل‌ استثنا می‌رسد كه‌ از آن‌ تعبیر به‌معقول‌ عقلی‌ می‌كنیم‌ و همواره‌ این‌ معرفت‌ در پی‌معرفت‌ حسی‌ یا وجدانی‌ می‌آید و چنانچه‌مقدمات‌ معرفت‌ كلی‌ عقلی‌ از داده‌های‌ علم‌ باشدگرچه‌ معرفت‌ كلی‌ عقلی‌ است‌، اما از آنجایی‌ كه‌ ازمقدمات‌ علمی‌ گرفته‌ شده‌ است‌ آنرا قاعده‌ای‌علمی‌ می‌نامیم‌ و به‌ همین‌ جهت‌ ممكن‌ است‌ استثناپذیرفته‌ باشد مثل‌ آموزه‌ علمی‌ كه‌ به‌ ما می‌گویددر اثر سرما اجسام‌ منقبض‌ می‌شوند و سپس‌ عقل‌یك‌ قاعده‌ كلی‌ می‌دهد كه‌ سرما موجب‌ انقباض‌اجسام‌ می‌شود ولی‌ ناگهان‌ با استثنا مواجه‌می‌شویم‌ كه‌ آب‌ در اثر سرما و انجماد نه‌ تنهامنقبض‌ نمی‌شود بلكه‌ منبسط می‌شود این‌ استثناپذیری‌ به‌ لحاظ معرفت‌ كلی‌ عقلی‌ نیست‌ بلكه‌ به‌لحاظ داده‌های‌ علمی‌ است‌ كه‌ استثنا پذیراست‌بنابراین‌ اگر مقدمات‌ معرفت‌ عقلی‌ قابل‌ تغییر نباشدیعنی‌ از تصورها و تصدیقهای‌ بدیهی‌ باشد. تمام‌معقولات‌ عقلی‌ كلی‌ قابل‌ صدق‌ بر كثیرین‌ وغیرقابل‌ استثنا هستند اما عقل‌ نه‌ تنها با معارف‌ گرفته‌شده‌ از طریق‌ حس‌ و نفس‌ چنین‌ كاری‌ می‌كند كه‌آنها را از ویژگی‌ها و مختصات‌ موردی‌ تجریدمی‌كند و یك‌ مفهوم‌ كلی‌ می‌سازد بلكه‌ در توسعه‌ وتعمیق‌ معارف‌ عقلی‌ نیز به‌ فعالیت‌ خود ادامه‌می‌دهد و اندیشه‌های‌ نوینی‌ را از اندیشه‌های‌قبلی‌ عقلی‌ می‌سازد گرچه‌ این‌ اندیشه‌های‌ جدیدنیز با لمال‌ و در نهایت‌ به‌ معرفت‌ حسی‌ و نفسی‌می‌رسند ولی‌ از معقولهای‌ عقلی‌ توسط عقل‌درست‌ شده‌اند كه‌ قبل‌ از آن‌، معقول‌ عقلی‌ اولی‌از طریق‌ معرفت‌ حسی‌ و نفسی‌ توسط عقل‌ درست‌شده‌ بود بر همین‌ اساس‌ معقولهای‌ عقلی‌ به‌ مواردذیل‌ تقسیم‌ می‌شوند.
● معقول‌ اولی
عقل‌ ابتدا از طریق‌ حس‌ یا نفس‌ انسان‌ باداده‌ای‌ برخورد می‌كند، سپس‌ از آن‌ داده‌ یك‌مفهوم‌ كلی‌ در وجود خود می‌سازد و این‌ مفهوم‌كلی‌ كه‌ قابل‌ صدق‌ بر كثیرین‌ و غیرقابل‌ استثنا است‌وجودی‌ مستقل‌ از شناخت‌ حسی‌ یا شناخت‌ نفسی‌پیدا می‌كند چنین‌ مفهومی‌ را ماهیت‌ یا معقول‌اول‌ می‌نامند این‌ مفهوم‌ عقلی‌ اولی‌ نهایت‌شناخت‌ انسان‌ به‌ لحاظ بعد وجودی‌ عقلی‌ اوست‌كه‌ پس‌ از شناخت‌ حسی‌ یا وجدانی‌ برای‌ او تحقق‌پیدا می‌كند و تفاوت‌ این‌ معرفت‌ عقلی‌ با آن‌معرفت‌ حسی‌ یا وجدانی‌ همان‌ است‌ كه‌ درمباحث‌ گذشته‌ بیان‌ كردیم‌ بنابراین‌ تمام‌درك‌های‌ عقلی‌ ابتدایی‌ كه‌ انسان‌ از آنچه‌ كه‌حس‌ كرده‌ است‌ و یا از آنچه‌ كه‌ از طریق‌ وجدان‌(نفس‌) در جانش‌ حادث‌ شد فهمیده‌ است‌ معقول‌اولی‌ نامیده‌ می‌شود. مانند درك درخ_ و زمین كه چنین دركی معقول اولی است .
● معقول‌ ثانوی‌
علاوه‌ بر معقول‌ اولی‌ كه‌ در بعد وجودی‌ عقل‌برای‌ انسان‌ معرفت‌ وسیع‌ و عمیق‌ آورده‌ است‌عقل‌ به‌ فعالیت‌ خود یعنی‌ اندیشه‌ ورزیدن‌ ادامه‌می‌دهد و از مفاهیم‌ و معقول‌های‌ اولی‌ مفاهیم‌جدیدی‌ می‌سازد كه‌ در طول‌ مفهوم‌ اولی‌ قراردارد و به‌ همین‌ جهت‌ آن‌را مفاهیم‌ ثانوی‌می‌نامیم‌. معقول‌ ثانی‌ عقلی‌ به‌ لحاظ نوع‌ برداشت‌عقل‌ به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ می‌شود: اول‌; معقول‌ ثانی‌منطقی‌، دوم‌; معقول‌ ثانی‌ فلسفی‌.
چنانچه‌ عقل‌ انسان‌ به‌ نظارت‌ مفاهیم‌ اولی‌ را كه‌خود از طریق‌ حس‌ و نفس‌ درك‌ كرده‌ است‌بپردازد و با تحلیل‌ و سنجش‌ مفاهیم‌ اولی‌ كه‌ سطح‌پایین‌تر و نازل‌تری‌ از درك‌ عقل‌ هستند بدون‌انطباق‌ بر اشیا خارجی‌ یا نفس‌ خود به‌ مفاهیم‌بالاتر و برتری‌ در رتبه‌ دوم‌ برسد به‌ آن‌ معقول‌ثانی‌ منطقی‌ می‌گوییم‌. مفاهیم‌ نفس‌ الامری‌ ومفاهیم‌ منطقی‌ نظیر جنس‌ بودن‌ حیوان‌ و نوع‌بودن‌ انسان‌ از دسته‌ معقول‌ ثانی‌ منطقی‌ هستند اماچنانچه‌ عقل‌ انسان‌ به‌ نظارت‌ مفاهیم‌ اولی‌ بپردازدو به‌ لحاظ انطباق‌ بر حقایق‌ عینی‌ یا نفس‌ خود به‌مفاهیم‌ ثانوی‌ برسد آنرا مفهوم‌ ثانوی‌ فلسفی‌می‌نامیم‌ كه عروض آن در ذهن و اتصاف آن در خارج اس_ یعنی پیدایش مفهوم در ذهن ولی قابل ان در خارج اس_ . به‌طور مثال‌ قصد و اراده‌ به‌ عنوان‌ فعل‌نفس‌ كه‌ به‌ درك‌ اولی‌ عقل‌ می‌رسد سپس‌ عقل‌ ازمفهوم‌ نفس‌ به‌ لحاظ رابطه‌ مصداق‌ آن‌ با مصداق‌قصد و اراده‌ در خارج‌ ذهن‌ مفهوم‌ دیگری‌ به‌ نام‌علت‌ برای‌ نفس‌ و معلول‌ برای‌ اراده‌ درك‌ می‌كندو این‌ معقول‌ و مدرك‌ ثانوی‌ را معقول‌ ثانوی‌فلسفی‌ می‌نامیم‌ كه‌ قابل‌ انطباق‌ بر امری‌ واقعی‌است‌ یعنی‌ به‌ نفس‌ می‌توانیم‌ بگوییم‌ علت‌ اراده‌است‌ و قصد انسان‌ معلول‌ نفس‌ انسان‌ است‌.
● ویژگی‌های‌ معقول‌ اولی‌ و ثانوی‌ منطقی‌ وفلسفی‌
معقول‌ ثانوی‌ به‌ خلاف‌ معقول‌ اولی‌ از خارج‌ذهن‌ گرفته‌ نشده‌ است‌ لذا مصداق‌ آنها خارج‌ذهن‌ وجود جدا و خارجی‌ ندارد بلكه‌ معقول‌ثانوی‌ به‌ لحاظ معقول‌ اولی‌ به‌ درك‌ عقل‌ انسان‌می‌رسد یعنی‌ به‌ لحاظ خارج‌ ذهن‌ معقول‌ اولی‌مفهوم‌ مستقیم‌ عقل‌ است‌ ولی‌ معقول‌ ثانی‌ مفهوم‌غیرمستقیم‌ و دومی‌ است‌. اما معقول‌ ثانی‌ منطقی‌ وفلسفی‌ این‌ تمایز را از یكدیگر دارند كه‌ در معقول‌ثانی‌ منطقی‌ عقل‌ هیچ‌ لحاظی‌ به‌ دنیای‌ خارج‌ ازذهن‌ ندارد و پیدایش‌ و جایگاه‌ و توصیف‌مفهوم‌ تنها در ذهن‌ انسان‌ است‌ به‌ همین‌ دلیل‌ گفته‌می‌شود عروض‌ و اتصاف‌ مفاهیم‌ ثانی‌ منطقی ‌ درذهن‌ است‌ یعنی‌ پیدایش‌ و موصوف‌ مفهوم‌ ثانوی‌منطقی‌ همه‌ در ذهن‌ انسان‌ است‌. ولی‌ در معقول‌ثانی‌ فلسفی‌ عقل‌ به‌ لحاظ اشیاء خارج‌ از خودش‌از طریق‌ حس‌ یا نفس‌ وجودی‌ ربطی‌ و غیرمستقل‌به‌طور معنای‌ حرفی‌ در خارج‌ از ذهن‌ درك می كند برای‌معقول‌ ثانی‌ فلسفی‌ مصداق‌ پیدا می‌كند و انسان‌ باتعقل‌ می‌گوید نفس‌ علت‌ اراده‌ است‌ و یا خورشیدعلت‌ روز است‌ چنین‌ ویژگی‌ برای‌ معقول‌ ثانی‌منطقی‌ نیست‌ كه‌ توصیفی‌ در خارج‌ داشته‌ باشد.
نتیجه‌ اینكه‌ آنچه‌ از طریق‌ حس‌ و نفس‌(وجدان‌) به‌ عقل‌ می‌رسد و درك‌ می‌شود معقول‌اولی‌ است‌ و آنچه‌ كه‌ عقل‌ با نظارت‌ در معقول‌اولی‌ بدون‌ لحاظ خارج‌ از ذهن‌ به‌ مفاهیم‌می‌رسد معقول‌ ثانی‌ منطقی‌ نامیده‌ می‌شود وآنچه‌ كه‌ عقل‌ با نظارت‌ در معقول‌ اولی‌ ولی‌ بالحاظ خارج‌ از ذهن‌ و درك‌ وجود رابطی‌ برای‌مصادیق‌ آن‌ مفاهیم‌ در خارج‌ می‌فهمد معقول‌ثانی‌ فلسفی‌ است‌ بنابراین‌ محسوسات‌ و اعتبارنفس‌ به‌ معقول‌ اولی‌ درك‌ می‌شوند ولی‌ مفاهیم‌منطقی‌ و نفس‌ الامری‌ و ریاضی‌ و اعتباری‌ معقول‌ثانی‌ منطقی‌ هستند و مفاهیم‌ انتزاعی‌ و مفاهیم‌فلسفی‌ نظیر وجوب‌ امكان‌، امتناع‌، معانی‌ حرفی‌،علیت‌ و...معقول‌ ثانی‌ فلسفی‌ هستند در نتیجه‌درك‌ اراده‌ نفس‌ و وقایع‌ حقوقی‌ از معقول‌ اولی‌ولی‌ درك‌ مفاهیم‌ اعتباری‌ دانش‌ حقوق‌ مربوط به‌معقول‌ ثانی‌ منطقی‌ است‌. توجه‌ داشته‌ باشیم‌اعتبار نفس‌ غیر از موجود اعتباری‌ است‌ اعتبارنفس‌ امری‌ واقعی‌ است‌ ولی‌ موجود اعتباری‌فرضی‌ است‌ موجود اعتباری‌ معقول‌ ثانی‌ منطقی‌است‌ ولی‌ اعتبار نفس‌ معقول‌ اولی‌ است‌.
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید