دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

کیفیات ذهنی


کیفیات ذهنی
كیفیات ذهنی (qualia) چگونگی تجربه پدیداری و درونی حالات ذهنی هستند؛ تامس نیگل آن را به «كیفیت تجربه كردن» یا « كیفیت فاعل تجربه بودن » تعبیر كرده است. كیفیات ذهنی از طریق شهود (روان شناسی عامیانه یا درون نگری) قابل تشخیص اند و در مسیر تبیین فیزیكی حالات ذهنی همواره مشكل ساز بوده اند؛ هر نظریه ای درباره حالات ذهنی باید در برابر كیفیات ذهنی واكنشی نشان دهد: یا آن را به كلی حذف كند (حذف گرایی) یا برای اثبات این همانی آن با یك ویژگی فیزیكی تلاش كند (این همانی روانی- فیزیكی) یا آنها را ویژگی های غیرفیزیكی بداند (دوگانه انگاری ویژگی ها). اشكالاتی بر فیزیكالیسم (نظریه این همانی) و كاركردگرایی از طریق كیفیات ذهنی وارد شده است. در این نوشته به بعضی از این اشكالات اشاره می كنیم.
برهان معرفت
تامس نیگل و فرنك جكسن استدلالی را علیه فیزیكالیسم ترتیب داده اند كه به «برهان معرفت» (knowledge argument) شهرت یافته است. لب اشكال این است: ممكن است كسی به همه ویژگی های فیزیكی مربوط به حالات ذهنی (مانند حالات عصبی و فیزیولوژیكی) معرفت داشته باشد، اما به كیفیات ذهنی معرفت نداشته باشد؛ این نشان می دهد كه كیفیات ذهنی ویژگی های فیزیكی نیستند. نیگل به عنوان مثال می گوید: ما می توانیم به همه ویژگی های فیزیكی مربوط به خفاش معرفت داشته باشیم؛ حالات عصبی، آناتومی بدن، بال های خفاش و مانند آن ولی با این حال، ندانیم كه كیفیت درونی تجربه خفاش بودن چیست. این نشان می دهد كه كیفیت ذهنی این تجربه غیر از همه ویژگی های فیزیكی مربوط به خفاش است. جكسن آزمون فكری دیگری را مطرح می كند: فرض كنید «ماری» همه عمرش را در یك اتاق سیاه و سفید سپری كرده است؛ او از طریق مجلات سیاه و سفید، تلویزیون سیاه و سفید و ... همه دانستنی های فیزیكی مربوط به رنگ ها را می داند اما هرگز هیچ رنگی را تجربه نكرده است (فرض كنید حتی رنگ پوست و بدن خودش را هم نمی بیند). حال فرض كنید كه ماری از اتاق سیاه و سفید آزاد می شود و آسمان آبی و گل های قرمز را می بیند. آیا ماری با دیدن آسمان و گل معرفت جدیدی به دست آورده است؟ شهوداً پاسخ مثبت است. اگر مار همه امور فیزیكی مربوط به رنگ را می دانسته، اما با دیدن رنگ قرمز و آبی معرفت جدیدی به دست آورده، نتیجه می شود كه كیفیت ذهنی تجربه رنگ یك امر فیزیكی نیست. این استدلال در رد فیزیكالیسم به كار رفته است، اما می توان از آن در رد كاركردگرایی هم استفاده كرد: فرض كنید ماری همه روابط كاركردی مربوط به ادراك رنگ را می داند، اما با دیدن رنگ معرفت جدیدی كسب می كند پس رنگ همان رابطه كاركردی نیست؛ یا در مورد استدلال نیگل؛ فرض كنید ما همه روابط كاركردی مربوط به تجربه خفاش بودن را می دانیم، اما هنوز كیفیت درونی خفاش بودن را نمی دانیم، پس كیفیت ذهنی همان رابطه كاركردی نیست. چرچلند و دیگران به این استدلال اعتراضاتی كرده اند و جكسن دوباره به این اعتراضات پاسخ داده است؛ بیان همه این بحث ها در این نوشته نمی گنجد.
● كیفیات مفقود
اشكال كیفیات مفقود به كاركردگرایی (و مفروضات علم شناختی) وارد می شود: اگر انسان را قابل توصیف به صورت محاسباتی بدانیم (این از مفروضات علوم شناختی و بعضی از تقریرهای كاركردگرایی است)، در این صورت -دست كم به طور نظری- ساختن روباتی كه از لحاظ محاسباتی با انسان یكسان باشد، ممكن خواهد بود.
اما مشكل این است: انسان كیفیت ذهنی دارد، یعنی چیزی وجود دارد كه كیفیت انسان بودن است. آیا آن ربات مفروض هم كیفیت ذهنی دارد؟ به نظر می رسد كه كیفیت ذهنی در مورد روبات مفقود باشد و از آنجا كه كیفیت ذهنی از مقومات ذهن مندی است، معلوم می شود كه توصیف محاسباتی (یا كاركردی) با ذهن مندی هم ارز نیست. البته فیلسوفانی مانند ویلیام لایكن، ایلیت سوبر و دیگران با افزودن قید
« غایت شناختی » و جزئیات فیزیولوژیك به كاركرد می كوشند تا این مشكل را از میان بردارند. اما این كار موجب می شود كه اشكال حصرگرایی (chauvinism) انسانی بر آن وارد شود (البته ند بلاك در كتاب جدیدش « آگاهی، كاركرد و بازنمود » -۲۰۰۷- می گوید: حصرگرایی، دیگر به نظر كاركردگرایان یك معضل نیست بلكه یك راهكار است.)
● كیفیات معكوس
اشكال كیفیات معكوس هم بر فیزیكالیسم می تواند وارد شود هم بر كاركردگرایی. اشكال كیفیات معكوس بر فیزیكالیسم بدین ترتیب است: ممكن است چیزهایی را كه من قرمز می بینم شما سبز ببینید و چیزهایی كه من سبز می بینم شما قرمز ببینید در حالی كه هر دوی ما آنها را به طور یكسان « قرمز » و « سبز » می نامیم؛ برای مثال، هر دوی ما چمن را «سبز» می نامیم ولی من آن را سبز و شما آن را قرمز می بینید. همچنین فرض می كنیم كه حالات عصبی ما هنگام دیدن چمن یكسان است؛ در اینجا با اینكه هر دوی ما هنگام دیدن چمن حالت عصبی یكسانی داریم، كیفیات ذهنی ما متفاوت است.
این نشان می دهد كه فیزیكالیسم نمی تواند كیفیات ذهنی را تبیین كند (زیرا تفاوت های كیفی به وسیله تفاوت های فیزیكی تبیین نمی شوند). همین اشكال را می توان بر كاركردگرایی هم وارد كرد: در مورد فوق هر دوی ما حالات كاركردی یكسانی داریم؛ هر دوی ما ورودی چمن را دریافت می كنیم و خروجی رفتار-گفتاری «این سبز است» را صادر می كنیم. اگر آن طور كه كاركردگرایی ادعا می كند، حالات ذهنی به وسیله روابط با همین ورودی ها و خروجی ها تعیین شوند، در این مورد كیفیت ذهنی سبز من و كیفیت ذهنی قرمز شما باید یكی باشند در حالی كه این طور نیست. به این اشكالات پاسخ هایی داده شده است كه می توان در كتاب ها و مقالات مفصل تر فلسفه ذهن یافت.
● درباره تامس نیگل
تامس نیگل (متولد ۱۹۳۷) استاد فلسفه و حقوق در دانشگاه نیویورك است. او عمدتاً در زمینه فلسفه ذهن، فلسفه سیاسی و اخلاق كار می كند. معروف ترین اثر او در فلسفه ذهن مقاله « خفاش بودن چه كیفیتی دارد؟» است (كه در سال ۱۹۷۴ منتشر شد): نیگل در این مقاله برهان معرفت را مطرح می كند و بر خصیصه قائم به شخص (subjective)آگاهی یا جنبه كیفی آن پا می فشارد. ملاكی كه نیگل برای آگاهی یك موجود به دست می دهد وجود چیزی است كه «كیفیت آن موجود بودن» است ؛ این تقریباً همان چیزی است كه منجر به مشكل دشوار آگاهی شد؛ مشكلی كه محور اغلب بحث های كنونی فلسفه ذهن است. اثر مهم دیگر نیگل « ارتباط روانی- فیزیكی» است كه در آن پاسخی به اشكالات كریپكی بر این همانی ذهن و مغز ارائه می دهد.
یاسر پور اسماعیل
برای مطالعه بیشتر
رساله مفصل و سودمندی را از اندرو بیلی درباره كیفیات ذهنی می توانید از این نشانی اینترنتی دریافت كنید:
www.uoguelph.ca/abailey/paper s/dissertation.pdf
مقاله «حذف كیفیات ذهنی» (Quining Qualia) از دنیل دنت از مقالات اصلی منكران كیفیات ذهنی است؛ متن اصلی این مقاله در نشانی زیر قابل دریافت است:
http://ase.tufts.edu/cogstud/papers/quinqual.htm
ترجمه مقاله دنت را می توانید در نشانی زیر ببینید:
http://phil-mind.blogfa.com/post-۳۴.aspx
چند مقاله انگلیسی درباره كیفیات ذهنی را در سایت دیوید چالمرز می توانید دریافت كنید:
http://consc.net/online۱.htm#qualia
همچنین كتابنامه كاملی از این بحث در اینجا قابل دسترسی است:
http://consc.net/bib۱io/۱.htm#۱.۷
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید