دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تربیت به کدام روش؟


تربیت به کدام روش؟
توجه و انتقاد، تربیت و اعتماد به نفس دست در دست هم باید پیش بروند. از طرفی توجه مناسب به كودكان داشتن و در عین حال كنترل كردن آنها بسیار مشكل است و موفقیت مان در تربیت كودك دقیقاً به روشی كه اتخاذ می كنیم بستگی دارد. باید به گونه ای رفتار كنیم كه كودك بتواند انتقاد ما را مثبت تلقی كند و بداند كه به شخص او ایمان داریم و از او بیزار نیستیم.ما كودكانمان را نسبت به آنچه كه فكر می كنیم هستند و می خواهیم باشند تربیت می كنیم. اگر آنها را نافرمان بدانیم به اجبار متوسل می شویم و روی آنها اعمال قدرت می كنیم. اگر به قوه قضاوتشان ایمان داشته باشیم تشویقشان می كنیم كه خود تصمیم بگیرند. اگر ذهنشان را ناتوان و فاقد استدلال بدانیم مدام به آنها دستور می دهیم و بالاخره اگر فكر نكنیم منطقی هستند تشویق منطقی و ملایمی به كار می بندیم.مشكل اینجاست كه كودكان تمام خصوصیات فوق را دارند. سركش، منطقی و خوب، تابع امیال آنی و نسبت به بحثی منطقی نفوذناپذیر هستند. بنابراین مجبور می شویم راههای تربیتی متفاوتی به كار بریم و اغلب مطمئن نیستیم كه مناسب ترین راه كدام است.والدین هنگام تربیت كودك غالب اوقات با پرسش های زیر روبه رو می شوند:
۱- چگونه می توانم كودكم را راهنمایی كنم بدون آن كه به او تلقین شود خودش نمی تواند فكر كند؟
۲- چه كنم كه كودك از رفتار نادرستش خجالت بكشد نه از وجود خودش؟
والدین می خواهند به كودكان خود بیاموزند كه آنها خوبتر از آن هستند كه اعمال ناشایستی داشته باشند.
۳- چگونه می توانم روی كودكم اعمال قدرت كنم بدون این كه اعتماد به نفس او نسبت به قدرت دركش را تضعیف كنم؟
هدف از تربیت كودك اثبات این نیست كه تنها والدین مسئول هستند بلكه تشویق كودك به مسئولیت پذیر بودن است.
۴- چگونه می توانم به كودكم بگویم كه چه قدر بی دقت یا بی فكر است بدون این كه از اعتمادش به ارزش و توانایی هایش كاسته شود؟
هدف از تربیت كودك این نیست كه او را وادار كنیم به عیوبش فكر كند بلكه قصد داریم جنبه های خوب وی را گسترش دهیم.
برای این كه بتوانیم رفتار متعادلی با كودكمان داشته باشیم باید بدانیم چه اهدافی برای كودكمان در نظر گرفته ایم.
هدف گزینی
هنگام تربیت كودكان، برای آنها اهداف كوتاه و بلند مدت در نظر بگیریم .از اهداف كوتاه مدت می توان به موارد زیر اشاره كرد:
۱- اتاقش را مرتب كند و لباس هایش را سر جایش بگذارد؛ ۲- سر وقت از خانه بیرون رود و به موقع برگردد؛ ۳- دوستان یا خواهر و برادرش را دست نیندازد؛ ۴- تكالیف مدرسه اش را به موقع انجام دهد و...
اما اهداف بلند مدت والدین این است كه كودكی تربیت كنند كه نسبت به دیگران با ملاحظه و بر زندگی خود مسلط باشد و معمولاً این اهداف بلند مدت هستند كه در گرماگرم رفتار والدین با كودكان به دست فراموشی سپرده می شوند، اهدافی چون :
۱- گسترش دادن معیارهای معنوی كودك.
می خواهیم كودكی پرورش دهیم كه بتواند تصمیم بگیرد چه كاری را انجام دهد و یا ندهد و چرا؟
۲- آموختن خوب و بد به كودك.
كودك باید بداند كدام رفتارها پذیرفتنی نیستند و چه كند تا رفتاری پذیرفتنی داشته باشد.
۳- در حین تربیت كودك داشتن روابط مثبت با او.
بدین ترتیب می خواهیم او به عشق ما نسبت به خود اعتماد داشته باشد تا در زمان نیاز بتواند از آن بهره مند شود.
۴- ایجاد عزت نفس قوی در كودك.
می خواهیم كودكانی پرورش دهیم كه نسبت به رفتارشان احساس مسئولیت كرده و روی دیگران تأثیر مثبت بگذارند.به همان اندازه كه این اهداف را در تربیت فرزندانمان در نظر داریم باید به این كه چه نوع تربیتی بیشترین تعادل را برقرار می سازد توجه كنیم.هدف از تعلیم و تربیت، پرورش كودكی است كه بتواند مستقل از پدر یا مادرش عمل كند بنابراین حتی وقتی مقرراتی وضع می كنیم باید به او اجازه دهیم تا اندازه ای روی نحوه اجرا كردن آنها خود تصمیم بگیرد.
ما والدین
۱- قصد داریم قدرتمان را بدون ستیز اثبات كنیم. وقتی پدر یا مادری سعی می كنند كودك خود را با تأكید بر روی قدرتش تربیت كنند اصرار طبیعی كودك جهت حفظ عزت نفس خود، او را وادار به مقابله می كند آنچه كه در این مواقع اتفاق می افتد چنین است:
پدر یا مادر: من جلوی كارهایت را می گیرم!
كودك: راههایی پیدا می كنم تا از دست تو خلاص شوم.
- راههای قوی تری به كار می گیرم تا تو را كنترل كنم
- راههای غیرمستقیم قوی و ویران كننده ای می یابم تا از این كنترل جلوگیری كنم.
-در آن صورت تمام امتیازات تو را انكار می كنم.
- زندگی را برایت جهنم می كنم.
در گفت و گوی فرضی فوق اهداف تربیتی كودك زیر سایه خشم و عصبانیت برای كسب قدرت قرار گرفته و در هاله ای از ابهام فرو رفته است. كودك با پس زدن اعتماد و عشق پدر یا مادرش به تنبیه كردن او می پردازد، دیگر رازهای خود را با او در میان نمی گذارد، لبخند نمی زند یا شیطنت و بازیگوشی نمی كند. ممكن است به تمام حرف ها گوش كند، اما كارها را در سكوتی پر از ترس و انزجار انجام می دهد.۲- می خواهیم قدرتمان را به كودك نشان دهیم بدون این كه نقش تهاجمی یا تندی را ایفا كنیم.
كودكانی كه والدینشان آنها را با فریاد زدن، غرولند و انتقاد و یا كتك زدن تنبیه می كنند بیش از كودكان دیگر پرخاشگر هستند. والدین خشن، كودك خشن پرورش می دهند.
۳- می خواهیم كه كودكمان بدون این كه از ما بترسد به حرفمان گوش كند.
اگر كودك از والدین خود بترسد دچار رنج و اندوه شده و برای دوری از عصبانیت پدر یا مادر دروغگو می شود و در ضمن از آنها فاصله می گیرد كه این روش برای او بسیار مضر است.
۴- می خواهیم بدون ایجاد فضایی حقارت بار كودك خود را آموزش دهیم.
مرتب تذكرات منفی دادن مثل: «نالیدن بس است!» ، «سروصدا نكن!» ، «این قدر تنبل نباش!» ، «چه طور جرأت می كنی این جوری با من صحبت كنی!» ، «چراعاقل نمی شوی!» فضای خانه را عذاب آور می سازد. به علاوه چنین تذكرات منفی نتیجه ای معكوس داشته و كودكان به سمت رفتاری نامطلوب تر سوق داده می شوند. كودكی كه دائم اخطار می شنود ممكن است با خود فكر كند، «شاید من از آن نوع اشخاصی هستم كه حتماً آن كارها را می كند.»
۵- می خواهیم در مواقع ضروری از رفتار كودك انتقاد كنیم اما به خود او تهمت ناروا نزنیم.
وقتی كودك عدم تأیید پدر یا مادرش را احساس كند ممكن است آن قدر آزرده شود كه دیگر علاقه ای به شنیدن حرف های او نداشته باشد. انتقاداتی مانند: «تو تنبلی ،خودخواهی، بی مصرفی!» سازنده نیستند. كودك در برابر چنین انتقادی با گوش نكردن به آن از خود دفاع می كند- و شاید بدتر- آن را باور كرده و قبول می كند كه او «بد» یا «بی ارزش» است.
انواع تعلیم و تربیت
در این قسمت سه نوع روش تعلیم و تربیتی كه همه آنها رایج هستند اما تنها یكی از آنها موثر می باشند را شرح می دهیم:
والدین مستبد
آنچه را كه تربیت استبدادی می دانیم نوعی سرپرستی دیكتاتوری است. در این نوع تربیت حرف پدر یا مادر قانون است، بی چون و چراست- و نیازی به توجیه ندارد.
وقتی پدر یا مادری به كودك می گوید: «این كار را باید انجام دهی چون من می گویم.»این روش ممكن است بتواند كودك را تحت كنترل در آورد، اما او منطق پشت این دستورات را درك نمی كند. در این گونه مواقع رفتار «خوب» كودك ناشی از ترس یا اطاعت بدون فكر است و به جای این كه بیاموزد معقولانه رفتار كرده و تصمیماتی حساب شده بگیرد می آموزد كه چگونه از دستورات پیروی كند و این نوع تربیت جلوی بلوغ فكری كودك را می گیرد. كودكان والدین مستبد وقتی فكر می كنند كه چگونه باید رفتار كنند درست یا غلط بودن كار را در نظر نمی گیرند، بلكه فكر می كنند كه كدام كار، بزرگترها را عصبانی یا آرام می كند. بدین ترتیب ابتكار عمل، اعتمادبه نفس و عزت نفس كودك تحلیل می رود.
والدین سهل گیر
این والدین كاملاً عكس والدین مستبد عمل می كنند در حقیقت این گونه والدین چون اعتقاد دارند تعلیم و تربیت استبدادی نمی تواند رفتار خوب و طبیعی را به كودك بیاموزد خلاف آن رفتار می كنند. والدین سهل گیر به جای این كه خودشان «قوانین» را وضع كنند از كودكانشان دعوت می كنند تا در تصمیماتی كه آنها چه كاری باید انجام دهند وچگونه رفتار كنند و بهترین چیز برای آنها چیست كاملاً شریك باشند. این والدین با دادن مسئولیت به كودك سعی دارند وی را تشویق كنند تا احساس مسئولیت كرده و قوه استدلالش بالا رود.این نوع تعلیم و تربیت برخلاف قصد خوب و تشویق مطلق اش به نظر می رسد كه نمی تواند به اهداف مورد نظر دست یابد. والدین سهل گیر نقش قانونگذاری خود را رد می كنند و بدین ترتیب نمی توانند به كودك در كشف استعداد نهانی خود كمك كنند و حتی زمانی كه به كودك قدرت می د هند تا نسبت به خود نظر دهد. در بالا بردن درك و قوه تشخیص كودك شكست می خورند و عجب این كه در بسیاری از موارد همان تأثیر رفتار والدین مستبد را روی كودكشان می گذارند و هر دو نوع والدین در القا كردن معیارهای رفتاری معقول و ثابت به كودكانشان شكست می خورند.هیچ یك از شرایط فوق به كودك نمی آموزد كه تصمیماتش چه عواقبی در پی خواهد داشت. در خانواده مستبد كودك یاد می گیرد كه وقتی گیر افتاد تنبیه می شود و در خانواده سهل گیر كودك معتقد است هیچ نوع تنبیه ای مناسب نیست. كودك شخص مستبد نمی تواند خودش تصمیم بگیرد و كودك شخص سهل گیر نمی تواند رفتارش را ارزیابی و اصلاح كند. بیش از حد كنترل كردن و یا آسان گرفتن كودك هر دو برای عزت نفس و توسعه كف نفس مضرند.
والدین مقتدر
به نظر می رسد كه تعلیم و تربیت مقتدرانه بهترین كنترل و رشد را در كودك موجب می شود. در این روش والدین از قوانین و منطق استفاده می كنند. پدر یا مادر بدون این كه مستبد باشد قدرت خود را ابراز كرده و قوانین را بر مبنای دلیل و برهان وضع می كند. مثلاً «آن كار را نباید انجام دهی!» یا «این كار را باید انجام دهی!» مواردی هستند كه غالباً با توضیحاتی كافی همراهند.دلایل پشت این قوانین جملاتی از قبیل «برای این كه من می گویم!» نیستند بلكه مثلاً «ممكن است آسیب بینی» یا «باعث آزار دیگران می شوی.» و از این دست می باشند. این نوع تعلیم و تربیت موجب می شود عزت نفس كودك افزایش یافته و قوه دركش بالا رود.
مؤثرترین نوع تعلیم و تربیت
موثرترین نوع تعلیم و تربیت تركیبی از اتخاذ قوانین و توضیح دلایل آنهاست. برای اتخاذ این نوع تعلیم و تربیت باید چنین مهارت هایی داشته باشیم:
۱- اتخاذ مقررات به صورت واضح و مثبت.
۲- تشویق و ترغیب كودك به پیروی از مقررات
۳- توضیح دلایل قوانین وضع شده
۴- اعمال قوانین به طور دائم و در عین حال منطقی
مقررات
اولین وظیفه تعلیم و تربیت روشن كردن انتظارات خودمان از كودك است، هر چه دستورات مشخص تر باشند بهتر است.
۱- در لحظه ای كه اوامر یا دستورات را صادر می كنیم باید متوجه لحن صدای خود باشیم، برخی از روش های دستور صادر كردن باید به گونه ای باشد كه كودك راحت تر از آن پیروی كند. لحن صدای ما نباید تهدیدآمیز یا پر از خشم باشد.
۲- در یك زمان نباید چند نوع دستور صادر كرد. وقتی كه بزرگسالان دستورات متعدد می دهند كودكان احساس عصبانیت و حقارت می كنند.۳- هشدار دهید! اگر بگویید: «تا ۱۰ دقیقه دیگر می رویم.» كمتر باعث اعتراض می شوید تا بگویید: «همین حالا می رویم!» كودكان وقتی نمی توانند پیش بینی كنند كه چه اتفاقی در حال وقوع است بیشتر مضطرب می شوند. دستوری كه از كج خلقی ناشی می شود ممكن است تمركز و احساس كنترل كودك را از بین ببرد. حتی یك اخطار چند دقیقه ای به او اجازه می دهد تا ذهنش را مرتب كرده و نقشه اش را بازسازی كند، بنابراین دستور را پذیرفتنی می یابد. (البته ممكن است كودكی سعی كند از این وضعیت استفاده كرده و مدت اخطار را طولانی تر نماید كه در این گونه مواقع باید حق استفاده از مدت زمان اخطار پس گرفته شود.)
۴- اجازه دهید كودك نحوه اجرای اوامر یا دستورات را خود انتخاب كند.
روی هم رفته هدف از تعلیم و تربیت، پرورش كودكی است كه بتواند مستقل از پدر یا مادرش عمل كند بنابراین حتی وقتی مقرراتی وضع می كنیم باید به او اجازه دهیم تا اندازه ای روی نحوه اجرا كردن آنها خود تصمیم بگیرد.
تعلیم و تربیت تشویق آمیز
تشویق نیاز ضروری تعلیم و تربیت است. از آنجایی كه ما می خواهیم كودكی پرورش دهیم كه رفتار خوب و معقول داشته باشد، پس تشویق رفتارهای خوب قسمت مهم و اساسی تربیت است. در ضمن باید یادمان باشد كه به جای بیش از حد ستایش كردن كودك، از رفتار خوب او تعریف كنیم و نسبت به كارهایش از خود توجه و همیاری نشان دهیم. بهترین راه تقویت رفتار مثبت، توجه كردن به كاری است كه كودك انجام داده است. وقتی كودكان خوب رفتار می كنند ولی آن قدر كه همه كودكان نیاز دارند مورد توجه قرار نمی گیرند احساس بی اهمیت بودن می كنند. كودكی كه طبیعتاً خجالتی است یا از دیگران كنار ه گیری می كند ممكن است مجبور باشد كه برای به دست آوردن تأیید والدین سعی و تلاش مخصوصی كند. سوزانا -۱۲ ساله _ به این نتیجه رسید چون رفتار خوبی داشته است، نتوانسته مانند خواهر و برادر خرابكارش توجه والدینش را جلب كند. او می گوید: «بعد از مدتی دست از تلاش برمی داری- می دانی مثل حرف زدن سر میز شام می ماند. خواهر و برادرم مدام حرفم را قطع می كنند- خوب، اگر شكایت كنم بعد مامان و بابا می گویند: «بگذارید حرفش را بزند.» مثل این می ماند كه آنها دارند اجازه می دهند حرف بزنم... بنابر این فقط می گذارم آنها ادامه دهند و بعضی وقت ها به ساعت نگاه می كنم و دقیقه شماری می كنم اما آنها به من توجهی نمی كنند و تنها چیزی كه می گویند، این است كه من قابل اعتماد و خوب هستم پس مجبور نیستند نگرانم باشند.سوزانا ممكن است كه برای جلب توجه والدینش نسبت به خواهر و برادر شلوغش كمتر اصرار ورزد ولی هنوز به توجه نیاز دارد. والدین سوزانا باید برای او و شنیدن حرف هایش وقت كافی در نظر بگیرند. كودكان نباید برای جلب توجه ما مجبور بشوند بجنگند یا دلقك بازی درآورند.حتی المقدور به جای تنبیه رفتار بد، رفتار خوب را پاداش دهید. پاداش دادن به رفتار مثبت خیلی بیشتر عزت نفس كودك را بالا می برد تا این كه به سبب رفتار بد او را تنبیه كنید.
با روش های بسیار ساده ای می توان به رفتار مثبت كودك پاداش داد:
۱- علاقه نشان دادن (از طریق مراقبت كردن و پرسیدن)
۲- همكاری و همیاری داشتن(ارائه كمك یا پیشنهاد)
۳- ستودن(ستودن موارد خوب)
۴- ابراز صمیمیت كردن (لبخند، نوازش، بغل كردن كودك)
با روش های فوق در عین حال كه كودك را تربیت می كنیم می توانیم با او صمیمی تر شویم و كودك به وسیله تشویق تربیت می شود.
توضیح قوانین
توضیح دادن قوانین به كودكان بسیار مهم است، زیرا كودك بهتر می تواند شرایط را درك كند. دلایل را می توان به دسته های زیر طبقه بندی كرد:
* چه رفتاری به كودك صدمه می زند و چرا؟
* چه رفتاری به دیگران صدمه می زند و چرا؟
* چرا رفتاری پذیرفتنی نیست؟
گرفتار بحث های داغ شدن
كودكان حتی قبل از این كه معنای واقعی استدلال منطقی را درك كرده باشند، یاد می گیرند درباره دلایل قوانین بحث كنند. بسیاری از والدین سعی می كنند روش والدین مقتدر را به كار گیرند. اما گاهی اوقات به طور مستبد یا سهل گیر رفتار می كنند. جرو بحث ما را از توان می اندازد حتی ممكن است بیشتر از آنچه كه می خواهیم انعطاف ناپذیر و یا برعكس انعطاف پذیر شویم. چنین تغییراتی در نوع تربیت، سكوت و آرامش دلخواه را از میان می برد. بی ثباتی پدر یا مادر كودك را گیج می كند و بدین ترتیب او دست به امتحان هر چیزی می زند و به فكر می افتد كه:« چگونه هر كاری كه دوست دارم انجام دهم و از تنبیه شدن دربروم؟»
كودك با ایجاد مزاحمت، التماس یا چرب زبانی كردن، نالیدن و یا پا به زمین كوبیدن چیزی را مطالبه می كند و بدین ترتیب در خانواده بلوایی به پا می شود. زمانی كه با كودكان بحث می كنیم و متقابلاً او نیز با ما بحث می كند ممكن است عصبانی شویم و بحث مان به جنگی مبتذل تبدیل شود و به كودك مان حرف هایی بزنیم كه عهد كرده بودیم هرگز نگوییم. باید بین ابراز عشق مان به كودك و توجهی ای كه مستلزم انعطاف ناپذیری است تعادل برقرار سازیم. در این مورد قوانین ساده ای وجود دارد كه باید به خاطر بسپاریم:
۱- موضوع را پیچیده نكنید و ساده توضیح دهید.
وقتی كودك در مورد موضوعی بسیار بحث می كند و دلایل شما را قبول ندارد، به جای این كه به او بگویید:« داری خودت را با این نق زدن ها اذیت می كنی. » رفتار كودك و موقعیت را تا آنجا كه امكان دارد به وضوح شرح دهید.« تو از من پرسیدی كه می توانی به مهمانی بروی، من هم گفتم «نه» و توضیح دادم چرا و ترجیح می دهم كه دیگر ادامه ندهم. »بدین ترتیب بدون این كه دلیل را كنار بگذاریم می توانیم موقعیت محكم و استوار خود را در مقابل كودك حفظ كنیم.
۲- اغراق نكنید
بعضی مواقع كه دلایل والدین كودك را متقاعد نمی كند عواقب كار را بیش از حد جلوه ندهید- مثلاً چیزی را خطرنا ك تر از آنچه كه هست جلوه ندهید.
اگر الان بگذارم به میل خودت رفتار كنی، می دانی چه اتفاقی می افتد؟ مسابقه بعد و بعدی را می بازی و دیگر مربی از تو پشتیبانی نمی كند و باید هر نوع ورزشی را ببوسی و كنار بگذاری و تمام زحماتت از بین می روند.
۳- دست نیندازید- كودك را وادار به تفكر نمایید
به كودك كمك كنید تا نسبت به كاری كه می خواهد انجام دهد فكر كند و درست تصمیم بگیرد.
۴- تهدید نكنید، پشتیبانی كنید
تهدیدها دم طاقچه اند و والدین و كودكان در یافتن راه های جدید تهدید كردن یكدیگر زرنگ هستند. كودكان خود را عصبانی تر و نافرمان تر نشان داده و والدین را تهدید می كنند و والدین هم متقابلاً به كودكان ابراز عشق و علاقه نمی كنند و به آنها پول و حتی غذا نمی دهند. از آنجایی كه تهدید نشان دهنده قدرت است، هر یك غالباً دیگری را بیش از اندازه تهدید می كند و مدعی است كه می تواند به دیگری آسیب بیشتری برساند.به جای تهدید باید به كودك بفهمانیم كه از قدرت مان برای رفاه او استفاده می كنیم. هدف تعلیم و تربیت مراقبت از كودك است نه اثبات قدرت. بنابر این باید با كودك مان صحبت كنیم و به او توضیح دهیم و برایش دلیل آوریم. برای تربیت صحیح كودك هیچ راه میان بری وجود ندارد. این كار سخت با ارزش بوده و پایه و اساسی جهت تربیت كودكانی مسئول می باشد.
روش های درست آموزش كودك
۱- به رفتار مشكل ساز كودك خرده بگیرید نه خود كودك
با این فرض شروع كنید كه رفتار نامطلوب كودك مشكلی حل شدنی است و چون ذات كودك بد نیست پس رفتار بدش اصلاح خواهد شد.
۲- آن رفتار به خصوص و مشكل موجود را توضیح دهید
مشخص كنید كه كودك چه كار اشتباهی انجام داده است و در مورد آن به او توضیح دهید و در درك مشكل به او كمك كنید. مهم تر از همه مطمئن شوید كه آیا او می فهمد كه چه رفتاری بدی از او سر زده است؟
۳- برای حل مشكل راه حل های گوناگون و مناسبی پیشنهاد دهید.
این كار بسیار مهم است زیرا به این وسیله كودك می آموزد چگونه مشكلی را حل كند.
۴- به كودك كمك كنید تا متوجه شود «تنبیه» نتیجه مستقیم رفتار بدش است.
بهتر است كه كودك به جای این كه صرفاً «تنبیه» شود بفهمد كه تاوان رفتار نامناسبش را می پردازد و همین امر باعث می شود كه مسئول رفتارش باشد.
۵- مطمئن شوید كه كودك از برنامه ای كه تهیه كرده است پیروی می كند.
وقتی راه حل های گوناگون تعیین و نوع رفتار كودك انتخاب شد باید مراقب بود وی از آن پیروی كند.
نویسنده: تری اپتر
ترجمه: نادیا زكالوند
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید