یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


پاسخ مناسب به لجبازی های کودکانه


پاسخ مناسب به لجبازی های کودکانه
آیا شما هم جزو آن دسته از والدینی هستید که فکر می‌کنند هنوز کودکشان برای تربیت کردن خیلی کوچک است ؟ و بتدریج که کودک بزرگتر شود، مشکلات رفتاری اش کاهش پیدا می‌کند و خودش می‌فهمد که نباید رفتارهای بد و منفی داشته باشد و ...؟ یا برایشان این سؤال مطرح است که به راستی از چه سنی باید تربیت کودک را شروع کرد؟ بسیاری از مواقع وقتی سخن از تربیت کودک به میان می‌آید والدین تربیت را معادل تنبیه درنظر می‌گیرند و به همین خاطر نمی‌خواهند کودک سه ساله خود را تربیت کنند، یعنی تنبیه کنند و به او سخت گیری کنند. ولی بیایید از بُعد دیگری به مسئله تربیت فکر کنیم. به اینکه هدف ما این است که:
▪ رفتارهای خوب و مثبت فرزندمان را بیشتر کنیم.
▪ رفتارها و مهارت‌های جدیدی را به او بیاموزیم.
▪ او را فردی مسئول و مستقل بار بیاوریم.
▪ کاری کنیم که رفتارهای منفی و نامناسبش کم شود.
▪ به او یاد دهیم چگونه با دیگران ارتباط برقرار کند، چگونه دوست پیدا کند.
▪ به او یاد دهیم چگونه به طریقی مناسب خشم، ناراحتی و کلاً هیجانات خود را نشان دهد.
▪ به او یاد دهیم که چگونه خواسته خود را مطرح کند.
▪ به او یاد دهیم چگونه احساسات دیگران را بفهمد و به آنها احترام بگذارد و ...
آیا اگر کودک دو ساله‌ای جیغ می‌کشد، ناسزا می‌گوید، وسایل را پرت می‌کند، به صورت دخترخاله اش چنگ می‌زند و موهای او را می‌کشد، گوشی موبایل را پرت می‌کند، این نیاز را احساس نمی‌کنید که باید کاری کرد؟
آیا اگر کودک ۵ -۴ ساله حاضر نیست به مهد کودک برود، به پاهای والدین می‌چسبد، التماس می‌کند، جیغ می‌کشد و می‌دود، دوست ندارید کودکتان مثل سایر کودکان شاد و سرحال به مهد کودک برود، با همسالان خود بازی کند، نقاشی بکشد، کاردستی درست کند و ... و هنگامی که سراغ او می‌روید تا او را به خانه برگردانید به جای اینکه (به سر و صورت شما مشت بزند، موهای شما را بکشد که مامان من تو را دوست ندارم، چرا منو گذاشتی و رفتی؟ تو مامان بدی هستی، خوشحال و خندان به سوی شما بدود و بگوید راستی مامان امروز من یک دوست جدید پیدا کردم و ... مامان امروز من یک جایزه گرفتم بخاطر اینکه نقاشی‌ام را خوب رنگ کردم.
آیا اگر کودک ۴ -۳ ساله خود را برای بیرون بردن از منزل آماده می‌کنید و او در پوشیدن لباس و کفش مناسب مخالفت و مقاومت می‌کند، جیغ می‌کشد و می‌گوید این لباس را نمی‌پوشم، این کفش را نمی‌پوشم، آن یکی را می‌پوشم نه این را نمی‌پوشم... شما دوست ندارید فرزند شما در پوشیدن لباس با شما همکاری کند و بلافاصله با دستور شما جهت بیرون رفتن آماده شود.
به نظر می‌رسد مسائل بسیار دیگری هست که کودکان در سنین پیش از دبستان با آنها سر و کار دارند. خیلی از رفتارها و هیجانات هستند که بیشتر در این سنین دیده می‌شوند. کلاً از دیدگاه رشد و تکامل، بچه‌ها در هر مرحله سنی مسائلی را تجربه می‌کنند که ممکن است در سنین دیگر خیلی مطرح نباشد. مسائلی که در سن ۴ – ۳ سالگی کودک مطرح می‌شود و اشتغال ذهنی والدین را فراهم می‌کند متفاوت از مسائلی است که در دوره نوجوانی رخ می‌دهد. والد یک نوجوان ممکن است نگران ارتباط فرزندش، به موقع برنگشتن وی به منزل، اخراج یا غیبت از مدرسه و ... باشد ولی در مورد کودکان زیر ۶ سال مسائل و مشکلاتی مطرح می‌شود که برخی از آنها شامل موارد زیر است:
● مشکلات فیزیولوژیک
مشکلات فیزیولوژیک بیشتر زیر دو سال دیده می‌شود؛ زمانی که هنوز خواب و خوراک کودک تنظیم نشده است. ممکن است کودک روزها بخوابد و شب‌ها بیدار باشد، گریه کند و مانع خواب دیگران شود، خوب شیر نخورد و مادر برای شیر دادن به کودک دچار مشکل شود و خود را از این بابت ناتوان و درمانده احساس کند.
● گریه و بیقراری
در سنین پائین خیلی از بچه‌ها بخاطر دردهای کولیکی دوران نوزادی و شیرخواری بیقرار هستند و مرتب گریه می‌کنند و جیغ می‌کشند. مادر لباس کودک را عوض می‌کند، به او شیر می‌دهد، او را بغل کرده و می‌گرداند، نبات داغ می‌دهد و هزاران کار دیگر ولی کودک همچنان گریه می‌کند، ساعت استراحت و خواب والدین به هم می‌ریزد و نظم و آرامش زندگی آنها مختل می‌شود، ضمن آن که در محیط کار نیز نمی‌توانند کارایی مؤثری داشته باشند. طبیعی است وقتی والدین خسته و درمانده می‌شوند، نمی‌توانند رفتارهای کودک خود را به طرز صحیحی مدیریت کنند در نتیجه بین والد و کودک یک چرخه معیوب ایجاد می‌شود که در آن والد خسته تر، درمانده تر و ناتوان تر می‌شود و کودک بی قرارتر و ناآرام تر.
● لجبازی و قشقرق
شاید این مشکلی باشد که بسیاری از والدینی که کودکان دو،سه ساله و بالاتر دارند، با آن دست به گریبان هستند.
طی مراحل رشد و تکامل کودک زمانی هست که یک لجبازی نرمال و طبیعی رخ می‌دهد، اگر مراحل رشد کودک خود را بخاطر بیاورید می‌بینید که او «نه» گفتن را چقدر زود یاد گرفت. در واقع اول «نه» را یاد گرفت تا موافقت را.
کودکان از یک‌سالگی شروع به مخالفت‌هایی با والدین خود می‌کنند و بسیاری از والدین به این نکته خنده دار می‌رسند که اگر بخواهند کودکشان کاری را انجام دهد باید عکس اش را از وی درخواست کنند. به نظر می‌رسد هدفی تکاملی در پشت این مسئله نهفته باشد. کودک می‌خواهد راه خود را از والدین جدا کند و اعلام موجودیت کند. بگوید من هستم، منی که کم کم فکر، ایده و شناختی متفاوت از شما در مغزم در حال شکل گیری است. پس این‌طور نیست که هر چه را شما بگویید من هم دقیقاً همان را بگویم، من فکر دیگری دارم و ... اکثراً این اعلام موجودیت از سوی والدین به‌عنوان لجبازی تعبیر می‌شود. می‌بینیم که کودکان ۲ تا ۳ ساله از این نظر متفاوت تر و لجبازتر از سایر رده سنی هستند.
اگر این مسئله رخ ندهد چه خواهد شد؟ مسلماً هویت جداگانه و استقلال کودک که لازمه رشد طبیعی است، شکل نخواهد گرفت.
به نظر می‌رسد با توجه به اینکه این لجبازی یک مسئله طبیعی تکاملی است، بعضی از والدین نمی‌توانند با آن تطابق خوبی برقرار کنند؛ چرا که در یکسری از کودکان، لجبازی به شکلی بیشتر از یک پدیده طبیعی رخ می‌دهد و کودک بخاطر کوچکترین مسئله شروع به قشقرق و گریه می‌کند، پا بر زمین می‌کوبد، سرش را به دیوار می‌کوبد. والدین داد می‌کشند، فریاد می‌زنند، او را داخل حمام و دستشویی می‌اندازند، تهدید می‌کنند که دیگر پدر و مادرش نخواهند بود و می‌روند تا پدر و مادر دختر خوب همسایه شوند. تهدید می‌کنند که دیگر او را دوست ندارند و تا آخر عمر با او حرف نمی‌زنند و ... نه این فایده ندارد و والدین بیچاره به التماس می‌افتند، برای او خوراکی می‌آورند، به او رشوه می‌دهند، او را ناز می‌کنند، حواسش را پرت می‌کنند و این محکومان بیچاره هر قدمی که برمی‌دارند کودک یک قدم جلوتر است. تسلیم خواست او می‌شوند و پس از آن حواسشان جمع است، وقتی بلافاصله کودک دهان به خواسته ای باز کرد، آن را اجابت کنند. پس از مدتی این موجود کوچک و نحیف می‌شود سلطان خانه، فرمان می‌دهد و پدر و مادر با ترس و نگرانی اطاعت می‌کنند.
خیلی نگران نشوید، همه بچه‌ها که اینقدر خودرأی و خودمختار نیستند، طرف دیگر بچه‌های خوش اخلاق و مطیعی هستند که به حرف والدینشان گوش می‌دهند، با دوستانشان با خوشرویی و ملایمت بازی می‌کنند، لبخند می‌زنند، خوب می‌خوابند، به اندازه می‌خورند و ...
والدین این بچه‌ها همواره در میهمانی‌ها و مجالس جلوی دوستان و اقوام فخر می‌فروشند که چقدر بلدند خوب فرزندشان را تربیت کنند و مادران دیگر را سرزنش می‌کنند که چرا فرزندشان را اینقدر بد تربیت کرده‌اند.
اینطور به نظر می‌رسد هر کودکی در سرشت و ذات خود چیزهایی را می‌آورد که خیلی به روش تربیت و محیط خانواده بستگی ندارد. درست مثل اینکه شما یک کودک با موهای مشکی می‌خواستید ولی موی فرزند شما قهوه‌ای روشن است.
صفات سرشتی و ذاتی کودکان را نمی‌توان خیلی دستکاری کرد ولی چنانچه آنها در محیطی نامناسب قرار گیرند صفات سرشتی آنها شدیدتر شده و برعکس، قرار گرفتن در محیط مناسب صفات ذاتی و سرشتی کودک را اندکی تعدیل می‌کند.
کودک لجباز و خودرأیی را که قبلاً توصیف شد در نظر بگیرید از بد حادثه گیر یک مادر وسواسی و سختگیر بیفتد، کشمکش قدرت مابین کودک و والد ایجاد می‌شود و نتیجه اش بدتر شدن لجبازی کودک و احساس ناکامی مادر از مدیریت مسئله و سختگیری بیشتر اوست.
ولی اگر مادری صبور، آرام و قانع نصیب چنین فرزندی شود مطمئناً پس از مدتی صفات سرشتی کودک تعدیل خواهد شد، چون مادر با مهارت خود در عین حال چارچوبی تعیین می‌کند، به کودک خودرأی و مستقل خود، قدرت انتخاب هم می‌دهد.
● اضطراب جدایی
معمولاً کودکان ۲ تا ۳ ساله هنگام جدا شدن از مادر دچار درجاتی از اضطراب می‌شوند که طبیعی تلقی می‌شود. به‌تدریج که کودک بزرگتر می‌شود این اضطراب کاهش یافته و انتظار می‌رود که کودک دقایقی پس از جدا شدن از مادر بتواند به آرامش برسد. چنانچه کودکی وابستگی زیادی به مادر یا مراقب خود داشته باشد و هنگام جدا شدن از وی بیقرار شود، گریه کند، التماس کند که جدایی صورت نگیرد و یا نگران از دست دادن مادر خود باشد (در اثر تصادف، دزدیده شود، قتل و ...) دچار اضطراب جدایی آزار دهنده شده است که نیاز به مداخله دارد.
دکتر فریبا عربگل
فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید