شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اعتراض به دخالت های سیا در پاکستان بازی سیا در پاکستان


اعتراض به دخالت های سیا در پاکستان بازی سیا در پاکستان
حملات مکرر آمریکا به مناطق مرزی پاکستان، پس از کناره گیری «پرویز مشرف» از قدرت، بار دیگر پاکستان را مرکز توجهات قرار داده است.
در حالی که در ابتدا فرماندهان نظامی این کشور مواضع شدیدی علیه این تجاوزات اتخاذ کردند اما با ادامه آن واکنشی از سوی آنها دیده نشد.
اگرچه دیدگاه نویسنده این یادداشت در مورد عراق و افغانستان جای تامل دارد اما وی با شناخت دقیق از اوضاع کشورش به بررسی بازی پشت پرده آمریکا و طالبان پاکستان تحت عنوان جنگ علیه تروریسم پرداخته است.
اینک توپ در زمین ژنرال «پرویز اشفق کیانی»- فرمانده ارتش پاکستان- است. آیا او با حملات آمریکا به کشورش با اغماض برخورد می کند؟ آیا وی توسط رهبران غیرنظامی- «آصف علی زرداری» رئیس جمهور و «یوسف رضا گیلانی» نخست وزیر- برای عمل نکردن به وعده اش (مبنی بر مقابله به مثل) تحت فشار قرار گرفته و به سوژه ای برای استهزاء تبدیل شده است؟
روشن است که آمریکا از سوی پاکستانی که دیگر دشمن واقعی خود را شناخته، زخم خورده است. پاکستان تصمیم دارد با «طالبان پاکستانی» تصفیه حساب کند و این قضیه با حمایت مردمی نیز همراه شده است.
این موضوع آشکار شده که ناآرامی و شورش ها در منطقه «فتا» و سایر مناطق ایالت «سرحد» با حمایت و پشتیبانی آمریکا انجام می شود.
]پاکستان از چهار ایالت سند، پنجاب، بلوچستان و سرحد تشکیل شده است. فتا بخشی از ایالت سرحد در شمال غربی این کشور و در همسایگی افغانستان است. این منطقه از هفت ناحیه تشکیل شده که وزیرستان جنوبی و شمالی در منتهی الیه جنوبی آن است. قبایل فتا در زمان زمامداری مشرف قرارداد صلحی با اسلام آباد امضاء کردند که اینک ملغی شده است.[
آمریکا خواستار تضعیف کنترل دولت مرکزی بر ایالت ها و مناطق مختلف پاکستان است و برایش اهمیتی ندارد این تضعیف توسط چه گروهی انجام شود، خواه مذهبیون افراطی یا جنبش های قومی آمریکا از «ارتش آزادیبخش بلوچستان» (BLA) و «بیت الله محسود» حمایت می کند و ارتباطات خود را با «جنبش متحده قومی» (MQM)، «حزب ملی عوام»(ANP)، ملی-گرایان بلوچ و «جمعیت العلمای اسلام» (JUI) حفظ کرده است.
آمریکا باعث شده این شائبه به وجود بیاید که «حزب مردم پاکستان» (PPP) کاملا به فکر منافع ملی نیست.
پاکستان متشنج است و نمی توان معتقد بود آمریکا به زودی و به آسانی بتواند به دوست و متحدی برای اسلام آباد تبدیل شود.
«جرج بوش» رئیس جمهور آمریکا به موازات جنگ در عراق و افغانستان در حال راه اندازی یک تئاتر جنگی دیگر در پاکستان است. اما بوش در اشتباه است چرا که ماهیت جنگ در این سه کشور متفاوت است.
در عراق جنگ با اشغال آمریکا توسط گروه های شبه نظامی فرقه ای که از مشارکت سیاسی محروم شده اند، پیگیری می شود. آنهایی که از سوی دولت بغداد به رسمیت شناخته نمی شوند.
در افغانستان مقاومت از سوی اکثریت پشتون صورت می گیرد. آنها از سوی دولت کابل به عنوان مرتد و خائن معرفی می شوند. اما پاکستان اشغال نشده است. در پاکستان اغلب تروریست ها- «تحریک طالبان پاکستان» (TTP)- دارای مقاصد سیاسی و به دنبال در اختیار گرفتن کنترل سرزمینی هستند.
«تحریک طالبان پاکستان» از سوی سازمان «سیا» حمایت می شود. سیا، پول، اسلحه و تجهیزات آنها را تامین می کند. در هر سه کشور- افغانستان، عراق، پاکستان- آمریکا اهداف مشترکی را تعقیب می کند. ایجاد اختلاف قومی و تحمیل دولتی ضعیف و غیرمردمی که خواسته های آمریکا را برآورده کند. فاش شدن ماجرای حمایت سیا از «تحریک طالبان پاکستان» در چند هفته پیش باعث شده هنوز مردم پاکستان بهت زده باشند. این مسئله اولین بار توسط روزنامه ها و هنگام سفر «گیلانی» به واشنگتن فاش شد. مقامات نزدیک به گیلانی مدارکی از پشتیبانی سیا از طالبان پاکستان را رو کردند.
به نظر می رسد گیلانی تا حدی این جرات را داشته باشد که به آمریکایی ها بگوید منظور از «حمایت خارجی» از «بیت الله محسود»، اقدامات آنهاست.
آمریکایی ها طالبان را به عبور از مرز و انجام عملیات تروریستی متهم کرده و به همین دلیل بمباران می کنند و این مسئله در حالی است که همین افراد توسط آمریکایی ها آموزش داده شده و پشتیبانی می شوند.
نیروهای «بیت الله محسود» آزادانه در منطقه جولان داده و تروریسم را گسترش می دهند و به این وسیله حملات آمریکا را توجیه می کنند.
آنها از پیشرفته ترین ابزار ارتباطی برخوردارند و به احتمال قوی تجهیزات جاسوسی ماهواره ای نیز دراختیار دارند.
ارتش پاکستان زمان زیادی برای بررسی این نشانه ها در اختیار داشت اما هیچگاه فکر نمی کرد آمریکا به چنین حربه ای شیطانی علیه «متحد» خود متوسل شود.
ژنرال کیانی ۱۰ سپتامبر (۲۰ شهریور) اعلام کرد نیروهای خارجی اجازه عملیات در خاک پاکستان را ندارند.
چند ساعت پس از این اظهارات آدمیرال «مایکل مولن» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا گفت استراتژی جنگی در افغانستان باید مورد تجدید نظر قرار گرفته و اهدافی را پاکستان بدون اخطار قبلی بمباران کرد.
ژنرال کیانی با خشم در مورد حمله هلی کوپترهای آمریکایی به منطقه «انگورآدا» در منطقه مرزی افغانستان و پاکستان ۳۰ دقیقه توضیح داد: حمله ای که طی آن سه منزل متعلق به قبیله «وزیر» ویران و ۲۳ تن از جمله زنان و کودکان کشته شدند.
آنچه ابعاد تازه ای به این فاجعه داد گزارش مشاور امنیت ملی نخست وزیر بود. ژنرال بازنشسته «محمود دورانی» در نامه ای به همتای آمریکایی خود، «استیفن هادلی» اخطار داد پاکستان نمی تواند به هیچ نیروی خارجی اجازه عملیات در قلمرو کشورش را دهد. دورانی در این نامه تاکید کرد وظایف نیروهای خارجی در جنگ افغانستان کاملاً روشن است و هیچ قانونی به نیروی آمریکایی و ناتو اجازه حمله به پاکستان را نمی دهد. در ۱۱ سپتامبر به ارتش پاکستان اعلام شد اجازه دارد نسبت به هرگونه تجاوز به خاک کشور دست به اقدام تلافی جویانه بزند. همان روز سفیر اسلام آباد در واشنگتن با مشاور امنیت ملی بوش دیدار کرد و اطمینان داد از این پس حمله از سوی آمریکایی های مستقر در افغانستان علیه پاکستان انجام نخواهد شد.
مانند نمکی که بر زخم پاشیده می شود، همان شب شهر «میرانشاه» مورد حمله موشکی آمریکایی ها قرار گرفت و ۱۲ تن کشته شدند.
چه اتفاقی افتاده، آمریکا به دنبال چیست و از همه مهم تر از پاکستان چه کاری ساخته است؟
در حالی که پاکستان تصمیم به برخورد با طالبان دارد، آمریکا باید از این موضوع راضی باشد اما چنین نیست چرا که «تحریک طالبان پاکستان» برای آمریکا تنها یک بهانه است، نه هدف. هدف آمریکا ایجاد ناآرامی در پاکستان است. در این مورد می توان به مقاله ای با عنوان «ناآرام سازی پاکستان» به قلم پروفسور «میشل چاسدافسکی» از کانادا در نشریه «گلوبال ریسرچ» مراجعه کرد.
این مقاله فاش می کند واشنگتن در انتخابات سراسری ۱۸ فوریه به دنبال پیروزی عوامل مورد اطمینان برای حمایت از تروریست های پاکستانی بوده است. وی می نویسد: «واشنگتن در حال اعمال فشار برای روی کار آمدن سیاستمدارانی است که منافع ملی را نادیده می گیرند. سیاستمدارانی که منافع آمریکا را تامین کنند و به موازات آن با شرکت در پروژه «ناآرام سازی» باعث تضعیف دولت و شکننده کردن دولت فدرال شوند... نیروهای ویژه آمریکا مترصد هجومی گسترده هستند. مقامات واشنگتن برای آن توجیه و بهانه درست می کنند و جنگ علیه تروریسم را علم می کنند.
آمریکا هم زمان با حمله به تروریسم، مخفیانه مشغول تقویت تروریست هاست و همان طور که گفته شد با انواع و اقسام گروه ها در پاکستان در ارتباط است.
در این میان اوضاع اقتصادی هم به شدت وخیم شده و این وضعیت مانند آتشفشانی ازمواد مذاب است. تنها جایی که تاکنون از برنامه ناآرام سازی در امان مانده، ارتش است.
این توضیحات نشان می دهد چرا مواضع و اظهارات ژنرال کیانی بلافاصله با حمله وحشیانه آمریکا جواب داده شد. حال باید منتظر ماند و دید ارتش چه می کند. چند گزینه در برابر پاکستان است. اولین و بهترین راه، تجدیدنظر در مورد موضوع «مبارزه با تروریسم» است. اسلام آباد از این پس باید منحصراً به پاکسازی «فتا» و «سوات» (نام دره ای در ایالت سرحد که شاهد درگیری های خونینی است) از شبه نظامیان «تحریک طالبان پاکستان» پرداخته و این مناطق را آرام کند.
دیدگاه مردم پاکستان نسبت به آمریکا با توجه به تجاوزات اخیر به کشورشان تغییر یافته است.
تاکنون مردم پاکستان به آمریکایی های مستقر در افغانستان به عنوان یک تهدید نگاه نمی کردند. آنها به رغم تلفات شدید غیرنظامیان افغان، نگاهی تلطیف شده به آمریکا داشتند و گمان می کردند آنها برای دموکراسی و آزادی وارد این جنگ شده اند، اما اینک حمایت از آمریکایی ها در منطقه به صفر رسیده است.
مردم آمریکا را دشمن شماره یک خود می دانند و می بینند آنهایی که به عنوان افراطی معرفی می شوند در واقع مزدور آمریکایی ها هستند.
دوم آنکه موضع صریح و قاطع فرمانده ارتش که با حمایت عمومی نیز همراه شد، باعث شد بدنه ارتش به جای دچار شدن به هرج و مرج، مصمم شود.
«حزب مردم پاکستان» نیز که پس از ریاست جمهوری، رئیس خود - زرداری- احساس نوعی امنیت کامل داشت، اینک محتاط شده و تهدید را حس می کند. نخست وزیر اعلام کرد باید این وضعیت را با دیپلماسی حل کرد.
اما اگر بمباران و حملات آمریکا به مناطق مرزی ادامه یابد، مردم بیش از این خشمگین شده و انتظار عکس العمل دارند. در این صورت دولت چه می کند؟ این زمانی است که باید هوشیار و فعال بود. دیپلماسی هنگامی که تنها یک طرف صحبت کند، به ندرت نتیجه بخش است.
از آنجایی که اغلب حملات آمریکا هوایی بوده، ارتش برای دفاع از روستاها و پاسگاه های مرزی به تجهیز و کارآمد کردن تجهیزات ضدهوایی نیاز دارد.
به آمریکا و ناتو باید تفهیم شود که این حملات هوایی نمونه بارز «تجاوز» است و می تواند با حملات تلافی جویانه روبرو شود.
آمریکا و ناتو در افغانستان به شدت به تجهیزاتی که از پاکستان به آنجا ارسال می شود نیاز دارند. کسی نمی خواهد این جریان قطع شود اما ممکن است هر اتفاقی رخد دهد.
مثلا آمریکا خواهان ترور «بی نظیر بوتو» نبود و فقط می خواست «بیت الله محسود» در چارچوب بازی دست به یک اقدام ایزایی بزند، اما بوتو کشته شد.
وقتی تجهیزات ضدهوایی در مرزها مستقر شود و ناآرامی ها از «خیبر» (منطقه ای قبیله ای در فتا) به «کراچی» (شهری بندری که تجهیزات جنگ افغانستان در آنجا تخلیه شده و به افغانستان می رود) کشیده شود، توپ در زمین آمریکایی ها خواهد افتاد.
این مسئله هم می تواند باعث غلبه پاکستان شود و هم جنگ را گسترش دهد.
به هر حال پاکستان نمی تواند به راحتی از کنار این حملات بگذرد. چگونگی برخورد با آن بستگی به سیاستمداران و نظامیان دارد و اگر نظر نظامیان غالب شود، حدس اینکه چه اتفاقی می افتد بسیار سخت است.
دولت زرداری یک بار در مورد باز نگرداندن قضات معزول توسط مشرف به کار، از نگاه افکار عمومی دچار اشتباه شد. اگر او در برابر افزایش قربانیان نظامی و غیرنظامی که توسط آمریکا کشته می شوند در عمل هیچ واکنشی نشان ندهد، یک بار دیگر از سوی مردم محکوم خواهد شد.
منبع: پاکستان دیلی
مترجم: محمد صرفی
منبع : روزنامه کیهان