سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اتاقی با یک چشم‌انداز - A Room With A View


اتاقی با یک چشم‌انداز - A Room With A View
سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : اسماعیل مرچنت
کارگردان : جیمز آیوری
فیلمنامه‌نویس : روت پراور جهابوالا، بر مبنای رمانی نوشته ا.م. فورستر.
فیلمبردار : تونی پیرس رابرتس.
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچارد رابینز.
هنرپیشگان : مگی، اسمیت، هلنا بونهام کارتر، دنهولم الیوت، جولیان سندز، دانیل دی لوئیس، سایمن کالو، جودی دنچ، رُزمری لیچ و روپرت گریوز.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه.


فلورانس، سال 1907. «دوشیزه لوسی هانی چرچ» (بونهام کارتر) و دخترخاله بزرگترش، «دوشیزه شارلوت بارتلت» (اسمیت) از دیدن اتاق‌های‌شان در پانسیون برتولینی سرخورده می‌شوند. بالاخره هم با مداخله دل‌سوزانه سایر مهمانان انگلیسی پانسیون - از جمله «پدر روحانی آرتور بیب» (کالو) - با اکراه می‌پذیرند اتاق‌های‌شان را با مرد بی‌ادبی به‌نام «امرسن» (الیوت) و پسرش، «جرج» (سندز) عوض کنند. روز بعد، زمانی که «شارلوت» همراه رمان‌نویسی به‌نام «دوشیزه النور لاویش» (دنچ) برای دیدن شهر رفته، «لوسی» به تنهائی برای گردش می‌رود و به یک دعوای خیابانی برمی‌خورد. «لوسی» با دیدن خون، غش می‌کند و «جرج» او را به هوش می‌آورد و قول می‌دهد که به دیگران چیزی از این ماجرا نگوید. طی گردشی دیگر در منطقه روستائی فیزول، «جرج» برخلاف میل «لوسی» به او نزدیک می‌شود و در همین لحظه، «شارلوت» هم سر می‌رسد و آنان را می‌بیند؛ هر دو دختر تصمیم می‌گیرند اقامت‌شان را کوتاه کنند. «لوسی» به خانه ییلاقی‌شان در انگلستان، پیش مادر و برادرش، «فردی» (گریوز) برمی‌گردد و پس از مدتی پیشنهد ازدواج جوان تحصیل کرده‌ای به‌نام «سیسل وایز» (دی لوئیس) را می‌پذیرد که تصادفاً برای ویلای همسایه، مستأجرهای جدیدی آورده: «آقای امرسن» و «جرج». «پدر روحانی بیب» و «فردی» به استقبال «جرج» می‌روند و او را به گردش می‌برند و کم‌کم «جرج» در مقایسه با «سسیل» پُرافتاده و کسل‌کننده، مهمان محبوب خانه «هانی چرچ»ها می‌شود. اما «لوسی» از حضور دوباره «جرج» ناراحت است و وقتی «شارلوت» هم برای دیدنش می‌آید، او هم به شدت نگران در خطر افتادن نامزدی «لوسی» می‌شود. «جرج» دوباره به «لوسی» نزدیک می‌شود، «لوسی» نیز او را بیرون می‌کند، ولی این موضوع باعث می‌شود نامزدی‌اش با «سسیل» را نیز به هم بزند و تصمیم می‌گیرد برای فراموش کردن کل ماجرا، باز به سفر برود. در آخرین لحظه، با تشویق «آقای امرسن» و کمک «شارلوت»، «لوسی» می‌فهمد که با وجود تمام تلاش‌هایش برای پنهان کردن عواطفش، واقعاً دل‌باخته «جرج» شده است. آنان برای ماه‌عسل به پانسیون برتولینی می‌روند و از پنجره، چشم‌انداز با شکوه فلورانس را تماشا می‌کنند.
* اگر هنری جیمز هرگز به چنگ روش‌های گروه آیوری / مرچنت / جهابوالا نیامد، فورستر و رُمان لوسی‌اش فضا و حال‌هوائی دارد که به راحتی قابل ترجمه به زبان تصویری این گروه به نظر می‌رسد و با سبک سینمائی‌شان جور می‌شود. آیوری اینجا هم بازیگرانش را، مثل باقی فیلم‌هایش، با ظرافت و وسواس انتخاب کرده؛ از الیوت و اسمیت با زمان‌سنجی ظریف‌شان، با ظرافت و وسواس انتخاب کرده؛ از الیوت و اسمیت با زمان سنجی ظریف‌شان (که نشان می‌دهند سینمای انگلستان دیگر اسیر روش‌های بازیگری تآتری نیست) تا بازیگران نقش‌های فرعی، مثل دنچ در نقش «النور لاویشِ» شلوغ پلوغ؛ اما فیلم حتماً متعلق به زوج بونهام کارتر و سندز است، با تشویق و تردیدها، رغبت و وسوسه پنان و پیدا، و کم تجربگی و خویشتن‌داری باورکردنی و تماشائی‌شان که با طنزی انگلیسی مآب بیان می‌شود و نمی‌شود. اما استفاده آیوری از برخی از سرفصل‌های کتاب به‌عنوان سرفصل‌های فیلم، نه تنها همان تأثیری را که این عنوان در کتاب دارند، به فیلم اضافه نمی‌کند که گاهی، این نقطه‌گذاری ناهماهنگ و ناسازگار با روش فیلم، لحن طنزآمیز روایت و شخصیت‌پردازی را هم خنثی می‌کند. و موسیقی فیلم، به جز قطعه با شکوه جاکومو پوچینی که کیری ته کاناوا می‌خواند و تکه‌ها و تم‌هائی از رابینز که درخشانند، ناامید کننده است؛ گاهی، در لحظه‌های مهمی که به سکوت نیاز دارد با اضافه کردن ناشیانه ملودی‌های غیرضروری، تأثیر تدوین (کار هامفری دیکسن) را از بین می‌برد یا واژگون می‌کند؛ گاهی صدای بالای آن باعث می‌شود گفت‌وگوها خوب شنیده نشوند و یک جا به‌نظر می‌رسد که راننده یک کالسکه دواسبه سرگرم گوش دادن به یک رادیوی ترانزییستوری است!


همچنین مشاهده کنید