سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

دلم می‌خواهد نگاهم کنی...


دلم می‌خواهد نگاهم کنی...
جاده‌ها کی به تو می‌رسند تا نگاه بیابانگردم را از کویر به باران برسانند؟ شاه غزل! عاشقانه‌تر از غزل می‌آیم...
سال‌ها قبله و دل، سال‌ها سماجت عاشقانه...
می‌دانی من به اوج دوست داشتن رسیده بودم.
و به قداست عشق تو که قلبم را می‌سوزاند هنوز هم بی‌تاب بی‌تابم.
باور نمی‌کنی که سکوت بیچاره‌ام می‌کند
باور نمی‌کنی که میل سوختن دارم؟!
به تو می‌رسم خیالم پر از حضور توست
زمستان را پشت سر جا می‌گذارم.
خستگی‌هایم را می‌گیرد، غربت نوازی می‌کنی و من دل را نذر غربتت می‌کنم.
حالا به تو رسیده‌ام.
تازه می‌شوم و سر در آغوش پنجره می‌گذارم
صدای بغض پاره پاره‌ی من است که سکوت را برش می‌زند...
دست‌هایم را آینه می‌کنم زلال و شناور...
نگاه کن بال کبوتران از باران اشک خیس است.
دلم می‌خواهد نگاهم کنی...
این آخرین نقطه‌ای است که دوست دارم در آن غرق شوم.
صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا...
منبع : خبرگزاری ایسنا