چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

وداع با حمله


وداع با حمله
موضوع واگذاری سیستم راداری پیشرفته از سوی ایالات متحده امریکا به اسرائیل و استقرار آن در صحرای نقب یک بار دیگر رابطه بحرانی تل آویو و تهران را طی هفته های اخیر در صدر گزارش های جهانی قرار داد. ارتش اسرائیل اعلام کرد، این رادار با هدف ردیابی موشک های دوربرد ایران بلافاصله پس از پرتاب در مبدأ به منظور واکنش به موقع شبکه ضد موشکی اسرائیل در صحرای نقب استقرار یافته است. درباره انگیزه های اصلی واشنگتن از واگذاری این سیستم پدافندی به اسرائیل و هدف های تل آویو از استقرار این شبکه راداری پیشرفته احتمالات و سناریوهای گوناگونی مطرح می شود که نگارنده می کوشد طیفی از فرضیه های موجود را مورد ارزیابی قرار دهد.
بی تردید واحدهای نظامی ایران این تحولات و جنبه های مخاطره آمیز آن را با دقت زیر نظر داشته و تدابیر لازم را به منظور واکنش به موقع به هرگونه ماجراجویی احتمالی اسرائیل اتخاذ می کنند. پیش از طرح و ارزیابی فرضیه های موجود در این زمینه ها، اشاره به سه نکته محوری ضروری به نظر می رسد. نخست آنکه اسرائیل از بدو اعلام موجودیت خود در سال ۱۹۴۸ تا جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ از استراتژی برتری بی چون و چرا در برابر ارتش های خاورمیانه به ویژه در بخش نیروی هوایی پیروی کرده است. چرا می گوییم تا جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ یعنی جنگ علیه لبنان و نیروی حزب الله؟ پاسخ این است که به گفته کارشناسان امور نظامی، استراتژی مزبور اسرائیل برای نخستین بار در جنگ ۲۰۰۶ به شدت در معرض ابهام و تردید قرار گرفت و اسطوره شکست ناپذیری ارتش اسرائیل در جنگ علیه لبنان درهم کوبیده شد، زیرا ارتش اسرائیل روی استراتژی جنگ های کوتاه مدت، کوبنده و تعیین کننده آموزش دیده است. به همین دلیل جنگ های اسرائیل با کشورهای عربی، روی فرمول روزشمار تنظیم می شود.
جنگ ژوئیه تنها جنگی است که بیش از یک ماه به طول انجامید و با عقب نشینی اسرائیل از شرایط اعلام شده اش بی آنکه به هدف های خود دست یابد خاتمه یافت. در تاریخ جنگ های منطقه یی، این واقعیت ثبت خواهد شد که اسرائیل در حالی که در همه جنگ های خود در برابر مجموعه یی از ارتش های قدرتمند عرب به پیروزی دست یافته، در جنگ علیه یک سازمان شبه نظامی به نام حزب الله لبنان با خواری شکست خورد و به سازمان ملل و شورای امنیت به منظور برقراری آتش بس متوسل شد. مساله دوم که به نظر می رسد از پیامدهای جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ محسوب می شود آن است که اسرائیل برای نخستین بار خطوط دفاعی خود را از حوزه سرزمینی حریف به حوزه سرزمینی خود منتقل کرده است. یادمان نرود که اسرائیل در تمامی جنگ ها از استراتژی اشغال سرزمین حریف و بقای خطوط دفاعی اش در خارج از قلمروهای حیاتی خود پیروی کرده است.
تقریباً در همه جنگ های اسرائیل علیه ارتش های عرب، آتش بس در حوزه سرزمینی عرب ها برقرار شده است. جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷، جنگ اکتبر ۱۹۷۳ و جنگ ۱۹۸۲ علیه لبنان همه و همه در سرزمین کشورهای عربی متوقف شده است. در جنگ شش روزه خط آتش بس در صحرای سینای مصر و در کرانه باختری رود اردن و در شهر قنیطره سوریه تعیین شد. در جنگ ۱۹۷۳ فرمول جداسازی نیروها و خط آتش بس همچنان در صحرای سینای مصر و در بلندی های جولان سوریه برقرار شد. در جنگ ۱۹۸۲ اسرائیل علیه لبنان نیز کمربند امنیتی به عمق ۱۰ کیلومتر و عرض ۴۰ کیلومتر در جنوب این کشور با گماردن ارتش مزدور جنوب لبنان به فرماندهی سعد حداد ایجاد شد، اما جنگ ژوئیه اسرائیل علیه لبنان نخستین جنگی است که اسرائیل ناچار شد خط دفاعی خود را به درون حوزه سرزمینی فلسطین تاریخی منتقل کند.
ظاهراً این استراتژی در مورد استقرار شبکه راداری اسرائیل در صحرای نقب نیز البته با تفاوت های موجود میان ماهیت خطوط دفاعی (فرضی و واقعی) به اجرا گذاشته شده است. آگاهان امور نظامی می دانند که این یک تغییر راهبردی به شمار می رود. مفهوم ضمنی این تحول راهبردی این است که اسرائیل با اندیشه توسعه طلبی سرزمینی وداع کرده و ترجیح می دهد از بار سنگین قانونی و بین المللی اشغال و ادامه اشغال سرزمین دیگران شانه خالی کند. اظهارات ایهود اولمرت در نطق خداحافظی اش به عنوان نخست وزیر در مورد ضرورت اتخاذ تصمیمات دشوار نسبت به عقب نشینی از بلندی های جولان و کرانه باختری و پذیرش فرمول دو کشور در سرزمین تاریخی فلسطین، حائز اهمیت بسیار است.
مساله سوم این است که در حالی که ایالات متحده امریکا با فروش تسلیحات پیشرفته دفاعی روسیه به ایران نظیر شبکه پدافندی، سرسختانه مخالفت می کند، با انتقال شبکه راداری پیشرفته به اسرائیل و اصلاح شبکه ضد موشکی اسرائیل برای مقابله با موشک های دوربرد ایران سخاوتمندانه عمل می کند.البته این اقدام امریکا در چارچوب روابط استراتژیک خود با اسرائیل طبیعی به نظر می رسد، زیرا امریکا صدها بار و در هر مناسبتی بر حفظ امنیت اسرائیل و برتری آن در منطقه خاورمیانه تاکید کرده است، اما آنچه غیرطبیعی به نظر می رسد مخالفت امریکا با فروش شبکه های پدافندی روسیه به ایران است. این در حالی است که اسرائیل به سلاح اتمی (حداقل با ۲۶۰ کلاهک اتمی) مجهز است. اگر مفهوم این اقدامات امریکا این باشد که اسرائیل هم در توان دفاعی و هم در توان تهاجمی خود در برابر ایران برتری داشته باشد، در این صورت ایالات متحده امریکا به صورت مستقیم هم در گسترش مسابقه تسلیحاتی در منطقه حساس خاورمیانه نقش ایفا می کند و هم در تقویت وسوسه های حاکمان رژیم صهیونیستی به منظور ادامه ماجراجویی های نظامی شان این بار علیه ایران سهیم است.
با توجه به محورهای سه گانه فوق به طرح و ارزیابی فرضیه های موجود در مورد علل تجهیز ارتش اسرائیل به رادارهای پیشرفته و استقرار آن در صحرای نقب می پردازم.
فرضیه نخست) این فرضیه بر داده هایی استوار است که می گوید اسرائیل طی یک سال اخیر روی اجرای سناریو حمله نظامی به تاسیسات اتمی ایران تاکید می کرده است، اما واشنگتن به دلایل گوناگون با این طرح اسرائیل مخالفت کرده است. از این رو اسرائیل در ازای وداع با سناریو حمله نظامی به ایران از امریکا خواسته است خط دفاعی اش را به پیشرفته ترین سیستم راداری مجهز کند. فرضیه حمله نظامی اسرائیل به ایران طی دو سال اخیر در چارچوب اعمال فشار بیشتر به ایران به مرز اجرای دو مانور نظامی از سوی اسرائیل انجامید. یکی از این مانورها در صحرای نقب و با نصب ماکت هایی شبیه به تاسیسات اتمی ایران و نیز به صورت مشترک میان نیروهای امریکا و واحدهایی از ارتش اسرائیل به اجرا گذاشته شد و دوم مانور هوایی اسرائیل بود که در حریم هوایی یونان و با مشارکت ۱۲۰ بمب افکن برگزار شد.
اسرائیل در مورد هیچ یک از این دو مانور واکنش نشان نداد، اما نکته جالب این بود که درز خبر این دو مانور به رسانه های جمعی با تشدید فشارهای کشورهای ۱« ۵ علیه ایران همزمان بود. یکی از کارشناسان امریکایی مجموعه این اقدامات را «آزمون اراده ها» توصیف کرده بود.
از سوی دیگر اسرائیل بر این باور است که فرصتی تاریخی تر از دوره جرج بوش برای حل و فصل چالش خود با ایران قابل تکرار نیست، اما در هر حال ایالات متحده امریکا به دلیل بحران های پیوسته خود در عراق و افغانستان نشان داد چندان تمایلی به گشودن جبهه جدید در خاورمیانه آن هم در برابر قدرتی نظیر ایران ندارد. به همین دلیل واشنگتن برای افزایش ضریب امنیت روانی اسرائیل اقدام به تجهیز این رژیم به سیستم پیشرفته راداری کرده است تا در صورت وقوع کشمکش نظامی در منطقه میزان مشارکت امریکا در آن از محدوده پوشش دفاع سرزمینی از اسرائیل فراتر نرود. در صورت صحت داده های این فرضیه باید گفت کشمکش اصلی اسرائیل با امریکا بر سر برخورداری رژیم صهیونیستی از سیستم پیشرفته راداری برای پوشش و ردیابی تحرکات احتمالی حریفان منطقه یی در یک شعاع دو هزار کیلومتری بوده و این موضوع صرفاً در چارچوب استراتژی افزایش ضریب قدرت بازدارندگی اسرائیل محدود می ماند.
فرضیه دوم) این فرضیه بر مبنای ضرورت های محدود منطقه یی اسرائیل در رویارویی با جبهه لبنان و به طور مشخص در برخورد با احتمالات مربوط به ازسرگیری حملات اسرائیل به لبنان برای مهار قدرت نظامی حزب الله استوار است. این فرضیه از پیامدهای دردناک جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ اسرائیل علیه لبنان تغذیه می کند، زیرا اسرائیل بارها و بارها و از زبان ایهود باراک وزیر دفاع برای حزب الله لبنان خط و نشان کشیده است. چنان که می دانیم پرتاب موشک های حزب الله از جنوب لبنان به اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ دردناک ترین ضربات روانی را به نهاد نظامی رژیم صهیونیستی وارد آورد، تا آنجا که ارتش اسرائیل طی ۳۳ روز جنگ ناگزیر شد سه بار تاکتیک های نظامی خود را تغییر دهد.
آخرین راه حل نظامی اسرائیل این بود که نقاط جغرافیایی شلیک موشک های حزب الله را به تصرف خود درآورد، اما حمله غافلگیرکننده نیروهای حزب الله به تانک های مهاجم اسرائیل که به عملیات گورستان تانک های میرکاوا معروف شد، طراحان نظامی اسرائیل را وادار کرد به راه حل سیاسی بیندیشند. برای اینکه تصوری از حجم آتش ریخته شده به شمال اسرائیل در فاصله دو ساعت مانده به زمان توافق شده برقراری آتش بس به دست دهیم، کافی است به تعداد ۱۶۴ موشک میان برد شلیک شده اشاره کنیم. تهدید سید حسن نصرالله رهبر حزب الله مبنی بر هدف قرار دادن تل آویو در صورت حمله هوایی اسرائیل به پایتخت لبنان، سرنوشت جنگ را تغییر داد.
اسرائیل از جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ بدین سو در جست و جوی فرصتی برای بازسازی اعتبار از دست رفته ارتش مجهز خود بوده است. هنوز در جنوب لبنان کشتزارهای شبعا در اشغال اسرائیل قرار دارد و جنگ ۳۳ روزه با امضای معاهده صلح خاتمه نیافته است، بلکه به لحاظ حقوقی پدیده یی تحت عنوان آتش بس وجود دارد که در هر لحظه قابل شکسته شدن است.
از این رو و بر مبنای این فرضیه، اسرائیل ترجیح می دهد پیش از دست زدن به هر ماجراجویی بزرگ منطقه یی، در مرحله نخست اهرم های منطقه یی ایران به ویژه اهرم های نزدیک به حوزه استحفاظی اش را مهار کند تا از یک سو خطر بالفعل موجود در قلمرو حیاتی خود را از میان بردارد و هم به دیگر نیروها و قدرت های منطقه یی پیام دهد که شکست و ناکامی جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ صرفاً ناشی از یک خطای محاسبه در مورد حجم و توان حریف و میزان پایداری اش بوده و هیچ قدرتی نباید به تکرار تجربه و الگوی حزب الله لبنان در جبهه های دیگر امیدوار باشد. بدین ترتیب اسرائیل پیش از هرگونه اقدام نظامی علیه حزب الله لبنان باید جبهه داخلی خود را در برابر سقوط موشک های میان برد ایمن کند تا بتواند برتری بی چون و چرای نظامی اش را در همه سطوح حفظ کند.
در چارچوب این فرضیه، استقرار رادار پیشرفته اسرائیل در صحرای نقب یعنی منطقه یی که در خارج از برد موشک های حزب الله قرار دارد، با هدف سرکوب قطعی قدرت حزب الله همزمان با به کارگیری شبکه ضدموشکی پیشرفته به منظور مقابله با انبوه موشک های قابل شلیک از مناطق نزدیک به حوزه استحفاظی اسرائیل صورت گرفته است. داده دیگری که این فرضیه را تقویت می کند این است که دولت جدید لبنان با وجود فشارهای پیوسته امریکا و اسرائیل در مورد ضرورت خلع سلاح حزب الله در چارچوب توافقات ملی هنوز نتوانسته است استراتژی دفاعی خود را با خلع سلاح حزب الله یا منضم کردن آن به ساختار ارتش این کشور تدوین کند.
فرضیه سوم) این فرضیه در انتهای طیف احتمالات بدبینانه قرار دارد، اما نمی توان آن را به طور مطلق از محاسبات پیش رو دور کرد.
مبنای این فرضیه آن است که اسرائیل در نهایت و در صورت شکست قدرت های ۱«۵ در مورد تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران قصد دارد دست به ماجراجویی نظامی علیه تاسیسات اتمی ایران بزند. اما نگرانی همیشگی اسرائیل و ایالات متحده امریکا در مورد چگونگی، گستره، حجم و زمان واکنش ایران به این دست ماجراجویی بوده است. چهار عنصر چگونگی، گستره، حجم و زمان واکنش ایران برای امریکا و اسرائیل ناشناخته است، این درست است که فرماندهان نظامی ایران و مسوولان بلندپایه کشورمان در برابر تهدیدات پیوسته اسرائیل تاکید کردند که اسرائیل از کرده خود پشیمان خواهد شد، اما رهبران تل آویو این اظهارات مقامات ایرانی را در چارچوب تهدیدات متقابل ارزیابی می کنند.
هم رهبران امریکا و هم رهبران اسرائیل علاقه وافری دارند که اطلاعات دقیقی از چهار عنصر یاد شده به دست آورند. ایران در این زمینه عملاً از استراتژی سردرگم سازی حریف در حوزه واکنش به هرگونه ماجراجویی نظامی همزمان با افزایش ضریب بازدارندگی در دو بخش دفاعی و سیاسی (درهای گشوده مذاکرات با نمایندگان۱«۵ ) پیروی می کند.
از این رو و از آنجا که اسرائیل و امریکا شناخت دقیقی در مورد چهار عنصر واکنش ایران ندارند، ترجیح دادند پیش از هر اقدام حوزه سرزمینی اسرائیل را در برابر موشک های دوربرد ایران به صورت نسبی ایمن کنند تا در صورت اجرایی شدن سناریو ماجراجویی نظامی از چگونگی واکنش ایران غافلگیر نشوند. نباید از یادمان برود که اسرائیل عملاً و به لحاظ حجم جغرافیایی روی حدود ۱۶ هزار کیلومتر مربع از سرزمین تاریخی فلسطین (حدوداً ۲۸ هزار کیلومتر) مستقر است. این محدوده جغرافیایی آنقدر شکننده و آسیب پذیر است که کمتر کسی حاضر است در مورد امنیت این محدوده کوچک جغرافیایی همراه با تراکم بالای جمعیتی ریسک کند.
دورترین فاصله شهرها و شهرک های اسرائیل از یکدیگر حداکثر ۱۵ کیلومتر است. چرا اسرائیل در نهایت تن به معادله آتش بس دوجانبه با جنبش اسلامی حماس در نوار غزه داد؟ چرا اسرائیل دیگر اقدام به ترور رهبران و فرماندهان حماس و جهاد اسلامی نمی کند؟ پاسخ روشن است. موشک های دست ساز القسام با برد ۲ تا ۵ کیلومتر به لجام گسیختگی ارتش اسرائیل پایان داد. بنابراین و هنگامی که اسرائیل در برابر موشک های حزب الله لبنان و موشک های دست ساز القسام ناگزیر از توقف کشتار و سرکوب می شود، بسیار بعید است که در برابر قدرت بزرگی نظیر ایران در منطقه دست به ماجراجویی نظامی بزند.
سید حسین موسوی
رئیس مرکز پژوهش های علمی
منبع : روزنامه اعتماد