دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


طراحی با لبه تیغ


طراحی با لبه تیغ
با قلم و کاغذ کار می‌کنند ولی نویسنده نیستند، مفاهیم ژرف زندگی بشری را به نظم در می‌آورند ولی شاعر نیستند، تصاویر زیبا و چشم نواز خلق می کنند ولی نقاش نیستند، اگر چه تکنیکهای گرافیکی را در آثارشان به وفور می توان دید اما گرافیست نیز نیستند، اینان کاریکاتوریست هستند. کسانی که زاویه ای از جهان را گاه در قالب چند خط به شما می‌نمایانند، چنانکه هر گز بدین سادگی به چنین مفهوم عمیقی ننگریسته بودید!
کاریکاتور هنری است که اغلب با لبخند مخاطب همراه است و بسیاراند کاریکاتوریست‌هایی که تنها به خلق آثار کمیک می‌پردازند. به عنوان مثال اگر به آثار موردیلو کاریکاتوریست آرژانتینی نگاهی بیندازیم چیزی جز طنز ناب و بداهه نخواهیم یافت. این طنز ناب از کاراکترهای کارتون شروع شده و به موضوع، نحوه ی بیان آن، اجزا و حتی رنگها تسری می یابد. کارها چنان شادابند که نمی توان در سخت ترین شرایط فکری نیز بدون خنده آنان را ترک نمود. سادگی کودکانه آثار هنرمندانی چون موردیلو حتی در سنین پیری نیز آنها را رها نمی کند و با نگاه به آثار چنین هنرمندانی انسان می پندارد که گویی هرگز غم و اندوه را در اندیشه و زندگی ایشان راهی نیست.
کاریکاتور اگرچه عموما با خمیرمایه طنز و لبخند همراه است ولی آنچه این هنر را از دیگر هنرهای تصویری متمایز می سازد، ایجاز و صراحت گفتار است. درمقابل آثار کمیک، بسیارند کارهایی چنان صریح وگزنده مخاطب را به دنیای واقعیات می برند و ماحصل کار نه لبخندی برلب که بغضی دردل و اشکی در چشم خواهد بود.
چنانچه ازدیدگاه جغرافیای سیاسی به جایگاه کاریکاتور بطور خاص و طنز بطورعام نگاهی بیندازیم، درمی‌یابیم که در جوامع بسته و با آزادی‌های محدود، کاریکاتور حضوربسیارقوی و قابل توجهی دارد. چنین است که بهترین آثار در زمینه کاریکاتور و نام آوران این هنر از سرزمین‌هایی با حکومت‌هایی با حداقل آزادی‌های اجتماعی می‌آیند.
شاید بتوان رسالت این هنرمندان «عمدتاً گمنام» را همان رسالت دلقکهای دربارپادشاهان خودکامه دانست:
بیان حقایق غالباً تلخ جامعه به زبانی که پادشاه را _ به عنوان سمبل دیکتاتوری و تمامیت خواهی_ نرنجاند و از حق مطلب نکاهد.
شاید به همین دلیل است که توسعه کاریکاتور در آمریکای شمالی و اروپای غربی (به عنوان مصادیق جوامع با آزادی بیان نامحدود) به کمیک استریپ‌های چند میلیون دلاری و بعضاً کاریکاتورهایی با دستمایه سکس و برخی روزمرگی‌های زندگی غربی است، چرا که بیان حقیقت درجوامع آزاد نیاز به ایماء و اشاره ندارد!
اگرچه پیشگامان طنز منتقد (یا همان دلقکهای درباری) همواره در نزدیکی شاه و در ناز و نعمت زیسته اند، تاریخ کاریکاتور یادآور نام‌هایی است که بهای سنگینی را برای وفا به عهد خویش به جامعه پرداخته اند. اریش اورز(Erich Ohser ) کاریکاتوریست معروف آلمانی است. فعالیت هنری وی با به روی کار آمدن حکومت نازی متوقف (در حقیقت توقیف) شد و برای مدتی بیکار بود. وی سپس با خلق کاراکتر پدر و پسر (Vater und Sohn) به معروفیت بین‌المللی رسید و علی‌رغم امکان مهاجرت از آلمان ترجیح داد که در کشور خود باقی بماند. اریش در سال ۱۹۴۰ پذیرفت تا به عنوان یک کاریکاتوریست سیاسی برای هفته نامه Das Reich فعالیت کند. دفتر کار وی در سال ۱۹۴۳ به وسیله یک بمب منفجر شد، خانواده‌ی وی به جنوب آلمان مهاجرت کردند و خود وی به همراه همکارش اریش ناوف (Erich Knauf ) به برلین عزیمت کردند. این دو در تاریخ ۲۸ مارچ ۱۹۴۴ توسط نیروهای گشتاپو دستگیر شده و روانه زندان شدند.
اریش اورز در زندان خودکشی کرد و در یادداشتی مسئولیت فعالیت‌های مطبوعاتی را به عهده گرفت تا شاید بدین ترتیب جان همکار خود را نجات دهد، اگرچه دادگاه همکار وی را به اعدام محکوم نمود. شاید هیچ خواننده‌ای با دیدن مجموعه‌ی کتب «پدر و پسر» تصور چنین فرجام حزن‌انگیزی را برای خالق چنین آثار طنز توانمندی نداشته باشد ولی اریش اورز تنها کاریکاتوریسیتی نیست که بهای فعالیت هنری خویش را با جان پرداخته است. اگر از اروپا خارج شده و به سمت شرق بیاییم در میانه راه به سرزمینی می‌رسیم که خواستگاه تمدن دینی است. بیت المقدس مکانی که برای ادیان بزرگ بشری مقدس است، در چند دهه‌ی اخیرهمواره شاهد درگیری و خونریزی همسایگان بوده است.
اگر به صحنه ی مناقشات موجود با دقت نگاه کنیم، کودکی را می بینیم که به ما پشت کرده و به صحنه ی درگیر می نگرد و گویی متفکرانه به آینده ی خود می‌اندیشد. نام این کودک حنظله است، کودکی فلسطینی که نماد تمام کودکان خانه به دوش فلسطین در چند دهه اخیر می‌باشد. حنظله سمبل فلسطین در تمام آثار ناجی العلی کاریکاتوریست فقید فلسطینی حضور دارد. ناجی العلی کودکی خود را در اردوگاه‌های فلسطینیان گذراند و با تمام دردها و مصا ئب نسل آواره ی فلسطینی آشنا بود. او مثال دیگری است از فرجام عدم تحمل طنز تلخ توسط صاحبان قدرت. وی که در سالهای آغازین دهه‌ی ۱۹۷۰ عضو هیأت تحریریه روزنامه ی لبنانی السفیر بود و همزمان با روزنامه‌ی الخلیج عمارات نیز همکاری می‌کرد، حنظله را چنین تصویر می‌کند:
«این کودک، همانطور که می‌بینید نه زیباست، نه لوس، حتی خوراک مناسبی ندارد. او پا برهنه است مانند سایر کودکان اردوگاه آوارگان. او در حقیقت زشت است و شاید هیچ زنی دوست نداشته باشد فرزندی مانند او داشته باشد. برای آنها که آمده‌اند تا حنظله را بشناسند، من او را پیدا کرده و به فرزندی قبول کردم. او مهربان، راستگو، صریح الهجه و خانه بدوش است. او نمادی است که ایستاده است تا مرا از لغزش برحذردارد. و دست‌های وی که در پشت گره خورده است نمادی از تمام وقایع منفی است که در حال حاضر در منطقه اتفاق می‌افتد. »
با چنین تفکری، داشتن دشمنانی در صفوف خودی چندان دور از ذهن نیست. پایبندی ناجی العلی به اصولی که به سادگی در تعریف حنظله متجلی است، چنان در آثار وی انعکاس می یابد که این آثار نه تنها طرف اسراییلی و حامیان غربی آنها که حتی اعراب خودی و گروههایی که آتش بیار معرکه می باشند را به چالش می کشد.
ناجی العلی دائماً پیام‌های تهدید به مرگ دریافت می‌نمود. به او گفته شده بود که به خاطر کارهایش یکی از افراد تحت تعقیب (One of the most wanted men) در آسیای میانه (Middle East ) است. به همین دلیل او مجبور به سکونت در کویت و لندن شد. در صبحگاه ۲۲ جولای سال ۱۹۸۷ در حالی که عازم محل کار خود بود، با شلیک یک گلوله در سر ترور شد و پس از پنج هفته در بیمارستا نی در لندن دار فانی را وداع گفت.
تهدیدهای مرگ و نحوه ترور وی این شائبه را که وی توسط گروه‌های عرب فلسطینی ترور شده باشد به یک تئوری قابل باور تبدیل می نماید. ساده لوحی است اگر پنداشته شود آخرین کاریکاتور وی - که تنها چند روز قبل از ترورش ترسیم شد- و در آن قتل حنظله را به تصویر کشیده بود با ترور وی یک تصادف همزمان است.
تاریخ معاصر روزنامه نگاری و کاریکاتور همواره سرشار از مثالهایی است که در آن تیغ دو لبه ی طنز یک کارتونیست نه تنها موضوع مورد نقد، بلکه زندگی خود کارتونیست را نیز شکافته است !محدودیتهای حاکم بر فضای روزنامه‌نگاری در کشورهایی با حکومت‌های دیکتاتوری باعث می شود که کاریکاتوریست‌ها آسیب پذیرترین عضو خانواده‌ی روزنامه نگاری باشند. چرا که زبان طنز گاه چنان تند و تیز می نماید که چهار چوب ظاهراً دمکراتیک مظاهر دیکتاتوری تاب تحمل چنین زخمی را ندارد. گاه هزینه سربه نیست کردن یک قلم تندگوبسیارکمتر از پذیرفتن تبعات حاصل از آثار این قلم می باشد.
این همان مرزی است که اگر یک کاریکاتوریست از آن بگذرد احتمالا در راه بازگشت باید سرخود را به عنوان ضمانتی برای سکوت همیشگی به گرو بگذارد. این همان ضمانتی است که اریش مورز و ناجی العلی برای حفظ امانت داری دربیان حقایق پرداخته اند و ضمانتی است که هراز چندگاه یک کارتونیست درگوشه ای از این جهان پهناور می پردازد.
نگارنده امیدوار است توانسته باشد گوشه ای از دشواری های « طراحی با لبه ی تیغ» رافراروی خواننده قرار دهد. شاید خواندن این مطلب کمکی باشد برای درک شرایط دشوار و خطرناک هنرمندانی که تا به امروز با دیدن آثارشان می پنداشتیم افرادی شاد و بی‌دغدغه هستند. این نوشته درتلاش بوده است که نشان دهد خالقان این خطوط سیاه طنز آلود برکاغذ سفید سزاوار احترامی درحد سایر مبارزان راه آزادی و آگاهی بشر می باشند.
کامران شاوزی پور
منبع : دو هفته نامه فروغ