دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

فاصله نیاز و میل


فاصله نیاز و میل
گفتیم كه به زعم فروید ساختمان یا دستگاه روان بشر از سه بخش تشكیل یافته است:
۱- ego یا «من» كه خواهیم گفت از چه جهت به تعبیر قدما از نفس مطمئنه می ماند.
۲- superego یا «ابرمن» كه شباهت زیادی به نفس لوامه دارد. و
۳- id یا این و آن نفسانی یا «نهاد» كه از بسیاری جهات نظیر نفس اماره است. از آخری شروع كنیم، «نهاد» یا «آن» جلوه حضور «طبیعت» در وجود بشر است. «نهاد» بخش آغازین و بنیادی دستگاه روان ما است كه از دید فروید دست كم در ظاهر تنها بر پایه لذت جویی و پرهیز از درد و رنج و ناخوشی عمل می كند- به تعبیری بر پایه «نیاز»های طبیعی. مهم این است كه فروید به ما می آموزد كه «نهاد» یا «آن» منشاء انرژی روانی است (از این حیث است كه زنده بودن ما و همه فعالیت های ما لاجرم متكی به تعلق بنیادی مان به طبیعت است). ولی این همه ماجرا نیست، «نهاد» یا «آن» در حقیقت میدان مبارزه است، چون مخزن سائق هایی است كه هیچ گاه به همسویی كامل نمی رسند (همان طور كه انسان حیوانی است كه به تمامی حیوانی نیست)، بخش ناآگاه وجود آدمی كه همان id و مسامحتاً نفس اماره (امركننده، پیش راننده) باشد مخزنی است حاوی گرایش های ارثی و نیازهای تن و امور اكتسابی و از همه مهم تر میل های دفع شده یا واپس زده و آرزوهای كام نیافته، و خب روشن است كه این مخزن عظیم انرژی در همه شئون حیات بشر حضوری پررنگ دارد.
ego یا «من» بر وفق روان كاوی فروید به بخشی از شخصیت آدمی اطلاق می شود كه عمدتاً خودآگاه است و البته از بطن «نهاد» (id) می زاید، یعنی در مواجهه با «واقعیت ها»ی خارجی. واقعیت هایی كه مسلماً پیوندی ناگسستنی با فرهنگ و جامعه دارند، یعنی در مجموع با جهان نمادین هر انسانی در آن به سر می برد (چون چنان كه بارها گفتیم زندگی «انسانی» بدون ارتباط یعنی بدون زبان میسر نمی شود و تنها زیستن عموماً به حیات «حیوانی» می كشد). همین مواجهه با جهان نمادین است كه به تعبیر لوی استروس آدمی را انسان می كند، یعنی از حبس نیازهای محض برون می آورد و وارد عرصه میل های نمادی می كند.
در نهایت باید از superego (ابرمن) سخن بگوییم. «ابرمن» بخشی از دستگاه روان بشر است كه بخشی از آن خودآگاه و بخشی دیگرش ناخودآگاه است. «ابرمن» در نتیجه فرآیندی شكل و قوام می پذیرد كه فروید از آن به «درون فكنی» تعبیر می كند. روان بشر طی این فرآیند اندرزها و تهدیدها و هشدارها و كیفرهای پدر و مادر، معلمان و مربیان و دیگر مراجع دارای اقتدار را به درون می برد و بر پایه ego (من) به آن انتظام می بخشد: «ابرمن» حاصل جمع آمدن قواعد اخلاقی و هنجارهای اجتماعی در درون است. می دانید كه نفس لوامه یعنی نفس بسیار سرزنش گر و ملامت گر كه عملكرد اصلی اش بازدارندگی است. از دید فروید «من» در كشاكش خواهش های «آن» و درخواست ها یا نهی های «ابرمن» (وجدان اخلاقی+ هنجارهای جامعه) و در مواجهه با واقعیات جهان هرروزه سعی در ایجاد تعادل و حفظ آن دارد؛ می توان گفت «من» با میانجی گری میان نیروهای اغلب متعارض طبیعت و فرهنگ تعین می یابد، «من» بودن و متلازماً فكر كردن یعنی زیستن در مبارزه ای بی امان، دوام آوردن در حدفاصل نیاز و میل.

صالح نجفی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید