شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


کودک درون خانم کارگردان


کودک درون خانم کارگردان
● نگاهی به فیلم آتش بس
این نقد نوشته نمی شد اگر رویه متعادلی را در رابطه با فیلم در حال اكران «آتش بس» ساخته تهمینه میلانی در پیش می گرفت و این فیلم را در حد حضور در اسكار مطرح نمی كرد و باز باید گفت كه این نقد نوشته نمی شد اگر نویسنده آن از گروه مردان بود چرا كه بدون شك فضای ذهنی و فكری ما در این دوران به قدری غبارآلود است كه مردان دست به قلم شجاعت نقد رفتارهای برابری طلبانه و بعضاً برتری طلبانه زنان را ندارند كه از اتهام مخالفت و معاندت با حقوق زنان بیمناكند. اما و صد اما كه به رغم توصیه دوستان مونث و مذكر كه می گفتند فیلم آتش بس را نباید نقد كرد، چرا كه هرچه باشد یك حركت در جهت مبارزه زنان است، باید گفت كه هیچ مصلحتی شایسته قربانی كردن حقیقت نیست كه هر چه در تاریخ این مرز و بوم بر سر فكر و فرهنگ آمده است، از همین مصلحت اندیشی های وقت و بی وقت بوده است.
این كلام را از یك بزرگمرد به یاد دارم (كه متاسفانه نمی توانم نامش را ذكر كنم) كه روزی در پاسخ به بحران روحی ناشی از عذاب وجدان در رابطه با كاری كه تحت عنوان «آسیب شناسی روشنفكری در ایران» به عهده گرفته بودم و دوستان نیش و كنایه می زدند كه روشنفكران هرچه قدر هم كه آسیب داشته باشند، از آنجا كه خودی هستند نباید مورد نقد قرار گیرند، گفت: روشنفكر كسی است كه به هیچ كس جز خود فكر التزام ندارد و در اینجا می خواهم به این سخن حكیمانه تاسی كنم كه خواهان عدالت و آگاهی به هیچ كس و هیچ چیز جز خود عدالت و آگاهی تعهد ندارد.
و اما میلانی عزیز اگر در فیلم های گذشته خود نظیر دو زن، نیمه پنهان ماه (كه بسیار دوستش دارم) و یا زن زیادی به دفاع معصومانه و مظلومانه از حقوق زنان می پرداخت و تلاش می كرد تا از زنان مظلوم این دیار دفاع كند، در فیلم آتش بس با تمام قوا به هجوم همه جانبه روی آورده است و از آنجا كه فیلم رویه ای طنز دارد، نام آن نیز به اعتقاد نگارنده به طنز آتش بس انتخاب شده است، بلكه باید نام فیلم «حمله» گذاشته می شد.
میلانی تلاش بسیاری می كند كه نشان دهد فردی بی طرف است و هر دو سویه ماجرا را در برپایی این جنگ خانگی، اجتماعی، مقصر جلوه دهد اما از آنجا كه شخصیت صادقی است نمی تواند به چیزی كه باور ندارد اعتراف كند و یا ادای آن را دربیاورد. دقت كنید در یكی از نخستین دیالوگ های فیلم خانم سایه به روانشناس می گوید: من می خواهم از او جدا شوم چون مدام به من می گوید آدمت می كنم... (و این كلمات را به گونه ای بیان می كند كه اوج تحقیر را از سوی گوینده عبارت كه یعنی مرد قصه است دربر دارد) خب هر آدم عاقل و بالغی در برابر چنین جمله تحقیر آمیزی چه واكنشی نشان می دهد؟ آدم مهندس تحصیلكرده و فهیم باشد و همسرش هم به او بگوید آدمت می كنم؟! شما باشید حق را به چنین خانم محترمی نمی دهید؟!
نكته بسیار ظریفی كه كارگردان نتوانسته آن را پنهان كند و همان گونه كه ذكر شد گویی از دستش در رفته این است كه دیالوگ «آدمت می كنم» تنها یك بار و آن هم از زبان خود این خانم مهندس خطاب به همسرش گفته می شود (در صحنه ای كه سر مرد همسایه را پانسمان می كنند) جالب نیست؟! و در چنان موقعیتی این كلام بیان می شود كه گویی مرد قصه واقعاً نیاز به آدم شدن دارد! گفتم كه میلانی كارگردان صادقی است. فیلم با یك بازی دومینو شروع می شود؛ مرد بیمارگونه و كودك صفت انگیزه ای را پدید می آورد و طرف مقابل را تحریك می كند و زن زبل و باهوش قصه هم از فرمان «زدی ضربتی، ضربتی نوش كن» استفاده می كند و حال مرد را جا می آورد تا به او نشان دهد این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست.
اگر فیلم آتش بس جدولی داشت تا مانند مسابقات فوتبال كه در پایانش یك جدول روی صفحه حك می شود تا میزان در اختیار داشتن توپ، اوت، شوت روی دروازه، كرنر، پنالتی و خطاهای طرفین بازی را نشان دهد، نشان می داد، به راحتی ادعای ما ثابت می شد كه مرد قصه خطاهای مكرر دارد. اوت می زند، بازی جوانمردانه ندارد و حتی برای حریف مانع تراشی می كند اما گل ها را حریف مقابل می زند! و تماشاچی برای او هورا می كشد.در هیچ كدام از كشمكش ها زن آغازگر ماجرا نیست بلكه تنها براساس قانون عمل و عكس العمل كه یك قانون علمی ثابت شده است می خواهد آینه ای از رفتار زشت و كودكانه مرد باشد و جالب اینجا است كه باز هم نمی تواند خیلی زشت رفتار كند و وقتی قرار است پای بدجنسی در میان باشد كوتاه می آید.دقت كنید در صحنه ای كه مرد روانشناس به سایه می گوید یعنی تو هیچ تقصیری نداشتی، توجه كنید او موردی را ذكر می كند كه تنها یك اشتباه و سوءتفاهم است نه تقصیر (و این یعنی آن كه تقصیر ندارد، اشتباه دارد)؛ مسئله سوار كردن پسر رئیس كارخانه در ماشین نكته ای كه برای یك خانم شاغل می تواند بسیار عادی و توجیه پذیر باشد. سایه این خاطره را به عنوان یكی از بزرگترین تقصیرهای خود ذكر می كند و یا حق مسلمی همچون معاشرت با دوستان. صحنه كتاب سرا و رستوران را به خاطر بیاورید. خیلی قابل تامل است كه خانم مهندس این دو مسئله را به عنوان بزرگترین تقصیرهای خود یاد می كند.
به روابط میان مرد با دوست مجرد و زن با دوست مجردش توجه كنید. دوست مجرد مرد عامل اصلی اختلافات، درگیری ها و نیش و كنایه هایی است كه به توصیه روانشناس باید از ماجرا حذف شود و با دیالوگ نوشته شده ای كارگردان تحت عنوان «بر خرمگس معركه لعنت» دیگر هیچ صدا و تصویری از او نبینیم. اما دوست مجرد خانم سایه كدام دیالوگ و یا رفتار را در او سراغ دارید كه برهم زننده آرامش زندگی خانوادگی این زوج خوشبخت باشد؟ كدام حرف نامعقول و حركت نسنجیده ای از او سراغ دارید. خب همین جایگاه شخصیتی است كه كارگردان در فیلم نه توهینی به او می كند و نه او را در معرض حذف قرار می دهد؟صحنه عروسی از جمله صحنه های بسیار بارزی است كه معصوم بودن و پاك بودن خانم سایه را به رخ می كشد با آن لباس قدیسان مسیحی كه پوشیده است و مانند حضرت مریم تاجی دوار از گل بر سر می گذارد با آن شال یك دست سفیدرنگ!در صحنه مربوط به خواستگاری در رستوران مرد به زن می گوید كه تو دوست داری من چه شخصیتی داشته باشم؟
مقتدر، مظلوم، بی حیا، عاشق، سوسول؟... و این یعنی آنكه مرد هنوز خودش هم نمی داند كه چه شخصیتی دارد و هرچه زن بگوید به همان رنگ درمی آید و زن در پاسخ پرسش مرد كه چگونه شخصیتی است، جالب است كه از مرد سئوال نمی كند كه تو دوست داری من چه جور آدمی باشم بلكه اصول بنیادین و ثابت شده خود را می گوید؛ اصولی كه تغییر نخواهد كرد می گوید: روشنفكر، تحصیلكرده، بالغ، امروزی و خوشگله!روانشناس كه حضور و شخصیت او در فیلم بسیار ناپخته و كلیشه ای است به ظاهر توصیه هایی را به هر دو طرف ماجرا می كند، توجه كنید حضور او در برابر مرد در یك تصویر ۶۰ اینچی آنقدر بزرگ و غالب است كه گویی می خواهد مرد قصه را قورت بدهد و جالب تر آنكه او را در دوره ۱۰ روزه ترك عادات زشت اصلاً در مواجهه با خانم سایه نمی بینیم و سایه تنها با یك لپ تاپ كوچك آن هم از پشت گویی به سخنان او گوش می دهد. هرجا كه روانشناس می گوید: نیش و كنایه ممنوع، امر كردن ممنوع، لطفاً و خواهش می كنم جایگزین... بیننده تصویر مرد را می بیند.
هرجا كه از بلوغ و عقلانیت حرف می زند تصویر خانم سایه با پس زمینه ای دل انگیز و چشم نواز به مخاطب القا می شود.فكر می كنم این كدها به اندازه كافی بیانگر ادعای ما باشد. تا همین جا هم لااقل دوسوم از فیلمنامه را بازنویسی كرده ایم! به هر حال میلانی كارگردان خوش ساخت و باهوشی است كه البته دوپارگی فیلم هایش بزرگترین ضربه را به كارهای او می زند و در بسیاری از موارد مخاطب تنها می تواند با پاره اول فیلم های ایشان ارتباط برقرار كند و در واقع هرچه قسمت اول فیلم های میلانی جذاب و پرشتاب است قسمت دوم آنها كسل كننده، ملال آور و غیرمنطقی است. آفتی كه به ویژه در دو فیلم اخیر ایشان به شدت به كارها آسیب زده است.اینكه خانم میلانی درباره زنان فیلم می سازد خیلی خوب است و تنها مشكل كار كه اتفاقاً مسئله ای اساسی است در اینجا است كه ایشان تلاش می كنند خود را فردی عادل و بی طرف نشان دهند. مشكل اصلی نگارنده این سطور با امثال خانم میلانی در این است كه هیچ ضرورتی ندارد به كاری كه ایمان نداریم، اقرار كنیم.
دفاع از حقوق تضییع شده تاریخی زنان كاری است كه هر كسی می تواند براساس اولویت های ذهنی خود آن را انجام دهد و در جای خود نقد و بررسی شود. اما خود را به گونه ای جلوه دادن كه گویی بی طرفی محض بر كارها حاكم است و هیچ شائبه ای از دفاع زنانه در میان نیست، كاری نیست كه شایسته فیلمساز توانایی چون میلانی باشد و عقیده دارم كه ایشان شجاعت این را دارند كه صراحتاً اعلام كنند فیلم خاص می سازند؛ فیلمی كه به هر وسیله ای درصدد احقاق حقوق قشری كثیر از آحاد جامعه است و سخن آخر اینكه شاید باید به توصیه روانشناس فیلم گوش كرد و با كودك درون مهربان تر بود؛ كودكی كه دلش می خواهد انتقام تاریخی خود را از مردان بگیرد و هر جا كه پنهانش كنی باز هم شیطنت خود را نشان می دهد. راستی چرا باید كودك درونتان را انكار كنید خانم كارگردان!
مژگان ایلانلو
منبع : روزنامه شرق