یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آزادی اندیشه


آزادی اندیشه
●فصل اول : آزادی اندیشه از دیدگاه اسلام
آزادی تفکر و اندیشه از طبیعی ترین و اصیل ترین حقوق هر فرد از افراد جامعهء بشری است و زیر بنای بسیاری ازتحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی به شمار میرود . بر این اساس هر فردی می تواند دربارهء هرموضوعی که بخواهد فکر کند بدون آنکه کسی حق داشته باشد افکار وعقاید او را کنترل یا محدود نماید.
علامه محمد تقی جعفری می فرماید : اگر کسی ادعا کند که آزادی اندیشه از مختصات دین اسلام این ادعا مبالغه نخواهد بود . دلیل بسیار روشن این مد عا صدها آیات قرآن مجید است که با بیانات گوناگون دستور به تفکر و تعقل و به جریان انداختن شعور و فهم آن می دهد . اگر اندیشه درواقعیات عالم هستی اعم از واقعیات جهان برون ذاتی و درون ذاتی و دیگر واقعیات عالم هستی آزاد نبود" خداوند متعال آنهمه دستورهای اکید به اندیشه بدون تعیین محتوا و تعیین چارچوب صادر نمی فرمود .
●فصل دوم : موانع و عوامل بازدارندهء اندیشه استبداد: حکومت های استبدادی و سلطه گر همواره در طول تاریخ اندیشهء انسانها و آزادی در حوزهء آن را از سویی عاملی موثر در روشن کردن افکار عمومی و روشنگری مردم پنداشته و از سویی دیگر عاملی ویرانگر برای تداوم و گسترش سلطهء خود در جوامع بشری تلقی کرده اند . لذا هر گونه تفکر و اندیشه ای را که مغایر با چارچوبهای فکری آنها بوده سرکوب کرده و از هیچ مستمسکی برای حفظ حکومت و استمرار سلطهء خود فرو گذار نکرده اند . همچنین نفوذ رهبران فاسد و گمراه عاملی مهم در کج اندیشی و ضربه پذیری ارادها و بینش ها به شمار آمده اند" لکن عامل خارجی هر چند موثر و قوی باشد نمی تواند به سلب اختیار و ارده و تفکر انسان منتهی شود . تبلیغات :
در جوامعی که شالودهء آنهابر تبلیغات بنیاد گذاشته شده باشد سیستم تبلیغاتی به گونه ای شکل میگیرد که قدرت تفوق بر افکار و اندیشه ها افزون تر می شود تا جایی که نه تنها مانعی در راه آزادی اندیشهء انسانها ایجاد می شود بلکه دیگران به جای انسان فکر و انتخاب می کنند و او در حالی که نمی تواند درست بیندیشد و با استقلال راه خود را انتخاب کند می پندارد که کاملا آزاد است و می تواندبیندیشد و انتخاب کند. آنها با قصد از بین بردن حس تفکر و شعور انسانی با برنامه های کاذب وهیجان انگیز مجال تفکر را از آنها گرفته و بجای فرصت دادن برای تفکر و تحلیل و انتخاب آنان را به موجودی تیدیل می سازد که به تعبیر قرآن کور و کر شده و گویا اصلا قدرت تعقل ندارند . انسانهای مسخ شده همچون ابزاری بی جان در اختیار آنها قرار می گیرد . شخصیت پرستی و مسحور شدن در اندیشهء آنان :
عشق کور کورانه به بزرگان و شخصیت پرستی مانع بزرگی برای رشد فکر و اندیشهء انسانی خواهد داشت زیرا هر فکر و اندیشهء نوین که از سوی دیگران ارائه شود و مخالف با فکر و نظر شخصیت مورد نظر یک فرد یا جامعه باشد آن را مخالف با شخصیت مورد نظر خود تلقی می کنند و با تعصب خاص و بدون هیچ گونه اندیشه ای سرکوب و منکوب می سازند و با بحث و جدل های پیرامون یک موضوع ایدهء جدید را لاینحل باقی می گذارند . به همین لحاظ قرآن مجید انسان ها را به استقلال در اندیشه دعوت می کنند و پیروی های کور کورانه و تعصب آمیز را موجب شقاوت ابدی می داند .
●نبودن منابع دانش و اطلاع رسانی همگانی:
دسترسی به منابع دانش و اطلاع رسانی یکی از ضروریات آزادی اندیشه است . امروزه حکومتهای غیر الهی با تجربیاتی که از ستاره به دوشان تاریخ به ارث برده اند خوب فهمیده اند که آگاهی عموم مردم خطرناک است . لذا با در اختیار گرفتن علوم و دانش بشری و کنترل منابع و شبکه های اطلاع رسانی و با استفاده از رادیو " تلویزیون " خبرگزاری ها "مطبوعات و........که در تویل آنهاست "توانسته اند بین دانش و آگاهی عمومی فرسنگها فاصله بیندازد . امروزه به طور دقیق و حساب شده شبکه های سانسور و دستگاه های پیچیدهء جاسوسی به توانی رسیده اند که تمامی مجاری ورود و خروج اطلاعات را در اختیار دارند . هر زمانی که احساس کنند آگاهی عموم مردم به مرحله ای از رشد رسیده که برای آنان خطرناک است" فورا مجاری خروج اطلاعات را بسته و روزنامه های مستقل و غیر وابسته به خود را تعطیل می کنند و نمی گذارند اندیشه ها آزادانه از منابع اطلاع رسانی مستقل برخوردار شوند . البته در اینجا منظور ما از اخبار و اطلاعاتی که حکومتها آن را از دسترس مردم دور می دارند "آن دسته از اخبار و اطلاعاتی است که برای رشد و پویندگی اندیشه لازم و ضروری است و نه اخبار و اطلاعاتی که ممکن است مورد سوء استفادهء دشمنان آن کشو قرار گیرد .
●خرافات :
در این گونه جوامع که پندار و اوهام میدان دارند" فرضها حقیقت "حدسها واقع هذیان ها و اباطیل فلسفه " ساخته و پرداختهء ذهنهای علیل و بیمار" مسلک و آئین و خرافات و وهم و پندار نیز زیر بنای معتقدات می شوند . در اینجاست که اگر عقل و خرد پس از جستجو و تلاش" برای مسائل لاینحل راه حل صحیح" و برای معلول ها علت درست "کشف کرد" مردمان وهم زده" نظریهء عقل و خرد را مشکل خواهد پذیرفت . در جایی که گرفتار شوند و شک و دودلی گریبانگیرشان شود سعی می کنند با غیب ارتباط پیدا کنند . زنجیرهایی که گاهی ما را به بند می کشند و دست و پای ما را می بندند خیلی بد هستند . اما زنجیرهای نامرئی افکارخرافاتی و عقب مانده که روح و فکر ما را به بند می کشند" خیلی بدتر هستند . این زنجیر ها ساختهء خودمان می باشند و هر چند که ما اغلب متوجه آنها نیستیم" ما را در حلقه های هولناکشان اسیردارند
▪خشونت :
ما دو نوع خشونت داریم : یکی خشونت قانونی که در برابر تجاوز است و یک خشونت دیگر که غیر قانونی است و یک نفر" بی جا" خود سر" خود رای" بر طبق میل خود" بر خلاف قانون و دستور" خشونتی اعمال می کند . به تعبیر دیگر خشونت را می توان به وارد کردن نوعی فشار و زور فیزیکی از سوی یک نهاد"یک فرد یا یک گروه" بر نهاد "فرد یا گروهی دیگر دانست که با هدف وارد کردن آن نهاد یا افراد به انجام کاری بر خلاف میل و اراده اشان انجام گیرد . از این رو همواره خشونت در برابر میل و اراده و آزادی قرار دارد و به نوعی حدود آنها را تعیین می کند . منتها با توجه به این نکته که " آزادی فرد می تواند دقیقا در نقطهء معکوس آزادی فرد دیگری داشته باشد .
پیروی کورکورانه از نظر اکثریت :
نظر اکثریت به طور ناخود آگاه انسان را مرعوب می سازد و ناخواسته حصارهایی در چهار سوی اندیشهء فرد بنا می کند و باعث می شود اندیشه های نو به ذهن فرد راه نیاید و اگر راه یافت در صحت و اعتبار آن تردید کند و اگر به ندرت توانست مرزهای تردید را در هم شکند و خود به صحت آن اذعان کند" جرات و شهامت ابرازش را نداشته باشد و اگر هم ابراز داشت" موج مخالفت او را بر آن میدارد تا سریع پای وا پس کشد. بلکه اکثر آنان حق را نمی دانند" و آنان اعراض کنندگان از حق می باشند (قرآن مجید) ای مردم هرگز در راه هدایت به دلیل اینکه در آن افراد کمی هستند ▪وحشتتان نگیرد (قرآن مجید ) سنت های گذشتگان :
و چون به آنها گفته شود که آنچه را خدا فرو فرستاده پیروی کنید "گویند :نه "ما به همان راهی می رویم که پدرانمان می رفتند .حتی اگر پدرانشان بی خرد و گمراه بوده اند . (قرآن مجید ) اگر انسان بخواهد فکرش آزاد باشد و صحیح بیندیشد باید تلاش کند از بند این قیود رهایی یابد . این قید و بندهای ناشی از پذیرش سنت ها تنها زمانی قابل قبول هستند که با ملاکهای عقلی تائید شود و در سالم سازی محیط اندیشه نقش مثبتی را ایفا کند . در حقیقت این عقل است که باید بر سنت و رسوم حاکم باشد و صحت و سقم آن را تعیین کند" نه اینکه صحت و سقم یک نظر و اندیشه با سنت ها قیاس شود و یا ارزش گذاری شود .
●فصل سوم : پیامد های حصار بندی و تحدید آزادی اندیشه
آسیب پذیری جامعه و رکود استعدادها : مکتب و مسلک و عقیده ای کامل و جامع و بدون نقص است که قدرت برخورد با همهء مکاتب را داشته باشد و در عرصهء اندیشه" میدان دار مبارزه باشد . اما هنگامی که اندیشهء انسان در جامعه ای دستخوش محدودیت و حصاربندی شود دیگر آن جامعه که افکارش در دیوارهای محدودیت نابهنجار زندانی شده نمی تواند از اندیشه های ژرف و جهان بینی جامع و کاملی برخوردار باشد. از این رو دربرابر سوالهای بسیاری که در مورد مسائل مختلف اعتقادی می شود به بن بست می رسد و حتی دستخوش تضاد می شود . چرا که اندیشه در تضارب آراء و مواجه شدن با دیگر اندیشه ها در فضای آزاد است که به کمال خود نائل می شود . همچنین نیروی تفکر در بسیاری از زمینه ها مسدود شده و استعدادها و خلاقیت های افراد در مسیر غیر اصولی وحتی غیر انسانی به کار می افتند و نیروهای زیادی به تباهی کشانده شده و جامعهء بشریت از آثار وبرکات آن محروم می شود و یا اینکه کسی جرات اظهار اندیشه و اعلام نظر را به خود نمی دهد و آثار جدیدی را نیز که تحقیق کرده پنهان نموده و انتشار نمی دهد . در نتیجه یاس و ناامیدی به تدریج بر روحیه ها حاکم شده و روحیهء تحقیق در افراد از بین می رود . از بین رفتن روحیهء مستقل اندیشی و ایجاد عقده در افراد :
هنگامی که آزادی اندیشه از انسانی گرفته می شود " او یک سو نگر می شود و به تدریج حالت رکود و جمود در افکارش حاکم می شود .در صورت استمرار این حالت" اسارت اندیشه و عدم مستقل اندیشی به صورت یک سنت اجتماعی در می آید و به دنبال آن بعضی خصایص منفی جامعه "مثل تملق و چاپلوسی " رام شدن افراد و چشم بسته قبول کردن مسائل و نظرهای دیگران به صورت ارزش در آمده .اندک غفلت و گرایش در یک جامعه مبتنی بر محدود سازی اندیشه و حصار بندی آن ممکن است سبب شود که همهء اختلاف نظرهای طبیعی وگوناگونی دیدگاه ها در امور فرهنگی "سیاسی "حتی امور عرفی و روزمره جامعه رنگ اسلام و غیر اسلام" ایمان و کفر "ولایت و ضد ولایت" وفقاهت و ضد فقاهت به خود بگیرد و سبب پیدایش محیط و فضایی شود که همهء صاحبان اندیشه و فکر از جامعه طرد شوند و زمینه برای به قدرت رسیدن ظاهربینان و کسانی که اندیشهء خود را وحی منزل می پندارند فراهم آید . همچنین ممکن است عقده ای را در درون فرد به وجود می آورد که پس از تراکم آن – در صورت عدم کنترل و خویشتنداری – ممکن است به حالت انفجار درآید و طغیان و شورش صاحب اندیشه را به دنبال داشته باشد و فرد و جامعه ای را به ورطهء خطرناکی بکشاند و آنها را به مخالفت و گناه در سایر موارد – حتی مقدسات دینی – ترغیب کند . پیدایش جمود فکری در جامعه و بیماری خمود در اهل علم و نظر :
مشخصهء پیدایش جمود فکری در عالم این است که :* معمولا فکر می کنند به مجموعه ای از حقیقت در ارتباط با یک موضوع و مسئله دست یافته و این مجموعه را قابل فزونی یا کاستی نمی داند و یا احتمال هیچ گونه خطایی را در آن نمی دهد . *برخوردش با دیگران به استناد برهان و دلیل نیست" بلکه می کوشد به کمک افترا و اتهام رقیب را از صحنه بیرون کند . حتی در تائید همان ایده ها و نظرات خویش نیز روشهای جدید را بر نمی تابد و فاقد قدرت نوآوری و ابتکار است . این حالتها به تدریج انسان را از تعادل خارج کرده و نعمت عقل را در وجود او از بین می برد . چه بسیارند کسانی که به دلیل عدم اندیشه وری در دین و گرفتا شدن در رفتارهای تقدس مآبی و تحجرگرایی آنچه برایشان ماند یا صورتی از دین بود و یا فاصله گرفتن از دین و معارف غنی اسلام و در نهایت دین زدایی . (لغزش عالم همانند شکستگی کشتی است که هم باعث غرق خود میشود و هم سرنشینانش را غرق می کند .امام علی ع. ) پیدایش غرور علمی در عالمان و صاحب نظران : یکی از پیامدهای حصار بندی اندیشه" غرور علمی است که در افراد جامعه به ویژه علما و صاحب نظران به وجود می آید .زیرا در محیطی که اندیشمندان از جولان فکری لازم بر خوردار نباشند و نتوانند اندیشه و نظرخود را مطرح سازند" به تدریج کسانی که اندک اندوختهء علمی دارند "چار خود بزرگ بینی و غرورعلمی شده و دیگر یارای نگریستن به فراتر را ندارند . فکر می کنند که راه را تا انتها پیموده اند و به تمام حقیقت دست یافته اند . لذا نمی توانند کم وکاستی های خود را جبران کنند. (هیچ گاه در قلب انسان" خودبزرگ بینی و نخوت وارد نمی شود" جز اینکه این کبر بخشی از عقلش را می زداید . امام علی ع ) افزایش ابهام ها و گم شدن راه حقیقت :
در جامعه ای که محیطی سالم برای ارائه اندیشه ها وجود نداشته باشد و آفتی آزادی اندیشه را تهدید کند"
طرح مسائل مهم اجتماعی و فرهنگی به جای این که با جدال احسن و بحث های علمی و متین بحث و بررسی شود "رنگ سیاسی به خود می گیرد و دستاویز حربه های سیاسی و تهمت های این و آن می شود و با اشکال مختلف در راه اندیشهء اندیشمندان جامعه مانع ایجاد می شود . لذا در چنین وضعیت و محیطی" خشونت گفتار و قلم به اوج خود می رسد و بیشتر مغزها و فکرها و قلم ها صرف دفاع و یا حمله به یکدیگر می شود و همهء صاحب نظران برای پیدا کردن نقطه ضعف ها و کوبیدن طرف مقابل تلاش خواهند کرد . در این صورت نه تنها ابهام و غبار از چهرهء آن مسئله زدوده نمی شود بلکه افزایش نیز می یابد " به گونه ای که اصل حقیقت آن پاک می شود و از نظرها پنهان می شود و مردم نیز در جامعه دچار سردرگمی و ابهام می شوند . ●همسو شدن عالمان و اندیشمندان با مراکز قدرت
عالم و دانشمندی که همسو و پیرو مراکز قدرت شود و دم خور حاکمان جور شود و از آنها روزی بگیرد و جیره خوار آنها شودو یا در دربار آنها رفت و آمد کند "آزاد اندیشی خود را از دست می دهد و نمی تواند رفتار وعملکرد حکومت ها و مراکز قدرت را نقد کند و نقاد اوضاع و جریان ها باشد تا حاکمان را هدایت کند . زیرا یک حاکم و رهبر سیاسی هر چند آگاه به مسائل دین و سیاست باشد" نمی تواند از نظرها و پندها و هدایت عالمان و اندیشمندان جامعهء خویش بی نیاز باشد . حاکمیت عالمان بر حاکمان آن گاه محقق است که اندیشه ها از قید و بندهای سیاسی آزاد باشد و علما و دانشمندان نیز محکوم مراکز قدرت نشوند و همسو با سلاطین نگردند تا بتوانند بی محابا سخنان خود را بگویند و به راحتی با طرح اندیشه های خود نه تنها سیاست ها و عملکردهای حکومت را نقد کنند بلکه سبب رشد و شکوفایی آزادی اندیشه در جامعه شوند . از پیامبر اسلام (ص)نقل شده که فرموده است : عالمان دین تا هنگامی که در داخل دنیا نگردند امانتداران پیامبران هستند . پرسیدند : مقصود از داخل شدن در دنیا چیست ؟ پیامبر فرمود : پیرو قدرت شدن . چون چنین گشتند "دینتان را از دست آنها نجات دهید و خود نگاه دارید .
●تکفیر شخصیت های علمی و مذهبی :
یکی از پیامدهای محدود سازی آزادی اندیشه در جامعهء اسلامی" تکفیر علما و اندیشمندان مسلمان درآن جوامع است . با مطالعه و بررسی تاریخ اسلام مشاهده می کنیم که برخی جوامع" با داشتن تمدن اسلامی کهن و با آن شکوفایی و عظمت خود" به دلیل عدم برخورداری از آزادی اندیشه "در بسیاری از مسائل کلامی فقهی" سیاسی و اجتماعی با بن بست روبرو می شوند تا جایی که کمتر شخصیت اندیشمند "مصلح " دردمند و با فضیلتی را می یابید که از جام تلخ زهر تکفیر جرعه ای ننوشیده باشد . لذا می بینیم که شخصیت علمی و مذهبی فرزانه ای همچون ملاصدرا را تکفیر و خانه نشین می شود و سید جمال الدین اسد آبادی نیز عامل بیگانه معرفی می شود . متاسفانه استعمارگران و حکومتها و قدرت های سلطه گر و استعماری نیز برای حاکمیت و سلطهء سیاه خود بر جوامع اسلامی در راستای شعار کهنه و همیشگی خود "جدایی بیانداز و حکومت کن " به ایجاد جو ناسالم و تکفیر و بدبینی نسبت به شخصیت های اسلامی و اندیشمند در این جوامع دامن زدند و آن را به مثابهء سلاحی ویرانگر برای از بین بردن اندیشه های مخالف خود و سرکوب شخصیت های اندیشمند و نهضت ها و نیز تضعیف مسلمانان به کار گرفتند و با اشاعهء جو نفاق و بدبینی و اتهام در میان مسلمانان از حربهء مذهب علیه مذهب یعنی تضعیف اسلام به وسیلهء خود اسلام استفاده کرده با شیوه های بسیار پیچیده به میدان آمده از علمای عوام زده و جهالت عوام با تکیه بر احساسات مذهبیشان و از افراد خائن و ضعیف الاخلاق به عنوان عوامل داخلی در پیاده کردن برنامه های خود استفاده کردند.
فاطمه بختیاری
منبع : هفته نامه فصل نو


همچنین مشاهده کنید