شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

پست مدرنیسم در خدمت بنیادگرایی


پست مدرنیسم در خدمت بنیادگرایی
۱)پست مدرنیسم۱ مفهومی مناقشه برانگیز و تقریباً غیرقابل تعریف است. این واژه به مجموعه یی پیچیده، گسترده و متنوع از «عقاید» اطلاق می شود که قدر مشترک آنها ضدیت با «عقل مدرن» و «روایت ها» و «فراروایت های» نشأت گرفته از آن است. این ضدیت گاه در جامه بحث پیرامون بازی های زبانی و از سوی «فرانسوا لیوتار» ابراز می شود و گاه در قالب تعامل تام شبکه «قدرت» با «دانش برساخته خویش» در آرای میشل فوکو انعکاس می یابد. نه فقط عقل مدرن که علوم تجربی نیز از نظر بسیاری از پست مدرن ها به حیطه «افسانه های برساخته» متعلق است. اگر «کارل پوپر» در «منطق اکتشاف علمی» با عبور از رئالیسم خام، رئالیسم پیچیده را بنیان نهاد تا رخنه یی بر قلعه پرمدعای «پوزیتیویسم» و علم پوزیتیویستی افتد، پست مدرن ها به کلی نابود کردن این قلعه را نشانه رفتند، تا پزشکی را هم ارز «اوراد جادوگران» قبایل آفریقایی کنند. چالش با عقل مدرن البته در سنت انگلوساکسون فلسفه علم و در آینه افکار کواین و کوهن صورتی معتدل تر داشت.
۲) پست مدرن ها، عقل روشنگری را عقلی جزم گرا و مستعد پرورش ایدئولوژی های تمامیت خواه یافته بودند، به این ترتیب نه فقط فاشیسم که مارکسیسم و لیبرالیسم نیز به عنوان فراروایت هایی که به دنبال ارائه تصویر و تفسیری فراگیر از امر کلی بودند، در معرض انکار پست مدرن ها قرار گرفتند. فیلسوفان پست مدرن اکثراً چپگرایان سرخورده یی بودند که سابقاً با مارکسیسم نرد عشق می باختند و چون آن «سبو»، خالی یافتند دل به «پیمانه» نیز نبستند و از در انکار هر نوع سیستم سازی فکری برآمدند. اکنون عقل مدرن می بایست تاوان شکست آنان در تحقق یوتوپیاهایشان را پس می داد، مارکسیست های پست مدرن شده نه فقط به انکار جزم گرایی و مدعاهای گزاف مارکسیسم که به انکار تمام دیگر دستاوردهای عقل مدرن نیز روی آوردند و آنها را در «جزم گرایی» و تمامیت خواهی با مارکسیسم هم کاسه دانستند.
۳) تا اینجایش اگرچه خالی از اشکال نیست اما خیلی هم عیبی ندارد،۲ مشکل اصلی از آنجا آغاز می شود که پست مدرن ها با تکیه بر مبانی معرفتی خود به نتایج شگرفی در زمینه نسبی گرایی فرهنگی و رد جهانشمولی نهادها و ارزش های مدرن می رسند، آن هم با این استدلال در ظاهر موجه که «هر فرهنگ منطق درونی خود را دارد، ما به عنوان ساکنان جوامع مدرن(در اروپا و امریکا)، نمی توانیم و نباید با معیارها و منطق درونی فرهنگ خود در مورد دیگر فرهنگ ها قضاوت کنیم و حکم به طرد آنها دهیم. ما حق نداریم ارزش های فرهنگ مدرن را جهانشمول بدانیم، ارزش های فرهنگ مدرن عملاً هیچ رجحانی بر ارزش های دیگر فرهنگ ها ندارند.»
۴) بسیار خوب، حال بیاییم، نتایج و توابع این استدلال را پی بگیریم. بنا بر این استدلال، ارزش های دنیای مدرن نظیر حقوق بشر و دموکراسی، ارزش هایی هستند خاص جوامع مدرن و نه تنها هیچ دلیلی برای تعمیم پذیری آنها وجود ندارد، بلکه هیچ دلیلی برای برتری آنها بر ارزش های فرهنگی بومیان استرالیا نیز وجود ندارد. به عنوان مثال بنا بر این استدلال، نه تنها نمی توان بومیان هند را برای سوزاندن زنان بیوه محکوم کرد- چون هیچ معیاری وجود ندارد- بلکه عملاً سوزاندن زنان بیوه که یک ارزش فرهنگی برای بخشی از هندی ها است، دارای وزنی مساوی با «برابری حقوق زن و مرد» به عنوان یک ارزش مدرن است، توابع و نتایج نسبی گرایی فرهنگی پست مدرن ها گاه آنچنان شرم آور است که حتی خود نیز در پایبندی به این نتایج دچار تردید می شوند. یک بار خبر نگاری از میشل فوکو پرسیده بود که «آیا اگر هم اکنون مردمانی پیدا شوند که آدمخواری از ارزش های فرهنگی آنهاست، ما حق داریم عمل آنها را تقبیح کنیم یا نه؟» بنا بر منطق نسبی گرایی فرهنگی پست مدرن که فوکو یکی از سرآمدترین نمایندگان آن است، ما حق نداریم آنها را تقبیح کنیم، فوکو اما خود نتوانست در برابر این سوال حکم به جواز آدمخواری بدهد، در حالی که اگر می خواست به اندیشه خود وفادار بماند حق نداشت آدمخواری را تقبیح کند.
۵) از همینجا است که تناقض رخ می نماید؛ پست مدرن ها که خود با داعیه مقابله با هر نوع سیستم سازی و مقابله با هرگونه جزم گرایی کار خود را آغاز کردند، عملاً منظومه یی از افکار به وجود آوردند که در خدمت ارتجاعی ترین و جزم اندیش ترین نظام قرار گرفت. در حال حاضر توسل به «نسبی گرایی فرهنگی» مهمترین سلاح تئوریک کشورهای ناقض حقوق بشر برای توجیه اعمال شان است. در واقع موضع نسبی گرایانه پست مدرن نه فقط زمینه را برای انواع خاص گرایی (particularism) فراهم کرده، بلکه دنیای مدرن را نیز در برابر خطر اینگونه خاص گرایی ها- چه قومی و چه دینی- خلع سلاح کرده است.
۶) به عقیده پست مدرن ها از آنجا که هر تعهدی نسبت به ارزش های جهانشمول خودش نوعی بنیادگرایی است، جهان به عنوان میدانی از برخورد میان «بنیادگرایی ها» نگریسته می شود که هیچ کدام از آنها نسبت به بقیه نه ارزش بیشتری دارند و نه فرومایه ترند. همان گونه که پیش از این اشاره شد برای فرد نسبی گرای پست مدرن تمامی طرز تلقی ها از زندگی جمعی و تمامی جهان بینی ها دارای ارزش برابرند. پست مدرن ها معتقد به لزوم کنار گذاردن تعهد نسبت به ارزش های جهانشمول هستند. به عقیده پست مدرن ها همان خطری که در بنیادگرایی دینی وجود دارد در مدرنیسم نیز نهفته است. این نگرش باعث می شود که جوامع مدرن در برابر چالش ایدئولوژیک که بنیادگرایان دینی مطرح می سازند سخت آسیب پذیر شوند. از نظر آنها دموکراسی لیبرال الزاماً بهتر از جایگزین های دیگر نیست و هر گونه اعتقاد به جهانشمولی ارزش های لیبرال، بذر بنیادگرایی و توتالیتاریسم را درون خود پنهان کرده است.۳
۷) شاید این درست باشد که بنیاد گرایان دینی مانند طرفداران فلسفه روشنگری به «ارزش های جهانشمول» باور دارند، اما امانوئل کانت نیز به اصول و ارزش های جهانشمول معتقد بود، اما این باعث نشد که کانت « بنیادگرا» باشد. منشور جهانی حقوق بشر که در ۱۹۴۸ توسط سازمان ملل به تصویب رسید نیز یک «آیین جهانشمول» است. سازمان ملل این فهرست از حقوق بشر را به عنوان «ملاک عمومی برای دستیابی» نامیده است و این باعث نمی شود که سازمان ملل انجمنی تشکیل شده از بنیادگرایان یا از تروریست های خطرناک باشد.۴
۸) پست مدرنیسم و فرهنگ برخاسته از آن اکنون کاملاً در خدمت بنیادگرایی قرار گرفته است. به همین منظور نسبی گرایی پست مدرن در حوزه فرهنگ ها یکی از مهمترین چالش های رودر روی هواداران ارزش های مدرن در کشورهای در حال گذار است. (همین مساله نیز بر پیچیدگی شرایط گذار در این کشورها افزوده است.) روشنفکران پست مدرن ایرانی را باید به این نکته متفطن کرد تا متوجه باشند با اشاعه پست مدرنیسم عملاً آب به آسیاب چه کسانی می ریزند.
رشید اسماعیلی
پی نوشت ها؛
۱- لیوتار در مورد واژه پست مدرنیسم می گوید؛«من از «واژه » هم به صورت اسم و هم صفت و در صورت ضرورت از پسا مدرنیته صحبت کرده ام ولی هیچ گاه پسا مدرنیسم را به کار نبرده ام. چون پسا مدرنیسم بدل به نوعی فلسفه تاریخ شده که می گوید فلسفه های تاریخ دیگر وجود ندارند.» نقد عقل مدرن، گفت وگوی رامین جهانبگلو با ژان فرانسوا لیوتار، ص۲۱۲
۲- هستند کسانی که در عرصه معرفت شناسی پست مدرن محسوب می شوند و ادعاهای پست مدرن ها را در این زمینه قابل قبول می دانند ولی به لحاظ فلسفه سیاسی لیبرال دموکراتند. (ن.ک. به مصاحبه نگارنده با مرتضی مردیها در ویژه نامه اعتماد ۳ آبان) به نظر می رسد از پذیرش برخی از مهمترین ادعاهای پست مدرن ها در عرصه معرفت شناسی گریزی نباشد.
۳-۴-paul cliteur
منبع : روزنامه اعتماد