دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

تفاوت فلسفه دین و کلام در چیست؟


تفاوت فلسفه دین و کلام در چیست؟
(theology) نام دارد و در مجموعه بحث‏ها و گفتگوهایی كه در دفاع از محتویات متون دینی ارائه می‏شود، الهیات (Kalam) به خود گرفته است. در باب وجه تسمیه كلام وجوه خصوص دفاع از دین اسلام، این رشته علمی نام كلام مختلفی گفته شده است كه، در اینجا، مجال ذكر و نقد آنهانیست.
دامنه موضوعات علم كلام را می‏توان در این سه بخش خلاصه كرد:
الف) گزاره‏های موجود در متون دینی.
ب) پیشفرضهای لازم برای حجیت متون دینی.
ج) لوازم گزاره‏های موجود در كتب دینی.
(philosophy of Relegion) یكی از شعب فلسفه مضاف (در برابر فلسفه اولی) است و احكام كلی فلسفه دین فلسفه مثل تحری حقیقت‏یعنی سیر آزاد عقلانی را داراست. به طور كلی هر گاه كلمه فلسفه به اسم یك رشته علمی اضافه شود به معنی مجموعه مباحثی است كه به آن رشته علمی، نگاهی از بیرون دارد; مسائلی مانند، شیوه اثبات گزاره‏های درون آن علم، روش تحقیق در قلمرو آن علم، انتظار ما از آن علم و... مسائلی‏اند كه در درون فلسفه‏های مضاف مورد بحث قرار می‏گیرند. بنابراین فلسفه دین نیز متشكل از بحثهای برون دینی است كه به بعضی از موضوعات آن اشاره خواهیم كرد.
در وجه امتیاز دو علم از یكدیگر، گفته‏اند: دو علم باید در روش یا غایت‏یا موضوع متفاوت باشند. در ناحیه روش، فلسفه دین، تك روشی است; یعنی با نگاه بیرونی خود به دین فقط با استدلال عقلی در پی اثبات مدعیات خویش است; ولی گزاره‏های كلامی به چهار روش تجربی، عقلی، تاریخی و شهودی قابل اثبات‏اند; یعنی متكلم، در مورد هر گزاره‏ای متناسب با مضمون آن، روش اثبات خاصی را بر می‏گزیند; مثلا طریقه اثبات گزاره «و جعلنا من الماء كل شی‏ء حی‏»; یعنی نشان دادن مطابق با واقع بودن آن از راه تجربه است. اما در مثل «الا بذكر الله تطمئن القلوب‏»; طریقه اثبات، كشف و شهود و نوعی درون بینی است و نیز در «لو كان فیهما آلههٔ الا الله لفسدتا»، طریقه اثبات استدلال عقلی است. لذا متكلم، در مقام دفاع باید روش‏شناسی هر چهار نوع علوم مذكور را بداند.
اما به لحاظ غایت، در فلسفه دین، فیلسوف در پی كشف حقیقت است، بر خلاف متكلم، كه متون دینی خود را پذیرفته است و خود را متعهد به دفاع از آن می‏داند; و به پیشفرضها و لوازم گزاره‏های موجود در متون دینی خودش پای بند است.
مباحث فلسفه دین منطقا بر مباحث كلامی مقدمند، در بسیاری از موارد، رابطه این دو همانند رابطه اصول فقه با فقه است. موضع اصول فقه، در حقیقت‏یك موضع بیرون فقهی است و پذیرش مبانی خاص اصولی، در استنباط فقهی فقیه مؤثر است و لذا جای هر گونه مناقشه‏ای در باب این مبانی، در علم اصول است; كما اینكه بحثهای فلسفه دین و انتخاب هر گونه موضعی در حوزه فلسفه دین، در آراء كلامی متكلم نیز مؤثر خواهد بود، برای وضوح بیشتر این تقدم به برخی مباحث فلسفه دین اشاره می‏شود.
▪ اول - تعریف دین:
پاره‏ای از فیلسوفان دین هر مكتبی را كه سه مطلب را قبول داشته باشد، دین می‏نامند:
الف) ورای عالم طبیعت و محسوسات، عالمی هست;
ب) جهان طبیعت، هدفدار است;
ج) جهان هستی دارای نظام اخلاقی است، این فقره خود به دو گزاره تقسیم می‏شود:
۱) جهان هستی چنانست كه نیك و بد اخلاقی را درك می‏كند.
۲) جهان هستی چنانست كه نیك و بد اخلاقی را پاداش و كیفر می‏دهد.
بنابراین تعریف، مكتب ماركسیسم و لیبرالیسم و بعضی از شاخه‏های اگزیستانسیالیسم، «دین‏» نیستند.
▪ دوم - منشا و خاستگاه دین:
یعنی منشا گرایش فردی و اجتماعی به دین چیست؟ امروزه در این بحث، نظریه‏هایی مانند نظریه فطرت، نظریه ضمیر ناهشیار فروید، نظریه فرافكنی بودن دین از فوئرباخ، نظریه اریك فروم و نظریه شلایر ماخر مطرح است و هر فیلسوف دینی با پذیرش یكی از این مبانی، باید موضع خود را در برابر بقیه نظریه‏ها مشخص كند.
▪ سوم - بررسی ادله اثبات وجود خدا
▪ چهارم - بررسی ادله نفی وجود خدا:
مهمترین دلیلی كه در این جهت مطرح می‏شود وجود شرور در جهان هستی است و به این مناسبت، بحث از شرور در فلسفه دین طرح می‏شود.
▪ پنجم - وجود یا عدم زبان دینی:
ما در زندگی روزانه، در علوم تجربی، هنر و ادبیات، استفاده‏های متفاوتی از زبان می‏كنیم. حال آیا در دین هم با زبان، كار خاصی انجام می‏دهیم، یا اینكه دین استفاده خاصی از زبان ندارد; در اینجا، اگر قائل به استفاده خاصی (بدون بدیل) از زبان شدیم، (مثل دعا و نیایش) برای دین قائل به زبان دینی شده‏ایم. و به دنبال آن باید دید زبان گزاره‏های دینی چه زبانی است؟ اخباری یا انشایی؟ و اگر این گزاره‏ها اخباری‏اند روش تحقیق در آنها چگونه است؟ مثلا با چه روشی می‏توان درستی گزاره «بهشت هست‏» را تحقیق كرد؟
▪ ششم - وجه حاجت‏بشر به دین:
چرا علی رغم تغییرات اجتماعی و رشد عقلانی بشر، هنوز به دین محتاجیم؟ دین چه نیازهایی از ما انسانها را پاسخ می‏گوید كه علم یا عقل قادر به پاسخگویی آنها نیستند؟ از این بحث گاهی به عنوان «انتظار ما از دین‏» نیز یاد می‏شود. در این باره، بعضی گفته‏اند كه رمز پایداری دین، آن است كه دین با نیازهایی از انسان سر و كار دارد كه این نیازها همواره باقی است و لذا دین هم باقی خواهد ماند. فیلسوفان دین از این نیازها تقسیم‏بندیهایی دارند كه ذكر آنها در حوصله این نوشته نیست; اما به طور خلاصه نیازهایی كه ما را به طرف دین می‏كشاند چند نیاز اساسی است. نیاز به رهایی از ترس از مرگ، نیاز به رهائی از تنهایی، نیاز درونی ما به اجرای عدالت، نیاز به معناداری زندگی، نیاز به امیدی كه بتوان با آن رنج زندگی را تحمل كرد.
دین در باب هر یك از نیازهای انسان، با ارائه تفسیر خاص خود از خلقت جهان هستی و انسان و ارائه برنامه زندگی این نیازها را پوشش می‏دهد.
▪ هفتم - دعوی صدق انحصاری ادیان:
یعنی هر دینی اثبات كند كه فقط آن دین ادعایش درست است افزون بر اینكه باید فیلسوف دین مشخص كند كه داور این نزاع كیست؟ آیا عقل تنها داور است؟ یا عقل، به‏علاوه چیزهای دیگر مثل شواهد و قرائن تاریخی.
فلسفه دین و كلام نسبت‏به بعضی از موضوعات حوزه‏های مشترك دارند كه به برخی از آنها اشاره می‏كنیم.
۱) آیا انسان جاودانه است؟ به مناسبت این بحث، ابتدا بحث اثبات وجود نفس مطرح می‏شود و بعد صور مختلف جاودانگی مورد بررسی قرار می‏گیرد تا معلوم شود كدامیك از این صور پشتوانه عقلی بیشتری دارد.
۲) صدف و گوهر دین كدام است؟ آیا مراد از دستورات و قوانینی كه ادیان به پیروان خود می‏دهند، این است كه صرفا این دستورات را رعایت كنند; یا آنكه در هر دینی، این دستورات، پوسته و حجاب و قشری محسوب می‏شود برای چیزی كه آن چیز مغز، لباب و لب دین است; و در حقیقت‏با دست‏یابی به گوهر دین است كه می‏توان به سعادت رسید. در این صورت این سؤال مطرح می‏شود كه گوهر دین كدامست؟ بعضی معتقدند گوهر دین اخلاق است; یعنی ما در حقیقت متدین می‏شویم تا اخلاقی زندگی كنیم و اگر در كنار همه این ظواهر دینی، این گوهر به دست نیاید همه اعمال پوچ خواهد بود. و بعضی دیگر معتقدند گوهر اخلاق، دین است‏یعنی وقتی قوانین اخلاقی را رعایت كردیم آنگاه وارد تدین و دین می‏شویم. اقوال دیگری هم در مساله هست; بحث صدف و گوهر دین در نوشته‏های عرفای اسلامی نیز به چشم می‏خورد.
۳) ماهیت ایمان:
آیا ایمان چیزی غیر از سنخ علم جازم است; یعنی ما به چیزهائی ایمان می‏آوریم به دلیل آنكه به آنها علم نداریم یا اینكه ایمان مرحله كمال علم، است‏یا اساسا ایمان حالت نفسانی دیگری است.
۴) تعارض علم و دین:
هرگاه بحث در باب اصل وجود تعارض علم و دین باشد (به صورت ثبوتی)، این موضوع در حوزه كار فیلسوفان دین قرار می‏گیرد و هرگاه بحث در تعارض آیه‏ای از قرآن (یا روایت صحیحی) با یكی از دستاوردهای علمی باشد، این بحث در حوزه كار متكلمان قرار خواهد گرفت و به تبع آن از شیوه‏های حل تعارض سخن به میان خواهد آمد.
با توضیحات فوق درباره این دو رشته علمی، روشن می‏شود كه هركار كلامی مبتنی بر پاسخگویی به مسائلی است كه در حوزه فلسفه دین مطرح می‏شود و نمی‏توان بدون حل این پرسشها و تعیین مبانی، سخن از یك روش كلامی خاص به میان آورد. گستره مباحث فلسفه دین و كلام در كتب اعتقادی رایج ما به صورت مشخص از هم تفكیك نشده‏اند; ولی سزاوار است اندیشمندان و نویسندگان ترتیب منطقی این مباحث را رعایت كنند.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید