چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

وحدت عرفان و فلسفه و فقه و کلام


وحدت عرفان و فلسفه و فقه و کلام
این ربط مابین حق و خلق از مسائلی است كه تصورش از تصدیقش مشكل تر است؛ تصدیقش می شود كرد، اگر آدم تصور كند ما چطور تصور بكنیم كه یك موجودی در هیچ جا غایب نباشد، یك جا نباشد؟ باطن اشیا هست، ظاهر اشیا هست و همه معلولش هستند، اما تعبیر نمی توانیم بكنیم از آن چنین مؤثری (كه) در باطن اشیا هست، در ظاهر اشیا هست، لایخلو منه شی ء : هیچ جا نیست كه خالی باشد از او، چه طور تعبیر كنند كه بتوانند آن مطلب را افاده كنند؟ و هر چه تعبیر كنند نمی شود، جز این كه آنهایی كه اهلش هستند دعا كنند، این طور دعایی كه در مناجات شعبانیه است.
بنابراین اختلافی نیست كه یك دسته، یك دسته ای را تكفیر كند، یك دسته ، دسته ای را تجهیل كند، چرا اختلاف ؟ شما هم اگر بخواهید این معنا را تعبیر كنید چطور تعبیر می كنید؟ بفهمید آنها چه می گویند! بفهمید درد دل این آدمی كه اظهار نمی تواند بكند الا به این كه یك چنین تعبیراتی بكند (چیست) .
یك وقت هم كه در قلبش آن طور نور واقع می شود می گوید كه همه چیز اوست، همه اوست شما هم در دعایتان هست كه علی عین الله ، اذن الله، یدالله كه معروف هم هست، اینها به چه معناست؟ این همان تعبیری است كه آنها می گویند در روایات شما هم هست كه صدقه كه می دهید به دست فقیر، به دست خدا می رسد در قرآن تان هم دارید كه و مارمیت اذ رمیت ولكن الله رمی، این یعنی چه؟ یعنی خدا آمد این طور كرد؟ این همان معنای واحدی است كه همه شما می گویید.
آن بیچاره ای كه مطلب دستش است می بیند نمی تواند این طوری بگوید، می بیند این طور خلاف است، وقتی این طور نتوانست بگوید، آن طور تعبیر می كند و آن طور تعبیرات (می آورد) قرآن و دعا پر از حرفهایی است كه آنها می گویند، چرا باید ما سوءظن پیدا بكنیم به اشخاصی كه چنین تعبیراتی كردند.بفهمید او كه این طور تعبیر كرده چه غرضی از این تعبیر داشته، چه مرضی داشته است كه این طور تعبیر بكند؟
درد این آدم چه بوده است كه دست برداشته از آن تعبیرات عامه مردم.خب این آدم هم مطلع هست كه چه می شود، مع ذلك از آن حرفش، دست برنداشته، برای این كه حقیقت را فدا نكرده برای خودش، خودش را فدای حقیقت كرده (است ) اگر هم ما بفهمیم حرف او را، ما هم همان طور تعبیر می كنیم.
چنانچه قرآن كریم هم همان طور تعبیر كرده، ائمه هم همان طور تعبیر كرده اند و مطلب هم این نیست كه آن ها اگر بگویند، « این حق است » بخواهند بگویند واقعاً این خداست.هیچ آدم عاقلی این را نمی گوید، اما می بیند كه ظهوری است كه هیچ نحو تعبیری ندارد كه بشود به آن یك طور جدایی فهماند . در یكی از ادعیه هم راجع به اولیا می فرماید: لا فرق بینك و بینها الا نهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بیدك .
این از باب ضیق تعبیر است كه نمی توانند تعبیر بكنند . از این جهت با این طور تعبیراتی كه به كتاب و سنت نزدیكتر است، از این تعبیراتی كه دیگران می كنند، (افاده می كنند) اما نه این كه شما خیال كنید كه یك نفر آدم پیدا بشود، آن هم چه اشخاصی ! خب، ما معاصر، بودیم با اشخاصی كه می شناختیم شان از نزدیك، می دیدیم چه جور اشخاصی هستند، اینها می آمدند این طور باشند.آن اشخاصی كه در همه علم ها به آن دقت نظر و به آن كمال بودند، این طور تعبیر می كردند،« جلوه » تعبیر می كردند.
در دعای سمات « طلعت » تعبیر كرده (است ) جلوه، طلعت، نور تعبیر شده است.صلح بكنید! عرض كردم من نمی خواهم بگویم همه (درست گفته اند) من می خواهم بگویم این طور نیست كه همه (غلط گفته باشند) من وقتی تأیید می كنم از روحانیون، نه این كه می خواهم بگویم كه روحانیون همه این طورند . من اشكالم این است كه همه را رد نكنید، نه این كه همه را قبول كنید، همه را رد نكنید، این جا هم همین است حرفم كه گمان نكنید هركس یك مطلب عرفانی گفت، یك حرف عرفانی زد او كافر است.ببینید كه چه می گوید .
اول آدم بفهمد مطلبی كه این آدم می گوید چیست؛ بعد از این كه فهمید چیست، آن وقت گمان ندارم كه (انكار كند او را) این همان قضیه انگور و عنب و اوزوم است؛ همان قضیه است، شما از آن تعبیر می كنید به كذا، و یكی علیت و معلولیت می گوید، دیگری سببیت و مسببیت می گوید و آن (دیگر) ظهور و مظهر می گوید و اینها وقتی هم می رسند به آن جایی كه ما چه طور تعبیر كنیم از یك موجودی كه همه جا هست و هیچ یك از این اشیا هم نیست، یك وقت می بینید كه می گوید: علی یدالله، علی عین الله ، ما رمیت اذ رمیت ولكن الله رمی.آن كه با تو تعهد كرد با خدا تعهد كرد، یدالله فوق ایدیهم.(اما آیا این) فوق معنایش این است كه دستی روی دست دیگر قرار بگیرد یا «فوق» معنوی است، فوقی است كه تعبیر ندارد، فوقی است كه نمی توانیم یك تعبیری از آن بكنیم كه حق تعبیر باشد؟
همان طور كه خدای تبارك و تعالی اجل از این است كه مخلوط شی ء یا مربوط به شی ء به این معنی باشد.اجل از این است كه ما حتی جلوه اش را هم (بتوانیم ) .
بفهمیم چه طوری است.حتی جلوه اش هم مجهول است پیش ما اما ما ایمان داریم به این كه چنین مسائلی هست، ردش نمی كنیم و ما امیدواریم كه وقتی اعتقاد به این داشته باشیم كه چنین مسائلی هست، چنین چیزهایی هست، این كه در كتاب و سنت واقع شده است یك واقعیتی است (دیگر انكار نكنیم آن را) قرآن آن جایی كه راجع به جلوه حق نسبت به خلق می گوید ظهور (تعبیر می كند:) هوالظاهر و الباطن و این ظاهرا در سوره حدید است در روایت وارد شده است كه شش آیه اول سوره حدید مال كسانی است كه در آخرالزمان می آیند، آنها می فهمند ؛ و در آن واقع شده است كیفیت خلقت و (غیر آن ) در آن جا هوالاول و الآخر والظاهر و الباطن، هو معكم اینما كنتم .
در آخرالزمان هم به این سادگی نمی تواند كسی بفهمد، یكی دوتا شاید در عالم (بفهمند) . عمده نظر من به این بود كه این سوء تفاهم برداشته بشود، و این اختلافی كه در مدرسه هست، و بین اهل علم است برداشته بشود، و جلوی معارف گرفته نشود.اسلام فقط عبارت از احكام فرعیه نیست؛ فرعند اینها، اساس، چیز دیگر است، نباید ما اصل را فدای فرع بكنیم؛ و بگوییم كه اصل، از اساس بیخود (است و) اگر هم اصلی بگوییم، یك اصلی كه خلاف واقع است بگوییم.
برگرفته از تفسیر سوره حمد امام خمینی (ره)
منبع : روزنامه ایران