پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

فلسفه ی دین


فلسفه ی دین
"مسائل فلسفه ی دین" از دغدغه های دیرباز انسان اندیشمند است، زیرا دین و عقل هر دو همزادان و همزیستان ازلی و ابدی بشرند، همچنین موضوعاتی که در این دانش معرکه ی چالش است از دیرنده ترین مفاهیم مطرح در فلسفه و کلام اسلامی به ویژه شیعی است، اما "فلسفه ی دین" به مشابه ی فصلی از فلسفه یا دانشی مستقل همچون سایر فلسفه های مضاف و به عنوان نوعی جستار متافیزیکی یا معرفت شناسانه یا شعبه ای از "دین پژوهی" عمر چندان بلندی ندارد و زاد زمان این دانش به پس از عهد نوزایش در فرنگ باز می گردد و تا پیش از یکی- دو سده ای اخیر اثر مدونی بدین نام و در این باب شناخته نیست، هر چند اکنون هزاران اثر در زمینه ی فلسفه ی دین در غرب انتشار یافته است. (۲)
مسقط الراس و جغرافیای ارضی شهور فلسفه ی دین مدون اروپا است، درباره ی پدید آورنده یا پدیدآورندگان و بسامان کنندگان، و همچنین جغرافیای تاریخی و زاد بوم فرهنگی اجتماعی(شرایط پیدایش) و سیر تطور آن جای سخن بسیار است که حوصله ی ضیق این مقاله شرح آن را برنمی تابد.
بی گمان عواملی از قبیل: خیزش گسترده ی علمی و فرایند تطور جستارهای معرفت شناسانه در غرب، خردبسندگی و عقیده به حجیت انحصاری عقل، ظهور پوزیتویسم، پیدایش مکاتب نقادی، فلسفه ی تحلیل زبانی، و گسترش علوم انسانی به ویژه: جامعه شناسی، مردم شناسی، روان شناسی، روانکاوی، اسطوره شناسی و... و نیز پیدایش فرضیه های گونه گون درباره ی ماهیت و منشا دین، رواج مطالعات نهادانگارانه ی دین و شیاع فرضیه های گونه گون درباره ی ماهیت و منشا دین، رواج مطالعات نهادانگارانه ی دین و شیاع تحقیقات پدیدارشناسانه و همچنین کاستی ها و ناراستی های کلامی- معرفتی مسیحیت و اندیشه های دینی و دینواره های رایج در میان امم و اقوام مختلف و...، در پیدایی، پویایی و پایایی این دانش یا مسائل آن نقش اساسی داشته است.
از باب رعایت جانب اختصار در دیباچه، و تنها به انگیزه ی " طرح مساله" به اشاره به عناوین برخی از مباحث مطرح درباره ی فلسفه ی دین و تبیین گزیده ی " چیستی فلسفه ی دین" و ارائه ی " فهرستی از مسائل" آن بسنده می کنیم.
علاوه بر مساله ی زاد زمان و زاد بوم جغرافیایی، و جغرافیای تاریخی ظهور فلسفه ی دین، مباحثی بسان نکات زیر درباره ی فلسفه ی دین قابل بحث هستند:
ماهیت فلسفه دین: موانع تعریف، ضوابط تعریف، مراد از "فلسفه" و" دین" در فلسفه ی دین، بررسی تعاریف ارائه شده، خصیصه ها و مشخصه های دانش فلسفه ی دین، موضوع و متعلق، مسائل و گستره و تقسیمات درون خانگی(طبقه بندی و تیویب مسائل)، رهیافت و روش، منابع، رویکرد، غایت و کارکرد، و تقسیمات درون دودمانی (طبقه بندی انواع فلسفه ی دین).
همچنین پاسخ این پرسش ها:
آیا فلسفه ی دین، شاخه ای از دین شناسی است، یا شعبه ای از الاهیات و کلام است، یا فصلی از فلسفه و معرفت شناسی؟ تمایز دین شناسی و فلسفه ی دین چیست؟ تمایز فلسفه ی دین و کلام(به ویژه آنچه که کلام جدید خوانده می شود) در چیست؟ تمایز و نسبت فلسفه ی دین با: فلسفه ی محض، فلسفه ی دینی، الاهیات طبیعی و دین فلسفی، فلسفه ی علم کلام و مطالعه ی تطبیقی ادیان چیست؟ تفاوت فلسفه ی دین با مطالعه ی پدیدارشناسانه ی دین، و نسبت این دانش با جامعه شناسی دین، روان شناسی دین به طور خاص و علوم انسانی و علوم اجتماعی به طور عام چگونه است؟
آیا بحث از فلسفه ی دین، بدون داشتن شامه ی دینی و چشیدن طعم ایمان و دست کم برخورداری از نوعی رهیافت وجودی به دین و تجربه ی دینی و معنوی میسر است؟
و نیز:
چرایی و چسانی پرداختن به فلسفه ی دین در دنیای معاصر، اساسی ترین پرسش ها و مسائل فلسفه ی دین در روزگار ما، و بالاخره: در صورتی که درصدد تصنیف "فلسفه ی دین اسلامی" برآییم پیشینه ی مباحث را در کدام یک از علوم و ابواب باید جست و جو کنیم؟ و آیا اصولاً چنین عنوانی(فلسفه ی دین اسلامی) درست و دقیق است؟ و به تعبیر دیگر: آیا دانش فلسفه ی دین دارای ماهیت و هویت واحدی است؟ یا به دلیل تفاوت های فاحش ادیان با هم و به تبع دین مورد کاوش، این دانش ماهیت و یا دست کم هویت خاصی می یابد؟
پرسش از دقت و درستی عنوان" فلسفه ی دین اسلامی" از جهت دیگر نیز قابل طرح است و آن این که: تکسواران عرصه ی این دانش در سده های اخیر غالباً از موضع الحاد و به انگیزه ی تنقید و تنقیص دین به آن پرداخته اند، و یا دست کم به اقتضای طبیعت فلسفه، فیلسوف دین باید غیرملتزمانه و فارغ بالانه به چالش و کندوکاو در دین و گزاره ها و آموزه های آن بپردازد، پس آیا صفت" اسلامی" فارغ بالانه به چالش و کندوکاو در دین و گزاره ها و آموزه های آن بپردازد، پس آیا صفت "اسلامی" برای فلسفه نوعی تناقض نیست؟ و فراغت و حریت فیلسوف را نقض نمی کند؟
اما چیستی فلسفه ی دین:
در تعریف فلسفه ی دین گفته اند: "زمانی فلسفه ی دین کلاً به معنای تفکر فلسفی در باب دین، یعنی: دفاع فلسفی از اعتقادات دینی دانسته می شد... می توان امروزه اصطلاح فلسفه ی دین را(در قیاس به اصطلاحاتی نظیر فلسفه ی هنر و غیره) در معنای اختصاصی آن یعنی: تفکر فلسفی در باب دین به کار برد...، فلسفه ی دین مفاهیم و نظام های اعتقادی دینی و نیز پایدارهای اصلی تجربه ی دینی و مراسم عبادی و اندیشه ای را که این نظام های عقیدتی بر آن مبتنی هستند مورد مطالعه قرار می دهد". (۳)
همچنین:
"کار فلسفه در حوزه ی دین- همان طور که همواره چنین بوده است- برهانی کردن اعتقاد است." (۴)
و نیز گفته اند:
"هم فلسفه [ی دین] هم کلام سعی می کنند به سئوال های بنیادین زندگی، نظیر "آیا خدا وجود دارد؟"، "معنای زندگی چیست؟" و "سعادت کدام است؟"، "آیا زندگی جاوید وجود خواهد داشت؟" و غیره، جوابی در خور ارائه کننده، تفاوت فلسفه [ی دین] و کلام فقط بر این واقعیت است که کلام به وحی استناد دارد، در حالی که فلسفه [ی دین] صرفاً به اعتبار عقل گردن می نهند... فلسفه ی دین در تلاش است تا برآورد انتقادی از اعتقادات مختلف مذهبی بر مبنای عقلانی ارائه نماید... در فلسفه ی دین ممکن است مضاف الیه (دین) به عنوان معادل اضافه ی ذهنی(Subjective) یا اضافه ی عینی (Objective) مورد لحاظ قرار گیرد، اگر آن را معادل اضافه ای عینی مورد توجه قرار دهیم، فلسفه ی دین کنگاشی(۵) عقلانی را از ادیان مختلف و پدیدارهای دینی خواهد بود. از طرف دیگر اگر آن را به عنوان اضافه ای ذهنی مورد دقت قرار دهیم فلسفه ی دین به مفاهیم مختلف فلسفی که ادیان و اعتقادات دینی مختلف می توانند داشته باشند ناظر خواهد بود". (۶)
و نیز:
به چگونگی تبیین واقعیت دینی در فلسفه به طور عام حتی "پاسخ های انسانگروی الحادی" و نیز" وجود- خداشناسی(۷)" فلسفه ی دین اطلاق کرده اند.
و همچنین گفته اند:
"فلسفه ی دین عبارت است از اطلاق روش تحلیلی، انتقادی فلسفی در ارزیابی و ژرفکاوی مبانی و مسائل دین و مقولات وابسته به آن" (۸)
ابهام و اختلاف در معنی "دین و فلسفه" و تنوع مصداقی آن دو، و خلط فلسفه ی دین با دانش هایی که در طول یا عرض آن قرار دارند، عمده مشکل ارائه ی تعریفی روشن و قطعی برای این دانش است، بدین رو، پاسخ به پرسش هایی که در قبال آن ها ارائه می گردد، تعریف" فلسفه ی دین" و ژرفکای فلسفی در دین، تعیین موضوع و مسائل این دانش قابل دسترسی نیست،از جمله:
مراد از "فلسفه" در عنوان این دانش چیست؟ آیا جستار متافیزیکی است یا منظور هر گونه کاوش معرفت پژوهانه است؟ و نیز به تعبیر هوبلینگ، حتی عقلانی بودن روش بررسی نیز مشکل را حل نمی کند زیرا آنچه به عنوان عقلانی فهمیده می شود ممکن است برای نویسنده یا آن دانشمند متفاوت باشد، و تعریفی عقلانی از (rational) و عقل (reason) نمی توان ارائه کرد. (۹)
مراد از "دین" در فلسفه ی دین چیست؟ آیا اصولاً " دین" قابل تعریف است؟ چه کسی حاق دین و دین حق را شناخته است! آیا مفهوم دین از مفاهیم ماهوی است؟ آیا فصل حقیقی آن شناخته شده است و اگر از فصل حقیقی آن تنزل کنیم، فصل منطقی آن چیست؟ با توجه به تنوع ادیان و تفاوت فاحش قله و قاعده ی هرم ادیان، دین معیار کدام است؟ مراد از دین، دین منزل است یا دین محقق؟ منظور دین حی کامل است یا همه ی ادیان: اعم از ادیان بدوی، منسوخ، متروک و...؟ قدر متیقن یا قدر مشترک میان ادیان کدام است؟ ملاک دین بودن دین چیست؟ کدام تعریف از تعاریف چند دهگانه را باید پذیرفت؟ "برطبق بعضی از تعاریف لازم نیست که دین حتی متضمن اعتقاد به خدا باشد... واژه ی دین در واقع آن چنان گسترش پیدا کرده که غیر قابل شناخت شده است". (۱۰)
تعریف دین با چه رویکردی؟ (نهادانگارانه، پدیدارشناسانه، کارکردگرایانه و... ) آیا تعریف تفصیلی دین بدون رجوع به متن دینی میسر است؟ و الا کدام دین؟ کدام متن؟ زیرا تفاوت و گهگاه تعارض آشکار در ماهیت، گزاره ها و آموزه های ادیان، و حتی برداشت های گوناگون از یک دین آن چنان است که مطالعه ی فلسفی یک دین یا دینواره ممکن است پژوهشگر را در باب حقیقت و حقانیت دین به نتایجی برساند مغایر و حتی متضاد با نتایجی که از کاوش در دین و دینگونه ای دیگر فرا دست می آید!
به هر روی: به نظر ما برای دست یافتن به تعریفی کاربردی از فلسفه ی دین، طریق صواب، دوری از افراط و تفریط، و پرهیز از روی آورد پیشینی صرف به فلسفه ی دین یا تلقی پسینی محض از آن است.
به گمان ما در " فلسفه ی دین" فلسفه را نباید تنها به عنوان نوعی مطالعه ی متافیزیکی قلمداد کرد، فلسفه در این جا می تواند به معنی متعارف امروزین آن یعنی هر نوع جستار معرفت شناسانه اطلاق گردد، بدیهی است که در این صورت به تبع نوع نگرش و گرایش فلسفی منظور شده، فلسفه ی دین گرایش ها و اضلاع مختلفی خواهد یافت.
همچنین به دلیل نکاتی که در باب دشواری های" تعریف دین" گفته شد، و به خاطر این که هر کسی تصور و تصویر خودیافته ای را مناط تعریف دین قرار داده است، ارائه ی تعریف مانع، جامع و مجمع علیه از دین میسر نیست، از این رو تنها می توان برای مجموعه ای از ادیان همتبار- چونان ادیان ابراهیمی- با اندکی تسامح، تعریف واحدی ارائه کرد.
مراد از دین نیز در عنوان " فلسفه ی دین" دین منزل و نفس الامری واقعی- در حدی که انسان می فهمد- باید باشد، و نه دین محقق یا حالتی روانی و یا نهاد انسانی؛ همچنین منظور از دین، تدین یا رفتار دینداران نباید باشد که در این صورت موضوع فلسفه ی دین، دین و مسائل آن نخواهد بود بلکه علل و لوازم اعتقاد و التزام به دین، موضوع تلقی خواهد شد، چنان که بسیاری از فیلسوفان دین دچار چنین خلطی شده اند، تفاوت فلسفه ی دین، را نیز با سایر شعب دین پژوهی، مانند: روان شناسی دین، جامعه شناسی دین و... و اسطوره شناسی و عرفان پژوهی و...، در همین نقطه باید جست و جو کرد.
اینک با لحاظ نکات بالا عبارت زیر را ما برای تعریف دین پیشنهاد می کنیم:
"مدلول مجموعه ی گزاره های هستی شناسانه ی ساختارمند در باب هستی، انسان و جهان، و مجموعه ی بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدهای مبتنی بر آن که با هدف تامین کمال و سعادت ابدی انسان از سوی رب و مدبر هستی تنزل یا تنفیذ شده است".
در تعاریفی که برای فلسفه ی دین گزارش شد، ابهام ها و ایرادهایی به چشم می خورد- که در مجالی دیگر باید بدان ها پرداخت- از جمله این که: "دفاع فلسفی" و "برهانی کردن اعتقاد"(۱۱) از وظایف کلام و الاهیات است، و متعلق فلسفه ی دین" پاسخ در خور به سئوال های بنیادین زندگی" نیست بلکه متعلق این دانش، دین و مقولات دینی- هر چه می خواهد باشد- است، و نیز "اخذ مضاف الیه(دین) به عنوان اضافه ی ذهنی، فلسفه ی دین را با فلسفه ی دینی در خواهد آمیخت و در آن صورت "فلسفه" موصوف قرار خواهد گرفت و نه مضاف، و همچنین اطلاق دین به نگرش ها و مسلک های غیردینی مانند "انسان گروی الحادی" و یا "وجود- خداشناسی" تسامح بی مرزی است که فلسفه ی دین را سترون و بی خاصیت کرده و یا با سایر شعب دین پژوهشی یا مطلق هستی شناسی در خواهد آمیخت، و بالاخره هر چند در متن فلسفه ی دین، بررسی فارغبالانه نهفته است، اما پیش داوری و " بررسی انتقادی" سلبی لازمه ی آن نیست!
اکنون پیش از آن که تعریف مختار در فلسفه ی دین ارائه شود، از سر تمهید، نظر خواننده ی ارجمند را به چند نکته معطوف می داریم:
۱) فلسفه ی دین از جمله ی فلسفه های مضاف است و می تواند از سنخ معرفت های درجه ی دو به شمار آید، زیرا خود جزء موضوع متعلق خود نیست، و بخش عمده ای از دین مدلول گزاره های معرفتی است و فلسفه ی دین به تحلیل آن گزاره ها نیز می پردازد.
۲) فلسفه ی دین به اعتبار روش و غایت، فصلی از فلسفه و به اعتبار موضوع، شاخه ای از دین شناسی است؛ و نیز این دانش می تواند معارض یا معاضد با: کلام و فلسفه ی دینی، دین فلسفی و الاهیات طبیعی و یا شامل بخش عمده ی فلسفه ی علم کلام باشد، و نیز به استطرداد به بررسی تطبیقی، تاریخی ادیان و مطالعات پدیدارشناسانه، تحلیل منطقی و زبان شناختی، جامعه شناختی و روان شناسانه ی دین و فلسفه های مضاف دیگر بپردازد یا از دست آوردهای این شاخه ها به صورت اصول موضوعه بهره جوید، همچنین فلسفه ی دین در عناوین مسائل با دانش های یاد شده گهگاه اشتراک صوری پیدا کند، اما تمایز این دانش ها با فلسفه ی دین از حیث غایت، روش یا... سبب تمایز باطنی مسائل آن ها نیز می شود.
۳) دین پژوهی (= شناسی) به "هر گونه چالش و پژوهش درباره ی مبادی، مبانی و مسائل دین، معارف دینی، باورها و رفتارهای دینداران" اطلاق می شود، پس دین شناسی از حیث روش، منابع، موضوع و مسائل بسی گسترده تر از فلسفه ی دین است، و این که برخی پنداشته اند: دین شناسی بخشی از کلام جدید است(۱۲) یا فلسفه ی دین(یا دین شناسی) از وظایف کلام جدید می باشد(۱۳) دقیق نیست، بلکه دین شناسی اعم از فلسفه ی دین و کلام، و فلسفه ی دین غیر از کلام است. (۱۴)
۴) کلام، پنج وظیفه ی عمده ی: تنسیق، تنقیح، تبین، اثبات و دفاع را در باب دین و گزاره ها و آموزه های مسلم آن به استناد وحی و با استمداد از خرد و دانش، به عهده دارد، هیچ یک از این وظایف جز سومین آن ها بر عهده ی فلسفه ی دین نیست و در کشف و تبیین نیز این دانش هرگز به وحی استناد نمی کند.
۵) فلسفه ی دین عهده دار مطالعه ی برون دینی و غیرملتزمانه(نه غیرمعتقدانه) ی دین و گزاره ها و آموزه های اساسی آن است، و این گونه مطالعه می تواند به رد مطلق، اثبات مطلق دین و مقولات دینی، یا تفصیل بین برخی با برخی دیگر منجر گردد.
۶) بسیاری از فیلسوفان دین به خاطر جهل یا غفلت، در تعریف دین و بررسی مسائل فلسفه ی دین، از اسلام و تلقی های خاص آن فارغ بوده اند، از این رو با لحاظ این مصداق در مباحث فلسفه ی دین، قطعاً قبض و بسطی در خور اعتنا در تعاریف و مسائل فلسفه ی دین روی می دهد.
۷) چون در تعریف فلسفه ی دین وفاقی میان فیلسوفان دین نیست هیچ الزامی به پذیرش یکی از تعاریف عرضه شده نیست بلکه می توان با لحاظ رویکرد پیشینی و با توجه به تلقی های فعلی از این دانش، تعریف دقیق تری را که ابهام و ایرادهای موجود در تعاریف عرضه شده در آن راه نیابد ارائه کرد.
با توجه به نکات پیشگفته، به نظر ما فلسفه ی دین" دانش بازپژوهی عقلانی در چیستی، چسانی و چرایی دین و گزاره ها و آموزه های بنیادین آن" یا " علم بررسی فلسفی مبادی تصوری و تصدیقی دین و مقولات اساسی آن" است.
۱) چیستی دین (= درباره ی دین)
در این فصل مباحثی مانند عنوان های زیر در خور طرح است:
۱-۱) تعاریف دین.
۲-۱) گوهر و صدف یا حاق و حاشیه ی دین.
۳-۱) هدف یا اهداف دین.
۴-۱) قلمرو دین.
۵-۱) کارکردهای دین.
۶-۱) پلورالیزم دینی (= مساله ی وحدت و تنوع ادیان).
۷-۱) کمال، جامعیت و جاودانگی دین.
۸-۱) ایمان.
۹-۱) تجربه ی دینی.
۱۰-۱) عبادت.
۲) منشا دین:
زیرا این عنوان، پنداره های: روان شناختی، زبان شناختی، تاریخی، جامعه شناختی و...، در باب ظهور دین در بوته ی پژوهش قرار می گیرد.
۳) معرفت دین:
۱-۳) منابع و روش های شناخت دین.
۲-۳) زبان دین(= وحی).
۳-۳) تطور فهم دین و هرمنوتیک متون.
۴-۳) بحث هایی چون: فلسفه ی علوم دینی و مناط و ارزش و زبان گزاره های آن ها نیز در این بخش (به طور تطفلی) قابل تفحص و ژرف رسی هستند.
۴) نسبت و مناسبات دین با: فلسفه، علم، عرفان، اخلاق، فرهنگ، هنر و...
۵) امهات مدعیات دینی:
در این مبحث نخست "توجیه پذیری باور داشت های دینی" و "معناداری گزاره های دینی" سپس عنوان های زیر باید مورد ژرفکاوی قرار گیرد:
۱-۵) خدا(مفهوم، ادله ی اثبات و انگار)؛ این موضوع مهم ترین و گسترده ترین مساله ی فلسفه ی دین قلمداد می شود و تفصیل شایان زیر مجموعه ای این عنوان، فراتر از حوصله ی سرمقاله است.
۲-۵) صفات.
۳-۵) شرور و کاستی ها(مساله ی عدل، رحمت، حکمت خدا و هدفداری حیات).
۴-۵) خلقت و نحوه ی پیدایش وجود.
۵-۵) مجرد و مادی.
۶-۵) وحی و نبوت.
۷-۵) اعجاز.
۸-۵) معنای زندگی.
۹-۵) اختیار.
۱۰-۵) شعائر، آداب و مناسک دینی.
۱۱-۵) تکلیف و نظام اخلاقی جهان.
۱۲-۵) سعادت.
۱۳-۵) خلود نفس.
۱۴-۵) معاد(سعادت و شقاوت ابدی).
درخور گفته است که:
الف) برخی از عناوین به طور استطردادی یا از باب تتمیم مباحث اصلی فلسفه ی دین( با توجه به تعریف مختار) و برخی دیگر از سرهماوایی با سنت گزاران این دانش، در فهرست گنجانده شده است.
ب) هر چند مسائلی همچون: نیاز انسان به دین، انتظار آدمی از دین، علل اقبال و ادبار به و از دین، و...، به گونه ی تطفلی قابل طرح در فلسفه ی دین هستند، اما قرابت این بحث ها با انسان شناسی، روان شناسی، جامعه شناسی و تاریخ ادیان افزون تر است.
ج) بسیاری از مسائل یاد شده، به اعتباری مساله ی فلسفه ی دین و به اعتباری دیگر از مسائل دانش های خویشاوند با آن به شمار می روند، بدین رو لاجرم باید به نوعی درآمیختگی صوری در مسائل علوم ذوی القربی تن در داد.
د) جای طرح مسائل اختصاصی ادیان مانند:" تثلیب و تجسد خدا"، دین شناسی تطبیقی (مقایسه ای) یا کلام خاص هر دین می باشد.
در پایان از دانشوران و فرهیختگان بی شماری که پس از انتشار نخستین شماره ی قبسات، با مراجعه ی حضوری یا تماس تلفنی و کتبی، با پیشنهادهای ارزنده و تشویق ها ما را نواختند و بر درستی راه مومن ترمان ساختند و یا با انتقادهای سازنده و مشفقانه ناهمواری های پیش رویمان را پرداختند، سپاسگزاری و قدرشناسی می کنم و از بارگاه سبحانی مسالت دارم: چنان مدد فرماید که در ادامه ی مسیر از عهده ی برخورد لطف آمیز و شوق انگیز ارباب فضل و فکر برآییم، آمین و الشکرلک یا رب العالمین.
گریه ی شام و سحر، شکر که ضایع نگشت
قطره ی باران ما گوهر یکدانه شد
نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری
حلقه ی اوراد ما مجلس افسانه شد
نویسنده: علی اکبر - صادقی رشاد
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از کتاب دین پژوهی معاصر، نوشه علی اکبر رشاد، نشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۲.
پاورقی:
۱. این مطلب، نخستین بار به عنوان سرمقاله ی فصلنامه ی علمی قبسات، ش ۲، سال ۱۳۷۶، تهیه و منتشر شده است.
۲. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی، اثر با عنوان فلسفه ی دین نوشته آلن، پی، اف، سل در دست انتشار دارد، این رساله پیشینه ی مطالعه ی فلسفه ی دین را از سال ۱۸۷۵ تا ۱۹۸۰ میلادی مورد بحث قرار داده است.
۳. جان هیک: فلسفه ی دین، صص ۲۲
۴. جان ها سپرس: فلسفه ی دین (نقدی بر براهین اثبات وجود خدا به روش تحلیلی فلسفی).
۵. کنگاش یا کنگاج و کنگاس و کنگاش، کنیکاش و... (به کسر یا فتح کاف) واژه ای است مغولی، ترکی، به معنی رایزنی، صلاح پرسی، تدبیر و سگاش کردن، امّا به غلط کاوش و پژوهش به کار می رود! روزگاری نیز پس از مشروطه به تصور این که کنگاش واژه ی پارسی اصیل است، مجلس شورای ملّی را کنگاشستان نامیدند!
۶. الف. چ. حی هوبلینگ: اصول فلسفه ی دین، فصل اول، همین شماره ی قبسات.
۷. پل ریکور: «گرایش های عمده در فلسفه ی دین»، مجله نقد و نظر، ش ۲.
۸. بهاء الدین خرّمشاهی: سیر بی سلوک، ص ۱۷۲ و ۱۷۱.
۹. الف. چ. حی هوبلینگ: اصول فلسفه ی دین، فصل اول. (مندرج در همین شماره ی قبسات)
۱۰. جان هاسپرس: فلسفه ی دین، ص ۱۶.
۱۱. تعریفی از این دست به تلقّی های سنتی از فلسفه ی دین که آن را با فلسفه ی دینی و الاهیّات طبیعی یکسان می انگاشته مربوط می شود.
۱۲. عبدالکریم، سروش: قبض و بسط تئوریک شریعت، ص ۷۱.
۱۳. مرتضی مطهری: وظایف اصلی و وظایف فعلی حوزه های علمیه، از ظاهر عبارت استاد بر می آید که ایشان از فلسفه ی دین، دین پژوهی را مراد کرده باشند.
۱۴. البته لازمه ی برخی تعریف ها و تلقی ها از کلام جدید به عنوان «علمی با هندسه ی معرفتی نوپدید و بدون رسالت دفاعی از عقاید دینی» (محمد مجتهد شبستری: مجله ی المنطق ش ۱۱۳)، خروج این دانش از زی و هویّت کلامی آن است و در آن صورت کلام جدید می تواند شامل فلسفه ی دین و دین پژوهی نیز بشود اما دیگر – به تقلید از الاهیات جدید مسیحی – چه اصراری بر اطلاق آن عنوان (کلام) بر چنان معنونی هست؟ می توان این دانش را با نام مناسب دیگری نامبردار کرد، همچنین در صورتی که فلسفه ی دین «دفاع عقلانی» از دین یا «تبیین عقلانیّت دین» قلمداد شود، با کلام و فلسفه ی دینی گره خواهد خورد، امّا اگر فلسفه ی دین به مطالعه ی فلسفی دین اطلاق شود، تفاوت موضع فیلسوف و متکلم، دوگونگی فلسفه ی دین و کلام از حیث روش، رسالت، غایت و رویکرد آن دو در طرح مسائل، برای تمایز دو علم کفایت می کند.
منبع : باشگاه اندیشه