شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
تقابل زن و سلطه
۱) شکل بودن زن در قالب نگرش سنتی شیگونه و سنگواره شده است. این بیان سخیفانه فردوسی که " زنان را نباشد به جز یک هنر/ نشینند و زایند شیران نر"، بیانگر احساس و باور سنتی جماعتهای ایرانی نسبت به زن بوده است. باور و احساسی که با تعینیافتگی خود (Objectification)، در نهادها و سازمانهای اجتماعی موجود، دچار انجماد شده است. امر منجمد و شیگونه درست در لحظهی تعینیافتگی ساختاری، به طور ثابت و سیستماتیک باز تولید میشود و از چارچوب تغییر خارج میشود. نهادهای اجتماعی بر اساس حس سلطه نسبت به زن شکل گرفته است.
زن در این چارچوب تبدیل به "کالا"یی میشود که کارایی آن بستگی به انعکاس معیارها یا هنجارهای مورد قبول عوام در رفتار او دارد. پوشش، صحبت کردن، راه رفتن، ارتباط برقرار کردن، خندیدن... همهی اینها باید به نحوِ دلخواستهی مرد در این "کالا" موجود باشد تا مورد پذیرش قرار گیرد. رفتارهای خارج از این چارچوب منجمد به شدت طرد و نفی میشود، هر گونه تغییر در زن، امروزه متضمن در افتادن است. در افتادن با مناسبات و روابط، و از آن مشکلتر نهادها و ساختارهای منجمد؛ روابطی که تا کنون بر اساس سلطه نسبت به زن و نادیده گرفتن شخصیت انسانی او شکل گرفته است.
۲) در تبیینی فرویدی، انگیزههای غریزی انسان، در فرایند تکوین تمدن، محدود و مهار میشود. تنها با سرکوب میل جنسی است که تمدن قوام مییابد. تمدن و فرهنگ با قوام یافتن و منجمد شدن خود با قدرت پیوندی ناگسستنی برقرار میکند. به قول فوکو:" نباید نزدیک شوی، نباید لمس کنی، نباید مصرف کنی، نباید لذت را تجربه کنی، نباید سخن بگویی، نباید ظاهر شوی؛ در نهایت نباید وجود داشته باشی، مگر در سایه و خفا. قدرت در مورد سکس صرفا قانون ممنوعیت را به کار میاندازد." فوکو در " اراده به دانستن"، رابطه سلبی بین میل جنسی- لذت و قدرت را به خوبی تشریح میکند.
" قدرت نمیتواند هیچ کاری به سکس و لذتها داشته باشد مگر آنکه به آنها نه بگوید؛ اگر قدرت چیزی تولید کند، فقط غیبتها و فقدانها است." اما به نظر مارکوزه در فرایند تکوین تمدن و فرهنگ، سرکوب لذت و شادی از حد "سرکوب ضروری" فراتر رفته است و به " سرکوب غیر ضروری" انجامیده است، یعنی این که بقاء تمدن نیازمند این همه سرکوب نیست. گزارهی ایدئولوژیک" میل جنسی فقط برای تولید مثل" بیش از آنکه از حقیقتی سخن بگوید نشانگر سلطهی لخت و عریان است. تنها نوع خاصی از سلطهی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی( ر. ک اراده به دانستن/ میشل فوکو( بوده است، که این همه " سرکوب غیر ضروری" را به وجود آورده است.
۳) آنچه که امروز با آن مواجهیم، عینیت یافتگی ِ شکلی از ارتباط با جنس مخالف است که با ذات انسان متعارض است. تباین بین ذات و تجربهی روزمره، موجد از "از خود بیگانگی" است. در تبیینی مارکسی، " بیگانگی(Alienation) وقتی به وجود میآید که عینیت یافتگی ِ قدرتهای انسانی، صورت هایی به خود بگیرد که ماهیت انسانی او را در تضاد و تقابل با موجودیتش قرار دهد." ارتباط با جنس مخالف در تجربهی روزمره بر اساس سرکوب شکل گرفته است. این سرکوب دیگر مثل گذشته برای فرد قابل هضم نیست، در عین اینکه راه فراری هم وجود ندارد لذا " از خود بیگانگی" وجه غالب انسانهایی است که در کوچه و خیابان با آنها مواجهیم.
۴) اگر چه امروزه هر تغییر چهرهای مستلزم قسمی در افتادن با ساختار سلطه است، اما هر تغییر چهرهای به این انگیزه صورت نمیگیرد، متاسفانه وجه غالب تغییر چهرهها بر اساس همان " از خود بیگانگی" است. روابط دست کاری شده، معیوب و مریض، چهرهها را هم دستکاری میکند تا رابطه دوباره برقرار شود."از خود بیگانگی" از آن جا به وجود می آید که نیاز به برقراری ارتباط از روال طبیعی خود خارج می شود و چهره ها را هم تغییر می دهد. آرایش به عنوان امری که باید هر روزه و بی کم و کاست صورت گیرد چیزی جز "از خود بیگانگی" نیست.طبیعی شدن امور غیرطبیعی تنها در چنین فضایی شکل می گیرد، بیخود نیست که ایران بیشترین واردات لوازم آرایشی را داراست.اگر تا دیروز گونه ای از پوشش که متعلق یه فضای سنتی بود، دچار انجماد و شئی گونگی شده بود، امروزه گونه ای دیگر(آرایش)شئی گونه شده است. فروشگاه های لوازم آرایشی رفته رفته به نهاد و ساختار تبدیل می شوند و فرار از آرایش و تغییر چهره غیر ممکن می نماید.
به تدریج فضا به سمتی هدایت می شود که این شکل از چهره و پوشش نیز از دسترس تغییر و دگرگونی خارج خواهد شد و محصول مستقیم عمل انسان (آرایش) بر او تسلط می یابد.
۵) زن در خلاء زندگی نمی کند ، چیزی که امروزه مرد از زن می خواهد دیگر صرفا پوشش و حجاب سنتی نیست. آرایش و زیبایی مانکنی شاید امر دلخواسته ی مرد امروزی باشد. تن دادن به شئی شدگی و انجماد آرایش تن دادن به سلطه مرد نیز هست. مرد با این گونه خواستن زن ، او را تا حد "ابژه جنسی و لذت " تنزل می دهد شکلی از ابژگی که زن نیز با آن کنار آمده است. تعداد مردانی که امروزه در کوچه و خیابان در زن به دید "ابژه جنسی" می نگرند، اندک نیست. دیدی که منجر به برقراری ارتباط با زن برای ایجاد سلطه بر بدن او و کامجویی جنسی منجر می شود.
گرچه تغییر چهره امروز مستلزم در افتادن با حاکم و پیکاری ایدوئولوژیک هست،ولی همین تغییر چهره با شئی شدگی خود، افتادن در دام نوع دیگری از سلطه هست. سلطه مرد بر زن امروز به شکلی دیگر تولید و عرضه می شود.در مقابل این همه سلطه و خواست قدرت ، زن باید خود را موضوع اندیشه و تفکر خویش قرار دهد. به قول هورکهایمر"اندیشیدن خود نشانه مقاومت در مقابل فریب خوردن است،اندیشه،ضد فرمان برداری و سلطه پذیری است." زن بایستی خود را به عنوان آنچه باید در آینده باشد، موضوع خود قرار دهد. تفکر زن با برخورداری از این عنصر "آیندگی" می تواند زمینه در هم شکستن هر گونه سلطه ای را فراهم آورد.
کاظم رضایی
http://farvardinmag.blogfa.com
http://farvardinmag.blogfa.com
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت جمهوری اسلامی ایران رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم توماج صالحی گشت ارشاد پاکستان
تهران قتل شهرداری تهران سیل کنکور هواشناسی پلیس سلامت سازمان هواشناسی سازمان سنجش زنان وزارت بهداشت
قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا خودرو دلار بازار خودرو مسکن سایپا بانک مرکزی ارز ایران خودرو تورم
فضای مجازی سینمای ایران سینما سریال پایتخت تلویزیون کیومرث پوراحمد سریال موسیقی رهبر انقلاب فیلم ترانه علیدوستی مهران مدیری
کنکور ۱۴۰۳ اینترنت عبدالرسول پورعباس
رژیم صهیونیستی اسرائیل آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا وحید شمسایی لیگ برتر انگلیس
هوش مصنوعی سرطان سامسونگ اپل فناوری ناسا الماس نخبگان بنیاد ملی نخبگان ربات
سازمان غذا و دارو کاهش وزن بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل