دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

از قیام مسیح (ع) تا خون حسین (ع)


از قیام مسیح (ع) تا خون حسین (ع)
زمانی که جامعه ای به انحطاط دینی و اخلاقی مبتلا می شود، همواره در این جامعه افراد مصلح و احیاگری ظهور می کنند که در راه برپایی دین و احیای ارزش های دینی دست به قیام زده و حتی جان خود را نیز در این راه می گذارند. نوشته حاضر به بررسی تطبیقی قیام دو شخصیت الهی یعنی قیام حضرت عیسی(ع) و قیام امام حسین(ع) می پردازد. اگرچه این دو شخصیت به دو فرهنگ متفاوت تعلق دارند و در دو دوره تاریخی متفاوت می زیستند، اما در نوشتار حاضر تلاش شده است تا شرایط تاریخی و فرهنگی مؤثر در این دو قیام به تصویر کشیده شود. لازم به ذکر است که بسیاری از تفسیرهایی که از قیام امام حسین(ع) صورت گرفته بیشتر به ماهیت سیاسی این انقلاب توجه داشته و هدف آن را تشکیل حکومت دانسته است. از سوی دیگر، رایج ترین تفسیر ها از دیدگاه سیاسی عیسی(ع)، براساس این گفته او صورت گرفته که: «من به شما می گویم در مقابل شریر مقاومت نکنید بلکه هرکس به رخساره راست تو سیلی بزند، دیگری را نیز به سوی او بگردان. . . ».
بسیاری از محققین و مورخان قدیم و جدید، غالباً واقعه عاشورا و قیام امام حسین(ع) را بنابر ماهیت سیاسی مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند و قیام امام حسین(ع) را قیام یک شخصیت سیاسی بر ضد حکومت حاکم بر آن عصر برای تشکیل حکومتی دینی می پندارند. اما بررسی زندگی آن حضرت نشان می دهد که علاوه براین وی یک شخصیت دینی بوده که مهمترین دغدغه او احیای دین و اصلاح جامعه مسلمانان بوده است. از این رو واقعه عاشورا بیش از آنکه یک برخورد نظامی صرف باشد، یک رویارویی نظامی و فرهنگی بود.
نویسنده ای با بررسی واژه های به کار رفته در حادثه عاشورا و پیگیری سابقه تاریخی آنها کوشیده است تا ثابت کند که حادثه کربلا به نحوی امتداد اختلافات و درگیری های گذشته است. اثر مذکور، تمایز افکار و عقاید دو طرف از خلال بررسی معنای نهفته در واژه های به کار رفته و روشن ساختن مراد کاربران آنها مشخص گردیده است. وی در آن نوشتار با بررسی واژه های گوناگون نشان داده است که حادثه کربلا نقطه عطفی برای تمایز شیعیان از دیگر گروه ها بوده است و با بررسی برخی دیگر از واژه ها تلاش کرده است بگوید که جامعه اسلامی پس از پیامبر به سوی ارزش های دوره جاهلی گام برداشته و این کلمات را نه در معنای تغییر یافته دوره اسلامی، بلکه در همان معنای سابق به کار برده است.
یکی از دلایل عمده پیدایش نهضت عاشورا بازگشت به هویت اسلامی جامعه بود. یعنی جامعه آن روز هویت اسلامی خودش را از دست داده بود. با رحلت پیامبر اسلام بار دیگر فکر و فرهنگ و ارزش های قبیله ای در برابر جریان تفکر ناب دینی قد علم کرده بود و با نفوذ در مناصب قدرت و مصادر ثروت موقعیت از دست رفته خود در عصر پیامبر را فراچنگ آورده بود. در زمان امام حسین(ع) گستره جغرافیایی مملکت اسلامی به سبب سیاست های توسعه طلبانه توسعه چشمگیری یافته بود.
تحولات پیش آمده پس از رحلت پیامبر اسلام بویژه در عصر فتوحات، باعث ایجاد روحیه نخوت و بی تفاوتی در جامعه مسلمانان و زمینه ساز یک زندگی بی دغدغه و همراه با آسایش شده بود. دنیازدگی برخی اصحاب رسول خدا که به عنوان الگوهای دینی محسوب می شدند و همراهی آنان با حکومت های فاسد، شناخت مصادیق حق و باطل را مشکل می ساخت. شک و بی اعتقادی در وجود کارگزاران بود. ولید بن عقبه فاسق که آیه نبا درباره او نازل گشته و سعد بن عبدالله که به پیامبر دروغ بست و زیاد فرزند زنا، کارهای کلیدی را به دست گرفته بودند و خواص با غنایم به دست آمده از فتوحات اسلامی در سایه قصرها و کنار کنیزان به راحت طلبی و بی تفاوتی خو گرفته بودند. تملق و چاپلوسی و نادیده گرفتن حق و پایمال کردن معیارها ملاکی در انتخاب کارگزاران شده بود. از انحرافات حکومت امویان احیای سنت های جاهلی و سست و نابود ساختن سنت رسول الله (ص) بود. امام حسین(ع) قیام کرد تا سنت پیامبر را احیا کند. حسین بن علی (ع) پیامی داشت که در نهضت کربلا نهفته بود: نجات اسلام و بیداری مردم و ارتقای سطح اندیشه مردم.
تفسیرهای نادرست از دین، جعل حدیث و اشاعه اخبار دروغین، فهم درست دین برای کسانی که زمان پیامبر را درک نکرده بودند، سخت می کرد و آنان را در تشخیص ارزش ها و معیارهای درست دین دچار مشکل می ساخت. بسیاری از مسلمانان از صحنه سیاست فاصله گرفته و گوشه نشینی گزیده بودند و البته فشار و اختناق سیاسی حاکم بر جامعه در زمان معاویه، بر این عوامل افزوده بود. انحطاط اخلاقی، تفاخر نژادی، انحراف اسلام از مسیر اصلی و بدعت گذاری، تبعیض نژادی، تکاثر، عدم اجرای قوانین الهی، ریاکاری، فاصله طبقاتی و. . . زمینه را برای بازگشت به فرهنگ عصر جاهلیت فراهم ساخته بود. همین عامل بی اندازه برای مسلمانان و جامعه مسلمین خطرساز بود. بنابراین در این عصر، احیای اسلام ضرورتی اجتناب ناپذیر می نمود.
در چنین وضعیت نابسامانی عمل امام حسین(ع) دین را احیا نمود تا دوباره بازگشتی به هویت دینی صورت بگیرد. امام حسین(ع) با نظر و عمل خودشان این هویت یابی را از مرحله نظریه به مرحله عمل وارد نمودند و درواقع عاشورا مفاهیم عمیقی در تمام حوزه های اخلاقی، فرهنگی و سیاسی مطرح کرده است. در این حادثه کل دین در عمل امام حسین(ع) و در وجود ایشان تجلی یافت. لذا پس از کوشش های ۶۰ ساله ای که صورت پذیرفته بود تا معارف اسلامی پوشیده شود -نشستن خلیفه به جای خدا و تئوری ظل اللهی، افکار یونانی و مرجئی گری که به صورت شفاهی وارد شده بود و بازگشت به سنت های غلط جاهلی و نظام عربی- امام حسین(ع) با عمل خودشان همه این حرکت ها و فرهنگ ها را شکستند.
حقیقت این است که امام حسین(ع) و یزید نماینده دو جریان و دو فکر و دو فرهنگ بودند. حسین سمبل دفاع از اسلام راستین و یزید نماد تمام عیار فکر و فرهنگ بدوی و جاهلی عرب بود. غلبه هریک بر دیگری می توانست به معنای نابودی یکی و پیروزی جبهه مقابل باشد. از این رو امام حسین(ع) به هیچ قیمتی به بیعت با یزید تن درنداد و با پذیرفتن شهادت اسلام را احیا کرد.
پس از شهادت امام حسین(ع) مردم با تأسی به امام حسین(ع) به عنوان یک عنصر عزت آفرین و نجات بخش در مقابل حکومت جور ایستادند. این تحول فکری سرآغاز قیام های مسلمانان درقالب توابین و مختار گردید و رنگ خونخواهی به خود گرفت و بسیاری از سرکردگان لشکر ابن سعد را به هلاکت رسانید. شعارهایی که نهضت حسینی براساس آن نضج گرفته بود موجب شد تا صف اسلام شیعی از اسلام اموی تمایزی آشکار بیابد و همین امر یکی از عوامل مؤثر در انحلال و فروپاشی حکومت اموی بود.
در زمان ظهور عیسی نیز در برخی موارد شرایطی مشابه شرایط زمان امام حسین(ع) بر جامعه آن روز حاکم بود. در این زمان دین حضرت موسی تغییر یافته بودو حکام رومی بر سرزمین فلسطین حکومت می کردند که اکثر آنها مردمی بی وجدان و ظالم بودند که هدفی جز انباشتن کیسه خود نداشتند. یهودیان در آن زمان تحت کنترل این حکام بودند. ازاین گذشته خود یهودیان نیز در این زمان در داخل خود مشاجراتی باهم داشتند و فرقه های صدوقیان، فریسیان و زلوت ها باهم به جنگ و جدال برخاسته بودند. عده ای از یهودیان هم مانند اسینیان که از جنگ و جدال های یهودیان باهم و با حکومت خسته شده بودند، گوشه نشینی اختیار کرده و جوامعی به سبک راهبان و زاهدان تشکیل داده، به انتظار ظهور مسیح موعود نشسته بودند. نویسندگان رومی این عصر در آثار خویش به گونه ای مفصل فسق و فجور و خوشگذرانی های نامعقول را برای ارضای هوسهای مردمان آن عصر به تصویر کشیده اند. در این زمان ظاهربینی علمای یهودیت به اوج خود رسیده و باطن دین نادیده گرفته شده بود. با توجه به جهان بینی خشن حاکم بر ایالت یهودیه و امپراتوری روم، دعوت به محبت و صلح و دوستی لازم می نمود تا در پرتو آن هم بتوان تصویری محبت آمیز از دین ارائه داد (دینی که دردست فریسیان متعصب و خشکه مقدس به یک سری اعتقادات جزمی تبدیل شده بود) و هم جهانی را به محبت دعوت کرد که جز جنگ و سیطره و استیلا برای ارضای شهوات چیزی نمی دانست. از سخنان و زندگانی عیسی چنین برمی آید که تعلیمات او داعی به جهاد و قتال نیست. حضرت عیسی (ع) برخلاف موسی حکومت تشکیل نداد و با کفار نجنگید. اما شایسته نیست که از مسیح چهره ای صرفاً مداراگر، ملایم و رئوف و مهربان بسازیم که در برابر ظلم و جور تسلیم باشد. در طریقه او آمیزه خاصی از ملایمت و آشتی ناپذیری پیکارجویانه نمودار است. آنگونه که اناجیل گزارش می کنند، وی در بیشتر اقوال خویش، بر مبارزه با یهودیان ظاهرپرست و مال اندوزان و دنیاپرستان تأکید می نماید و حتی وقتی وارد اورسلیم(شهرصلح) می شود، صندوق ها و تخت های صرافان را واژگون می سازد و کبوتر فروشان را بیرون می کند و به حضار می گوید: «آیا مکتوب نیست که خانه من خانه عبادت تمامی امت ها نامیده خواهد شد، اما شما آن را مغازه دزدان ساخته اید. » (مرقس، ۱۱: ۱۵-۱۸).
اما مسیح به هیچ نحوی قصد منسوخ کردن تورات را نداشت بلکه روح و باطن روحانی در آنها دمید و می گفت: گمان نکنید که من آمده ام تا تورات و نوشته های پیامبران را منسوخ سازم بلکه آمده ام تا آنها را به کمال برسانم. یقین بدانید که تا آسمان و زمین برجای هستند، هیچ حرف و نقطه ای از تورات از بین نخواهد رفت تا همه آن تحقق یابد. مسیح اصول اخلاقی نو نیاورده است، وی اصول اخلاقی توراتی را که درآن زمان ازسوی علمای یهودیت به انحراف کشیده شده بود پالوده و چندان عمق بخشیده که در پیشگاه خدا و ملکوتش حقیقت یابد.
وی اگر معبد را پاک می سازد، از آن روست که حکومت در جامعه دینی یهود را حق خود می داند. به نظر دادگاه دینی یهود(سنهدرین)، عیسی نسبت به حکومت دینی یهود کفران و عصیان می ورزد. به دیده رومیان وی آشوبگری سیاسی و باقدرت است. بر حسب گزارش انجیل ها در فرجام کار وقتی که کاهن بزرگ از او می پرسد که آیا او مسیح است، می گوید: «هستم». و در پاسخ پیلاطس که از او می پرسد: «آیا تو پادشاه یهود هستی» پاسخ می دهد: «تو این را گفتی». عیسی به حواریون خود گوشزد کرده بود که باید تن به فداکاری بدهند، چون راه انجیل راه ساده و آسانی نیست. همیشه به ایشان یادآوری کرده بود که به خاطر رسالتی که برعهده دارند و به خاطر نشر کلام انجیل چه بسا در برابر دادگاه های دشمنان باید حاضر شوند. از مبارزه ای که در خانواده ها به خاطر نام او روی خواهد داد نیز سخن گفته بود و همچنین افزوده بود: «به جهت اسم من جمیع مردم از شما نفرت خواهند داشت. لیکن هرکه تا به آخر صبر کند، نجات یابد. »
پیرو مسیح نیز باید بر حسب لزوم عنان بر احساسات خویش نهد. به دست آوردن تمام جهان چه ارزشی خواهد داشت، اگر آدمی تمام حیات خود را به تباهی بکشاند «گمان مبرید که آمده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم. نیامده ام تا سلامتی بر زمین بگذارم، بلکه شمشیر را. زیرا که آمده ام تا مرد را از پدر خویش و دختر را از مادر خود و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم. دشمنان هر کس، اهل خانه او خواهند بود. و هر که پدر و مادر خود را بیش از من دوست دارد، لایق من نباشد و هرکه جان خود را دریابد، آن را هلاک سازد و هرکه جان خود را به خاطر من هلاک سازد، آن را خواهد دریافت.» (متی، ۱۰: ۳۴-۳۹) بنابراین کسی که رنج را به خاطر محبت خدا پذیرا گردد، خود را برای آنچنان زندگانی جاودانی مهیا می سازد که احدی را یارای برگرفتن وی از آن نیست.
در واقع تعالیم مسیح با نگاه روحانی و ملکوتی که به خدا، جهان و آخرت داشت با زندگانی لذت پرستانه رومیان و نیز با اعتقاد آنان به الوهیت امپراتوران مرده در کشمکش بود. بدین ترتیب مسیح مانند امام حسین(ع) به مبارزه با افکار و پنداشته های نادرست زمانه پرداخت و زندگی خویش را بر این راه نهاد.
عبدالحمید مرادی
منبع : روزنامه ایران