دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تأملی بر چیستی و چرایی مهریه‏


تأملی بر چیستی و چرایی مهریه‏
یكی از سنت‏های بسیار كهن اجتماعی رایج در جوامع بشری كه قدمتی بسیار طولانی دارد، ‏پرداخت مهریه در پیوند ازدواج است؛ به عبارت دیگر از گذشته‏های بسیار دور تا‏امروز، ‏رسم بر آن است كه مرد هنگام ازدواج و بویژه زمانی كه خواستگاری وی با پاسخ مثبت از سوی نامزد مورد نظر همراه می‏شود، ‏مبلغی را به عنوان مهریه برای زن در نظر می‏گیرد؛ اگرچه سنت پرداخت مهریه، ‏همانند سایر سنت‏های اجتماعی، ‏طی روزگار گذشته، ‏تحولات و دگوگونی‏های زیادی را پشت سر گذاشته و با توجه به زمان و مكان، ‏دچار تغییرات مختلفی شده است. روزگاری، ‏مهریه در جایگاه بهای زن قرار داشت و در واقع همان وجه المعامله عقد نكاح تلقی می‏شده است و نیز؛ در دوره‏ای خاص به عنوان هدیه‏ای از سوی مرد به پدر زن داده می‏شد و در دورانی هم این هدیه، ‏به خود زن اختصاص می‏یافت است. در حال حاضر نیز كه جوامع بشری از جهات مختلف دگرگون شده و در قرن‏های اخیر، ‏تحولات علمی، ‏پیشرفت‏های تكنولوژیكی، ‏گسترش آزادی‏های بی‏رویه‏ی فردی و توسعه‏ی حق مشاركت سیاسی برای تمام افراد، ‏موجب پیدایش رویكردها و نگرش‏های جدیدی نسبت به انسان و جنسیت او گردیده، ‏در مواردی با افراط گرایی بیش از حد، ‏جامعه انسانی را بدون در نظر داشتن تمایز جنسیتی (و بلكه با نفی چنین تمایزی) صرفاً براساس شاخص‏های توسعه یافتگی و عقب ماندگی تقسیم بندی كرده است؛ نتیجه قهری چنین رویكردهایی آن است كه تا زن و مرد نه به عنوان دو صنف از نوع واحد انسانی (و طبعاً هر كدام با شاخصه‏ها و توانایی‏های اختصاصی) بلكه به عنوان دو موجود برابر و همطراز، ‏با قابلیت‏های همانند و دارای نقش‏ها و كاركردهای جایگزین در نظر گرفته شده و ارزیابی شوند این وضعیت همچنان ادامه خواهد داشت؛ از همین رو با عنایت به همین نگرش‏ها، ‏زن همپای مرد تصور می‏شود و سخن گفتن از تكالیف خانوادگی و التزام به وظایف زوجیت، ‏تضییع حقوق زن و نقض آزادی‏های مشروع وی به شمار می‏آید و در واقع، ‏هیجان آزادی خواهی زن، ‏به جریانی تبدیل می‏شود كه منجر به ایجاد جنبشی زن گرا و زن محور می‏گردد و این جنبش، ‏آنچنان موجی را در جوامع بشری، ‏بویژه غربی پدید می‏آورد كه در اثر تلاطم آن، ‏بسیاری از سنت‏های پایدار اجتماعی و عرف‏های ریشه‏دار انسانی در هم می‏شكند و بنیان نظام خانواده و اجتماع دگرگون می‏شود. خواسته یا ناخواسته و در اثر تعامل فرهنگ‏ها و ارتباط جوامع ‏ـ بویژه در عصر كنونی ‏ـ جوامع شرقی و بویژه اسلامی نیز از گزند این موج در‏امان نمانده و آسیب‏ها و تهدیدهای آن، ‏دامنگیر این جوامع هم گردیده است كه در اثر آن سؤالات و شبهاتی در این زمینه، ‏در جوامع اسلامی هم، ‏مطرح و ارائه می‏شود كه ایجاب می‏نماید برخی از آنها، ‏مورد تحقیق و تأمل واقع شوند. یكی از شبهات مطرح در مورد وضعیت زن در خانواده، ‏راجع به مهریه است كه با توجه به اینكه زن یكی از طرف‏های اصلی عقد نكاح است و همانند مرد از منافع آن بهره‏مند می‏شود، ‏و با در نظر داشتن استقلال مالی زن و توانایی او در تحصیل عواید و كسب و‏امرار معاش خویش، ‏این سؤال مطرح می‏شود كه مهریه چه جایگاهی دارد؟ و الزام مرد به پرداخت آن چه توجیهی خواهد داشت؟ به عبارت دیگر وقتی پیوند نكاح معلول توافق زن و مرد است و اراده و رضایت زن همانند اراده و رضایت مرد، ‏در صحت عقد ازدواج تأثیر می‏گذارد و اهلیت زن، ‏همانند اهلیت مرد از عناصر اساسی صحت آن به شمار می‏رود و از سوی دیگر، ‏وقتی زن همانند مرد از منافع و لذایذ نكاح بهره می‏برد، ‏چه دلیلی برای لزوم پرداخت مهریه و یا تعیین آن به عنوان یك شرط لازم در عقد نكاح وجود دارد؟ نوشتار حاضر در پی آن است كه با توجه به بررسی و ارزیابی مختصری كه صورت داده است، ‏این مسئله را با رویكرد عمدتاً عقلانی مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد؛ لذا مهمترین سؤالی كه مطرح می‏گردد، ‏این است كه اصلاً مهریه چیست؟ و چرا باید به عنوان یك شرط اساسی در نكاح مد نظر قرار گیرد؟ برای اینكه بتوانیم پاسخ‏های این پرسش‏ها را به طور مشخص به دست آوریم، ‏مطالب این نوشتار را طی دو بخش تنظیم و ارائه نماییم:
۱ ‏ـ چیستی مهریه‏
با قطع نظر از واژه‏شناسی مهریه و بررسی مفاهیم مترادف آن، ‏نكته مهم و قابل بحث این است كه قرآن كریم از مهریه زنان با عنوان «صدُقه» یاد نموده و حكم به وجوب آن می‏نماید. از این حكم قرآنی چنین فهمیده می‏شود كه وجوب مهر در عقد نكاح، ‏نه یك حكم تأسیسی و اختصاصی شریعت اسلام، ‏بلكه یك حكم‏امضایی است كه قرآن مجید با مهر تأیید زدن بر یك سنت پسندیده اجتماعی، ‏آن را تحكیم بخشیده و تقویت نموده است؛ زیرا اولاً تركیب كلمات و ساختار آیه شریفه «وآتوالنساء صدقاتهن نحله»‏ به گونه‏ای است كه وجود مهریه در آن مفروض و مفروغ عنه تلقی شده است؛ به بیان بهتر اضافه‏ی «صدقات» به ضمیر «هنّ» و مقدم داشتن كلمه «النساء» بیان این معنا است كه زنان مهریه داشته‏اند و پرداخت مهریه در بین مردم و در سنن ازدواج‏شان متداول بوده است؛[ ۱ ] بنابراین، ‏معنای آیه این نیست كه «به زنان مهریه بدهید» بلكه معنای دقیق آن این است كه «مهریه زنان را به خودشان بدهید.» و روشن است كه این معنا، ‏به صراحت از وجود مهریه حكایت دارد؛ از این جهت است كه می‏گوییم وجوب مهریه یك حكم‏امضایی نه تأسیسی.
ثانیاً؛ اگر از منظر تاریخی هم به مسئله نظر افكنده شود معلوم می‏گردد كه پرداخت مهر، ‏علی رغم تحولات و تغییرات چشمگیر، ‏یك سنت پایدار اجتماعی است كه از گذشته‏های دور تا‏امروز در جوامع بشری رایج است. در مصر باستان، ‏زوج مبلغی را به عنوان جبران خسارت از این جهت كه با ازدواج، ‏یكی از اعضای خانواده‏ی فردی را از او می‏گرفت، ‏به پدر دختر می‏داد؛ یعنی در واقع پرداخت «مهر» بابت تسكین و كاهش دادن درد و رنج ناشی از جدایی دختر از پدرش صورت می‏گرفت.[ ۲ ] در بابل، ‏مهر به عنوان وجه المعامله و در واقع بهای زن بود كه به پدر او داده می‏شد؛ هرچند به مرور زمان، ‏خرید آن به منظور ازدواج، ‏با جایگزینی هدیه‏ای برای پدر زن، ‏حالت نمادین یافته بود[ ۳ ] . جوامع قبیله‏ای و بادیه نشین حجاز نیز از همین سنت پیروی می‏كردند و مبلغ پرداختی از سوی مرد، ‏به هر عنوانی كه داده می‏شد به پدر دختر اختصاص داشت؛‏اما پس از تابش‏اشعه حیات بخش اسلام بر حجاز و طلوع خورشید عدالت در آن سرزمین، ‏تنها تغییر بنیادینی كه در این سنت اجتماعی پدید آمد، ‏اختصاص یافتن مهریه به خود زن بود.مهریه در قرآن‏
قرآن كریم در این زمینه می‏فرماید: «وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَه ً...»[ ۴ ] . این بیان، ‏حق صریح و شخصی را برای زن در مهریه‏اش ایجاد كرد و با اعلام اینكه آنچه در جامعه جاهلی نسبت به آن رواج داشت، ‏باطل است، ‏ازدواج را اجتماع دوتن از روی میل و اختیار خواند و «مهریه» را حق خود زن دانست كه فقط خودش باید آن را بگیرد نه ولی او.[ ۵ ] نكته مهم و قابل مطالعه در این آیه شریفه آن است كه قرآن كریم علاوه بر تخصیص مهریه به خود زن، ‏جهت پرداخت آن را هم بیان می‏كند و در واقع همین نكته است كه ماهیت و چیستی مهریه را تبیین می‏نماید؛ چه اینكه دقت در آن نشان می‏دهد كه مهریه چیست و به چه منظوری پرداخت می‏شود؛‏اما پیش از پرداختن به آن، ‏یادآوری دو مسئله به عنوان مقدمه ضروری به نظر می‏آید:
۱ ‏ـ از نگاه انسان شناختی و ارزشی، ‏زن و مرد هیچ‏گونه تفاوتی ندارند و اصولاً از نظر اسلام، ‏انسانیت انسان به روح او وابسته است كه واحد و تقسیم‏ناپذیر است؛ به بیان دیگر زن و مرد در آفرینش كاملاً یكسان و مساوی‏اند و از این رو راه رسیدن به كمال انسانی و دستیابی به مقام قرب الهی برای هریك از زن و مرد باز است و از این نظر مانعی فراروی هیچ كدام از آنها وجود ندارد؛ بنابراین علی رغم وجود برخی ویژگی‏ها و تفاوت‏های فیزیكی و عاطفی كه دست قدرتمند آفرینش، ‏در خلقت انسان زن و مرد به وجود آورده (و همین تمایزها موجب شده است تا زن و مرد از همین نظر مكمل وجودی همدیگر باشند) با وجوداین از نظر ارزش‏انسانی و كمال معنوی میان زن و مرد به عنوان یك انسان هیچ‏گونه تفاوت و تمایزی وجود ندارد[ ۶ ] .
۲ ‏ـ قرآن كریم در یك بیانی زیبا كه نشانگر شاهكار خلقت است می‏فرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَه ٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْكُنَ إِلَیْهَا...»[ ۷ ] یا «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَوَدَّه ً وَرَحْمَه ً...»[ ۸ ] همچنانكه ملاحظه می‏شود، ‏قرآن مجید آفرینش زوج یا همسر را برای انسان‏ها، ‏مایه سكون و عامل آرامش معرفی نموده و هدف از آن را دستیابی به آرامش روحی و روانی كه زاییده‏ی محبت و مودت است می‏داند؛ در واقع قرآن مجید بر این نكته نظر دارد كه اولاً آرامش و سكون در سایه‏ی محبت و مهربانی‏امكان‏پذیر است و ثانیاً نقطه‏ی اوج آن در خلق همسران نهفته و در پرتو زوجیت قابل دسترسی است؛ زیرا قانون خلقت، ‏در یك تدبیر ماهرانه، ‏جمال و زیبایی و غرور و بی‏نیازی را در جانب زن و نیازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است و در واقع، ‏در متن خلقت، ‏نقش هریك از زن و مرد، ‏در مسئله‏ی عشق مغایر نقش دیگری است[ ۹ ] .
به طور طبیعی تعدد و تفاوت نقش ایجاب می‏كند تا هر كدام، ‏با حفظ جایگاه و ویژگی‏های خویش به ایفای نقش بپردازد و همین ایفای نقش اختصاصی، ‏اقتضاء می‏كند كه آن كس كه طالب و جوینده است، ‏دنبال مطلوب و گمشده‏ی خویش به راه افتد و برای دسترسی و یافتن آن از هیچ تلاش و ایثاری فروگذاری نكند. مرد به صورت طبیعی، ‏در برابر غریزه از زن ناتوان‏تر است. این خصوصیت، ‏وی را وادار می‏كند تا به زن اظهار نیاز كند و برای جلب رضایت او اقدام نماید[ ۱۰ ] . یعنی در واقع، ‏گمشده‏ی مرد همان سكون و آرامش است كه از سرِ ناآرامی و بی‏قراری در تب و تاب دست یافتن به آن است و برای آنكه به آن دست پیدا كند، ‏از هیچ كوشش و تلاشی دریغ نمی‏كند. همین مسئله موجب شده است تا مرد، ‏در پی یافتن سكون و جستن آرامش، ‏همواره خواستگار زن باشد و از آنجا كه زن نیز دنبال سكون و در جستجوی آرامش است و سعی می‏كند بهترین پناهگاه را برای آرامش یافتن خویش بجوید و از این رو كه نقش وی پاسخگویی به محبت و خواستگاری مرد است، ‏در صدد بر می‏آید به عاشقانه‏ترین محبت پاسخ دهد و به روی پاك‏ترین و با ثبات‏ترین مهر آغوش بگشاید؛ به بیان دیگر مرد به خاطر آرامش یافتن و بهره‏مند شدن از سكون، ‏به دنبال زن می‏رود و زن نیز به خاطر همان مسئله و تأمین همان نیاز طبیعی خویش، ‏می‏كوشد تا گرم‏ترین خواسته‏ها و شورآفرین‏ترین محبت‏ها را بیابد و از میان انبوه اظهار ارادت‏ها و ابراز عشق‏ها، ‏خالص‏ترین و پاك‏ترین آن را بجوید و با گرم‏ترین پاسخ به شایسته‏ترین تقاضا، ‏سكون و آرامش رؤیایی را به تصویر بكشد تا بدین‏سان حكمت آفرینش پیوند زن و مرد در عالم واقع، ‏تحقق عینی بیابد؛ بنابراین، ‏با در نظر داشتن اینكه زن ومرد از ارزش انسانی همسانی برخوردارند و به لحاظ مقام معنوی و كمالات هیچ‏گونه تفاوتی میان آنها وجود ندارد و با توجه به اینكه حكمت نهفته در خلقت زوجین و همسران، ‏حصول آرامش، ‏و رسیدن به سكون است و پاسخ زن به تقاضای مرد برای تأمین همین هدف صورت می‏گیرد، ‏قرآن كریم پس از دستور به پرداخت مهریه زنان، ‏جهت اعطای آن را هم گوشزد می‏نماید. مفسران عالی مقام در تفسیر كلمه «نحله»‏ كه بیانگر وجه پراخت مهریه است، ‏ضمن اینكه اقوال و دیدگاههای گوناگون را متذكر شده‏اند؛ با این حال تقریباً در این مسئله اتفاق نظر دارند كه مراد از نحله، ‏«عطیه» و «هبه» است. شیخ طوسی(ره): اینكه خداوند مهریه را بر مرد واجب نموده و زن را موظف به پرداخت چیزی نكرده است، ‏از منظر بعضی از مفسران بدین معناست كه در واقع، ‏مهریه عطیه‏ای از سوی خداوند متعال برای زنان است.[ ۱۱ ]طنطاوی: «نحله»، ‏یعنی عطیه و هدیه‏ی بدون عوض كه با رضایت قلبی به كسی داده می‏شود.[ ۱۲ ]
محمد جواد مغنیه: مراد از نحله عطیه‏ای است كه خداوند پرداخت آن را بر زوج واجب گردانیده و... در حقیقت، ‏خداوند شوهران را موظف نموده تا از جانب خداوند متعال، ‏هدیه‏ای را به همسران‏شان بدهند. پس مهریه عوض بهره‏برداری جنسی نیست؛ چون زن و مرد در این نیاز، ‏مشتركند.[ ۱۳ ] . سید قطب: خداوند متعال به شوهر دستور می‏دهد تا مهریه را به عنوان هدیه‏ی محض با رضایت قلبی تمام و با آسودگی خیال به همسرش اعطا كند، ‏دقیقاً همان‏طوری كه یك هدیه و بخشش را به كسی می‏دهد.[ ۱۴ ] احمد مصطفی المراغی: معنای آیه شریفه این است كه زنانی را كه به عقد ازدواج‏تان درمی‏آورید، ‏مهریه‏شان را به عنوان هدیه و بخشش بدهید.[ ۱۵ ] ابو الحسن الماوردی: نحله همان عطیه و هدیه‏ی بدون عوض است. اینكه دین را نحله نامیده‏اند به این دلیل است كه عطیه‏ای از سوی خداوند متعال است.[ ۱۶ ] محمد حسین فضل اللَّه: «آیه شریفه، ‏مهریه را ثمن و عوض ندانسته؛ بلكه آن را «نحله» می‏خواند؛ یعنی عطیه‏ای كه انسان به كس دیگری بدون چشم داشت عوض، ‏می‏دهد...[ ۱۷ ] . فخرالدین الرازی: كلبی می‏گوید: «نحله» به معنای «عطیه» و «هبه» است... پس مهر یا عطیه از سوی زوج است؛ چون وی در برابر آن چیزی به دست نمی‏آورد و آنچه را زوج مستحق است، ‏اباحه بضع است نه مالكیت آن، ‏یا عطیه‏ای از سوی خداوند است؛ چون خداوند منافع نكاح را میان زوجین به طور مشترك قرار داده است؛‏اما زوج را مأمور به پرداخت هدیه‏ای به زوجه می‏نماید[ ۱۸ ] . بنابراین از مجموع این دیدگاه‏های تفسیری، ‏به این نتیجه می‏رسیم كه وجه پرداخت مهریه و جهت اعطای آن این است كه مهریه باید به عنوان هدیه و پیشكش، ‏بدون توقع و چشم‏داشت عوض، ‏به زن داده شود؛ به عبارت دیگر مهریه یا «صداق» یك هبه، ‏كاملاً محض و بدون عوض است و شاید با همین ملاحظه است كه قرآن مجید در ادامه آیه‏ی شریفه می‏فرماید: «فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَیْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِیئاً مَرِیئاً». یعنی اگر زنان بخشی از آن را از روی طیب نفس به شما برگردانند، ‏نوش جان و گوارای تان باد. از این تعبیر هم می‏توان فهمید كه مهریه، ‏«هبه» غیر معوض است و الّا با برگرداندن تمام یا قسمتی از آن، ‏به همان نسبت از عوض آن هم باید برگردانده شود؛ پس از نظر قرآن مجید، ‏چیستی و ماهیت مهریه یا صداق را هبه و هدیه بودن محض تشكیل می‏دهد و جز آن، ‏هیچ عنصر دیگری در آن دخیل نمی‏باشد؛ البته یادآوری این نكته هم لازم است كه در برخی آیات قرآن مجید[ ۱۹ ] ، ‏تعبیر به «اجور» جمع اجر یعنی مزد دیده می‏شود كه ظاهر آن نشان می‏دهد نكاح یك معاوضه است و گویا در این معامله فقط جانب مرد منتفع می‏شود؛ به عبارت روشن‏تر، ‏در یك نگاه گذرا و كلی از این دسته از آیات چنین فهمیده می‏شود كه مرد، ‏زن را به منظور بهره‏برداری جنسی به خدمت می‏گیرد و از آنجا كه هر خدمتكاری، ‏مستحق مزد و اجرت است، ‏زن نیز مستحق آن است؛ پس اصلاً عقد نكاح، ‏مثل عقد اجاره است؛ و یك معامله محض كه سود عاید از آن هم به جیب مرد می‏رود و برای زن جز چند ریال وجه نقد یا «وجه المعامله»چیز دیگری باقی نمی‏ماند.لكن با دقت در آن در می‏یابیم كه این تصور درست نمی‏باشد و آیات یاد شده مفید این معنا نیستند كه مهر، ‏عوض بضع است، ‏بلكه هدیه‏ی نكاح و در واقع پاداش آن ارتباط عمیق و ریشه‏داری است كه با پاسخ گفتن زن به اظهار محبت مرد، ‏پدید می‏آید.[ ۲۰ ]
مهریه در روایات‏
با دقت و تأمل در محتوای برخی احادیث نیز، ‏حداقل به این استنتاج می‏رسیم كه «عوض بودن» مهر، ‏یك تصور و پندار بی‏اساس است. از‏امام كاظم(ع) روایت شده است كه شخصی از آن حضرت پرسید: مردی با زنی ازدواج كرده و مهر او را به شرط اینكه زن به همراه شوهرش برود و در شهر محل زندگی او زندگی كند، ‏صد دینار قرار داده و در غیر آن پنجاه دینار، ‏حكم آن چیست؟‏امام(ع) پاسخ داد: اگر شوهر، ‏زن را به بلاد شرك ببرد، ‏شرط او اعتبار ندارد و باید صد دینار به زن به عنوان مهر بدهد؛‏اما اگر او را به دار الاسلام و شهر مسلمانان ببرد، ‏شرط لازم الوفاء است: «و المسلمون عند شروطهم»[ ۲۱ ] . توضیح اینكه این مسئله دو صورت دارد: در یك صورت، ‏مهریه زن صد دینار و در صورت دیگر، ‏پنجاه دینار است. اگر زن مطابق شرطی كه در عقد لحاظ شده است، ‏عمل كند و به همراه شوهر برود، ‏در این حالت، ‏اگر شوهرش بخواهد او را به شهر غیر مسلمان ببرد، ‏امام كاظم (ع) می‏فرماید: شرط اعتبار ندارد و شوهر باید تمام مهر، ‏یعنی همان صد دینار را به زن بدهد. این سخن بدین معناست كه زن می‏تواند از رفتن با شوهر خودداری كند، ‏اما با آن هم بر خلاف مقتضای شرط، ‏مستحق تمام مهریه است؛ ولی اگر شوهرش بخواهد او را به شهر مسلمان ببرد، ‏از نظر‏امام (ع) شرط نافذ است و باید مطابق آن عمل شود؛ در این صورت، ‏اگر زن از رفتن با شوهر خودداری كند، ‏مستحق تمام مهر نیست؛ بلكه طبق شرط، ‏نصف آن را مستحق می‏باشد. از این بیان چنین فهمیده می‏شود كه مهریه، ‏عوض استمتاع و التذاذ جنسی نیست؛ زیرا شهر مسلمان و غیر آن در حصول استمتاع و التذاذ تاثیری ندارد. آیا می‏توان گفت استمتاع در شهر مسلمانان دارای كیفیت متفاوت از آن، ‏در شهر غیر مسلمانان است؟ و اصلاً رفتن یا نرفتن زن با شوهر به شهر دیگر، ‏چه تأثیری در استمتاع دارد؟ پس می‏توان گفت مهریه قطعاً «عوض» چیزی نیست و بر اساس اینكه شرط یاده شده در یك صورت لازم الوفاء است و در صورت دیگر، ‏هیچگونه اعتباری ندارد، ‏می‏توان فهمید كه مهریه جهت و حكمت دیگری دارد. «فی الاحتجاج عن محمد بن عبد اللَّه بن جعفر الحمیری عن صاحب الزمان(ع) انه كتب الیه، ‏اختلف اصحابنا، ‏فی مهر المرأه ‏فقال بعضهم: اذا دخل بها سقط عنه المهر و لاشی‏ء علیه و قال بعضهم، ‏هو لازم فی الدنیا و الآخره ‏فكیف ذلك؟ و ما الذی یجب فیه؟ فاجاب(ع) ان كان علیه بالمهر كتاب فیه ذكر دَین فهو لازم فی الدنیا و الآخره ‏و ان كان علیه كتاب فیه اسم الصداق، ‏سقط اذا دخل بها، ‏و ان لم یكن علیه كتاب فاذا دخل بها سقط باقی الصداق»[ ۲۲ ] . مطابق این روایت، ‏اولاً در صورتی كه در سند ازدواج نام صداق ذكر شده باشد و دوم در صورتی كه اصلاً سند مكتوبی در میان نباشد، ‏اگر زن حاضر به تمكین شد و میان او و شوهرش «مضاجعت» واقع شد، ‏در این دو حالت، ‏مهریه ساقط می‏شود و مانند حالت اول كه ممكن است در سند ازدواج با نام «دَین» ذكر شود، ‏لازم الاداء نمی‏باشد؛ بنابراین اگر مهریه عوض استمتاع یا غیر آن باشد، ‏سقوط آن در هیچ حالت توجیه ندارد، ‏مگر اینكه اصل معامله دچار‏اشكال گردد. از آن گذشته، ‏احادیث متعددی راجع به قلت مهر و مذمت زیادت آن،[ ۲۳ ] و اینكه مستحب است زن، ‏حتی پیش از دخول، ‏مهرش را به شوهرش ببخشد،[ ۲۴ ] و یا اینكه تعیین مهریه به تراضی و توافق زوجین بستگی دارد[ ۲۵ ] و یا این روایت كه رسول اكرم(ص) زنی را به عقد ازدواج مردی درآورد و مهر او را تعلیم یك سوره از قرآن قرار داد،[ ۲۶ ] با قطع نظر از اینكه نكاح اصلاً یك معامله محض و معاوضه نیست و بسیاری از احكام و آثار معامله را ندارد، ‏همگی بر این نكته دلالت دارند كه مهریه به هیچ وجه عوض یا بهای منافع نكاح و غیر آن نیست كه مرد در برابر انتفاع از آنها به زن می‏دهد؛ در نتیجه:
۱ ‏ـ براساس ارزش انسانی یكسان زن و مرد كه احتمال هرگونه معامله و «بیع و شراء» را در روابط انسانی، ‏بویژه رابطه‏ی زوجیت منتفی می‏داند؛
۲ ‏ـ با توجه به اینكه زن و مرد هر دو در پی دستیابی به آرامش و سكون‏اند كه مطابق حكمت آفرینش ازواج (نه زوجات) در زوجیت و همسری نهفته است؛
۳ ‏ـ و با عنایت به نفی مطلق عوض بودن مهر و اثبات هدیه محض بودن آن، ‏به این جمع‏بندی می‏رسیم كه مهریه هدیه‏ای است كه به پاس نكوداشت پاسخ مثبت زن به تقاضای محبت‏آمیز و اظهار عشق و ارادت مرد، ‏از سوی وی به زن اعطا می‏شود؛ چنانكه حتی در روابط آزاد و نامشروع نیز، ‏این مرد است كه به زن هدیه می‏دهد[ ۲۷ ] و پاسخ به تقاضای حتی نامشروع خویش را هم احترام می‏نهد.
۲ ‏ـ چرایی مهریه‏
پس از اینكه معلوم شد مهریه هدیه است و به پاس نكوداشت پاسخ محبت‏آمیز زن به تقاضای عاشقانه مرد اهدا می‏شود، ‏این سؤال مطرح می‏شود كه چرا باید مهریه داد؟ بر فرض كه مهریه، ‏هدیه باشد، ‏آیا لازم است چنین هدیه‏ای داده شود و اصلاً چرا در فقه به وجوب «مهر» حكم شده است؟ پیش از پرداختن به پاسخ این پرسش‏ها، ‏لازم است یادآوری داده شود كه:
۱ ‏ـ طبیعت نیرویی را در نهاد انسان به ودیعت نهاده است كه پس از بلوغ جسمانی و رشد هرمون‏ها و تغییر فیزیكی در اندام‏های انسان، ‏این نیرو به حركت درآمده و به فعل و انفعال می‏پردازد. همچنانكه می‏دانیم این نیرو جزء غرایز انسانی است و غرایز براساس طبیعت‏شان، ‏كور و هدایت نشده‏اند و لذا یكی از وظایف مهم انسان، ‏تنظیم، ‏تعدیل و هدایت غرایز است كه اگر به حال خود رها شوند، ‏موجب انحراف و لغزش افراد می‏گردند؛ از این رو به اقتضای طبیعت و به حكم ضرورت، ‏سالم‏ترین شیوه و مناسب‏ترین راه ارضای غریزه جنسی و تعدیل شهوت نفسانی، ‏ازدواج و تشكیل خانواده است.۲ ‏ـ هدف از ازدواج و تشكیل خانواده، ‏ارضای ضابطه‏مند و تأمین مصلحت‏آمیز نیاز جنسی زن و مرد، ‏ایجاد آرامش روانی و پی‏ریزی كانون گرم محبت و دوستی میان آنها و سرانجام تأمین حب بقای انسان از طریق ادامه‏ی نسل و داشتن فرزند است.[ ۲۸ ]
بنابراین، ‏ازدواج و تأمین اهداف تشكیل خانواده مستلزم ایجاد عمیق‏ترین رابطه و مستحكم‏ترین پیوند میان زن و مرد است تا بتوانند در پرتو آن، ‏تمام عمرشان را با راحتی و آسایش بگذرانند؛ مهمترین اساس اجتماع را بر محور محبت و دوستی پی‏ریزی نمایند؛ نیاز جنسی شان را به طور منطقی، ‏معتدل و از طریق مشروع، ‏با آسودگی و اطمینان خاطر، ‏برآورند و با تعلیم و تربیت فرزندان صالح و شایسته ضمن بقای نسل آدمی، ‏جامعه انسانی را به سوی رشد و تعالی سوق دهند؛ از این رو اگر قرار باشد مطابق با اصول معماری نوین، ‏بنای مستحكمی ساخته شود تا در برابر حوادثی همانند زلزله و سیل و طوفان از استحكام نسبتاً بالایی برخوردار باشد و به سادگی در برابر این حوادث فرو نریزد و بتواند نگهبان جان ساكنان‏اش باشد، ‏لازم است در ساختن آن، ‏از نخستین نقطه‏ی ساخت تا آخرین مرحله‏ی آن، ‏از بهترین مصالح، ‏مناسب‏ترین نقشه هندسی و كارآزموده‏ترین معماران بهره‏گیری شود كه به نظر می‏آید در این میان، ‏مصالح مرغوب ساختمانی نقش مهم و محوری را ایفاء می‏نمایند. بر همین اساس، ‏بنای مستحكم خانواده كه محل تأمین نیازهای حیاتی و ضرورت‏های اساسی زندگی انسان است، ‏مقتضی مصالح بسیار مرغوب و درجه یك است كه در این میان، ‏محبت، ‏مودت، ‏مهربانی و دوستی نقش كلیدی را ایفا می‏كنند؛ از سوی دیگر برای محك زدن مرغوبیت مصالح ساختمانی از استاندارد بودن و سایر نشانه‏ها و شواهد آن از قبیل تجارب به عمل آمده، ‏شهرت تولید كننده و‏امثال آن كمك گرفته می‏شود؛ لذا سؤال قابل طرح در این باره این است كه برای محك زدن صداقت و محبت صادقانه‏ی خواستگار ازدواج، ‏از چه عنصری باید بهره گرفت؟ چه عاملی می‏تواند ثابت كند كه ادعای دوستی و محبت مرد نسبت به زن، ‏خالص و سره است؟ مردی كه هنگام خواستگاری و قدم پیش گذاشتن به منظور ازدواج با یك زن در نخستین ادعا از دوستی و محبت و علاقه‏مندی سخن می‏گوید، ‏چگونه می‏تواند این ادعا را اثبات نماید؟
فلسفه وجوب مهر
سنت اجتماعی‏ای كه مقتضای درك و تدبیر عقلانی و معلول مصحلت اندیشی انسان بوده، ‏بر این استوار گشته است تا مرد مدعی محبت و دوستی، ‏به منظور اثبات و نشان دادن صداقت و خلوص ادعایش، ‏چیز ارزشمندی را به عنوان مهریه به زن تقدیم كند تا شاهد صدق ادعایش باشد و جالب اینجاست كه قرآن مجید، ‏ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر این سنت پسندیده و نیكوی اجتماعی،[ ۲۹ ] از دلیل اثبات ادعای مرد با عنوان «صدُقه» یاد می‏كند و مهر را صداق می‏نامد تا فلسفه آن را كه همان درستی و راستی در پیمان ازدواج است، ‏بیان كند.[ ۳۰ ] در واقع، ‏مهریه نماد محبت و دوستی است و لذا از نظر اسلام، ‏ارزش گذاری مادی آن نقش مهمی ندارد و بلكه تعیین آن به توافق زوجین واگذارده شده است. اظهار نظر اسلام در مورد مهریه به منظور برانگیختن بعد اخلاقی آن است و از این رو، ‏فزونی مهریه را عملاً با كرامت انسانی زن در تنافی می‏داند؛[ ۳۱ ] بنابراین مهریه بدین منظور تقدیم زن می‏شود تا دلیل صدق محبت و شاهد صحت ادعای مرد مبنی بر دوستی و علاقمندی او به زن به خاطر تشكیل خانواده و عقد پیمان ازدواج باشد. شیخ صدوق(ره) در علل الشرایع و عیون اخبار الرضا(ع) در این باره حدیثی را با این مضمون نقل می‏كند كه: «عله ‏المهر و وجوبه علی الرجال و لایجب علی النساء ان یعطین ازواجهن، ‏لان علی الرجل مؤونه ‏المرأه، ‏ لان المرأه ‏بایعه ‏نفسها و الرجل مشتر و لایكون البیع الا بثمن و لاالشراء بغیر اعطاء الثمن...».[ ۳۲ ] مفاد این روایت بیانگر این مطلب است كه مهریه به دو دلیل بر مرد واجب است: یكی به دلیل این‏كه مخارج زن بر دوش مرد است و دیگر اینكه زن در مقام فروشنده است و مرد خریدار، ‏و آن‏گاه بر اساس یك كبرای كلی می‏گوید: هیچ معامله‏ای بدون عوض و معوض نخواهد بود؛ پس عقد ازدواج هم یك معامله است كه در آن، ‏رعایت این قاعده لازم است؛ بنابراین ظاهر این روایت عمل زن و مرد را به معامله و داد و ستد تشبیه می‏كند و طی آن، ‏زن را فروشنده و مرد را خریدار معرفی می‏كند كه باید به لوازم معامله، ‏یعنی رد و بدل «عوض و معوض» یا «ثمن و مثمن» تن در دهند؛‏امّا با توجه به واقعیت‏های عینی مورد تأكید و تأیید دین مقدس اسلام نمی‏توان گفت مراد‏امام رضا(ع) از بیان علت وجوب مهر، ‏ظاهر كلماتی است كه در این حدیث به كار برده است؛ زیرا:
۱ ‏ـ از نظر اسلام زن و مرد، ‏ارزش انسانی كاملاً یكسان دارند و لذا خرید و فروش یكدیگر توجیه‏پذیر نمی‏باشد.
۲ ‏ـ نكاح ضمن اینكه یك سنت اجتماعی است، ‏یك سنت شرعی نیز هست كه مطلوبیت آن براساس اهداف آن است و به همین دلیل، ‏قدسیت یافته است، ‏در حالی كه معاملات زیادی از نظر شرعی صحیح و مجاز دانسته شده است؛‏اما هیچ كدام تقّدس نیافته‏اند.
۳ ‏ـ در معامله باید عوض و معوض به صراحت، ‏تعیین شوند؛ در حالی كه در نكاح تعیین آن دشوار است و بر فرض كه مهریه، ‏عوض باشد، ‏معوض چیست؟
۴ ‏ـ عوض باید متناسب با معوض باشد در حالی كه اگر در نكاح، ‏معوض معین هم باشد، ‏با توجه به تأكید زیادی كه در مورد كم بودن میزان مهر، ‏بخشیدن آن به شوهر و برجسته نمودن زوایای اخلاقی آن در فرهنگ اسلامی شده و چه بسا‏امور غیر مادی به عنوان مهر پذیرفته است، ‏این تناسب اصلاً وجود ندارد.۵ ‏ـ قرآن مجید راجع به مؤمنان می‏فرماید: «إِنَّ اللّهَ‏اشْتَرَی‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه َ...»[ ۳۳ ] خداوند جان و مال مؤمنان را در برابر بهشت از آنها می‏خرد. آیا این معامله، ‏همانند معاملات رایج مادی است؟ آیا در این معامله عوض و معوض، ‏معین و تناسب میان آن دو رعایت شده است؟ آیا جان و مال فناپذیر و مادی می‏تواند متاعی باشد كه بهای آن بهشت جاودان قرار داده شود؟ بنابراین، ‏روشن است كه آیه‏ی شریفه در مقام تشبیه معقول به محسوس است و برای اینكه درك و فهم مسئله را برای انسان‏ها آسان‏تر كند، ‏از این عبارات استفاده می‏كند؛ همانند آنجا كه می‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَی‏ تِجَارَه ٍ تُنجِیكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ...».[ ۳۴ ] ‏ای مؤمنان! آیا شما را به تجارتی كه از عذاب درناك رهایی‏تان می‏بخشد، ‏راهنمایی كنم؟ اگر می‏خواهید به این تجارت بپردازید، ‏به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با مال و جان‏تان در راه خدا جهاد كنید... پس می‏توان گفت كه بیان‏امام رضا(ع) در تبیین علت وجوب مهر نیز از باب تشبیه معقول به محسوس است و به هیچ وجه در مقام آن نیست كه عقد ازدواج را به عنوان یك معامله و داد و ستد محض معرفی نماید؛ چه اینكه بیان‏امام(ع) ناظر بر این نكته است كه البته در عقد نكاح، ‏داد و ستد و بیع و شرایی در كار است‏اما نه از آن نوعی كه در آن، ‏ارزش مادی، ‏نقش محوری را ایفا می‏كند؛ بلكه در این بیع و شراء، ‏محبت و دوستی و در واقع «دل» معامله می‏شود و چنین معامله‏ای نیازمند شاهد صدق است؛ چون همانند داد و ستد مادی نیست كه با دادن عوض و دریافت معوض خاتمه یابد و تمام شود؛ بلكه معامله پایداری است كه مدت دوام آن تمام عمر آدمی را در بر می‏گیرد؛ به عبارت دیگر نكاح دل دادن و دل گرفتن است، ‏دلداری و دلبری است، ‏عشق و دوستی است، ‏محبت و وفاداری است و این، ‏نه معامله‏ای است كه با انشای عقد و داد و ستد عوض و معوض، ‏خاتمه می‏یابد و نه متاعی است كه بتوان برای آن ارزش مادی تصور كرد؛ لذا مهریه با آنكه در قالب، ‏ارزش مادی است؛‏اما نقش كاملاً نمادین دارد و فقط نشان صدق ادعای دوستی و محبت است. اگر ملتی به پاس رشادت‏ها و خودگذری‏های قهرمان ملی‏شان، ‏تندیس بلورین به او تقدیم می‏كنند، ‏یا جامعه‏ای در مقام ارج‏گذاری به یك دانشمند، ‏به او لوح سپاس می‏دهند، ‏آیا این بدان معناست كه مقام و ارزش علمی و قهرمانی آنها را با یك تندیس یا لوح سپاس معامله نموده‏اند؟ یا این اقدام، ‏نماد احترام عمیق آن ملت و جامعه به قهرمان ملی و دانشمند شان است؟ واضح است كه این اقدام، ‏ارزش نمادین دارد و یك ملت با یك حركت نمایشی و سمبولیك مقام قهرمان ملی و دانشمند را ارج می‏نهد؛ بنابراین دادن مهریه نیز بر همین منوال، ‏یك حركت نمادین و یك اقدام نمایشی است كه مرد با اهدای آن به پیشگاه زن، ‏صداقت و درستی ادعای خویش را مبنی بر دوستی و عشق به زن نشان می‏دهد و در واقع، ‏با این كار پاسخ مثبت زن را به تقاضای محبت‏آمیز و عشق آفرین خویش، ‏ارج می‏نهد. همچنین، ‏احادیثی كه راجع به جواز نظر انداختن به زن به منظور انجام ازدواج، ‏وارد شده است، ‏برداشت این نوشتار را از بیان‏امام رضا(ع) تأیید می‏كند. محمد بن مسلم می‏گوید از‏امام باقر(ع) پرسیدم مردی كه می‏خواهد با زنی ازدواج كند آیا می‏تواند بر او نظر كند؟ حضرت فرمود: «نعم، ‏انما یشتریها باغلی الثمن»:[ ۳۵ ] مفهوم این حدیث و احادیث مشابه آن، ‏این است كه مرد در مقام انجام یك معامله بسیار بزرگ است و لذا باید مراقب تمام جهات و ابعاد آن باشد؛ گویی مرد می‏خواهد این معامله را با گران‏ترین قیمت انجام دهد؛ از این رو همان‏طوری كه یك شخص در مقام عقد چنین معامله‏ای باید تمام جوانب آن را بسنجد و با چشم باز وارد آن شود، ‏در مورد نكاح نیز باید مواظب باشد و چشمانش را بگشاید و كسی را كه می‏خواهد به او دل ببندد و با همكاری او اساس یك كانون گرم و پر محبت را پی‏ریزی نماید ‏ـ تا در تمام عمر، ‏با زندگی در آن، ‏به سكون و آرامش مطلوب دست یابد ‏ـ باید بشناسد و تمام مزایا و معایب او را از نظر بگذراند و آن‏گاه با شناخت و آگاهی لازم اقدام نماید.علاوه بر آن، ‏امام(ع) می‏فرماید: «انما یشتریها باغلی الثمن» این گران‏ترین قیمت، ‏چیست و مراد از «اغلی الثمن» چه می‏باشد؟ به نظر می‏رسد نزدیكترین مصداق و شاخص ترین فرد آن، ‏همان سرمایه‏ی محبت و مودتی است كه مرد هنگام ازدواج با در كف گرفتن آن وارد میدان می‏شود و با اتكای به آن، ‏كانون گرم و صمیمی خانواده را تشكیل می‏دهد و با اعتماد به آن می‏خواهد اعتماد زن را به دست آورد و گرنه هیچ بهایی غیر از آن، ‏نمی‏تواند ضامن بقای خانواده و تأمین كننده آسایش مطلوب برخاسته از آن باشد. سرمایه‏ی محبت است كه زن را وامی‏دارد تا با ایثار و خودگذری و با تلاش پیگیر و شبانه روزی، ‏بدون كمترین توقع و چشم‏داشت مادی، ‏تمام زحمات درون خانه، ‏رسیدگی به وضع منزل، ‏فرزندان و همكاری و كمك با مردخانه را به دوش بكشد و نه تنها از این همه زحمت و تلاش، ‏احساس خستگی نكند؛ بلكه از آن لذت ببرد. و البته همین دوستی و درستی است كه به مرد حركت و انگیزه می‏بخشد تا هیچ‏گاه به فراهم نمودن حداقل‏امكانات زندگی برای زن و فرزندان خویش اكتفاء نكند و هرگز نگوید كه آنچه از نظر شرعی و قانونی بر دوش اوست، ‏انجام داده و بیشتر از آن تكلیفی ندارد. پس به یقین می‏توان گفت: این «اغلی ثمن» همان نقد محبت و دوستی است كه به منظور خرید «دل» نثار می‏شود و در واقع مفاد این حدیث، ‏حدیث دلدادگی و دلبردگی است؛ همچنان كه مفاد كلام‏امام هشتم(ع) نیز همین است و براساس آن، ‏زوجین به دنبال كیمیای محبت‏اند كه خلوص و كمال آن را با اكسیر «صداق» و درستی محك می‏زنند و چون مرد، ‏در این عرصه پیشگام و خواستگار مبادله‏ی محبت و معامله‏ی مودت است، ‏به حكم اینكه بار اثبات ادعا به دوش مدعی است، ‏باید شاهد، ‏صدقی اقامه كند تا خلوص ادعایش را به اثبات برساند و «مهریه» همان شاهد صدق است كه به صورت نمادین، ‏بیانگر راستی و درستی ادعای محبت و دوستی از سوی مرد است؛ به بیان بهتر، ‏مهریه همانند تمام اقدامات نمادین، ‏دارای دو جهت است: از یك سو روایتگر صدق و راستی این طرف، ‏و از سوی دیگر حكایتگر تجلیل و سپاس از طرف مقابل است؛ از این جهت شریعت اسلام، ‏ضمن تأیید این سنت اجتماعی، ‏به آن حیث وجوبی بخشیده و لزوم آن را مورد تأكید قرار داده است.جمع بندی و نتیجه‏گیری:
اگر بخواهیم تمام آنچه را كه طی این نوشتار به رشته تحریر درآمد، ‏در جملاتی كوتاه بیان كنیم، ‏می‏توانیم بگوییم كه اولاً؛ مهریه در ذات خود یك هدیه است كه به دو منظور پرداخت می‏شود: یكی به منظور اثبات ادعای مرد كه با ادعای محبت و مودت به خواستگاری زن می‏رود و دیگری، ‏به منظور ارج نهادن به پاسخ مثبت زن به تقاضای مرد؛ بنابراین مهریه مالی نیست كه به خاطر جبران عدم استقلال مالی زن به او داده می‏شود؛ چون در جای خودش به اثبات رسیده است كه زن همانند مرد، ‏از این نظر استقلال دارد. قرآن مجید می‏گوید: «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ»[ ۳۶ ] . از آن گذشته، ‏با توجه به طبیعت مادی سیال، ‏مهریه بیانگر ثروتی نیست كه زن برای تأمین آینده زندگی‏اش به آن دست یابد. به ویژه اینكه زن در بیشتر موارد، ‏مهریه را برای خرید لوازم زندگی و نیازهای شخصی‏اش در زمان زوجیت خرج می‏كند؛[ ۳۷ ] همچنین این ادعا كه مهریه اهرم فشاری بر مرد است تا نتواند از اختیار طلاق استفاده كند و یا ادعاهایی مثل آن، ‏كاملاً مردود و بی‏پایه است و هیچ‏گونه توجیه علمی و منطقی ندارد.[ ۳۸ ] ثانیاً، ‏با توجه به احكام ویژه‏ای كه در شریعت اسلام درباره‏ی «مهر» بیان شده است و كه طی آن بر جنبه‏ی اخلاقی و معنوی آن تأكید فراوان به عمل آمده و اصلاً وضع حقوقی مهریه به گونه‏ای تبیین گردیده است كه جایگاه مالی و مادی آن را تقریباً به طور كامل از بین می‏برد، ‏به این نتیجه می‏رسیم كه اصلاً پرداخت مهریه یك حركت نمایشی و یك اقدام نمادین است كه ارزش سمبولیك آن را بیان می‏كند.[ ۳۹ ] ثالثاً، ‏پرداخت مهریه از سوی مرد به زن، ‏یك سنت كهن اجتماعی و عرفی و مقتضای درك و تدبیر عقلانی انسان‏هاست كه از گذشته‏های بسیار دور وجود داشته و شریعت اسلام، ‏ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر آن، ‏جهت آن را تصحیح و بلكه تعیین نموده و در مورد آن، ‏ارزش گذاری نموده است؛ از این رو مهریه یكی از لوازم ازدواج به شمار می‏رود كه وجوب آن در فقه، ‏بر صحت نكاح تأثیری ندارد؛ زیرا اصلاً مال و ارزش مادی در عقد ازدواج مقصد و مقصود نمی‏باشد؛ بلكه وجوب مهر به دلیل بالا بردن حیثیت نكاح و اظهار مقام بزرگ آن و بالاتر، ‏به منظور تكریم زن و تأكید بر جایگاه تعیین كننده‏ی وی در عقد ازدواج است.[ ۴۰ ] ۴۰

پی‏نوشت‏ها:
۱. محمد حسین طباطبایی؛ المیزان؛ ترجمه سید باقر موسوی؛ ج ۴، ‏قم: انتشارات اسلامی، ‏بی‏تا، ‏ص ۲۶۹.
۲. غالب غانم؛ القوانین و النظم عبرالتاریخ؛ لبنان: دار المنشورات الحقوقیه، ‏ ۱۹۹۷، ‏ص ۴۷.
۳. همان؛ ص ۶۰.
۴. نساء: ۴.
۵. سید قطب؛ فی ظلال القرآن؛ ج ۱، ‏لبنان: دار الشروق، ‏۱۹۹۵، ‏ص ۵۸۵ (ذیل آیه فوق).
۶. ر.ك‏به: قدرت اللَّه خسرو شاهی و مصطفی دانش پژوه؛ فلسفه حقوق؛ قم: مؤسسه‏امام خمینی، ‏۱۳۷۹، ‏ص ۱۴۰ ‏ـ ۱۵۰.
۷. اعراف: ۱۸۹.
۸. روم: ۲۱.
۹. مرتضی مطهری؛ نظام حقوق زن در اسلام؛ ج ۵، ‏تهران: صدرا، ‏۱۳۶۵، ‏ص ۲۳۱ ‏ـ ۲۳۲.
۱۰. همان: ص ۲۳۳.
۱۱. تفسیر التبیان؛ ج ۳، ‏النجف: المكتب الامین، ‏(بی‏تا) ص ۱۰۹، ‏ذیل آیه‏۴ سوره‏ی نساء.
۱۲. الجواهر؛ ج ۳، ‏مصر، ‏(بی‏نا) ۱۳۵۰، ‏ص ۱۰، ‏ذیل همان آیه.
۱۳. التفسیر الكاشف؛ ج ۲، ‏لبنان: دار العلم للملایین، ‏الطبعه ‏الثالثه، ‏۱۹۸۱، ‏ص ۲۵۰، ‏ذیل همان آیه.
۱۴. فی ظلال القرآن.
۱۵. تفسیر المراغی؛ ج ۴، ‏لبنان: دار احیاء التراث العربی، ‏(بی‏تا) ص ۱۸۴، ‏ذیل همان آیه.
۱۶. النكت و العیون؛ ج ۱، ‏لبنان، ‏مؤسسه ‏الكتب الثقافیه، ‏(بی‏تا) ص ۴۵۱، ‏ذیل همان آیه.
۱۷. تفسیر من وحی القرآن؛ ج ۷، ‏لبنان: دار الملاك، ‏۱۹۹۸، ‏ص ۶۹، ‏ذیل همان آیه و ص ۱۸۱، ‏ذیل آیه ۲۴ همان سوره.
۱۸. التفسیر الكبیر؛ ج ۹ ‏ـ ۱۰، ‏لبنان: دار الكتب العلمیه، ‏۱۹۹۰، ‏ص ۱۴۷، ‏ذیل همان آیه و نیز ر.ك به: مجمع البیان؛ ج ۳ ‏ـ ۴، ‏ذیل همان آیه.
۱۹. نساء: ۲۴ و ۲۵ و مائده: ۵.
۲۰. محمد الصادقی؛ الفرقان فی تفسیر القرآن؛ ج‏۴ ‏ـ ۵، ‏قم: انتشارات فرهنگ اسلامی، ‏۱۴۰۸، ‏ص ۲۱۲.
۲۱. حر عاملی؛ وسائل الشیعه: كتاب النكاح، ‏ابواب مهور، ‏ب ۴۰، ‏ح ۲.
۲۲. همان؛ ب ۱۸، ‏ح ۱۶.
۲۳. ‏همان؛ ب ۵.
۲۴. ‏همان؛ ب ۲۶.
۲۵. همان؛ ب ۱، ‏ح ۱ و ۹.
۲۶. ‏همان؛ ب ۲، ‏ح ۱.
۲۷. مرتضی مطهری، ‏نظام حقوق زن در اسلام؛ ص ۲۳۶.
۲۸. قدرت اللَّه خسرو شاهی و مصطفی دانش پژوه؛ فلسفه حقوق؛ ص ۱۵۴.
۲۹. ‏محمد حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر قرآن؛ ج ۷، ‏ص ۲۸۵، ‏ذیل آیه ۴ سوره نساء.
۳۰. محمد تقی المدرسی؛ من هدی القرآن؛ ج ۲، ‏طهران: دار محبّی الحسین(ع)، ‏۱۴۱۹، ‏ص ۲۲.
۳۱. محمد حسین فضل اللَّه؛ تفسیر من وحی القرآن؛ ص ۶۹.
۳۲. علل الشرایع؛ باب عله ‏وجوب المهر، ‏حر عاملی؛ ب ۱۱، ‏ح ۹.
۳۳. سوره توبه: ۱۱۱.
۳۴. صف: ۱۰ ‏ـ ۱۱.
۳۵. حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۱۴، ‏ابواب مقدمات نكاح، ‏ب ۳۶، ‏ح ۱، ‏نیز ر.ك به: حدیث ۷ و ۱۱ همان باب و علل الشرایع صدوق؛ ج ۲، ‏باب ۲۶۰.
۳۶. نساء: ۳۲.
۳۷. محمد حسین فضل اللَّه؛ تفسیر من وحی القرآن؛ ص ۷۰.
۳۸. ر.ك به: همان و مرتضی مطهری با نظام حقوق زن در اسلام؛ ص ۲۵۶ ‏ـ ۲۶۱.
۳۹. ر.ك به: سید حسین شرف الدین؛ تبیین جامعه شناختی مهریه؛ قم: انتشارات مؤسسه‏امام خمینی، ‏۱۳۸۰، ‏ص ۳۰۲.
۴۰. ر.ك به: محمد كمال الدین‏امام؛ الزواج و الطلاق فی الفقه الاسلامی؛ لبنان: المؤسسه الجامعه للدراسات، ‏۱۹۹۶، ‏ص ۱۱۹ ‏ـ ۱۲۱

منبع:ماهنامه حورا، شماره ۱۲، اردیبهشت ‏و خرداد ۸۴
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید