دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

انواع مغالطه


انواع مغالطه
از بحث های گذشته دانستیم که اگر استدلال واجد ارکان یا شرایط لازم به لحاظ ماده یا صورت و یا هر دو نباشد، استدلالی مغالطی است. بنابر این، انواع مغالطه به تعداد ارکان و شرایط انواع استدلال - به لحاظ ماده و صورت - است.
از آن جا که استدلال به دو گونه مباشر و غیرمباشر تقسیم می شود و هر یک نیز دارای انواعی است، باید در هر نوع ارکان و شرایط مخصوص به آن - به لحاظ ماده و صورت - بررسی شود، تا خطا در هر گونه استدلال به درستی شناخته شود.
الف) استدلال مباشر
دانسته شد که اگر استنتاج و اکتساب یک تصدیق تنها از یک قضیه دیگر باشد، استدلال مباشر نامیده می شود. با انواع استدلال مباشر در بحث های گذشته آشنا شدید. حال اگر در هر نوع رعایت ارکان و شرایط آن نشود ،(۴۱) مغالطه صورت گرفته است ؛(۴۲) مثلاً نقیض موجبه کلیه، سالبه کلیه دانسته شود ؛ آن گاه از کذب قضیه هر حیوانی انسان است صدق قضیه هیچ حیوانی انسان نیست نتیجه گرفته شود و یا مثلاً از صدق قضیه موجبه کلیه، صدق عکس آن به همان صورت (موجبه کلیه) توهّم شود ؛ مانند این که وقتی می گویند هر شی ء مادی موجود است توهّم شود که هر موجودی شی ء مادی است . و یا مثلاً از قضیه بعضی معصومین پیامبر نیستند توهّم شود که بعضی پیامبران معصوم نیستند زیرا گفته شد که سالبه جزئیه عکس مستوی ندارد.
ب) استدلال غیرمباشر
● قیاس
قیاس به لحاظ ماده و صورت دارای ارکان و شرایطی است که فقدان هر یک منشأ مغالطه می شود. برخی از این ارکان و شرایط عبارتند از:
۱) تشکیل قیاس از دو مقدمه جدا از هم، که هرکدام در حقیقت یک قضیه باشد.(۴۳)
بنابر این، در مثال فقط انسان شاعر است. هر شاعری حیوان است. پس فقط انسان حیوان است مغالطه صورت گرفته، چرا که در این استدلال، قضیه اوّل ترکیبی از دو قضیه است: انسان شاعر است و غیر انسان شاعر نیست .(۴۴)
۲) تکرار حد اوسط
قیاس باید مشتمل بر حد اوسطی باشد که به طور کامل و به معنای دقیق کلمه تکرار شود. حال در مواضعی که حد اوسط در واقع تکرار نشده ولی چنین پنداشته شود که تکرار شده، مغالطه صورت گرفته است. منشأ این پندار آن است که یک لفظ دارای معانی متعدد است و این لفظ در یک مقدمه به یک معنا و در مقدمه دیگر به معنای دیگر به کار گرفته شده است.
آنچه درباره این مغالطه باید در نظر داشت، این است که منشأ تعدد معنای یک لفظ گاهی جوهر لفظ است و گاهی هیأت آن و گاهی ترکیب آن با الفاظ دیگر. برای اهمیت این نوع مغالطه به بررسی بیشتر درباره منشأ تعدد معنای لفظ می پردازیم.
الف) جوهر لفظ :
این در جایی است که دلالت لفظ بر معانی متعدد به سبب ماده لفظ باشد و هیأت لفظ و ترکیب آن با الفاظ دیگر نقشی در این تعدد نداشته باشد ؛ مثل انگور شیرین است. شیرین اسطوره داستانی است. پس انگور اسطوره داستانی است.(۴۵)
تعدد معانی لفظ واحد اعم است از این که به علت اشتراک لفظی باشد و یا نقل، مجاز، استعاره، تشبیه، اطلاق و تقیید و ... .
ب) هیأت لفظ :
این در جایی است که منشأ تعدد معنای لفظ ، هیأت باشد. حال چه هیأت ذاتی (صرفی)؛ مانند: خداوند مختار است. هر مختاری معلول است. پس خداوند معلول است .(۴۶) و چه هیأت عرضی (اعراب و اِعجام) ؛ مانند: خداوند موجَب است. هر موجَبی معلول است. پس خداوند معلول است.(۴۷)
ج) ترکیب:
منشأ تعدد، ترکیب است ؛ یعنی لفظ از حیث ماده و هیأت بر معانی متعدد دلالت نمی کند ولی از آن جا که با الفاظ دیگر ترکیب شده، دلالت بر معانی متعدد می کند. این قسم نیز به گونه های متعددی است:
- گاهی نفس ترکیب اقتضای تعدد می کند ؛ مانند اگر کسی در حق امام علی علیه السلام چیزی بگوید او شایسته آن است. لیکن کسی در حق امام علی علیه السلام چیزی گفته است. پس او شایسته آن است .(۴۸)
- گاهی توهّم وجود ترکیب اقتضای تعدد می کند: مثل عدد پنج زوج و فرد است. هر عددی که زوج و فرد باشد زوج است. پس عدد پنج زوج است .(۴۹)
- گاهی توهّم عدم وجود ترکیب اقتضای تعدد می کند ؛ مثل آب ئیدروژن و اکسیژن است. ئیدروژن و اکسیژن قابل احتراق اند. پس آب قابل احتراق است .(۵۰)
۳) اگر قیاس، اقترانی است، شرایط مخصوص به هر شکل و اگر استثنایی است، شرایط عمومی و مخصوص به انفصالی و اتصالی در آن رعایت شود ؛ مثلاً در شکل اوّل گفته شد که صغری باید موجبه باشد. بنابر این، در مثال حسین پزشک نیست. هر پزشکی عالم است. پس حسین عالم نیست مغالطه صورت گرفته است و یا مثلاً در قیاس استثنایی اتصالی گفته شد که از وضع تالی نمی توان وضع مقدم را نتیجه گرفت. بنابر این، در مثال اگر باران باریده باشد زمین خیس است. لیکن زمین خیس است. پس باران باریده است. مغالطه صورت گرفته است.
۴) شرایط مخصوص ماده قیاس در آن رعایت شود.
قیاس به لحاظ ماده - بدون در نظر گرفتن مغالطه که محل بحث است - به چهار نوع تقسیم می شود. با انواع آن تعریف و شرایط هر یک در بحث های گذشته آشنا شدید ؛ مثلاً در برهان گفته شد که مقدمات باید یقینی باشد.(۵۱) حد اوسط علت علم به ثبوت اکبر برای اصغر باشد و ... . حال هر کدام از این شرایط رعایت نشود، مغالطه صورت می گیرد ؛ مثل این که وزیری دلیل عدم موفقیت خود را نازک شدن لایه ازن در جو بداند این استدلال، مغالطی است ؛ چرا که رابطه علیت بین لایه ازن و عدم موفقیت وزیر وجود ندارد.(۵۲)
۵) شرایط مخصوص به نتیجه رعایت شود.
نتیجه به لحاظ کم و کیف دارای قواعدی است که باید رعایت شود ؛ مثلاً در شکل سوم همواره نتیجه جزئیه خواهد بود هرچند صغری و کبری هر دو موجبه کلیه باشد. بنابر این، در مثال هر شاعری حیوان است. هر شاعری انسان است. پس هر حیوانی انسان است مغالطه صورت گرفته است.
ممکن است، این سؤال به ذهن برسد که بحث ما درباره استدلال مغالطی بود، حال آن که در این قسم مغالطه در نتیجه واقع شده است. در پاسخ می گوییم: از آن جا که قبل از تشکیل استدلال، مطلوبی داریم که به وسیله استدلال می خواهیم آن را اثبات کنیم، می توان گفت که در حقیقت استدلال ما، استدلالی مغالطی است. چرا که برای اثبات مطلوبی چیده شده که به وسیله این استدلال ثابت نمی شود ؛ بنابر این، استدلال ما برای اثبات این مطلوب، استدلالی نادرست است.
● استقرا و تمثیل
در بحث های گذشته با ارکان و شرایط استقرا و تمثیل آشنا شدید. حال می گوییم: فقدان هر یک از این امور سبب مغالطه می شود. مثلاً در استقرای ناقص اگر بدون تکرار مشاهده و یا مشاهده مواردی بسیار اندک که برای حکم کلی کافی نباشد، حکمی کلی آورده شود، مغالطه صورت گرفته است ؛ مثل این که با مشاهده یک یا تعداد محدودی ایرانی قدکوتاه، حکم شود: که همه ایرانی ها قدکوتاه هستند و یا در تمثیل مثلاً اگر بدون وجود جامع حکمی از موضوعی به موضوع دیگر سرایت داده شود، مغالطه صورت پذیرفته است.
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید