دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا
منطق در فلسفه اسلامی
از آنجا که منطق تنها با شناخته (known) و ناشناخته (unknown) سر و کار دارد، نمیتواند به چیزی خارج از ذهن بپردازد و به این علت که یک ابزار زبانی است (که خارج از واقعیت اشیا است)، نمیتواند مستقیم با چنین واقعیتهایی روبهرو شود، حال چه این واقعیتها داخل ذهن وجود داشته باشند یا خارج آن یا به طور کلی خارج از این دو محدوده وجود داشته باشند. منطق تنها میتواند با وضع یا حالت این واقعیتها روبهرو شود.
این وضع شامل ارتباطهایی بین واقعیتها و واسطهای میان واقعیت و زبان است؛ بنابراین منطق با وضع این واقعیتها تا آنجا که در ذهن وجود دارند روبهروست.
به عنوان مثالی [از این وضعها] میتوان به موضوع (subject) و محمول (predicate)، کلیت (universality) یا جزئیت (particularity)، ذاتیت (essentiality) یا عرضیت (accidentality) اشاره کرد. به عبارت دیگر، منطق تنها میتواند با واقعیاتی روبهرو شود که آنها موضوع یا محمول، کلی یا جزئی، ذاتی یا عرضی یا مانند آن هستند.
از آنجا که هدف نهایی انسان فهم واقعیتها، وجودات یا ماهیات اشیا است و از آنجایی که هدف نهایی منطق فهم مفاهیم است، منطقیون اگر به دنبال خدمت به انسانیت هستند باید بر فهم مفاهیمی متمرکز شوند که راهنمایی به فهم ذاتیات هستند.
ابنسینا نشان داده است که چون ذاتیات کلی هستند، چنین بیانهایی نیز کلی هستند، به این معنا که کلیات را مانند انسان بازنمایی میکنند و نه به این معنا که تنها در بیان کلی هستند مانند زید.
یک بیان کلی میتواند بر بیش از یک چیز اطلاق شود، مانند دو مثال قبلی، اما باید تمایزی را که ابن سینا میان این دو بیان کلی قائل میشود در ذهن کرد: اولی واقعیت را، هرچند غیرمستقیم بازنمایی میکند، برخلاف دومی. تنها کلی به معنای اول است که منطقیون باید با آن سر و کار داشته باشند.
نظر به این که بحث از کلیات، نقش مهمی در منطق عربی دارد، مهم است که به طور خلاصه بر این موضوع تمرکز کنیم تا از فهم آن مطمئن شویم. فلاسفه مسلمان بیانهای کلی را به ۵ نوع تقسیم میکنند که به کلیات خمس مشهور است: جنس (genus)، نوع (species)، فصل (difference) ، عرض خاص (property accident) و عرض عام (common accident) جنس اشاره دارد به ماهیت کلی تمام انواع که تحت آن قرار میگیرند، مانند حیوانیت (animality) برای انسان، سگ، گربه و مانند آن. همچنین، جنس به ما میگوید که طبیعت کلی یک شیء چیست. نوع طبیعت کلی تمام افرادی است که تحت آن طبقهبندی میشوند، مانند انسان برای محمد، علی و زهرا.
نوع به ما میگوید که ماهیت خاص یک شیء چیست. فصل به معنای چیزی است که اعضای یک جنس را از هم متمایز میکند، مانند ناطق (rational) که نوع انسان را از دیگر انواعی که به عنوان حیوان طبقهبندی میشوند جدا میسازد. فصل به ما میگوید یک شی خاص چیست. ا
ین کلیات برای هر چیزی ذاتی هستند؛ یعنی بدون آنها یک چیز آنچه هست نخواهد بود. عرضیات خاص و عام عرضی هستند، به این معنا که به چیزی اضافه میشوند بدون این که بخشی از وجود [ذاتی] آن باشند.
عرض خاص اشاره دارد به چیزی که تنها به یک کلی [و نه به دیگر کلیات] اضافه میشود، مانند ضاحک برای انسان و عرض عام به معنای یک خصوصیت است که به بیش از یک کلی اضافه میشود یا به صورت لاینفک مانند سیاه برای کلاغ یا به طور جدا شدنی مانند سیاه برای انسان.
تنها جنس، نوع و فصل هستند که [ذاتی] وجود اشیا هستند. اگر کسی بخواهد که وجود یک شیء را بفهمد، باید ابتدا جنس، نوع و فصل یا فصلهای آن را بشناسد. فهم این کلیات سهگانه از طریق تعریف و برهان صورت میگیرد. جملات تعریفی یا تعریف هستند یا توصیف. تعریف جملهای است که ذات یک شیء را با نشاندادن خصوصیات ذاتی عمومی یا خاص آن یا به عبارت دیگر جنس، نوع و فصل آن را منعکس میکند.
توصیف مانند تعریف است جز آن که کیفیت خاص [خود شیء] را به جای فصل بیان میکند بنابراین توصیف تصویر کاملی از ذات یک شیء ارائه نمیکند، بر خلاف تعریف که این کار را انجام میدهد. برهان مجموعهای از قضایاست که از تصورات ساخته شده است.
برهانی که به فهم ذات اشیا کمک میکند [برهانی است که] از احکام کلی شناختهشده به سمت احکام کلی ناشناخته حرکت میکند.
یک پرسش مهم که فلاسفه مسلمان با آن درگیر هستند این است که چگونه کلیات (universals) یا صور (forms) که ذاتی ماهیت اشیاء هستند به ذهن میآیند پیش از آنکه جملات تعریفی یا براهین را به کار بگیرد تا تصورات و احکام شناختهشده را از آنها بسازد.
برای پاسخ به این پرسش، فیلسوفان مسلمان ابتدا درباره ساختار روح انسان بحث کردهاند و سپس این که چگونه کلیات راه خود را به سمت معرف پیش میروند.
همانطور که میدانیم، تصورات یا از طریق فلسفی وارد ذهن میشوند یا از طریق پیشگویی یا الهام. راه فیلسوفانه فرد را ملزم میکند که ابتدا حواس خارجی را برای به دست آوردن کلیاتی که در جهان خارج وجود دارند و به ماده آمیختهاند به کار بیندازد سپس حواس داخلی که مانند حواس خارجی جزیی از روح حیوانیاند، کلیات را برمیگیرند و آنها را تا آنجای که ممکن است از ماده جدا میکنند. تخیل مهمترین حس داخلی است.
مترجم: مهدی رعنایی
منبع: www.muslimphilosophy.com
منبع: www.muslimphilosophy.com
منبع : روزنامه جامجم
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
آمریکا ایران خلیج فارس مجلس شورای اسلامی مجلس دولت شورای نگهبان دولت سیزدهم افغانستان جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد جنگ
هواشناسی شهرداری تهران تهران چین شورای شهر دستگیری پلیس قتل فضای مجازی سیل وزارت بهداشت سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت خودرو ایران خودرو خودرو مالیات دلار بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا تورم مسکن سایپا
سریال پایتخت بهاره رهنما قرآن تلویزیون تئاتر فیلم سریال سینمای ایران موسیقی کتاب سینما قرآن کریم
سازمان سنجش انتخاب رشته باتری
اسرائیل فلسطین رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه روسیه اوکراین حماس نوار غزه ترکیه طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی سپاهان باشگاه پرسپولیس تراکتور جام حذفی آلومینیوم اراک وحید شمسایی
تسلا ایلان ماسک هوش مصنوعی اپل تبلیغات آیفون ناسا فناوری گوگل مریخ
سازمان غذا و دارو سرطان طول عمر خواب دندانپزشکی آلزایمر بارداری مالاریا روغن حیوانی