یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آیا دینداری با زندگی شاد منافات دارد؟


آیا دینداری با زندگی شاد منافات دارد؟
●ریشه یابی:
ریشه این پندار را می‌توان در چند مورد خلاصه کرد:
۱. نوع برخورد و مواجههٔ برخی دینداران که ـ برخلاف دستورات و آموزه‌های اخلاقی اسلام ـ چهره‌ای عبوس و گرفته دارند و نیز با گلایه و نارضایتی با همه مسائل برخورد می کنند. گویی هیچ شادی و نشاطی در وجود آنان یافت نمی‌شود!
۲. مراسم و برنامه‌هایی که در جامعه ما در ایام سوگواری برای پیشوایان و بزرگان دین برگزار می‌شود نمود و گستره آن نسبت به مراسم شادی و سرور برای آن بزرگواران به مراتب بیشتر است. مثلاً برای عزاداری حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) معمولاً در دو ماه محرم و صفر مراسم و محافل برگزار می شود ولی به مناسبت میلاد مسعود آن حضرت تنها یک روز مراسم جشن و سرور بر پا می‌شود، آن هم محدود و مختصر!
۳. برخی احکام دین محدودیت‌هایی ایجاد می کند که خود به خود شادی‌ها را محدود می سازد مثلاً حرمت لهو و لهب، ‌ممنوع بودن موسیقی حرام،‌ ممنوعیت اختلاط زن و مرد نامحرم و ... این احکام بخشی از شادی‌ها و محافل و مراسم تفریحی را ـ که در میان غیر متدینین رایج و معمول است ـ ممنوع می‌سازد و خود به خود زندگی شاد را از دینداران سلب می کند؛ همچنین احکام و دستوراتی که مانع درآمدهای حرام و یا اسراف و تبذیر است، خود زمینه‌های زندگی شاد را محدود می‌سازد.
۴. بالاتر از همه برخی توصیه‌ها و دستورات دینی است که شادی را مذمت کرده و اندوه و غم را مورد ستایش قرار داده است. مفاهیمی همچون گریه، ترس، عزاداری، ذکر مصیبت، اندوهگین بودن، و ... در فضای دینداری ارزش و تقدس یافته و خنده، قهقه، پایکوبی ،‌ دست زدن و ... مفاهیمی مذموم و بد تلقی میشود. این موارد زمینه و منشأ این برداشت می شود که دینداری با زندگی شاد منافات دارد و بنابراین برای داشتن زندگی شاد نمی‌توان دیندار بود!
برای تبیین موضوع، باید ببینیم تعریف ما از دینداری و زندگی شاد چیست؟
●دینداری:
معنی صحیح و درست دینداری، باور به آموزه‌های اعتقادی دین و پایبندی به مقررات، احکام و ارزش‌های دینی است البته منظور ما از دین، نه هرچه که به عنوان دین شناخته می‌شود، بلکه اسلام ناب و حقیقی است. هر فرد یا جامعه‌ای که باور عمیق‌تر و جدی‌تر به مبانی اعتقادی اسلام داشته باشد و در عمل و رفتار هم چارچوب اسلامی را بیشتر و دقیقتر عمل کند، دیندارتر شمرده می شود. از آن‌جا که دین حق ـ یعنی اسلام ناب محمدی (ص) ـ موجب تأمین سعادت انسان و نشان دهنده راه خوشبختی حقیقی است، و سعادت و خوشبختی است که شادی حقیقی و ماندگار را برای ما بوجود می آورد. بنابراین دینداری درست نمی تواند با شادی حقیقی ناسازگار و متضاد باشد. بله، برخی رفتارهای ناشایست کسانی که ادعای دینداری می کنند و آداب و رسوم غلطی که بنام دین در جوامع دینی جاری است، نباید به حساب دین گذاشته شود. دستورات دین به ما توصیه می کند که در مواجهه با یکدیگر چهره‌ای بشاش و شاد داشته باشیم و حتی اگر اندوه و غصه‌ای هم در درون ما وجود دارد آن را به رخ دیگران نکشیم و نگذاریم کام دیگران را تلخ کند. (غررالحکم و درر الکلم، ص ۹۱) اما بی توجهی به این دستورات، موجب برداشت غلط از دینداری می شود! در مورد مراسم و محافل عزاداری و سوگواری، تنها برای جریان کربلا و حماسه عاشورا است که توصیه های مؤکد و فراوان برای گریه و عزاداری شده است که علاوه بر ریشه های عاطفی این مسئله، زنده ماندن درس های زندگی‌ساز عاشورا مد نظر بوده است. اما در کنار این توصیه ها، دستورات فراوانی هم برای شادی و سرور در مناسبتهای شاد ارائه شده است. امامان ما فرموده‌اند که شیعیان ما ـ یعنی دینداران حقیقی ـ در شادی و سرور ما، شادمان‌اند (همان ،‌ص ۱۱۷) و در حزن و اندوه ما، اندوهگین. حالا اگر در جامعه‌ی ما تعادل رعایت نمی گردد و شادی و سرور در مناسبت‌های شاد به اندازه‌ی مراسم عزادارای و گریه اهمیت داده نمی شود، ناشی از برداشت ناقص و عادت غلط «دینداران» است نه اینکه «دینداری صحیح و حقیقی» آن را ایجاب کرده باشد!
به هر حال به نظر می رسد دینداری ـ به معنی صحیح و جامع آن ـ‌ منافاتی با زندگی شاد ـ به معنی درست وعمیق آن ـ نداشته باشد، ولی نگاه و تعریف ما از «زندگی شاد» هم باید روشن شود تا پاسخ این پرسش کامل گردد.
●زندگی شاد:
شادی، همان حال خوش، انبساط خاطر و احساس مثبت و خوبی است که هر کدام از ما آن را تجربه کرده است. شنیدن خبری مسرت بخش، بدست آوردن موفقیتی برجسته،‌ قرار گرفتن در موقعیتی لذت بخش، مشاهده‌ی صحنه‌ای غرور آفرین،‌ ... همه و همه موجب خوشحالی و شادی خاطر انسان می گردد. اما همه شادی‌ها به یک اندازه برای ما مهم و مطلوب نیست. دانشجویی که برای به دست آوردن موفقیتی علمی در حال پژوهش ومطالعه است، به راحتی از بسیاری خوشی‌ها و شادی‌های گذرا چشم می پوشد تا به خوشحالی و شادی ناشی از آن موفقیت علمی دست یابد. کارگر یا کارمندی که برای تأمین معاش خود و فراهم کردن زندگی راحت و شاد تلاش فشرده و خسته‌کننده‌ای را انجام می دهد، در این راه از بسیاری از لذت‌ها و شادی‌های زودگذر چشم می‌پوشد و حتی سختی‌ها و رنج‌هایی را تحمل می‌کند. پس از واقعیتی بدیهی است که: «برای به دست آوردن لذت‌های بزرگتر و شادی‌های ماندگارتر،‌ باید از لذت‌ها و خوشی‌های کوچک‌تر و پست تر صرفنظر کرد» اگر اندکی روی همین قاعده تأمل و درنگ داشته باشیم، به راحتی در می‌یابیم که انواع و اقسام شادی‌ها را باید طبقه‌بندی کرد و سپس برای زندگی شاد به تعریفی مناسب و صحیح دست یافت.●اقسام شادی‌ها:
شادی‌ها گاه گذار هستند و گاه ماندگار، گاه کاذب‌اند و گاه حقیقی، گاه شخصی‌اند و گاه خانوادگی و یا ملی و نوعی، گاه سطحی‌اند و گاه عمیق، گاه مادی‌اند و گاه معنوی،... البته به دست آوردن هر شادی نیاز به تلاش دارد و هزینه خاص خود را می‌طلبد! این هزینه گاه مادی است و گاه معنوی و یا هر دو. شادی‌هایی در زندگی یافت می شوند که بسیار پر هزینه‌اند و هیچ فرد عاقلی حاضر نیست هزینه‌های آن شادی را تحمل کند ولی برخی شادی ها کم هزینه‌اند یا ارزش آن را دارند که برای بدست آوردن آن، هزینه‌های فراوان تحمل شود. کسانی هستند که شادی شخصی خودشان برایشان مهمتر از هر چیز دیگری است و رنج و زیان دیگران برای آنان در ازای به دست آوردن آن شادی هیج اهمیتی ندارد. کسی که با سرقت اموال یا تجاوز به ناموس دیگران برای خود شادی فراهم می سازد، آیا نمی‌اندیشد که هزینه شادی او را دیگران باید تحمل کنند؟ اکنون این سوال را باید مطرح کرد که منظور از زندگی شاد چیست؟ آیا با تعاریف سطحی، مادی ، گذرا و کاذب از شادی است یا با تعاریفی عمیق و معنوی و ماندگار؟!
به نظر می رسد، غالباً به ابعاد و اعماق «زندگی شاد» توجه نمی‌گردد و غالباً با معیارهای ناقص و سطحی زندگی شاد تعریف می‌شود. در سطح خرد می بینیم که بسیاری از افراد شادی‌های گذرا و مادی خود را به هر قیمتی بر شادی‌های ماندگار و معنوی خود و نیز بر شادی‌های دیگران ترجیح می‌دهند. در سطح کلان هم شاهد تامین لذت و شادی برخی طبقات مرفّه جامعه و یا شادی مادی و ظاهری برخی کشورها و ملت‌ها به بهای گزاف رنج و سختی و تباهی برای سایر طبقات یا سایر کشورها هستیم. آیا منظور از منافات بین دینداری و زندگی شاد، این گونه شادی‌هاست؟ اگر این طور است باید تأکید کنیم که حقیقتاً دینداری با این گونه زندگی شاد قطعاً منافات دارد و اساساً دین حق و اسلام ناب برای پیشگیری از اینگونه شادی‌ها ارائه شده است! دینداری حقیقی موجب می شود که ما از هر راهی و وسیله‌ای در صدد کسب شادی‌های فردی و مادی خود نباشید. راحتی دیگران را به راحتی خود ترجیح دهیم و از این طریق به شادی های عمیق‌تر، متعالی‌تر و ماندگارتری دست یابیم.
(سوره حشر ، آیه ۹ در وصف مسلمانان اهل مدینه که پس از هجرت پیامبر(ص) و همراهانش، مهاجران را بر خود مقدم داشتند) توجه داشته باشیم که بسیاری از شادی‌های ما ناشی از شرایط و وضعیتی است که دیگران بوجود آوردند و یا ناشی از حماسه‌ای است که رنج و تلاش دیگران آن را خلق کرده است. شادی و لذت عمیق و گسترده‌ای که ملت ما در حماسه‌ی فتح خرمشهر ـ در سوم خرداد ۱۳۶۱ ـ‌ بدست آورده­اند و یا شادی تاریخی و ماندگار،‌ از دستیابی به استقلال و آزادی و مردم سالاری، نتیجه تلاش ها،‌ مجاهدت‌ها و صرفنظر کردن تعداد بی شماری انسانهای وارسته و فداکار از خوشی‌ها، شادی‌ها و لذت‌های مادی و زودگذر خود بوده است. دینداری زمینه ها و عوامل و انگیزه‌های پیدایش چنین شادی‌هایی را فراهم می سازد.
بنابراین باید بر روی تعریف«‌زندگی شاد» تأمل کنیم. حقیقتاً زندگی شاد چیست؟ بله، بخشی از شادی‌های زندگی، شادی‌های شخصی، مادی و گذرا است، نمی‌توان این واقعیت را انکار کرد که هر انسانی به اینگونه شادی‌ها نیاز دارد. دین این نیاز طبیعی را نه تنها قبیح و طرد نکرده است. که برای تأمین صحیح و درست آن، راهکارهای فراوان و آسانی را هم ارائه کرده، ولی مهم این است که فرد و جامعه دیندار زندگی را در زندگی مادی و حیات دنیوی محدود نمی‌کند. این کافران و منکران حقیقتند که جز ظواهر زندگی مادی نمی بینند و از زندگی اخروی و حیات ابدی غافل‌اند. (سوره روم، آیه ۷). ما اگر دیندار واقعی باشیم، ‌نباید تنها به زندگی شاد دنیوی بیاندیشیم و نباید شادی زندگی پایدار و جاودان خود را از یاد ببریم. تأمین زندگی شاد به معنی واقعی آن، مستلزم هزینه‌هایی است که از جمله آن،‌ چشم فروبستن از برخی شادی‌ها و لذت‌های دنیوی است. لذت‌های حرام که غالباً جایگزین حلال هم دارد و اگر به درستی نگریسته شود. شادی ناشی از آن، چندان هم خوشایند نیست.
اگر لذت ترکه لذت بدانی دگر لذت خلق لذت ندانی
●شادی های مادی و طبیعی:
به هر حال شادی های طبیعی و مادی هم لازم و ضروری است به شرط اینکه اولاً تأمین این شادی‌ها به شادی‌های دیگر لطمه وارد نکند و ثانیاً این شادی‌ها، موجب رنج‌ها و دشواری‌های بعدی برای ما نباشد و ثالثاً این شادی‌ها، مانع دستیابی و چشیدن شادی‌های متعالی، معنوی و ماندگار نگردد.
اگر زندگی شاد را برای خود و دیگران با این سه اصل تطبیق دهیم و در‌صدد تأمین آن باشیم، دینداری نه تنها مانع آن نیست که فراهم کننده و تسهیل کننده آن هم هست. بار دیگر این سه اصل را مورد توجه و تأمل قرار دهیم.
۱. شادی های مادی و طبیعی، گاه موجب سلب شادی های دیگران می‌شود. اسلام با قرار دادن مقررات و احکام دقیق و گسترده، از این امر پیشگیری کرده است. قوانینی که مانع کسب درآمدهای حرام می‌شود،‌ بخشی از مقررات اسلام در روابط زن ومرد، احکامی که حفظ حقوق دیگران را واجب می­سازد و نیز وظائفی که اسلام بر عهدهٔ همگان قرار می­دهد تا شرایط مناسبی از نظر اخلاقی و فرهنگی در جامعه ایجاد گردد، همه برای آن است که تأمین شادی‌های مادی و طبیعی برای عمده‌ای از مردم،‌ موجب سلب شادی دیگران نگردد.۲. بعضی از شادی‌های طبیعی و مادی مستلزم هزینه‌های گزافی است. گاهی یک لحظه هوسرانی ـ که شادی محدود و گذرایی را برای شخص به دنبال دارد ـ موجب یک عمر پشیمانی می شود! طبعاً انسان عاقل هرگز حاضر نیست برای اینگونه شادی‌ها هزینه‌های زیادی را متحمل شود. اسلام هم محدودیت‌هایی را برای برخی شادی‌های طبیعی و مادی قرار داده تا چنین پیامدی نداشته باشد. حرمت مشروبات الکلی در اسلام، حرمت قمار و برخی معاملات، و ... این هدف را دنبال می کند.
۳. مهمتر از همه، شادی‌های متعالی، ماندگار و اصیل است که غالباً قربانی شادی‌های سطحی، مادی و گذرا می گردد. دین حق (یعنی همان اسلام ناب و اصیل) با محدود کردن برخی شادی‌های مادی، زمینه را برای رسیدن به شادی‌های معنوی و متعالی فراهم می سازد. فرد یا جامعه‌ای که همه همت و سرمایه خود را صرف شادی‌های زودگذر بنماید، قطعاً از شادی‌های معنوی محروم می‌ماند.
این حقیقت آشکاری است که همهٔ عارفان و عالمان اخلاق و تربیت بر روی آن تأکید کرده‌اند و هر کسی کم و بیش آن را تجربه کرده است.
دیدن نور معرفت در جان خویشتن مستلزم صرفنظر کردن از برخی لذت های طبیعی است:
اندرون از طعام خالی دار تا در آن نور معرفت بینی
●احکام اسلام تأمین کننده شادی های اصیل:
دستورات و احکام اسلام در باب عبادات و کسب معرفت الهی و نیز برخی دستورات و مقررات اجتماعی و اقتصادی اسلام، که به ظاهر محدود کننده لذت‌ها و خوشی‌های ما است دقیقاً به همین منظور قرار داده شده است. شادی معنوی کسی که با چشم پوشی از لذت‌های طبیعی و سیر و سلوک معنوی، لذت رابطه با خداوند را چشیده است، هرگز برای دیگران قابل فهم نیست،‌ شادی عمیقی که فراتر از رنج‌ها و سختی‌های ظاهری برای یک انسان مجاهد و سخت کوش برای اطاعت امر خدا حاصل می شود، با شادی‌های سطحی و گذرا قابل مقایسه نمی باشد. بنابراین ظلم بزرگی به انسان ها است که آنان را تنها به شادی‌های ظاهری و مادی دل خوش و سرگرم کنیم و زندگی شاد را در چارچوب تنگ شادی های سطحی و گذرا تعریف نمائیم. چه محرومیتی دردناک‌تر و تأسف بارتر از محرومیت از شادی‌ها و لذت‌های متعالی و اصیل است؟
بنابراین اگر بگوییم که هدف اصلی دین و دینداری ، دستیابی به زندگی شاد به معنی واقعی و کامل آن می باشد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.
در این صورت در می­یابیم که بدون دینداری،‌ نمی توان به زندگی شاد دست یافت.از همین رو قرآن کریم دینداران واقعی و هر انسانی راستین را به شادی‌ها و لذت‌های حقیقی بشارت می دهد و فاسقان و کافران را از غصه‌های ماندگار و وضعیت اندوهباری که برای خود رقم زده‌اند بیم می­دهد. ( ر.ک:‌ آیات فراوانی که از نعمت‌ها و شادی‌های بهشتی برای دینداری و عذاب دردناک برای دوزخیان که اهل ایمان و عمل صالح نبوده‌اند، یاد کرده است، از جمله سوره آل عمران آیه ۱۷۰ ، آیه ۱۸۸).
●غم متعالی:
همانگونه که شادی دارای سطوح و انواع مختلفی است. غم نیز چنین است. غصه های حقیر و اندوه‌های مادی و طبیعی، محدود و گذرا هستند. اما نوعی غم متعالی و انسانی است که ناشی از احساس هبوط و دورافتادگی از حقیقت است. انسان فرهیخته‌‌ای که عالم طبیعت را پست‌ترین سطح حیات می‌بیند و‌ خود را دورافتاده و در خراب آباد طبیعت می‌یابد، در این غم بزرگ لذتی متعالی را حس کند و نمی‌تواند دل خوش به زندگی غافلانه و شادی های کودکانه باشد! البته این غم، محدود به این عالم خاکی است و در زندگی جاودانه از آن خبری نیست. این است که ارزش می‌یابد و در ادبیات عرفانی ما نیز خود را به صورت برجسته نشان می دهد.
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید گفتم که ماه من شود گفتا اگر برآید
این غم عرفانی که ناشی از هجران انسان ا ز مبدأ خویش است، سیما و سیرت عارفان را تحت تأثیر خود قرار می دهد و ناظران را به شگفتی وا می دارد که چرا آنان به «زندگی شاد» پشت کرده‌اند. ]ر.ک: نهج البلاغه،‌ خطبه ۱۹۳ (در اوصاف متقین[ غافل از آنکه:
در اندرون من خسته دل چه دانی چیست که من خموشم و او در فغان و در غوغا است!
●●نتیجه‌گیری:
اگر تعریف خود را از «دینداری»، «زندگی»، «شادی و غم» مورد باز کاوی و تامل قرار دهیم، خواهیم دید که دینداری حقیقی و پایبندی به ارزش های دینی، گرچه برخی شادی‌های مادی و طبیعی را محدود می کنند ولی در عوض،‌ لذت‌ها و شادی‌های ارزشمند و متعادلی را برای فرد و جامعه دیندار به ارمغان می آورد. در برابر، آنچه را که انسان غافل از دین به عنوان «زندگی شاد» برای خود می پندارد، چیزی جز شادی‌های سطحی و مادی نیست که علاوه بر محروم کردن دیگران از شادی،‌ غالباً مستلزم هزینه‌های فراوان، پیامدهای تأسف بار و بالاتر از همه محروم شدن از لذت‌ها و خوشی‌های ابدی و معنوی است. اگر زندگی جاودان و ابدی انسان را در نظر بگیریم،‌ زندگی شاد جز در پرتو دینداری تحقق نخواهد یافت و اگر زندگی شاد دنیوی را هم جستجو کنیم، با دینداری می‌توان به مصداق جامع متعادل و صحیحی از آن دست یافت. البته به شرط آنکه همه ابعاد دین را به درستی شناخته و بدان در عمل پایبند باشیم. ضمن اینکه برخی دریافت‌ها، رفتارها و عادات در بعضی از جوامع دینی از جهت عدم توجه به لذت‌ها و شادی‌های مشروع،‌ قابل نقد است و باید اصلاح گردد.


همچنین مشاهده کنید